چند نكته در باره توسل به اولياء خدا;
پس مسأله اين نيست كه توسّل و زيارت و خواندن اولياء و انتظارِ كارى مافوق الطّبيعى از آن ها شرك است، مسأله چيز ديگر است. اوّلا بايد بدانيم انبياء و اولياء چنين صعودى در مراتب قرب الهى كرده اند كه از ناحيه حق تا اين حد مورد موهبت واقع شده باشند يا نه؟ از قرآن كريم استفاده مى شود كه خداوند به پاره اى از بندگان خود چنين مقامات و درجاتى عنايت كرده است. (4)مسأله ديگر اين است كه آيا مردمى كه توسّلات پيدا مى كنند و به زيارت مى روند و حاجت مى خواهند، از نظر توحيدى درك صحيحى دارند يا ندارند؟ آيا واقعاً با نظرِ «به سوى اويى» به زيارت مى روند يا با فراموشى «او» و مقصدْ قراردادن شخص زيارت شده؟ كه بدون شك اكثريّت مردم با چنان توجّه غريزى به زيارت مى روند. ممكن است اقليّتى هم باشند كه فاقد درك توحيدى ـ ولو در حدّ غريزى ـ باشند. به آن ها بايد توحيد آموخت نه آنكه زيارت را شرك دانست.
مسأله سوم اين است كه اقوال و افعالى كه حكايتگر تسبيح و تكبير و تحميد است و ستايش ذات كامل على الاطلاق و غنىّ على الاطلاق است، در مورد غير خدا شرك است. سُبّوح مطلق و منزّه مطلق از هر نقص و كاستى اوست; بزرگ مطلق اوست; آنكه همه ستايش ها منحصراً به او برمى گردد اوست; آنكه همه حول ها و قوّه ها قائم به اوست ذات اوست. اين گونه توصيفها ـ چه به صورت قولى و چه به صورت عملى ـ براى غير خدا شرك است.
[ 1ـ از فقرات زيارت جامعه كبيره.
2ـ از فقرات زيارت جامعه كبيره.
3ـ از فقرات زيارت جامعه كبيره.
4ـ رجوع شود به رساله ولاءها و ولايت ها از مؤلّف.
]