بسم تعالى - اسلام گرایی در آفریقای سیاه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسلام گرایی در آفریقای سیاه - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بسم تعالى

موضوع: اسلام گرايى در آفريقاى سياه

قبل از اينكه به اصل و كليت موضوع يعنى اسلام گرايى در آفريقاى سياه پرداخته شود، شايد بهتر باشد نخست واژه "اسلام گرايى" مورد توجه واقع شده و مراد از آن بيان گردد. در معنى لغوى اسلام گرايى كلمه اى است مركب از اسلام + گرايى يعنى گراييدن يا گرايش پيدا كردن به اسلام، در گذشته به جريان گراييدن غير مسلمانان به اسلام اطلاق مى شد. در نتيجه در ادبيات گسترش اديان، خصوصاً اسلام داريم: اسلام گرايى در آسيا، اسلام گرايى در اروپا، اسلام گرايى در آفرقا.... يعنى گسترش اسلام و افزايش تعداد مسلمانان در هر يك از اين قاره ها و سرزمين ها. از انقلاب اسلامى ايران به بعد است كه واژه "اسلام گرايى" از معناى لغوى خود عدول نموده و داراى يك معنى اصطلاحى نيز مى گردد. اين واژه ها گاه و بيگاه مترادف با "بنياد گرايى" يا "اصول گرايى" نيز به كار مى رود. بنياد گرايى يا اصول گرايى داراى تاريخچه خاص خود در جوامع مسيحى است. اين واژه گان خود اصطلاحى قديمى هستند كه در گذشته به متعصبين مذهبى، بخصوص آن دسته از مسيحيانى كه حاضر به پذيرفتن هيچگونه تعبير و تفسير انحرافى در كتاب مقدس نبودند، اطلاق مى شد. پس از انقلاب اسلامى در ايران اين اصطلاح بيشتر در مورد كسانى به كار مى رود كه از معتقدين و طرفداران اين انقلاب در ايران و خارج از ايران مى باشند. اينان گروههاى طرفدار بازگشت به ارزشهاى اصيل اسلامى و اجراى قوانين اسلامى در كشورهاى مسلمان هستند. از جمله اين گروهها مى توان به اخوان المسلمين در مصر و اعضاى جبهه نجات اسلامى در الجزاير اشاره كرد. اسلام گرايى در معنى اصطلاحى آن يعنى اعتقاد به توانائى اسلام در حوزه هاى سياسى - اجتماعى براى اداره امور زندگى بشر.اسلام گرايان كسانى هستند كه گرايش به اسلام سياسى دارند، يا اساساً اسلام را سياسى دانسته و خواهان دخالت اسلام و اجراى فرامين اين دين در حوزه سياست جوامع اسلامى هستند. در اين معنى اسلام گرايى خط سير جديدى است براى حل مشكلات و معضلات جوامع اسلامى. خط جديدى در مقابل راههاى شناخته شده و معروف موجود: ليبراليسم و سوسياليسم يا كمونيسم شرقى. اسلام گرايان كسانى هستند كه درد جوامع اسلامى را در پشت كردن به ارزشهاى دينى مى دانند و خواهان احياء اين ارزشها در اين جوامع و استفاده از اسلام راستين براى حل مشكلات فرهنگى، سياسى، اجتماعى، اقتصادى.... هستند.اسلام گرايى در مفهوم فوق الذكر در عين تازگى داشتن خيلى هم جديد نيست. جهان اسلام خصوصاً كشورهاى بزرگ اسلامى از اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادى شاهد شكل گيرى و گسترش نهضتهايى بوده اند كه به نهضتهاى اسلامى معروف شده و شناخته شده اند. اين نهضتها داراى شخصيتهاى برجسته و زادگاههاى متفاوت بوده اند. افرادى چون سيد جمال الدين اسدآبادى، شيخ محمد عبده و شيخ عبدالرحمان كواكبى از شخصيتهاى به نام و برجسته نهضتهاى اسلامى هستند و كشور مصر از زادگاههاى نخستين اين نهضت يا نهضت ها به شمار مى رود. خاستگاه و مهد ثانى اين نهضت ها نيز ايران به شمار مى رود كه با پيروزى انقلاب اسلامى در اين كشور از اهميت خاص برخوردار شده و تبديل به الگوى نهضتهاى اسلامى اصلاح طلب سابق و حركتهاى انقلابى اسلامى جديد مى گردد.با توجه به مطالب فوق الذكر مشاهده مى شود كه اسلام گرايى يا بنياد گرايى در جوامعى ريشه دوانيده و گسترش يافته است كه داراى سابقه طولانى در اسلام بوده و از قطبهاى تمدن اسلامى محسوب مى شده اند. به عبارت ديگر لازمه حضور نهضت هاى اسلامى گذشته و اسلام گرايى امروزين ريشه دار بودن و گسترده بودن اسلام و نفوذ آن در جوامع است تا اسلام گرايان و خواهان بازگشت به ارزشهاى اصيل آن و اجراى قوانين اسلامى در آن كشور باشند. البته از اسلام گرايى در جوامعى كه مسلمانان در آن اقليت هستند نيز مى توان سخن گفت ولى ماهيت اين اسلام گرايى با اسلام گرايى ما در تفاوت قابل توجه دارد.