«بهائيت دست پرورده استعمار» - بهائیت؛ چگونگی پیدایش و فعالیتهای آنان در کشورهای اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بهائیت؛ چگونگی پیدایش و فعالیتهای آنان در کشورهای اسلامی - نسخه متنی

علی عسگری یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«بهائيت دست پرورده استعمار»

حدود يكصد سال پيش وزارت امور خارجه انگليس براى ادامه سلطه خود بر ممالك مستعمره، شعبه مخصوص اديان در مستعمرات، مستملكات... دائر نموده و از آنجا كه جمعيت مسلمانان بيش از ساير اديان در اين مناطق اند، دربار انگليس توجه خاصى در زمينه مقابله با اسلام و مسلمين داشته و اسلام را بزرگترين خطر براى خود دانستند.گارا دستون نخست وزير وقت انگليس با حضور در مجلس اين كشور، در حاليكه يك جلد قرآن را بر سر دست گرفته بود به نمايندگان خطاب كرد و گفت، تا اين كتاب در دست مسلمين است كارى از انگلستان بر نمى آيد، و نمى توانيم بر آنها حكومت كنيم البته كسان ديگرى قبل از گارا دستون به اين نتيجه رسيده بودند.بنابراين مبارزه با اسلام در رأس برنامه هاى آنها قرار گرفت و با توجه به اينكه در اسلام مواجهه با دو فرقه سنى و شيعه بود، براى رسيدن به توطئه هاى خود، سراغ فرقه وهابيت در اهل سنة و فرقه ضاله بهائيت در ميان شيعيان، رفت.وهابى ها با كمك انگلستان در سرزمين حجاز به قدرت رسيدند و كعبه كه خانه امن الهى است در چنگال آنها قرار گرفت.در مورد فرقه بهائى دو نكته مطرح است، اول اينكه به درستى روشن نيست كه آيا اين فرقه ساخته و پرداخته سياستهاى خارجى بوده و يا اينكه ابتدا توسط افرادى مطرح و پس از آن استعمارگران آنرا مورد توجه و نفوذ خود قرار دادند.آنگاه كه فتنه باب در ايران شكل گرفت و درگيرى ميان مسلمانان و بابى ها شدت يافت، دو قدرت بزرگ آنزمان يعنى روسيه و انگليس متوجه اين فتنه شدند و به تدريج از آن بهره بردارى كردند.با هلاكت محمد على باب و مطرح شدن ميرزا حسينعلى نورى، كم كم بابى گرى از ميان رفت و بهائيگرى به صحنه آمد، حسينعلى خود را «بهاء اله» ناميد، و بدين وسيله، مؤسس اين فرقه ضالة گشت، او در پى ترور نافرجام عليه ناصر الدين شاه، مورد حمايت كنسول روسيه تزارى قرار گرفت و از اين زمان به بعد پشتيبانى سياستهاى خارجى از اين فرقه ضالة علنى شد، بطوريكه محاكمه وى مطابق مقررات كاپيتولاسيون، انجام شد. بدينصورت كه دولت روس بهاءاله را به عنوان تبعه خود محسوب كرد و با وساطت ديپلماتهاى روسى بويژه «پرنس دالگوركى» سفير روسيه نزارى در ايران و حمايت دولت روسيه از وى از زندان آزاد شد، و تحت حمايت سفارت روس به بغداد منتقل شد.بدين ترتيب دولت روسيه تزارى اولين كشورى بود كه رسماً به حمايت از فرقه ضاله بهائيت پرداخت.نكته جالب اينكه پس از آزادى او از زندان و رسيدنش به بغداد، آيه اى در شأن روسها نازل كرد كه در آن آيه آمده بود: اى پادشاه روس، به تحقيق يكى از سفيرانت مرا يارى كرد، هنگامى كه در زندان اسير غلوزنجير بودم. براى اينكار خداوند (مراد ميرزا حسينعلى بهاء است) براى تو مقامى را نوشته كه علم هيچكس بدان احاطه ندارد.بر سر جانشينى محمد على باب، ميان ميرزاحسينعلى بهاء و برادرش ميرزايحيى نورى، دولت عثمانى هر يك را به همراه مريدانشان،تبعيد نمود، ميرزا يحيى را به قبرس و بهاء را به عكا (فلسطين اشغالى).بهاء حدود 105 سال پيش در عكا مرد و پسرش ميرزاعباس معروف به عبدالبهاء يا عباس افندى جاى او را گرفت، پس از مرگ بهاء، سازمانى كه در وزارت خارجه انگليس به كار مذاهب خاورميانه و اروپا پرداخت، حمايت رسمى و علنى از بهائيان را در ليست برنامه هاى خود قرار داد و در همين جهت، عباس افندى مورد حمايت دربار انگليس قرار گرفت و از اين به بعد همكاريهاى سرى و علنى عباس افندى با لندن، آغاز شد، اين همكارى تا به آنجا پيش رفت كه در جريان حمله انگليس به فلسطين در زمان حكومت عثمانى و در جنگ جهانى اول، عبدالبهاء براى نيروهاى انگليس گندم و آذوقه هاى ديگر ذخيره كرده و پس از ورود در اختيار آنها قرار داد.بدينصورت در جنگ جهانى اول، بهائيت در كنار انگليس در سرزمين فلسطين اشغالى حضور داشتند، و بدين علت بود كه از سوى عثمانيها، عباس افندى مورد تهديد واقع شد، و در مقابل، انگليس دستور حفظ جان او را صادر كرد و فرمانده جبهه حيقا مأمور اين كار شد.پس از جنگ جهانى اول، عبدالبهاء از دولت انگليس لقب «سر» و نشان دريافت كرد عباس افندى براى دوام دولت انگليس به مناجات مخصوص متوسل شد، او در مناجاتش مى گويد: پروردگارا، امپراطور بزرگ ژرژ پنجم، پادشاه انگلستان را به توفيقات رحمانى خود مؤيد بدار و سايه بلند پايه آن كشور را براى اين منطقه زيبا، حفظ و حمايت خويش را مستدام بدار.

