سير تكاملى جهان، انسان و اجتماع از نظر قرآن - دروس معارف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دروس معارف - نسخه متنی

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سير تكاملى جهان، انسان و اجتماع از نظر قرآن

از نظر قرآن سير تكاملى جهان و انسان و اجتماع يك سير هدايت شده و هدفدار است و بر روى خطّى است كه «صراط مستقيم» ناميده مى شود و از لحاظ مبدأ و مسير و منتها مشخّص است. انسان و اجتماع، متحوّل و متكامل است، ولى راه و خطّ سير، مشخّص و واحد و مستقيم است:

وَ اَنَّ هذا صِراطى مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ. (1)

يكى خطّ است از اوّل تا به آخر بر او خلق خدا جمله مسافر

تكامل انسان به اين نحو نيست كه در هر زمانى تحت تأثير يك سلسله علل ـ صنعتى يا اجتماعى يا اقتصادى ـ در يك راه حركت كند و دائماً تغيير مسير و تغيير جهت بدهد.

اينكه قرآن با اصرار زياد، دين را يكى مى داند و فقط به يك شاهراه قائل است و اختلاف شرايع و قوانين را مربوط به خطوط فرعى مى داند، مبتنى بر اين اصل فلسفى است.

بشر در مسير تكاملى خود مانند قافله اى است كه در راهى و به سوى مقصد معيّنى حركت مى كند، ولى راه را نمى داند; هر چندى يك بار به كسى برخورد مى كند كه راه را مى داند و با نشانى هايى كه از او مى گيرد ده ها كيلومتر راه را طى مى كند تا مى رسد به جايى كه باز نيازمند راهنماى جديد است; با نشانى گرفتن از او افق ديگرى برايش روشن مى شود و ده ها كيلومتر ديگر را با علاماتى كه گرفته طى مى كند تا تدريجاً خود قابليّت بيشترى براى فراگيرى پيدا مى كند و مى رسد به شخصى كه «نقشه كلّى» راه را از او مى گيرد و براى هميشه با در دست داشتن آن نقشه، از راهنماى جديد بى نياز مى گردد.

قرآن با توضيح اين نكته كه راه بشر يك راه مشخّص و مستقيم است و همه پيامبران با همه اختلافاتى كه در راهنمايى و دادن نشانى به حسب وضع و موقع زمانى و مكانى دارند، به سوى يك مقصد و يك شاهراه هدايت مى كنند، جاده ختم نبوّت را صاف و ركن ديگر از اركان آن را توضيح مى دهد; زيرا ختم نبوّت آنگاه معقول و متصوّر است كه خطّ سير اين بشر متحوّل متكامل، مستقيم و قابل مشخّص كردن باشد; امّا اگر همان طور كه خود بشر در تكاپو است و هر لحظه در يك نقطه است،
[ 1ـ انعام / 153.
]

خطّ سير او نيز دائماً دستخوش تغيير و تبديل باشد و نهايت و مقصد و مسير، مشخّص نباشد و در هر برهه اى از زمان بخواهد در يك جادّه حركت كند، بديهى است كه ختم نبوّت ـ يعنى دريافت يك نقشه و برنامه كلّى و هميشگى ـ معقول و متصوّر نيست.

/ 243