مراجعه به كتب و منابع موجود در خصوص آفريقاى سياه نشان مى دهد كه واژه "اسلام گرايى" در خصوص اين قاره هنوز خيلى از مرزهاى لغوى اين واژه فراتر نرفته است. هنوز سخن از "نبرد اسلام در آفريقا"، " مسلمانان آفريقا"، "گسترش اسلام در غرب آفريقا"، "اسلام در ممالك و امپراطوريهاى آفريقاى سياه" (الاسلام فى ممالك امبراطوريات افريقيا السوداء) مى باشد.به طور مثال مؤلف كتاب "مسلمانان آفريقا" از ذيل عنوان كلى كشورهاى گوناگون اين قاره، بخشى نيز به "تاريخچه اسلام گرايى" اختصاص داده است كه در آن صرفاً سخن گفتن از چگونگى نفوذ و گسترش اسلام در آن كشورهاى خاص مى باشد. هنوز كه هنوز است از آنچه كه در ادبيات موجود در خصوص "اسلام گرايى" در آفريقاى سياه بر مى آيد، مراد از اين واژه چالش بزرگى است كه اسلام با مسيحيت و بت پرستى در اين قاره سياه دارد.به نظر مى رسد كه تا مدتهاى قابل توجههنوز "اسلام گرايى" به همين معنى گرايش به اسلام در نقطه مقابل گرايش به مسيحيت در قاره سياه به كار مى رود. قاره آفريقا در گرايش به اسلام قاره جوانى به شمار مى رود، حداقل آفريقاى سياه اين چنين است. در نتيجه مسئله اصلى در اين سرزمينها هنوز بازگشت به ارزشهاى اسلامى و اجراى قوانين اسلامى نيست، بلكه بيشتر متوجه گسترش اسلام و مقابله آن با خط نفوذ و گسترش مسيحيت است. نخست بايد بستر مطمئنى ايجاد شود تا سپس بر احياء و برجسته شدن آن تأكيد گردد.البته بايد اذعان داشت در رهايى آفريقائيان از چنگال استعمار نقش برجسته و تعيين كننده اى ايفاء نموده است و شايد يكى از علل گسترش و نفوذ اسلام در ميان ملتهاى آفريقا همين اصل ظلم ستيزى اسلام و دفاع از مظلومين آنان باشد. اسلام منجى انسان هاى آفريقا در مقابل استعمار كشورهاى مسيحى بوده است. در نتيجه از ديرباز آفريقائيان سياه در اسلام راه نجات را جستجو نموده و يافته اند، ولى با توجه به اينكه هنوز ميدان در اختيار نزاع بين مسيحيت تهديدگر و سلطه جو از يك طرف و اسلام مدافع و حامى از جانب ديگر است. فرصتى براى تفكر و اقدام براى ريشه دار كردن اسلام باقى نمانده است. به نظر مى رسد كه آفريقاى امروز در حال گذر از "اسلام گرايى" در معناى لغوى به "اسلام گرايى"در معناى اصطلاحى آن باشد.امروزه حتى كسانى مثل جان اسپوزيتو كه داراى تخصص در حوزه اسلام گرايى و بنيادگرايى اسلامى هستند مى خواهند از اسلام گرايى و يا تأثيرات انقلاب اسلامى ايران بر آفريقاى سياه سخن گويند، اولاً به سراغ كشورى مى روند كه داراى قدمت بيشترى در اسلام مى باشد و يا حداقل تعداد مسلمانان در آنجا بيشتر و حضور آنها تعيين كننده و گسترده تر است، ثانياً باز از اسلام گرايى در معناى گذشته آن شروع كرده و به اسلام گرايى نوين مى رسند.به اعتقاد اسپوزيتو ريشه هاى اسلام گرايى در نيجريه به قرن هجدهم بر مى گردد. زمانى كه يك سلسله حركتهاى جهادى در آفريقا شكل گرفت و باعث پديد آمدن كشورهاى اسلامى در اين قاره گرديد، فعالان اسلام گرا و حركت احياگرانه اسلامى آنان در ميان مردم اين قاره از حسن شهرت خوبى برخوردار است. امروزه خاطره "عثمان رن فوريو" (1817-1754) و امپراطورى تأسيس شده توسط اين عالم جنگجو در شمال نيجريه از منابع الهام گيرى براى احياگرايى يا اسلام گرايى نوين محسوب مى شود.