«گرايش عباس افندى به امريكا»

عباس افندى پس از آنكه قدرت انگليس رو به ضعف نهاد، متوجه امريكا شد و پس از مرگ او، نوه دخترى او، شوقى افندى، جانشين او شد.او مانند عباس افندى، پايگاه اصلى خودش را فلسطين اشغالى، قرار داد، و علت آنهم اين بود كه صهيونيستها، بدترين دشمنان، مسلمانها بودند و مى باشند، رژيم اشغالگر قدس، متقابلا، بهائيت را به رسميت شناخت و جزء مذاهب رسمى اسرائيل دانست، و بدين صورت صهيونيستها و بهائيان، به حمايت از يكديگر پرداختند و حيات بهائيت به دولت اسرائيل وابسته شد و آينده شان به يكديگر گره خورد.

«بعد از مرگ شوقى افندى»

پس از مرگ شوقى افندى، به دليل نبودن جانشينى مشخص بجاى وى، يك امريكايى بنام «ميسى ريمن» جانشين شوقى شد، كه موجب انشعاباتى در بهائيت گرديد و براى هدايت اين فرقه ضاله، بيت العدل، تشكيل شد، و از آن به بعد مسئله رهبرى اين فرقه تحت نظر فرد خاصى نمى باشد، و در حال حاضر علير غم حمايت غرب بويژه امريكا از بهائيت، بهائيت دوران افول خود را سير مى كند.بدينصورت بهائيت توسط مثلث شوم انگليس، اسرائيل و امريكا، شكل يافت و فقط در يك زمان محدودى در دوران رژيم شاه منفور، توانستند بسيارى از اهرمهاى اصلى و پست هاى كليدى را اشغال نمايند، كه با پيروزى انقلاب اسلامى ايران دست آنها بسته شد. و به همين دليل است كه هراز گاه، غربيها دست به حمايت از اين گروه مى زند.

«بزرگ نمايى»

در دوران شاه، بهائيان سعى داشتند كه خود را بزرگ جلوه داده تا ديگران را بترسانند.اعتقادات بهائيان نه تنها قابل دفاع نيست، بلكه هر آدم منصفى با ديدن اين مطالب به بى محتوايى آنها پى مى برد، جالب اينكه، جذابيت اين فرقه در ميان يهوديان و زرتشتيان به مراتب پيش از مسلمانهاى خود باخته بوده است.

