دين جاويد - دروس معارف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دروس معارف - نسخه متنی

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دين جاويد

اسلام ضمن اعلام ختم نبوّت، جاويدان ماندن خويش را اعلام كرد:

حَلالُ مُحَمَّد حَلالٌ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ حَرامُ مُحَمَّد حَرامٌ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ. (1)

پر سر و صداترين پرسش ها و ايرادها در اطراف همين موضوع است. مى گويند: مگر ممكن است چيزى جاويد بماند؟! همه چيز در جهان بر ضدّ جاويد ماندن است; اساسى ترين اصل اين جهان اصل تغيير و تحوّل است; تنها يك چيز جاودانى است، آن اينكه هيچ چيز جاودانى نيست.

منكران جاويد ماندن، گاهى به سخنان خود رنگ فلسفى مى دهند و قانون تغيير و تحوّل را كه قانون عمومى طبيعت است دليل مى آورند.
[ 1ـ اصول كافى، ج 2، ص 17.
]

اگر به اين مسأله صرفاً از اين جنبه بنگريم جواب ايراد روشن است: آن چيزى كه همواره در تغيير و تحوّل است، مادّه و تركيبات مادّى جهان است، امّا قوانين و نظامات ـ خواه نظامات طبيعى و يا نظامات اجتماعى منطبق بر نواميس طبيعى ـ مشمول اين قانون نمى باشند. ستارگان و منظومه هاى شمسى پديد مى آيند و پس از چندى فرسوده و فانى مى گردند، امّا قانون جاذبه همچنان پاى برجاست; گياهان و جانوران زاده مى شوند و مى زيَند و مى ميرند، ولى قوانين زيست شناسى همچنان زنده است.

همچنين است حال انسانها و قانون زندگى آنها; انسان ها از آنجمله شخص پيغمبر مى ميرد، ولى قانون آسمانى او زنده است.




  • مصطفى را وعده داد الطاف حق
    گر بميرى تو نميرد اين سَبَق



  • گر بميرى تو نميرد اين سَبَق
    گر بميرى تو نميرد اين سَبَق



در طبيعت «پديده ها» متغيّرند نه قانون ها. اسلام قانون است نه پديده. اسلام آنوقت محكوم به مرگ است كه با قوانين طبيعت ناهماهنگ باشد، امّا اگر چنانكه خود مدّعى است از فطرت و سرشت انسان و اجتماع سرچشمه گرفته باشد و با طبيعت و قوانين آن هماهنگى داشته باشد، چرا بميرد؟!

ولى گاهى از جنبه اجتماعى ايراد مى كنند، مى گويند: مقرّرات اجتماعى يك سلسله مقرّرات قراردادى است كه بر اساس نيازمندى هاى اجتماعى وضع مى شود. نيازمندى ها كه مبنا و اساس مقرّرات و قوانين اجتماعى مى باشند و به موازات توسعه و تكامل عوامل تمدّن در تغييرند; نيازمندى هاى هر عصر با نيازمندى هاى عصر ديگر متفاوت است; نيازمندى هاى بشر در عصر موشك و هواپيما و برق و تلويزيون با نيازمندى هاى عصر اسب و الاغ و شتر به كلّى فرق كرده است. چگونه ممكن است مقرّرات زندگى او در اين عصر همان مقرّرات عصر اسب و الاغ و شتر باشد؟ پابند بودن به مقرّرات ثابت و يكنواخت مانع انعطاف و انطباق با مقتضيات زمان و هماهنگى با قافله تمدّن است.

بدون شك مهمترين مسأله اى كه اديان و بالاخص اسلام در اين عصر با آن مواجه است همين مسأله است. نسل جديد جز در باره تحوّل و دگرگونى و نوطلبى و درك مقتضيات زمان نمى انديشد. در مواجهه با اين نسل، اوّلين سخنى كه به گوش مى رسد همين است. از نظر افراطى هاى اين نسل، مذهب و نوخواهى دو پديده متضادّند: خاصيّت نوخواهى، تحرّك و پشت كردن به گذشته است و خاصيّت مذهب جمود و سكون و توجّه به گذشته و پاسدارى وضع موجود.

اسلام بيش از هر مذهب ديگر بايد با اين گروه پنجه نرم كند، زيرا اسلام از طرفى دعوى جاودانگى دارد ـ كه بر گوش اين گروه سخت سنگين است ـ و از طرف ديگر در همه شؤون زندگى مداخله كرده

است از رابطه فرد با خدا گرفته تا روابط اجتماعى افراد، روابط خانوادگى، روابط فرد و اجتماع، روابط انسان و جهان. اگر اسلام مانند برخى اديان ديگر به يك سلسله تشريفات عبادى و دستوالعمل هاى خشك اخلاقى قناعت كرده بود چندان مشكلى نبود، امّا با اين همه مقرّرات و قوانين مدنى، جزائى، قضائى، سياسى، اجتماعى و خانوادگى چه مى توان كرد؟

چنانكه مى بينيم در اين اشكال، از «تغيير نيازمندى ها»، «لزوم رعايت مقتضيات زمان» سخن به ميان آمده است; از اين رو لازم است ما در باره اين [دو] موضوع كه عنصر اصلى اين ايراد را تشكيل مى دهند اندكى بحث كنيم، سپس راه حلّ مشكل را از نظر اسلام بيان نماييم.

/ 243