در ميان جوامع مسلمانان آفريقاى سياه، جامعه مسلمانان نيجريه بيش از ساير جوامع توانسته است از دهه 1960 به بعد بر همبستگى داخلى خويش افزون و خود را هر چه بيشتر با جهان اسلام تطبيق دهد. عوامل زيادى در اين روند مؤثر بوده اند، از جمله آنها مى توان به موارد ذيل اشاره كرد:رسانه هاى جمعى، آموزش هاى اسلامى، تأسيس سازمانها، تشكيلات ملى - اسلامى، شركت گسترده و انبوه در مراسم ساليانه حج، افزايش تعداد دانشجويانى كه از دانشگاههاى مهم و معتبر اسلامى چون الازهر مصر فارغ التحصيل مى شوند و حضور و گسترش دامنه فعاليتهاى سازمانهاى اسلامى در ساير جوامع خصوصاً در خاورميانه و آسيا. فعالان اسلامى نيجريه امروز را مى توان در سازمانهايى نظير اتحاديه دانشجويان مسلمان جوان نيجريه، به جامعه دانشجويان مسلمان و جامعه پيروزى اسلام يافت. اين تشكيلات در مواقع مشابه سازمانهاى موجود در جوامع اسلامى فعال و پوياست.مسلمانان نيجريه (و نه اسلام گرايى در نيجريه) نيز همچون مسلمانان ساير كشورهاى اسلامى داراى طيف گوناگونى از موضع گيريها هستند. از ميان "تندروها" مى توان به گروه " مايتاتسين" "Maitatsine" اشاره نمود كه بوسيله فردى به نام "محمد موراوا تأسيس گرديده است. اين گروه بود كه شورشهاى خونين و خشونت آميز سالهاى 84-1980 در نيجريه را براه انداخت. انگيزه اصلى قيام آنها تأثير منفى شديد فروش مناسب نفت بين سالهاى 83-1974 بوده است. اين تأثير منفى بيشتر متوجه بخشهاى سنتى جامعه بوده كه آنها را به شورش واداشته است. از گروههاى ميانه روتر مى توان به گروهى از فعالان دانشجو اشاره كرد كه بوسيله اساتيد دانشگاهى همچون ابراهيم سليمان اداره و رهبرى مى شود. او فارغ التحصيل اروپاست و داراى افكارى نظير افكار دكتر شريعتى در ايران است. اين افراد با روشهاى غربى حاكم بر مؤسسات سياسى - اقتصادى مخالف بوده و اسلام را به عنوان راه حلى در قبال ظلم و ستم و سلطه سرمايه دارى غربى و ماركسيسم روسى مى دانند. آنان خواهان اجراى قوانين اسلامى هستند. البته در كنار اينان گروههاى محافظه كار و سنتى همچون طرفداران شيخ ابوبكر قاضى القضات شمال نيجريه نيز هستند كه بيشتر در پى مبارزه با باصطلاح بدعت گذاريها در جامعه و فرقه هاى صوفى مى باشند. آنها خواهان بازگشت به قرآن و سنت به عنوان الگوهاى عملى پيامبر(ص) مى باشند.در عين حال اسلام گرايى احياء شده توسط انقلاب اسلامى ايران اثرات خود بر نيجريه را داشته است. الگوى انقلاب اسلامى ايران باعث حركتهاى جديد و عميقى در جامعه مسلمانان نيجريه نيز شده است. فعالان اسلامى در آنجا نيز فساد ادارى حاكم را تقبيح نموده، توجه افراطى به ماديگرى را محكوم نموده و خواهان اجراى قوانين و حاكميت معنويت گرايى هستند.البته اسلام در آفريقاى سياه كماكان نقش نجات بخش اوليه خود را ايفاء مى نمايد. نمونه بارز آن همانى بوده كه سومالى اتفاق افتاد. انگيزه ها و تعصبات دينى مردم مسلمان سومالى نقش مهمى در خروج يا به تعبير صحيح تر اخراج آمريكائيان از اين كشور داشت. هنوز كه هنوز است اسلام به عنوان نيرويى رهايى بخش محسوب مى گردد. ولى تا تبديل اين اسلام رهايى بخش به يك حركت نهادينه، ريشه دار و مستمر كه بتواند اداره امور را به دست گيرد يا نقش جدى ترى در حوزه هاى سياسى، اقتصادى و اجتماعى ايفا نمايد، فاصله قابل ملاحظه اى وجود دارد.همانگونه كه موج اسلام گرايى اوليه كه از منبع اسلام يعنى سرزمينهاى اسلامى خاورميانه آغاز شده و آفريقا و آفريقاى سياه را در نورديد، موج اسلام گرايى نوين نيز به تدريج اثرات عميق خود را بر جاى خواهد گذاشت. اين اثر در كشورهايى كه مسلمانان از اكثريت بيشترى برخوردار هستند و اسلام در جوامع آنان از عمق بيشترى برخوردار است، سريع تر و آشكارتر خواهد بود. با شكل گيرى سازمانها و تشكلهاى اسلام گرا خصوصاً در ميان جوانان و دانشگاهيان، اين حركت به تدريج گسترش خواهد يافت. جهت گيريهاى اوليه خواسته هاى اسلام گرايان در آفريقاى سياه مقابله با توطئه مسيحيان و گسترش مسيحيت، مبارزه با فساد ادارى - مالى حاكم، حضور عينى و معنوى اسلام و قوانين و احكام آن در جامعه، عمل به فرامين و اصول اسلام در سطح عموم و گرايش به امت واحده اسلامى خواهد بود. امت واحده اى كه بتواند توان مقابله با مستكبرين، زورگويان و سلطه جويان جهانى را داشته باشد.

