جايگاه و اهميت توحيد نظرى; - دروس معارف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دروس معارف - نسخه متنی

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جايگاه و اهميت توحيد نظرى;

پيش از آنكه توحيد عملى را شرح دهيم لازم است نكته اى را در باره توحيد نظرى تذكر دهيم. [ و آن اينكه ] انسانيّت انسان در گرو شناخت خداوند است، زيرا كه شناخت انسان، از انسان جدا نيست بلكه اصلى ترين و گرامى ترين بخش وجود اوست. انسان به هر اندازه به هستى و نظام هستى و مبدأ و اصل هستى شناخت پيدا كند، انسانيّت ـ كه نيمى از جوهرش علم و معرفت و شناختن است ـ در او تحقّق يافته است.

از نظر اسلام، خصوصاً از نظر معارف مذهب شيعه، جاى كوچكترين شكّ و ترديدى نيست كه درك معارف الهى قطع نظر از آثار عملى و اجتماعى مترتّب بر آن معارف، خود هدف و غايت انسانيّت است.

توحيد عملى و مراتب عبادت

اكنون به توحيد عملى بپردازيم:

توحيد عملى يا توحيد در عبادت يعنى يگانه پرستى، به عبارت ديگر، در جهت پرستش حق يگانه شدن. عبادت از نظر اسلام، مراتب و درجات دارد. روشن ترين مراتب عبادت، انجام مراسم تقديس و تنزيه است كه اگر براى غير خدا واقع شود مستلزم خروج كلّى از جرگه اهل توحيد و از حوزه اسلام است. ولى از نظر اسلام پرستش منحصر به اين مرتبه نيست; هر نوع جهت اتّخاذ كردن، ايده آل گرفتن و قبله معنوى قرار دادن، پرستش است، آن كسى كه هواهاى نفسانى خود را جهت حركت و ايده آن و قبله معنوى خود قرار بدهد آن ها را پرستش كرده است:

اَرَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواهُ. (2)

آيا ديدى آن كس را كه هواى نفس خود را خدا و معبود خويش قرار داده است؟
[ 1ـ مفاتيح الجنان، دعاى افتتاح.

2ـ فرقان / 43.
]

آن كس كه امر و فرمان شخص ديگر را كه خدا به اطاعت او فرمان نداده، اطاعت كند و در برابر آن تسليم محض باشد او را عبادت كرده است:

اِتَّخَذوا اَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ اَرْباباً مِنْ دونِ اللّهِ. (1)

همانا عالمان دينى خود و زاهدان خود را به جاى خدا، خداى خويش ساخته اند.

وَ لايَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً اَرْباباً مِنْ دونِ اللّهِ. (2)

همانا بعضى از ما انسان ها بعضى ديگر را خداى خويش و مُطاع و حاكم بر خويش قرار ندهيم.

بنابراين، توحيد عملى يا توحيد در عبادت يعنى تنها خدا را مطاع و قبله روح و جهت حركت و ايده آل قرار دادن و طرد هر مطاع و جهت و قبله و ايده آل ديگر; يعنى براى خدا خم شدن و راست شدن، براى خدا قيام كردن، براى خدا خدمت كردن، براى خدا زيستن، براى خدا مردن، آنچنانكه ابراهيم گفت:

وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَالاَرْضَ حَنيفاً وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ... (3) اِنَّ صَلوتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ مَماتى لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين لاشريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ اُمِرْتُ وَ اَنَا اَوَّلُ الْمُسْلِمينَ. (4)

روى دل و چهره قلب خود را حقگرايانه به سوى حقيقتى كردم كه ابداع كننده همه جهان عِلوى و سِفلى است; هرگز جزءِ مشركان نيستم... همانا نمازم، عبادتم، زيستنم و مردنم براى خداوند، پروردگار جهان هاست. او را شريكى نيست. به اين فرمان داده شده ام و من اولين تسليم شدگان به حق هستم.

اين توحيد ابراهيمى، توحيد عملى اوست. كلمه طيّبه «لا اِلَهَ اِلاَّ اللّه» بيش از هر چيزى ناظر بر توحيد عملى است; يعنى جز خدا شايسته پرستش نيست.

/ 243