«انجمن حجبية»

انجمن حبية در بزرگ جلوه دادن بهائيان بطور ناخود آگاه، سهم داشته، چه اينكه خود بهائيان سعى داشتند با ارائه آمار و ارقام نادرست، خود را بزرگ جلوه دهند.بهر تقدير، بهائيت و رهبران بهائيان در خدمت دشمنان اسلام بودند، و به همين دليل است كه غرب و امريكا از آنان حمايت مى كند، و بقول امام خمينى (ره):«اگر ما دليلى نداشتيم كه اينها جاسوس آمريكا هستند، جز طرفدارى ريگان از آنها، كافى بود»بهائيت يك حزب است نه يك مذهب كه مورد پشتيبانى انگلستان و بعد از آن امريكا بوده و هستند، و ماهيتى جاسوسى دارند، زيرا كه در سايه رژيم صهيونيستى و با حمايت انگليس و امريكا به حيات خود ادامه داده است.

مرورى بر زندگى باب

عليمحمد باب در شيراز در روز اول محرم 1235 هجرى قمرى مطابق با 13 اكتبر 1819 ميلادى متولد شد، پدر او محمد رضا و مادرش فاطمه بيگم بود، تحصيلات مقدماتى اش را در شيراز نزد شيخ عابد معلم (محمد) به پايان رساند و سپس در بوشهر به تجارت پرداخت ولى يكباره آنرا رها كرد و به كربلا رفت و در حوزه درس سيد كاظم رشتى رهبر آن روز «شيخية» حاضر شد، وى ظهور امام زمان را بسيار نزديك اعلام كرد و على محمد شيرازى (باب) شاگرد جوان او، از اين سخنان به سر شوِ آمد و آرزوى امام زمان شدن را در سر مى پروراند، و گمان مى كرد كه پس از مرگ سيد كاظم رشتى به پيروى از استادش ادعاى مقام نيابت خاص زمان را مطرح مى كند، و اين ادعا را در تفسيرى بر سوره يوسف، مى نويسد و پس از مدتى ادعاى مهدويت كرده و خود را امام زمان مى نامد.وى در مجلسى كه در حضور امام جمعه شيراز بر پا شد، از ادعاى دروغين خود دست برداشت و توبه كرد، و بر منبر رفته و ادعاى خويش را انكار كرد، و به تبعيت خود از اسلام، اقرار نمود، و صاحب چنين داعيه اى را لعين نمود. ولى پيروان او، تبليغ او را كردند و احساس خطر كرد و به اصفهان گريخت و تحت حمايت معتمدالدوله منوچهر خان روسى (گرجى) حاكم اصفهان در آمد.منوچهر خان، باب را تحريك كرد كه او دوباره ادعايش را مطرح و اعلام كند، لذا اعلام كرد، «من همان قائمى هستم كه شما به ظهورش وعده داده شده ايد»، به دستور سفارت روسيه، باب 6 ماه، در حرمسراى منوچهر خان روسى نگهدارى شد. و بعد از فوت منوچهرخان برادر او گرگين خان، كه وارث او بود، به دولت مركزى پنهان بودن باب را در سراى حاكم اصفهان، خبر داد و مأمورين او را به قلعه ماكو در خارج از تبريز برده و در آنجا مبحوس كردند. و بهائيان، تحمل مصائب را دليل بر حقانيت او داشتند.در همين دوران بود كه «پرنس دلگو كوركى» مترجم سفارت روس با فرا گرفتن زبان عربى به تحصيل علوم دينى پرداخت و ظاهراً اسلام آورد، و با تحريك چند طلبه دنيا پرست آنها را به تبليغ بابيت تشويق نمود، و با سوء استفاده از عدم آگاهى مردم، عده اى را طرفدار اين مسلك مى كند.

«توبه باب»

ميرزاعلى محمد شيرازى (باب) در مجلسى با حضور ناصر الدين ميرزا وليعهد وقت قاجار و علماء تبريز، توبه مى كند و مجتهدين تبريز، به علت ياوه گوئى هاى او، او را به اعدام محكوم مى كنند ولى به علت ديوانگى اش، از اعدام، معاف مى شود، و به خط خود، توبه نامه را نوشت و پرفسور براون آنرا گراور كرد.

