نتيجه اصول دهگانه
بنا بر اصول دهگانه فوق آنچه امكان وجود دارد، نظام معيّن كلّى لايتغّير است; پس امر جهان داير است ميان اينكه موجود باشد و نظام نداشته باشد و يا نظام به شكلى ديگر باشد، مثلا علّت ها به جاى معلول ها و معلول ها به جاى علّت ها باشد، محال است. پس آنچه از نظر حكمت بالغه مطرح است اين است كه جهان با نظام معيّن وجود داشته باشد و يا هيچ چيزى وجود نداشته باشد. بديهى است كه حكمت اقتضا مى كند افضل را; يعنى هستى را نه نيستى را.ايضاً آنكه امكان وجود دارد، وجود اشياء است با همه لوازم و اوصاف لاينفكّ آن ها. و امّا اينكه خيرات و هستى ها از شرور و نيستى ها جدا شوند، خيال محض و توهّم محال است. پس، از اين نظر نيز آنچه از جنبه حكمت بالغه مطرح است، بود و نبود خيرات و شرور است توأماً، نه بودن خيرات و نبودن شرور.
ايضاً آنچه امكان وجود دارد، كلّ جهان است به صورت يك واحد به هم بسته نه وجود يك جزء و عدم جزءِ ديگر. پس، از نظر حكمت بالغه آنچه قابل مطرح شدن است، بود و نبود كلّ است نه بودن يك جزء و نبودن جزئى ديگر.
اصول فوق اگر درست هضم گردد، كافى است كه همه شبهات و اشكالات حكمت بالغه و عدل كامل الهى را نقش بر آب نمايد.
در پايان، نظر به اينكه بحث «عدل» تاريخچه مخصوصى در ميان مسلمين دارد به طورى كه جزءِ اصول مذهب شيعه قرار گرفته ـ يعنى از نظر شيعه عدل يكى از اصول اسلام است ـ بى فايده نيست اشاره اى به اين تاريخچه بشود.