در گذشته چنين بوده که بر لغزشهاي اندک شکيب ورزيده اند، و پس از آن متعرض دشمني و زيان آن نشده اند «اشارتي به رفتار ائمه طاهرين سلف، چون امام علي بن ابيطالب و امام حسن امام زين العابدين و رفتار صادقين ـ (عليهم السلام) چه که از تفرقه دين و اضطراب وحدت مسلمين، ترسيده اند، که امر و زمان جاهليت نزديک بود تا فرصتي را «که دشمنان اسلام از تفرقه و ضعف اسلام انتظار دارند» فرا نرسد، و بلا و صدمه اي شديد و سريع بر اهل ايمان فرود نيايد.
تعهد امام (ع)
من هم اکنون خدايرا بر نفس خود شاهد ميگيرم که اگر رعايت امر مسلمين و بر عهده گرفتن خلافت خويش بمن واگذارد و زنجير «خلافت» م بگيرد درباره تمام مردم خاصه بني عباس بطاعت خدا، رسول حضرت او رفتار کنم. و خون احدي را بحرام نريزم و ناموسي را مباح نگويم و نگيرم و تصرف در ثروت و مال کسي را حلال نشمرم مگر آنچه را که حدود و احکام خداوندي حلال نموده و مالي که فرايض الهي مباح دانسته است. و خداوند را بر خويش شاهد ميگيرم که براي کفايت امور در انتخاب افراد کافي کاردان بکوشم، و بدين مقررات برخورد پيماني موکد گرفته ام، که رفتار نمايم، و بنزد خداوند خود را از آنها مسئول ميشمارم زيرا که خداي عزوجل فرمايد: و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا.
پيش بيني امام (ع)
و اگر من در اين موارد زيادت و تغييري دهم و اگر بدعتي نهادم، سزاوار (سرزنشم) و مستوجب عقوبت، و از غضب خداوند بحضرت او پناه ميبرم، و توفيق طاعتش را نيز از تو ميخواهم و با نهايت ميل و رغبت از حضرت او جل جلاله ميخواهم که بين من و معصيتش حايل شود. طوريکه براي من و عموم مسلمانان موجب عافيت باشد و جامعه و جفر[1] بر ضد اين دلالت دارند... (اين کار صورت نميگيرد) و من نميدانم که بمن و شما چه خواهد رسيد... و فرمان و حکم خدا راست و بس. و بحق حکم ميدهد، و حضرت او عزوجل بهترين جدا کننده بين حق و باطل است. جبر يا اختيار؟ ليکن اکنون براي امتثال امر اميرالمومنين (ع)[2] اين تکليف را پذيرفتم، و رضاي وي را برگزيدم، خداوند من و او را نگهدارد، خدايتعالي را در اين نوشته ها بشهادت ميگيرم، و کفي بالله شهيداً و براي گواه خداوند کفايت است.[3] بخط خود نوشتم با حضور اميرالمومنين که خدايش پاينده بدارد و در حضور فضل بن سهل و سهل بن فضل و يحيي بن اکثم، و عبدالله بن طاهر، و ثمامة بن اشرس، و بشر بن معتمر، و حماد بن نعمان، در ماه رمضان سال دويست و يک.