«ادعاى نبوت و الوهيت باب»

حمايت بى دريغ حكومت روسيه و پا فشارى و تعصب جاهلانه بعضى از طرفداران او سبب شد كه باب، ادعاى نبوت، بكند، و كتاب «بيان» را در نسخ قرآن و اثبات دين خود نوشت و آن را «ام الكتاب» ناميد، و وقاحت را به آنجا رسانيد كه ادعاى خدا بودن، كرد !!از آنجا كه كتاب «بيان» او بسيار بى محتوى و از روى غرض ورزى و بى سوادى است، به همين دليل، ميرزاحسينعلى نورى (بهاء الله) سعى در محو آثار باب از جمله همين كتاب را داشت او به هر دروغ و حيله اى براى كسب شهرت، تمسك مى جست و تناقض در گفتار و كردارش، محسوس بود چنانكه ابتدا خود را نايب خاص امام زمان مى دانست و با تاكيد از حيات و بقاء امام حى غايب سخن مى راند، و يكدفعه خود ادعاى امام زمان بودن كرد.

تغيير در ادعاء

هم بابى ها و هم بهائى ها متفق القولند كه ميرزا على محمد شيرازى (باب) شش مرتبه ادعاءاش را تغيير داده - در اوائل، ذكريت را عنوان كرد و خود را به سيد ذكر مشهور كرد و بعد ادعاى بابيت كرد و خود را نايب خاص امام زمان دانست - اما در حال حاضر بهائيان اعتقاد به امام زمان غايب ندارند - و بعد از آن دعوى مهدويت و بدنبالش دعوى نبوت و ربوبيت و الوهيت كرد.

جانشين باب

باب، ميرزا يحيى ازل (صبح ازل) را صريحاً جانشين خود كرد و ميرزا حسينعلى نورى (بهاء الله) نيز تا سيزده سال مطيع اوامر او بود، ميرزا حسينعلى ملقب به بهاءالله در روز دوم محرم سال 1233 هجرى قمرى مطابق با 21 اكتبر 1817 در تهران به دنيا آمد. پدر او ميرزا عباس ملقب به ميرزاى بزرگ نورى، و مادرش خانم جانى بود. او بيش از همه در از بين بردن نوشته هاى باب كوشيد، از دلايل اين كار اين بود كه باب گفته بود، تا دو هزار و يكسال ديگر كسى از «مظاهر امرالله» بر نمى خيزد و ميرزاى نورى (بهاءالله) بعدها خود مدعى شد كه مراد از «من نظيرالله» كه در كتاب بيان آمده، من هستم و باب مبشر رسالت من بوده. بهاءالله دو سال از باب بزرگتر بود، اما اين كه چرا او اول به اين مقام نرسيد، بهائيان از پاسخ به آن و طرح آن طفره مى روند.

