ح. مقدمه بودن شرور براى خيرات; - دروس معارف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دروس معارف - نسخه متنی

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ح. مقدمه بودن شرور براى خيرات;

هيچ شرّى، شرّ محض نيست; عدم ها و نيستى ها به نوبه خود مقدّمه هستى ها و خيرات و كمالات اند; شرور به نوبه خود مقدّمه و پلّه تكامل اند. اين است كه گفته مى شود در هر شرّى خيرى نهفته ودر هر نيستى، هستى اى پنهان است.

ط . قانون و سنّت;

جهان هستى به حكم اينكه بر طبق نظام علّى و معلولى جريان دارد و آن

نظام ـ چنانكه گفته شد ـ كلّى است، بر اساس قوانين و سنن جريان مى يابد. قرآن كريم به صراحت اين مطلب را تأييد مى كند.

ى. وحدت جهان;

جهان همچنانكه از يك نظام كلّى لايتخلّف برخوردار است، در ذات خود يك واحد تجزيه ناپذير است; يعنى مجموع خلقت، يك واحد انداموار را تشكيل مى دهد. پس نه تنها شرور و اعدام از خيرات و هستى ها تفكيك ناپذيرند، مجموعه اجزاى جهان نيز به حكم اينكه يك واحد است و يك «جلوه» است، از يكديگر جدايى ناپذيرند.

نتيجه اصول دهگانه

بنا بر اصول دهگانه فوق آنچه امكان وجود دارد، نظام معيّن كلّى لايتغّير است; پس امر جهان داير است ميان اينكه موجود باشد و نظام نداشته باشد و يا نظام به شكلى ديگر باشد، مثلا علّت ها به جاى معلول ها و معلول ها به جاى علّت ها باشد، محال است. پس آنچه از نظر حكمت بالغه مطرح است اين است كه جهان با نظام معيّن وجود داشته باشد و يا هيچ چيزى وجود نداشته باشد. بديهى است كه حكمت اقتضا مى كند افضل را; يعنى هستى را نه نيستى را.

ايضاً آنكه امكان وجود دارد، وجود اشياء است با همه لوازم و اوصاف لاينفكّ آن ها. و امّا اينكه خيرات و هستى ها از شرور و نيستى ها جدا شوند، خيال محض و توهّم محال است. پس، از اين نظر نيز آنچه از جنبه حكمت بالغه مطرح است، بود و نبود خيرات و شرور است توأماً، نه بودن خيرات و نبودن شرور.

ايضاً آنچه امكان وجود دارد، كلّ جهان است به صورت يك واحد به هم بسته نه وجود يك جزء و عدم جزءِ ديگر. پس، از نظر حكمت بالغه آنچه قابل مطرح شدن است، بود و نبود كلّ است نه بودن يك جزء و نبودن جزئى ديگر.

اصول فوق اگر درست هضم گردد، كافى است كه همه شبهات و اشكالات حكمت بالغه و عدل كامل الهى را نقش بر آب نمايد.

در پايان، نظر به اينكه بحث «عدل» تاريخچه مخصوصى در ميان مسلمين دارد به طورى كه جزءِ اصول مذهب شيعه قرار گرفته ـ يعنى از نظر شيعه عدل يكى از اصول اسلام است ـ بى فايده نيست اشاره اى به اين تاريخچه بشود.





/ 243