پيوند و رابطه اتصالى نبوّت ها;
پيوند نبوّت ها و رابطه اتّصالى آنها مى رساند كه نبوّت يك سير تدريجى به سوى تكامل داشته و آخرين حلقه نبوّت، مرتفع ترين قلّه آن است. عرفاى اسلامى مى گويند اَلْخاتَمُ مَنْ خَتَمَ الْمَراتِبَ بِأَسْرِها يعنى پيامبر خاتم آن است كه همه مراحل را طى كرده و راهِ نرفته و نقطه كشف نشده از نظر وحى باقى نگذاشته است. اگر فرض كنيم در يكى از علوم همه مسائل مربوط به آن علم كشف شود، جايى براى تحقيق جديد و كشف جديد باقى نمى ماند. همچنين است مسائلى كه در عهده وحى است; با كشف آخرين دستورهاى الهى جايى براى كشف جديد و پيامبر جديد باقى نمى ماند. مكاشفه تامّه محمّديّه كامل ترين مكاشفه اى است كه در امكان يك انسان است و آخرين مراحل آن است. بديهى است كه هر مكاشفه ديگر بعد از آن مكاشفه، جديد نخواهد بود; از قبيل پيمودن سرزمينِ رفته شده است; سخن و مطلب جديد همراه نخواهد داشت، سخن آخر همان است كه در آن مكاشفه آمده است:وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَعَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَهُوَ السَّميعُ الْعَليمُ. (2)
سخن راستين و موزون پروردگارت كامل شد; كسى را توانايى تغيير دادن آنها نيست. او شنوا و داناست.
بيانات گذشته مى تواند دورنمايى از سيماى انديشه ختم نبوّت در ميان انديشه هاى اسلامى رسم كند و پايه ها و اركان آن را ارائه دهد.
معلوم شد انديشه ختم نبوّت بر اين پايه است كه اوّلاً مايه دين در سرشت بشر نهاده شده است، سرشت همه انسان ها يكى است، سير تكاملى بشر يك سير هدفدار و بر روى يكى خطّ مشخّص و مستقيم است; از اين رو حقيقت دين كه بيان كننده خواست هاى فطرت و راهنماى بشر به راه راست است يكى بيش نيست.
[ 1ـ آل عمران / 81 .
2ـ انعام / 115.
]
ثـانياً يك طرح به شرط فطـرى بودن، جامع بـودن، كلّى بودن و به شرط مصونيّت از تحريف و تبديل و به شرط حُسن تشخيص و تطبيق در مرحله اجرا مى تواند براى هميشه رهنمون و مفيد و مادر طرح ها و برنامه ها و قوانين جزئىِ بى نهايت واقع گردد. اكنون به بررسى و پاسخ پرسش هايى كه در آغاز گفتار اشاره شد مى پردازيم.