منابع فارسى

1- ام، كوك، ژوزف، ترجمه سيد اسدالله علوى، مسلمانان آفريقا، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى 1373، 766 صفحه.2- خسروشاهى سيد هادى، نبرد اسلام در آفريقا، قم، دفتر تبليغات اسلامى، بى تا، 196 صفحه.3- هيسكت مروين، ترجمه احمد نمايى و محمد تقى اكبرى، گسترش اسلام در غرب آفريقا، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1369، 504 صفحه.4- تبريزى مهتاب و طهماسبى شروين، آشنايى با كشورهاى آفريقاى غربى و مركزى، تهران، انتشارات سروش، بى تا، 194 صفحه.5-هنگام ديويد و مارتين فيليس ام، ترجمه عبدالله عظيميايى و مهيار علوى مقدم، تاريخ آفريقاى مركزى، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1374، 487 صفحه.6- فانون فرانتس، ترجمه محمد امين كاردان، انقلاب آفريقا، تهران، انتشارات خوارزمى، 1361 (چاپ ششم) 257 صفحه.7- ديويدسن بزيل، ترجمه هرمز رياحى و فرشته مولوى، تاريخ آفريقا، تهران، اميركبير، 1358، 630 صفحه.8- خانه آفريقا، مرورى بر آفريقا، تهران، انتشارات خانه آفريقا، 1373، 216 صفحه.9- براگينسكى م. ترجمه ج. علوى نيا و ا. ح. رضوانى، بيدارى آفريقا، تهران، انتشارات حقيقت 1353، 277 صفحه.10- والرستامين ايمانوئل، ترجمه على اصغر بهرام بيگى، استقلال آفريقا، تهران انتشارات سازمان كتابهاى جيبى، 1354، 221 صفحه. 11- دفتر مطالعات سياسى و بين المللى وزارت خارجه (گروه مطالعات آفريقا) مجموعه مقالات سمينار آفريقا، تهران، انتشارات وزارت خارجه، 1372، 224 صفحه.12- الهى حسين، تاريخ آفريقا، تهران، چاپخش، 1368، 341 صفحه. 13- كورنون ماريان، ترجمه دكتر ابراهيم صدقيانى، تاريخ معاصر آفريقا از جنگ دوم جهانى تا امروز، تهران، اميركبير، 1365، 514 صفحه.14- كابرال اميلكار، ترجمه م. رهسپار، آزادى ملى و فرهنگ، تهران، انتشارات ياشار، 1359، 128 صفحه.15- مك ايودى كالين، ترجمه فريدون فاطمى، اطلس تاريخ آفريقا، تهران، نشر مركز، 1365، 232 صفحه.

منابع عربى

1- جوان جوزيف، ترجمه مختار السويفى، الاسلام فى ممالك و امبراطوريات أفريقيا السوداء، بيروت (لبنان) دارالكتاب لبنانى، 1404 ه. ق - 1984 م. 163 الصفحه.2- الوزان الفاسى حسن بن محمد، ترجمه محمد حبيبى و محمد الاخضر، وصف آفريقا، بيروت، دارالمغرب الاسلامى، 1983 م. (طبعة ثانية) 339 الصفحه.

منابع انگليسى

1_ John Esposito The Iramiam Re

The Years Later What Has Beem jt's globf jim pact

2_ John Esposito Political Islam: Beyoud The Green Menace Current History January

/ 1