مقتضيات زمان - دروس معارف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دروس معارف - نسخه متنی

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقتضيات زمان

مقتضيات زمان يعنى مقتضيات محيط و اجتماع و زندگى. بشر به حكم اينكه به نيروى عقل و ابتكار و اختيار مجهّز است و تمايل به زندگى بهتر دارد، پيوسته افكار و انديشه ها و عوامل و وسائل بهترى براى رفع احتياجات اقتصادى و اجتماعى و معنوى خود وارد زندگى مى كند. ورود عوامل و وسائل كامل تر و بهتر خود به خود سبب مى شود كه عوامل كهنه و ناقص تر جاى خود را به اين ها بدهند و انسان به عوامل جديد و نيازمندى هاى خاصّ آنها وابستگى پيدا كند. وابستگى بشر به يك سلسله احتياجات مادّى و معنوى و تغيير دائمى عوامل و وسائل رفع كننده اين احتياجات و كامل تر و بهتر شدن دائمى آنها كه به نوبه خود يك سلسله احتياجات جديد نيز به وجود مى آورند، سبب مى شود كه مقتضيات محيط و اجتماع و زندگى در هر عصرى و زمانى تغيير كند و انسان الزاماً خود را با مقتضيات جديد تطبيق دهد. با چنين مقتضياتى نه بايد نبرد كرد و نه مى توان.

امّا متأسّفانه همه پديده هاى نوى كه در زمان پيدا مى شود، از نوع افكار و انديشه هاى بهتر و عوامل و وسائل كامل تر براى زندگى سعادتمندانه تر نيست. زمان و محيط واجتماع مخلوق بشر است و بشر هرگز از خطا مصون نبوده است; از اين رو تنها وظيفه انسان انطباق و پيروى از زمان و افكار و انديشه هاى زمان و عادت ها و پسندهاى زمان نيست، كنترل و اصلاح زمان نيز هست. اگر انسان بايد صد در صد خود را با زمان تطبيق دهد پس زمان را با چه چيز تطبيق بدهد؟!

از نظر افراد كم فكر، «مقتضيات زمان» يعنى سليقه و پسند رايج روز. جمله «دنياى امروز نمى پسندد» از هر منطق نظرى و عملى و صورى و مادى و قياسى و تجربى واستقرائى براى كوبيدن شخصيّت اينان و تسليم بلاشرط كردنشان مؤثّرتر است. از نظر طرز فكر اينان همين كه چيزى از سليقه و مد روز ـ خصوصاً در دنياى غرب ـ افتاد، كافى است كه حكم كنيم «مقتضيات زمان» تغيير كرده است، «اجتناب ناپذير» است، «لازمه ترقّى و تعالى» است; در صورتى كه مى دانيم زمان و محيط و عوامل اجتماعى را بشر مى سازد، از عالم قدس وارد نمى شود، و بشر ـ هر چند غربى باشد ـ جايز الخطاست.

بشر همان طورى كه عقل و علم دارد، شهوت و هواى نفس هم دارد و همان طورى كه در جهت مصلحت و زندگى بهتر گام بر مى دارد، احياناً انحراف هم پيدا مى كند; پس زمان نيز، هم امكان پيشروى دارد و هم امكان انحراف. با پيشروى هاى زمان بايد پيش رفت و با انحرافات آن بايد مبارزه كرد.

«مقتضيات زمان» مانند «آزادى» از كلماتى است كه ـ مخصوصاً در مشرق زمين ـ سرنوشت شومى داشته است و اكنون به شكل يك ابزار استعمارى كامل براى در هم كوبيدن فرهنگ اصيل شرق و تحميل روح غربى درآمده است. چه سفسطه ها كه به اين نام صورت مى گيرد و چه بدبختى ها كه با اين تابلوى قشنگ تحميل مى گردد!

مى گويند عصر علم است. مى گوييم صحيح است، امّا آيا همه سرچشمه ها جز سرچشمه علم در وجود بشر خشكيده است و هر چه پديد مى آيد فرزند خالص و مشروع علم است؟! در كدام عصر، علم و دانش مانند عصر ما قوّت و قدرت و گسترش داشته است و در كدام عصر مانند اين عصر آزادى خود را از كف داده و مقهور ديو شهوت و اژدهاى خودخواهى و جاه طلبى و پول پرستى و استخدام و استثمار بوده است؟!

كسانى كه مدّعى هستند مقتضيات متغيّر زمان ايجاب مى كند هيچ قانونى جاويد نماند، اوّل بايد دو موضوع بالا را از يكديگر تفكيك كنند تا معلوم گردد كه در اسلام هرگز چيزى وجود ندارد كه با پيشروى به سوى زندگى بهتر مخالف باشد.

مشكل عصر ما اين است كه بشر امروز كمتر توفيق مى يابد ميان ايندو تفكيك كند، يا جمود مىورزد و با كهنه پيمان مى بندد و با هر چه نو است مبارزه مى كند، و يا جهالت به خرج مى دهد و هر پديده نو ظهورى را به نام مقتضيات زمان موجّه مى شمارد.





/ 243