انشعابات در فرقه بهائيت

در فرقه بهائيت بيش از بيست انشعاب به وجود آمده، از جمله مى توان انشعاب احمد سهراب را نام برد كه از فرمان شوقى افندى، چهارمين رهبر بهائيان سرباز زد، وصيتنامه عباس افندى، عبدالبهاء را ساختگى دانست و طرفدارانى هم به دور خود جمع كرد كه به نام سهرابيان مشهورند.انشعابى ديگر به رهبرى روحيه خانم ماكسول همسر شوقى افندى (ربانى) كه بعد از مرگ وى در زمان چارلز مخالفت كرده و از او جدا شدند، مى باشد.با وجود انشعابات فراوان، همه آنها به ميرزا حسينعلى نورى (بهاءالله) اعتقاد دارند و يكى از احكام مشترك بين همه شعب از ابتدا تا به حال، عدم شركت عموم پيروان در امور سياسى است و تبليغات فراوانى در عدم دخالت در سياست و قبول و اطاعت از قوانين ملى و محلى طرح مى كند، لكن در عمل بر خلاف ادعاهايشان بهائيان هم در امور سياسى ايران دخالت مى كردند و هم در جريانهاى سياسى بين المللى وابسته اند، بعد از قضيه باب كه با تحريكات روسيه تزارى ترويج يافت، در سوء قصد به ناصرالدين شاه ميرزاحسينعلى نورى (بهاءالله) خود را از اين قضيه برى داشته و دخالت در آن را انكار كرد. ولى پناهنده شدن او به سفارت روس و حمايت علنى سفير و دولت روسيه تزارى از وى، سبب شد تا شاه ايران بيشتر به وى مظنون شود و اين مطلب را عباس افندى (عبدالبهاء) سومين رهبر بهائيان و فرزند بهاء الله در توجيه قضيه به شيوه اى مرموز بيان مى كند و شوقى افندى (ربانى) هم به گونه اى ديگر تشريح كرده است. و بلا نفير هم در نوشته خود از قول دختر عبد البهاء، كار واقعه را نقل مى كند. و در هيچ جاى تاريخ خلاف آن نقل نشده است.ميرزا حسينعلى نورى (بهاءالله) از سفارت روسيه به زندان منتقل نمى شود و پرنس دالگوركى سفير وقت روسيه با استفاده از مقررات كاپيتولاسيون از او دفاع مى كند و در نهايت با تهديد سفير روس و درخواست ولى از دولت ايران مبنى بر رعايت مفاد عهد نامه هاى تركمنچاى و گلستان موجبات برائت او از شركت در سوء قصد و خلاصى او از زندان فراهم مى شود.و از آنجا كه ميرزا حسينعلى (بهاءالله) ديگر نمى توانست در ايران به فعاليت مورد نظر روسها ادامه دهد، او را از ايران خارج كردند كه بهائيان در بعضى از كتب خود، تبعيد او را تأييد كرده اند او از ايران به بغداد برده مى شود. بعدها ميرزا حسينعلى نورى (بهاءالله) ادعاى خدايى !!كرد و الواحى را صادر نمود، در قسمتى از لوحى كه به امپراطور روس الكساندر نيكلاويچ فرستاد مى گويد: «... نسيم عنايت و لطف من به هيجان آمد و درياى رحمتم به موج افتاد. ترا به حق جواب داديم، به درستى كه خداى تو دانا و حكيم است و به تحقيق يكى از سفيرانت مرا يارى كرد، هنگامى كه در زندان اسير قل و زنجير بودم»روسها براى او مقررى تعيين كرده بودند و بعدها ميرزاحسينعلى در يكى از الواح خود نوشت «قسم به جمال قدم كه اول ضررى كه بر اين غلام وارد شد، اين بود كه قبول شهريه از دولت نمود»امپراطور روسيه، بهائيان را در «عشق آباد» تقويت كرد و اجازه ساختن «مشرِ الاذكار» به آنان داد و مساعدتهاى فراوانى نمود. و به همين علت، ميرزا حسينعلى (بهاءالله) در خلصه الهام رفته و در لوحى به امپراطور روس نويد نصرت و فتح مى دهد.«انّ يا ملك الروسى، اسمع نداء الله، ملك المهمين القدوس»بهاء پيروان خود را اغنام (گوسفندان) خطاب مى كرد. و وقتى وعده اش براى اغنام كذب از آب در آمد، از عبد البهاء در اينمورد سئوال كردند، وى گفت: چون كه در قضيه اصفهان و يزد احباب را مى كشتند ما به امپراطور روس تلگراف تظلم كرديم و او جواب نداد، لذا در وعده الهى مان بداء شد.