ز. در هم تنيدگى خيرات و شرور;
خيرات و شرورْ دو صف جداگانه و مستقل از يكديگر را تشكيل نمى دهند، بلكه شرور لوازم و اوصاف لاينفكّ خيرات مى باشند. ريشه شرورى كه خود از سنخ نيستى مى باشند عدم قابليّت قابل هاست و به محض قابليّت قابل، افاضه وجود از ناحيه ذات واجب الوجود، حتمى و لايتخلّف است; امّا ريشه شرورى كه از سنخ نيستى نيستند، لاينفك بودن و جدايى ناپذيرى آن ها از خيرات است.ح. مقدمه بودن شرور براى خيرات;
هيچ شرّى، شرّ محض نيست; عدم ها و نيستى ها به نوبه خود مقدّمه هستى ها و خيرات و كمالات اند; شرور به نوبه خود مقدّمه و پلّه تكامل اند. اين است كه گفته مى شود در هر شرّى خيرى نهفته ودر هر نيستى، هستى اى پنهان است.ط . قانون و سنّت;
جهان هستى به حكم اينكه بر طبق نظام علّى و معلولى جريان دارد و آننظام ـ چنانكه گفته شد ـ كلّى است، بر اساس قوانين و سنن جريان مى يابد. قرآن كريم به صراحت اين مطلب را تأييد مى كند.