روش های تدوین حدیث و سنجش آنها با یکدیگر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روش های تدوین حدیث و سنجش آنها با یکدیگر - نسخه متنی

سید کاظم طباطبایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به عقيده يكى از حديث‏شناسان معاصر، اين دو كتاب كوششى است براى فهرست نويسىِ كتابهاى حديث. زيرا مؤلّف مندرجات اين دو كتاب را بر اساس حروف مرتّب كرده و خواننده را با رمز به منابع آن احاديث رهنمون ساخته است (شاكر، تعليقه بر مقاله حديث» در دايرة المعارف الاسلاميّة (
ب - كتابهايى كه احاديثى را در خود فراهم ساخته‏اند كه بر سر زبان مردمان جارى است. مانند حديث «الحرب خُدْعَةٌ[14]» (بخارى، 4/77. براى آگاهى از برخى از اين احاديث نك: عتر، ص 411-412). هدف دانشمندان از جمع اين احاديث، روشن ساختن حال اين احاديث است. نام‏آورترين اين گونه كتابها عبارتند از :

-1 المقاصد الحسنة فى الاحاديث المشتهرة على الالسنة از شمس الدين محمد بن عبدالرحمن سخاوى (د. 902 ق). اين كتاب 1356 حديث از احاديث متداول بر سر زبانها را در بر دارد. مولّف در بيان حال احاديث، گاه مى‏گويد: «لا اصلَ له»، يعنى اين حديث را سندى نيست و در هيچ يك از مجموعه‏هاى حديثى اين روايت به چشم نمى‏خورد و گاهى مى‏گويد: «لا اَعْرِفه»، يعنى من براى اين حديث به سندى دست نيافته‏ام .

-2 كشف الخفاء و مُزيل الإلباس عمّا اشتهر من الحديث على اَلْسِنة النّاس اثر اسماعيل بن محمد عجلونى (د. 1162 ق). وى احاديث كتاب سخاوى را همراه با گزيده سخن وى و نيز مطالب سودمندى در فنّ حديث در كتاب خود آورده و احاديث بسيارى بر آن افزوده، تا جايى كه شمار احاديث كتاب مزبور به 3250 رسيده است، از همين رو در نوع خود فراگيرترين كتاب به شمار مى‏آيد .

پنجم - زوايد :
گاه مولّفى دو كتاب حديث را در نظر مى‏گيرد و محتويات آن دو را با يكديگر مى‏سنجد و احاديث زايدِ يكى بر ديگرى را در كتابى گرد مى‏آورد. اين گونه كتابها را "زوايد" خوانند(عتر، ص 206). از اين گروه‏اند :

-1 مجمع الزّوايد و منبع الفوايد اثر نورالدين على بن ابى بكر هَيْثَمى (د.807 ق) كه احاديث زايد بر صحيح‏هاى ششگانه را از مسند احمد و ابى يعلى و بزّاز و معجمهاى سه‏گانه طَبَرانى بيرون كشيده و حالِ احاديث را از جهت صحّت و ضعف و پيوستگى و گسستگى سند آن، روشن ساخته است .

-2 المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية اثر ابن حجر عسقلانى (د. 852 ق). وى در اين كتاب احاديث هشت مسندِ كامل، يعنى مسندهاى حُمَيدى، طيالسى، ابن ابى عمر، مسدَّد بن مُسَرْهَد، ابن منيع، ابن ابى شيبه، عبد بن حُمَيد، ابن ابى اسامة و نيز نيمى از مسند اسحاق بن راهويه را تتبّع كرده و احاديث زايد بر كتابهاى ششگانه و مسند احمد را از اين كتابها بيرون كشيده و علاوه بر مسندهاى ياد شده، پاره‏اى از احاديث مسند ابى يَعْلى را هم بر آنها افزوده و آن احاديث را بر اساس ابواب فقهى منظّم ساخته است (ابن حجر، 1/3-5 (
ششم - كتابهاى تخريج :
تخريج كتابى است كه براى نشان دادن منابع و مآخذ احاديث كتابى معيّن نوشته مى‏شود. مانند المُغْنى عن حمل الأسفار فى الأسفار فى تخريج ما فى الإحياء من الاخبار، تأليف حافظ عبدالرحيم بن حسين عراقى (د. 806 ق). عراقى در كتاب خود احاديث احياء علوم الدّين غزّالى را تخريج كرده، بدين معنى كه در آغاز طَرَف هر حديث از احاديث احياء را ذكر مى‏كند.سپس نشان مى‏دهد كه چه كسى آن حديث را در كتاب خود آورده و كدام صحابى آن را روايت كرده و پس از آن بيان مى‏كند كه آن حديث صحيح است يا حسن يا ضعيف. اين اثر همراه با احياء چاپ شده است (عتر، ص 207-208 (
هفتم - اجزاء :
اجزاء جمع جزء است و جزء، مجموعه حديثى است كه تنها از يك تن نقل شده باشد، چه آن كس از طبقه صحابه باشد يا از طبقه‏هاى بعدى. مانند جزء حديث ابى بكر و جزء حديث مالك. به مجموعه حديثى هم كه درباره يك مطلب گردآورى شده باشد، جزء گويند. مانند جُزء القراءة خلفَ الامام اثر بخارى. نوشته‏اى را هم كه به بررسى اِسنادهاى يك حديث واحد بپردازد، جزء خوانند.مانند اختيار الاَوْلى فى حديث اختصام الملأ الاعلى از ابن رجب حنبلى (كتّانى، ص 64-65؛ عتر، ص 209). بخشهاى گوناگون خصال شيخ صدوق هم در حكم اجزاء است .

