فطرى بودن خداشناسى در قرآن;
در قرآن مجيد و آثار قطعى پيشوايان بزرگ اسلام دلايل زيادى هست بر اينكه مسأله فطرى بودن دين و توجه به خدا سخت مورد توجه بوده است. ظاهراً قرآن كريم اولين كتابى است كه اين مسأله را طرح كرده است و اكنون پس از چهارده قرن مى بينيم دانش بشرى آن را تأييد مى كند.نظر به اينكه توضيح و تفسير اين آيات خصوصاً با توجه به كلماتى كه از رسول اكرم و خاندان پاكش در توضيح و شرح آن آيات رسيده دامنه سخن را زياد بسط مى دهد و از حوصله اين كتاب خارج است، ما در اينجا تنها به نقل برخى آيات و دو سه جمله از پيشوايان دين اكتفا مى كنيم و مى گذريم:
1. فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتى فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها.
[ پس روى خود را با گرايش تمام به حق، به سوى دين كن، با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. (2) ]
2. اَفَغَيْرَ دينِ اللّهِ يَبْغونَ و لَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الاَرْضِ.
[ آيا جز دين خدا را مى جويند؟ با آنكه هر كه در آسمان ها و زمين است سر به فرمان او نهاده است. (3) ]
3. اَلَّذين امَنوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلوبُهُمْ بِذِكْرِ اللّهِ، اَلا بِذِكْرِاللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوبُ.
[ همان كسانى كه ايمان آورده اند و دل هايشان به ياد خدا آرام مى گيرد. آگاه باش كه با ياد خدا دل ها آرامش مى يابد. (4) ]
4. وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً.
[ و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگىِ تنگ (و سختى) خواهد داشت. (5) ]
5 . فَذَكِّرْ اِنَّما اَنْتَ مُذَكِّرٌ .
[ پس تذكر ده كه تو تنها تذكر دهنده اى. (6) ]
[ 1ـ سير حكمت در اروپا، ج 2، ص 14.
2ـ روم / 30.
3ـ آل عمران / 83 .
4ـ رعد / 28.
5ـ طه / 124.
6ـ غاشيه / 21.
]
6 . سَبَّحَ لِلّهِ ما فِى السَّمواتِ و الاَرْضِ.
[ آن چه در آسمان ها و زمين است خدا را به پاكى مى ستايند. (1) ]
7 . وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنى آدَمَ مِنْ ظُهورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ اَشْهَدَهُمْ عَلى اَنْفُسِهِمْ اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالوا بَلى.
[ و هنگامى كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذرّيه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى. (2) ]
8 . وَ الَّذينَ امَنوا اَشَدُّ حُبّاً لِلّهِ.
[ و كسانى كه ايمان آورده اند، به خدا محبت بيشترى دارند. (3) ]
9 . فَبَعَثَ فيهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ اِلَيْهِمْ اَنْبِيائَهُ لِيَسْتَأْدوهُمْ ميثاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّر و هُمْ مَنْسىَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْليغِ وَ يُثيروا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقول.
[ پس پيامبرانش را در ميان آن ها مبعوث ساخت و پى درپى رسولان خود را به سوى آنان فرستاد تا پيمان فطرت را از آنان مطالبه نمايند و نعمت هاى فراموش شده را به ياد آن ها آورند و با ابلاغ دستورات خدا حجت را بر آن ها تمام كنند و گنجهاى پنهانى عقل ها را آشكار سازند. (4) ]
10. اِبْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِداعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلى مَشِيَّتِهِ اخْتِراعاً، ثُمَّ سَلَكَ بِهِمْ فى طَريقِ اِرادَتِهِ وَ بَعَثَهُمْ فِى سَبيلِ مَحَبَّتِهِ.
[ آفريدگان را به نقشِ قدرتِ خود، چنانكه بايد، نوآفرينى كرد و وجودشان را به خواست خود صورت بخشيد، آن گاه همه آفريدگان را در مسير اراده خود راهى كرد و در جاده مهر خويش برانگيخت. (5) ]