نبوّت تبليغى - دروس معارف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دروس معارف - نسخه متنی

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نبوّت تبليغى

پرسش ديگر اين است: فرضاً اين مطلب را پذيرفتيم كه اسلام به واسطه كمال و كلّيت و تماميّت و جامعيّتش به نبوّت تشريعى پايان داده است، پايان يافتن نبوّت تبليغى را با چه حساب و فلسفه اى مى توان توجيه كرد؟

حقيقت اين است كه وظيفه اصلى نبوّت و هدايت وحى، همان وظيفه اوّل است، امّا تبليغ و تعليم و دعوت، يك وظيفه نيمه بشرى و نيمه الهى است.

تا زمانى بشر نيازمند به وحى تبليغى است كه درجه عقل و علم و تمدّن به پايه اى نرسيده است كه خود بتواند عهده دار دعوت و تعليم و تبليغ و تفسير و اجتهاد در امر دين خود بشود. ظهور علم و عقل، و به عبارت ديگر، رشد و بلوغ انسانيّت، خود به خود به وحى تبليغى خاتمه مى دهد و علما جانشين چنان انبياء مى گردند. مى بينيم قرآن در اوّلين آيه اى كه نازل مى شود سخن از قرائت و نوشتن و قلم و علم به ميان مى آورد:

اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذى خَلَقَ، خَلَقَ الاِْنْسانَ مِنْ عَلَق، اِقْرَأْ وَرَبُّكَ الاَْكْرَمُ اَلَّذى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الاِْنْسانَ مالَمْ يَعْلَمْ. (1)

اين آيه اعلام مى كند كه عهد قرآن، عهد خواندن و نوشتن و ياد دادن و علم و عقل است. اين آيه تلويحاً مى فهماند كه در عهد قرآن وظيفه تعليم و تبليغ و حفظ آيات آسمانى به علما منتقل شده و علما از اين نظر جانشين انبياء مى شوند. اين آيه اعلام بلوغ و استقلال بشريّت در اين ناحيه است. قرآن در سراسر آياتش بشر را به تعقّل و استدلال و مشاهده عينى و تجربى طبيعت و مطالعه تاريخ و به تفقّه
[ 1ـ علق / 1 ـ 5 .
]

و فهم عميق دعوت مى كند. اين ها همه نشانه هاى ختم نبوّت و جانشينى عقل و علم به جاى وحى تبليغى است.

براى كداميك از كتب آسمانى به اندازه قرآن كار شده است؟ به محض نزول قرآن هزارها حافظ قرآن پيدا مى شود. هنوز نيم قرن نگذشته به خاطر قرآن علم نحو و صرف و دستور زبان تدوين و لغت هاى زبان عربى جمع آورى مى گردد، علم معانى و بيان و بدايع ابتكار مى شود، هزارها تفسير و مفسّر و حوزه هاى تفسير به وجود مى آيد، روى كلمه به كلمه قرآن كار مى شود. غالب اين فعّاليّت ها از طرف مردمى صورت مى گيرد كه نسبت به زبان عربى بيگانه اند. فقط علاقه به قرآن است كه چنين شور و هيجانى به وجود مى آورد. چرا براى تورات و انجيل و اَوستا چنين فعّاليّت هايى نشد؟ آيا اين خود دليل بر رشد و بلوغ بشريّت و قابليّت او براى حفظ و تعليم و تبليغ كتاب آسمانى اش نيست؟ آيا اين خود دليل جانشين شدن دانش به جاى نبوّت تبليغى نيست؟

بشر در دوره هاى پيشين مانند كودك مكتبى بوده است كه كتابى كه به دستش براى خواندن مى دهند پس از چند روز پاره پاره مى كند، و بشر دوره اسلامى مانند يك عالم بزرگسال است كه با همه مراجعات مكرّرى كه به كتاب هاى خود مى كند، آنها را در نهايت دقّت حفظ مى نمايد.

طلوع و ظهور علم و رسيدن بشر به حدّى كه خود حافظ و داعى و مبلّغ دين آسمانى خود باشد خواه ناخواه به نبوّت تبليغى خاتمه داد. از اين رو است كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) علماى اين امّت را همدوش انبياى بنى اسرائيل يا برتر از آنها مى شمارد.

/ 243