اربعين نويسى هم كه از دير زمان رواج داشته، خود نوعى جزء نويسى است. بايد دانست اربعين نويسى به استناد حديثى مُستفيض[15] است كه از رسول اكرم (ص) نقل كرده‏اند. آن حديث چنين است: «مَنْ حَفِظَ على اُمَّتى اربعينَ حديثاً ممّا يحتاجونَ اليه فى امرِ دينِهم بَعَثَهُ اللَّهُ يومَ القيامةِ فقيهاً عالماً»[16] (بهايى، ص‏6)
حجم اجزاء از چند برگ تا دهها برگ در نوسان است. امّا غالباً جزء، مجموعه‏اى كوچك است.امتياز جزء اين است كه نشان دهنده دانش و ژرفكاوى نويسنده‏اش مى‏باشد، زيرا نوشتن مطلب درباره يك موضوع كوچك به ژرف‏نگرى و بررسى همه جانبه نياز دارد .

هشتم - مشيخات :
مشيخات جمع مَشِيخه (به كسر شين) و مَشِيخه اسم مكان از كلمه شيخ و شيخوخه به معناى محلّ ياد كردن استادان و اِسنادهاست و مقصود از آن كتابى است كه محدّثان نام استادان خود و كتابها و احاديثى را كه از آنان فراگرفته‏اند، در آن فراهم مى‏آورند و اِسناد خود را به آن كتابها در آن مى‏نويسند(ميرداماد، ص 75؛ قس: عتر، ص 209). مثل مشيخة الفقيه اثر شيخ صدوق كه به پيوست كتاب مَنْ لا يحضره الفقيه چاپ شده است.محدّثان در تأليف مشيخه روشهاى گوناگون دارند . پاره‏اى از مشيخه‏ها را "فهرست " نامند. هر چند كه برخى از پژوهندگان مشيخه‏ها را در رديف كتابهاى حديث شمرده‏اند (عتر، همانجا)، ولى به نظر نگارنده مشيخه به كتابهاى رجال بيشتر شباهت دارد تا به كتابهاى حديث .

نهم - علل :
علل جمع علّت و علّت عبارت از عيب پنهان و پيچيده‏اى است كه بر حديث عارض مى‏گردد و در نتيجه صحّت و سلامت حديث را خدشه‏دار مى‏سازد و "معلَّل" حديثى است كه در آن عيبى يافت شود كه به سلامت حديث لطمه وارد كند، با آنكه آن حديث بر حسب ظاهر تهى از عيب به نظر مى‏رسد.حديث معلّل خود اقسامى دارد :

1 - معلّل در سند، 2 - معلّل در متن، 3 - معلّل در هر دو (سيوطى، تدريب، 1/251-252؛ عتر، ص 447-454). "علل" كتابهايى است كه احاديث معلّل را همراه با بيان علّتش در آن گرد مى‏آورند (عتر، ص 210). تصنيف كتابهاى علل اوج تلاشهاى محدّثان به حساب مى‏آيد.زيرا در تتبع اسانيد به تلاش پيگير و شكيبايى بسيار و باريك بينى و ژرفكاوى نياز است تا بتوان از اين رهگذر به عيبهاى پوشيده و پنهان حديث پى برد. المسند المعلّل اثر يعقوب بن شيبه سدوسى (د. 262 ق) را مى‏توان نمونه‏اى از كتابهاى علل به شمار آورد (حاجى خليفه، 2/1678)
دهم - امالى :
امالى جمع املاء)[17]، غالباً به آن گروه از كتب حديث گويند كه شيخ حديث در مجالس متعدّد آنها را بر شاگردان املاء كرده باشد، مانند امالى شيخ صدوق. از همين رو، امالى را «مجالس» نيز نامند. گفتنى است كه همه كتب اَمالى به موضوع حديث مربوط نمى‏شود، بلكه برخى از آنها در موضوعات ديگر مانند تفسير، ادب و غيره است (درباره امالى نويسى و امالى‏ها نك: مهدوى دامغانى، ص 130-147)

/ 11