مرز توحيد و شرك در رابطه خدا، انسان و جهان
حقيقت اين است كه مرز توحيد و شرك در رابطه خدا و انسان و جهان، «از اويى» و «به سوى اويى» است. مرز توحيد و شرك در توحيد نظرى «از اويى» است (انّاللّه). هر حقيقتى و هر موجودى مادام كه او را در ذات و صفات و افعال، با خصلت و هويّت «از اويى» بشناسيم، او را درست و مطابق با واقع و با ديد توحيدى شناخته ايم، خواه آن شىء داراى يك اثر يا چند اثر باشد يا نباشد و خواه آنكه آن آثار جنبه مافوق الطّبيعى داشته باشد يا نداشته باشد; زيرا خدا تنها خداى ماوراءالطّبيعه، خداى آسمان، خداى ملكوت و جبروت نيست. خداى همه جهان است; او به طبيعت همان اندازه نزديك است و معيّت و قيّوميّت دارد كه به ماوراءالطّبيعه، و جنبه ماوراءالطّبيعه اى داشتن يك موجود به او جنبه خدايى نمى دهد.جهان از نظر جهان بينى اسلامى ماهيّت «از اويى» دارد. قرآن كريم در آيات متعدّدى عمليّات اعجازآميز از قبيل مرده زنده كردن و كور مادرزاد شفا دادن به برخى پيامبران نسبت مى دهد، امّا همراه آن نسبت ها كلمه «بِاِذْنِه» را اضافه مى كند. اين كلمه نمايشگر ماهيّت «از اويى» اين كارهاست كه كسى نپندارد انبياء از خود استقلالى دارند. پس مرز توحيد نظرى و شرك نظرى «از اويى» است. اعتقاد به وجود موجودى كه موجوديّتش «از او» نباشد، شرك است. اعتقاد به تأثير موجودى كه مؤثّريّتش «از او» نباشد، باز هم شرك است، خواه اثر، اثر مافوق الطّبيعى باشد مثل خلقت همه آسمان ها و زمين ها و يا يك اثر كوچك بى اهمّيّت باشد مثل زير و رو شدن يك برگ.
مرز توحيد و شرك در توحيد عملى «به سوى اويى» است (انّا اليه راجعون). توجّه به هر موجود ـ اعمّ
از توجّه ظاهرى و معنوى ـ هرگاه به صورت توجّه به يك راه براى رفتن به سوى حق باشد و نه يك مقصد، توجّه به خداست. در هر حركت و مسير، توجّه به راه از آن جهت كه راه است و توجّه به علامت ها و فلش ها و نشانه هاى راه براى گم نشدن و دور نيفتادن از مقصد از آن جهت كه اين ها علامت ها و نشانه ها و فلش ها هستند، «به سوى مقصد» بودن و «به سوى مقصد رفتن» است.
انبياء و اولياء راههاى خدا هستند: «اَنْتُمُ السَّبيلُ الاَعْظَمُ وَ الصِّراطُ الاَقْوَمُ». (1)
آنان علامت ها و نشانه هاى سير الى اللّه هستند: «وَ اَعْلاماً لِعِبادِهِ وَمَناراً فى بِلادِهِ وَ اَدِلاّءَ عَلى صِراطِهِ». (2)
هاديان و راهنمايان به سوى حق مى باشند: «... اَلدُّعاةُ اِلَى اللّهِ وَالاَدِلاّءُ عَلى مَرْضاةِ اللّهِ». (3)