جهان بينى اسلامى
جهان بينى اسلامى، جهان بينى توحيدى است. توحيد در اسلام به خالص ترين شكل و پاك ترين طرز بيان شده است. از نظر اسلام خداوند مثل و مانند ندارد: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىٌْ.» (1) خدا شبيه چيزى نيست و هيچ چيزى را نتوان به خداوند تشبيه كرد خداوند بى نياز مطلق است، همه به او نيازمندند و او از همه بى نياز است: «اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَى اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَميدُ». (2) خدا به همه چيز آگاه است و بر همه چيز تواناست: «اِنَّهُ بِكُلِّ شَىْء عَليمٌ». (3) ...اَنَّهُ عَلى كُلِّ شَىْء قَديرٌ». (4) او در همه جا هست و هيچ جا از او خالى نيست. بالاى آسمان و قعر زمين با او يك نسبت دارد. به هر طرف كه بايستيم رو به او ايستاده ايم: «اَيْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ». (5) او از مكنونات قلب و از خاطرات ذهن و نيّت ها و قصدهاى همه آگاه است: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ». (6) از رگ گردن انسان به انسان نزديكتر است: «نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ». (7) او مجمع كمالات است و از هر نقصى منزّه ومبرّاست: «وَلِلّهِ الاَسْماءُ الْحُسْنى». (8) او جسم نيست و به چشم ديده نمى شود: «لاتُدْرِكُهُ الاَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الاَبْصارَ». (9)از نظر جهان بينىِ توحيدىِ اسلامى، جهان يك آفريده است و با عنايت و مشيّت الهى نگهدارى مى شود; اگر لحظه اى عنايت الهى از جهان گرفته بشود نيست و نابود مى گردد. جهان به باطل و بازى و عبث آفريده نشده است; هدفهاى حكيمانه در خلقت جهان و انسان در كار است; هيچ چيزى نابجا و
[ 1ـ شورى / 11.
2ـ فاطر / 15.
3ـ شورى / 12.
4ـ حج / 6 و ...
5ـ بقره / 115.
6ـ ق / 16.
7ـ ق / 16.
8ـ اعراف / 180.
9ـ انعام / 103.
]
خالى از حكمت و فايده آفريده نشده است. نظام موجود، نظام احسن و اكمل است. جهان به عدل و به حق برپاست. نظام عالم بر اساس اسباب و مسبَّبات برقرار شده است و هر نتيجه اى را از مقدّمه و سبب مخصوص خودش بايد جستجو كرد. از هر نتيجه و سبب، تنها نتيجه و مسبَّب مخصوص خود آن را بايد انتظار داشت. قضا و قدر الهى، وجود هر موجودى را تنها از مجراى علّت خاصّ خودش به وجود مى آورد. قضا و تقدير الهىِ يك شئ، عين قضا و تقدير سلسله علل اوست.
اراده و مشيّت الهى به صورت «سنّت»، يعنى به صورت قانون و اصل كلّى، در جهان جريان دارد. سنّت هاى الهى تغيير نمى كند و آنچه تغيير مى كند بر اساس سنّت هاى الهى است. خوبى و بدى دنيا براى انسان بستگى دارد به نوع رفتار انسان در جهان و طرز برخورد و عمل او. نيكى و بدى كارها گذشته از آنكه در جهان ديگر به صورت پاداش يا كيفر به انسان باز مى گردد، در همين جهان نيز خالى از عكس العمل نيست. تدريج و تكامل، قانون الهى و سنّت الهى است. جهان گاهواره تكامل انسان است.
قضا و قدر الهى بر همه جهان حاكم است و انسان به حكم قضا و قدر، آزاد و مختار و مسؤول و حاكم بر سرنوشت خويش است. انسان داراى شرافت و كرامت ذاتى و شايسته خلافت الهى است. دنيا و آخرت به يكديگر پيوسته است. رابطه اين دو نظير رابطه مرحله كشت و مرحله برداشت محصول است كه هر كس عاقبت كارْ آن مى درود كه كِشته است; نظير رابطه دوره كودكى و دوره پيرى است كه دوره پيرى ساخته دوره كودكى و جوانى است.
[ از آنجا كه انديشه محورى در جهان بينىِ توحيدى اسلام، همانا خدا است، در فصل آتى به بحث در باره راه هاى بشر به سوى او مى پردازيم. ]