در حاليكه تلگراف مورد ادعاء مربوط به بيست سال قبل از شكست ننيكلاى است.ميرزا حسينعلى نورى (بهاءالله) بعد از مدتى از بغداد به سليمانيه رفت.آثار بهاء چند قسم است، قسمى استدلال است مثل كتاب «ايقان» كه در دو سالى كه در سليمانيه بود، به رشته تحرير در آورد و قسمتى هم در احكام و تعاليم است و آن هم بر دو قسم است، شرعى و اجتماعى، و قسم ديگر در موضوعات مختلف.گويند، نوكر بهاءالله، ابوالقاسم همدانى كه همراه وى از بغداد به سليمانيه رفت، چون هزار تومان پول نقد از همدان با خود داشت. او را به قتل مى رسانند، در توجيه اين قتل بهائيان گفته اند كه وى از بهاء، جمال مبارك را استدعا كرد كه غرفه اى از نور حقيقى جمال خود را بدو نشان دهد كه وى فرمود: طاقت ندارى، و چون اصرار ورزيد به او نمودند و طاقت نياورده و دست به انتحار زد كه اين «تذبيل» گويند.بعد از بازگشت از سليمانه، آثار بعثت او نمايان شد وعده اى جزء اصحاب خاص او در آمدند و كار به جائى رسيد كه مخالفين خود را به قتل رساندند. تا زمانى كه در بغداد بودند و اختلافى بين دو برادر (بهاء و ازل) نبود، ترورها را مخفيانه انجام مى دادند ولى بعد از جدايى هر يك قتل ها و فتنه ها را به ديگرى نسبت مى داد و خود را مظلوم و برى از اين گونه اعمال مى دانست، بالاخره اين تحركات، دولت عثمانى را واداشت كه آنها را به استانبول برده و مورد ضرب و شتم قرار دهد. بهائيان گفتند كه در اين دوران، «بعثت جهرى» او ظاهر شد و براى اين امر جشن گرفتند.دولت عثمانى آنانرا مفسد و شرور و عمال بيگانه شناخته بود و بعد از چند ماهى آنها را به «ادرنه» فرستاد بالاخره 7 سال بعد، بهاء 50 نفر از اغنامش (گوسفندان يعنى مريدان او) به همراهى عباس افندى (عبدالبهاء) كه 25 سال داشت، با وساطت سفير روسيه در 20 ربيع الاول / 1285 هجرى قمرى، به «عكاء» در فلسطين رفتند.مشهورترين كتب ميرزا حسينعلى نورى (بهاءالله) عبارتند از: ايقان، هفت وادى، اقدس و مبين است (و نيز رساله ابن ذئب) - كتاب اقدس شامل چند بخش است كه يك بخش آن احكام روزه و نماز، حقوِ، ازدواج، ارث، حليت و حرمت است.بخش ديگر آن آدابى مثل نظافت، اكل و شرب، تعليم و تربيت...در كتاب اقدس، تناقضات زيادى وجود دارد از جمله در جايى مى گويد«قد تغمست الاشياء فى بحر الطهاره»و در جايى ديگر مى گويد: «قد اذن الله لكم السجود على كل شىء طاهر»در اولى همه چيز طاهر مى داند، لذا لازم نيست بگويد على كل شىء طاهر، و قيد طاهر دال بر اين است كه اشياء غير طاهر هم داريم. و نيز در باب ازدواج مى گويد: «قد حرمت عليكم ازواج ابائكم» حرام است بر شما زنهاى پدرانتان و مفهوم آن اين است كه ازدواج با بقيه اقارب اعم از خواهر، خواهرزاده، برادرزاده، عمه و خاله و... اشكالى ندارد.از ديگر احكام، فسخ جهاد و ابطال نماز جماعت است كه دال بر عدم اجتماع مسلمين و ترويج فساد است و خشكاندن اراده هاى قوى در جهت تحقق اهداف استعمارگران است. و لذاست كه بهاء، پيروان خود را اغنام (گوسفندان) خطاب مى كند و بهائيان نيز بايد به اين وصف افتخار كنند.تنها دليل بهائيان بر خدا بودن بهاء، فقط ادعاء خود اوست و اينكه تا بحال كسى چنين ادعايى نداشته است، و نيز نفوذ اين ادعاء در نفوس بعضى از انسانها.!!همه مى دانيم كه در طول تاريخ، فرعون ها، نمرودها و...ادعاى خدايى داشتند و عده اى نيز ادعاى آنها را باور كردند.

