حق بودن خدا و باطل بودن ماسوا
قرآن كريم كلمه عجيبى در باره خداوند به كار مى بردكه بيش از سه حرف نيست اما عمقى عجيب دارد.قرآن خداوند را «حقّ» و ماسوا را نسبت به او «باطل» مى داند. كلمه «حق» در قرآن موارد استعمال زيادى دارد و به هر چيزى كه بهره اى از حقيقت دارد اطلاق مى شود. اما در بعضى از آيات كريمه قرآن، «حق» منحصراً به خداوند اطلاق شده است، يعنى حق بودن (حق واقعى و حق من جميع الجهات) در انحصار خداوند قرار داده شده است. (1)
[ 1ـ رجوع شود به يونس / 30 و 32; كهف / 44 و مخصوصاً حج / 6 و 62 و نور / 35 و لقمان / 30.
]
جهان به مثابه آيه و آئينه ذات حق
قرآن مخلوقات را به نام «آيات» مى خواند. در اين تعبير نكته اى هست و آن اينكه اگر كسى مخلوقات را آنچنانكه هست ادراك كند خداوند را آنچنان در آن ها ادراك مى كند كه در آئينه اشياء را مى بيند، يعنى حقيقت آن ها عين ظهور و تجلّى ذات حق است. راغب در مفردات القرآن مى گويد:و الاية هى العلامة الظاهرة، و حقيقته لكل شىء ظاهر هو ملازم لشىء لايَظهر ظهورَه، فمتى أدرك مدرك الظاهر منهما عُلم انه ادرك الاخَر الذى لم يدركه بذاته.
آيه نشانه پيداست و حقيقتش براى هر چيز نمايانى است كه همراه چيز ديگر است كه آن اندازه ظهور ندارد، و هر گاه ادراك كننده اى آن چيز نمايان را ادراك كند دانسته مى شود كه خود به خود آن چيز ديگر را نيز ادراك كرده است.
فرق است ميان دلالتى كه يك مصنوع معمولى بر صانع خود مى كند مثل يك ساختمان كه بر سازنده دلالت مى كند و ميان دلالتى كه مثلا عكس و صورت بر صاحب عكس مى نمايد. در مورد اول دلالت كننده سبب انتقال فكر از مصنوع به صانع مى شود; يعنى نوعى تفكر و استدلال، ذهن را از موجودى به موجود ديگر منتقل مى نمايد. ولى در مورد دوم ذهن مستقيماً از دليل به مدلول عبور مى كند و احياناً خود دليل مغفول عنه واقع مى شود. از اين جهت شبيه آئينه است كه صورت را نشان مى دهد و هيچ گونه تفكر و استدلالى وساطت ندارد، مانند لفظ و عبارت است در دلالت بر معنى كه آنچنان فانى در معنى مى گردد كه گوينده و شنونده يكسره توجهش از لفظ، سلب و متوجه معنى مى گردد، گويى گوينده معنى را بدون وساطت لفظ به شنونده القا مى كند و شنونده بدون لفظ آن را تلقى مى نمايد.
اَلْكُلُّ عِبارَةٌ وَ اَنْتَ الْمَعنى
يا مَنْ هُوَ لِلْقُلوبِ مِغناطيس
يا مَنْ هُوَ لِلْقُلوبِ مِغناطيس
يا مَنْ هُوَ لِلْقُلوبِ مِغناطيس
جهان مرآت حسن شاهد ماست
فَشاهِدْ وَجْهَهُ فى كُلِّ مِرْات
فَشاهِدْ وَجْهَهُ فى كُلِّ مِرْات
فَشاهِدْ وَجْهَهُ فى كُلِّ مِرْات
هرگاه چنين توفيقى دست دهد و انسان مخلوقات را آنچنانكه هستند ادراك كند در آن وقت ادراك مى كند كه «حق مطلق» و حق واقعى منحصراً ذات پاك احديّت است. سَنُريهِمْ اياتِنا فِى الافاقِ وَ فى اَنْفُسِهِمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ اَنَّهُ الْحَقُّ. (1) على (عليه السلام) به همين دلالت اشاره مى كند آنجا كه مى فرمايد: ما رَأَيْتُ شَيْئاً اِلاّ وَ رَأَيْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ.
ابن فارض مى گويد:
جَلَّتْ فى تَجَلِّيها الْوُجودُ لِناظِرى
فَفى كُلِّ مَرْئى اَراها بِرُؤيَتِه
فَفى كُلِّ مَرْئى اَراها بِرُؤيَتِه
فَفى كُلِّ مَرْئى اَراها بِرُؤيَتِه