نسبت خدا با جهان (1)
تمثيل علامه طباطبايى; استاد علامه طباطبايى براى تبيين نسبت و رابطه خدا با جهان تمثيلى زيبا دارند:
فرض كنيد با دلى آسوده و حواسى جمع در فضايى آرام نشسته و اين جهان پر جنب و جوش را در برابر خود گذاشته و به تماشاى هر پستى و بلندى، دور و نزديك، گوشه و كنار، بيرون و درون، ريز و درشت وى پرداخته چشم چرانى مى كنيد; فضايى است بيكران، كهكشان هاى دهشت انگيز، انبوه منظومه ها، خورشيدهاى متلألى و درخشان، ستارگان و اقمار فروزان.نزديكتر بياييم: زمين و افق هاى نيلگون وى، جنگل هاى انبوه و درياهاى خروشان، بيابان هاى پهناور، جانوران زنده و سازمان هاى درونى آن ها، روابط زندگى و افكار و انديشه هاى دامنه دار آن ها، عناصر و تركيبات، اتم هاى متراكم و ملكول هاى بيشمار، فعاليت هاى فردى و دسته جمعى و تكاپوى حيرت انگيز تحولى و تكاملى آن ها، و بالجمله اين نظام بديع را با همه بند و بارش كه از مشاهده آن پاى خِرد در گل حيرت فرو مى رود تماشا مى كنيد و هر چه مى يابيد به دل مى سپاريد.
در اين بين يك باره به خود آمده و منتقل مى شويد كه اين همه را كه مى بينيد، داريد در آيينه مى بينيد نه به نحوى كه مى پنداشتيد مستقيماً مى بينيد.
اكنون در اثر اين پيشامد مفروض حال شما چگونه خواهد بود؟
البته همه آن ها كه مى ديديد و به دل مى سپرديد عوض خواهد شد ولى نه اينكه همه معلومات و مشهودات شما و حتى يك واحد از آن ها تبديل به دروغ يا اشتباه شود يا معدوم گردد; نه، هرگز; بلكه با حفظ همه ذوات و فعاليت هاى مشهود آن ها انتقال دومى مفروض، تنها استقلال وجودى را از دست مشهودات نخستين شما مى گيرد.
[ 1ـ مجموعه آثار، ج 6، ص 979 ـ 972 ; اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5 ، ص 112 ـ 106.
]
هر يك از مشهودات شما پيش از انتقال نامبرده استقلال وجودى داشت كه در سايه وى در ميدان عمل خود به فعاليت مى پرداخت، و پس از انتقال نامبرده همه استقلال هاى پراكنده در يك جا (آئينه) انباشته شده و تمركز مى يابد بى آنكه يكى از آن استقلال ها گم شود يا سرسوزنى از فعاليت مشهوده اش كم شود.