بهاء در اثبات حقانيت خود مى گويد

«ما قرئت عند الناس من العلوم و مادخلت المدارس» در حاليكه به نقل تاريخ بهاء نزد شيخ عبدالرحمن، تلمذ كرده و كتاب ايقان را هم آنجا نوشته. و نيز در دروس ميرزا نظر على حكيم و بعضى علما و مراشد صوفيه، حاضر شده و تلمذ كرده است.عباس افندى، پسر او وقتى به طرفداران بهاء مى رسيد، از معجزات پدر مى گفت و افكار او را ترويج مى كرد و وقتى به مخالفين پدر مى رسيد، او را تنزيه مى كرد و مى گفت او تابع ابو حينفه است. چون اغلب ساكنين فلسطين حنفى بودند، در برخورد با مسيحيان از رجعت مسيح سخن مى راندند و با روشنفكران از نابغه بودن او حرف مى زدند و در هر قوم و گروهى به تناسب آنجا، تبليغ مى كردند، و در ابتدا اصل مطلب را كه بهاءالله، خالق آسمان و زمين، مرسل رسل و منزل كتاب و متكلم با كليم است، مطرح نمى شد.در اواخر هم ميرزا حسينعلى نورى (بهاء) خود را به كسى نشان نمى داد. و وقتى گوسفندان براى زيارتش مى آمدند، مدت زيادى معطل مى شدند و پس از آن يكى از نزديكان بهاء سجده كنان از درب منزل تا درب اطاِ جلو مى آمد و با طرح اين مطلب كه دعا كن طينتت پاك باشد، جمال مبارك را به نظر خلقى نبينى، اين جا جاى امتحان است، مبادا همين كه جمال حق را در هيكل بشرى ديدى تصور كنى كه او بشر است و با اين گونه حقه ها، او را به زيارت خدا مى بردند و بالاخره، خدايشان در ميان بهت و حيرت گوسفندان فوت كرد و پس از او عباس افندى (عبدالبهاء) جاى وى نشست.سيد كاظم رشتى، نخستين كسى بود كه تخم اين فتنه را كاشت ولى اجل مهلتش نداد و شاگردش باب با كمك روسيه آنرا بارور كرد ولى اين ميرزا حسينعلى (بهاء) بود كه استفاده هاى ممكن را برد و بعد از او پسرش عباس افندى (بهاء).آنچه مسلم است ارتباط بهائيان با انگليس از طريق سفارت در تهران آغاز شد و ژنرال قونسول دولت انگليس، «كلنل آرنولد برو كمبال» باب مراوده و مكاتبه مستمر را با بهاء باز كرد.و بعد از انتقال بهاء از «ادرته» به «عكاء» كه عوامل انگليس در آن منطقه با وجود آنكه جزء خاك عثمانى بود، نفوذ پيدا كرده بودند، ارتباطات بيشتر شد. روسها به علت مناسبات حسنه با دولت عثمانى، در يك برهه زمانى، به دليل درگير شدنشان در جنگ از بهائيان غافل شدند و انگليس آنها را در دامان خود گرفتند.عثمانيها از ارتباط بهائيان با روسها، مطلع بودند و خيلى زود به جاسوسى آنان براى انگليسى ها پى بردند ولى گول نيرنگ آنان را خورده تا بالاخره، جمال پاشا تصميم به نابودى كامل آنها گرفت، سازمان اطلاعات و جاسوسى انگليس از اين تصميم آگاهى پيدا كرد و براى حفظ عمال خود، دو هدف را دنبال كرد، يك رفع اتهام از خيانت بهائى ها به عثمانى و جاسوسى آنها براى انگليس، دوم اينكه قدرت نظامى عثمانى را در هم بشكند.بعد از شكست عثمانى و استيلاى انگليس بر فلسطين، ارتباط بهائيان علنى شد و عباس افندى (عبدالبهاء) به لقب «سر» نايل شد و مدال تقدير گرفت. و نيز لقب «نايت هود» و نشان مخصوص از طرف دولت انگليس به عباس افندى اهداء شد.بعدها، شوقى افندى، تاييد كرد كه اين نشان و لقب را انگليسى ها به عبدالبهاء دادند. عباس افندى (عبدالبهاء) مى گويد: از الطاف او مى طلبم كه جميع شما را به يكديگر مهربان كند و اين ملت محترم انگليس را عزيز كند و دولت عادله انگليس را تأييد كند و در زمان جنگ، وزير امور خارجه انگليس تلگرافى به سالار سپاه انگليس ارسال كرد و تاكيد نمود كه در حفظ وصيانت حضرت عبدالبهاء و عائله و دوستان او بكوشد. و عبدالبهاء هم در مقابل از الطاف و حمايت هاى بى دريغ انگليسى ها سخن مى راند، و از جمله مى گفت، «به زودى افراد ايران جان خود را براى انگليس فدا مى كنند و همينطور انگليس خود را براى ايران فدا مى كند. از اصل، ملت ايران و انگليس، يكى بودند...و اين ملت انگليس و ايران هر دو برادرند»

«گرايش به امريكا»

در فاصله دو جنگ جهانى، عباس افندى (عبدالبهاء) از لطف و حمايت دولت انگليس محروم و رو به جانب ارباب قدرت جديد امريكا كه به گرمى او را پذيرفت، نهاد. و مريدان خود را به تأييد و تكريم و تعظيم حكومت امريكا سفارش و حكم نمود. او مى گويد: «تعصب وطنى را ترك نمائيد، مثلا اگر يك امريكايى در ايران است، آنجا وطن اوست».اين مطلب در توجيه حضور امريكائى ها در ايران بسنده بود ولى بالعكس آن مصداِ نداشت يعنى اگر يك ايرانى در امريكا باشد، آنجا وطن او نخواهد بود.از اين اراجيف در «مجمع الالواح» كه به خط محب السلطان على اكبر ميلانى، به چاپ رسيده و نيز در «خطابات» توسط عبدالبهاء مطرح شده.

«شوقى افندى»

در سال 1340 هجرى قمرى، عباس افندى (عبدالبهاء) مرد و هيچيك از پيشگوئى ها و وعده هاى او جامه عمل نپوشيد و شوقى افندى (ربانى) كه در ماه رمضان 1314 متولد شده بود و تنها آرزويش بليط فروشى تئاتر بود و در اكسفورد هم موفق به اتمام تحصيلات دبيرستانى خود نشد، از انگليس به حيفا آمد و بر مسند خلافت نشست.او جوانى شهوتران و خوش گذران بود و بر خلاف رهبران قبلى، در نزد اصحاب خاص، حفظ ظاهر هم نمى كرد. فضل الله مهتدى، در كتاب خود مى گويد: «... در ميان نواده هاى عبدالبهاء در روزهاى نخستين كه من با شوقى آشنا شدم، او داراى سرشت و نهاد ويژه اى بود كه نمى توانم درست براى شما بگويم، خوى مردى كم داشت و پيوسته مى خواست با مردان و جوانان نيرومند دوستى و آميزش كند ! شبى با او و دكتر ضياء، فرزند يكى از بهائيان نامور كه در امريكا كارش پزشكى بود و براى ديدن عبدالبهاء به حيفا آمده بود، در عكاء گرد هم بوديم و شوخى كه جوانان مى كنند، مى كرديم، در ميان گفت و گو، من براى كارى از اطاِ بيرون رفتم و وقتى بازگشتم ديدم كه دكتر ضياء كار ناشايستى كرده ... من بر آشفتم و گفتم: دكتر ! اين چه كارى است كه مى كنى شوقى رو به من كرد و گفت اگر تو هم مردى دارى نشان بده !!مانند اين سخنان، چند بار از او شنيدم و ديدم و دريافتم كه بايد كمبودى داشته باشد».دوران رهبرى شوقى افندى (ربانى) مصادف بود تشكيل دولت اسرائيل بود، او براى اولين بار نام «ارض اقدس» و «مشرِ الاذكار» را مطرح كرد چون دولت اسرائيل به پشتوانه و كمك بى دريغ دولت انگليس بر پا شده بود مامن و پناهگاه خوبى براى اين فرقه بود. دولت اسرائيل يكى از اولين حكومتهايى بود كه فرقه سياسى بهايى را به عنوان مذهب به رسميت شناخت !! و شوخى نيز به شوراى بهايى را بين المللى بهائيان كه خود آنها تشكيل داده بود، تأكيد كرد كه با اولياء حكومت اسرائيل، ايجاد روابط كنند و در باب مسائل مختلف با آنان مذاكره نمايند و بهائيان هم بطور گسترده در تشكيلات جاسوسى «موساد» وارد شده و همه جا به نفع اسرائيل جاسوسى مى كردند.ازدواج شوقى با روحيه خانم ماكسول موجب شد كه زن نازاى او و فاميل امريكايى اش بر اطراف او چيره شوند و دست ديگران حتى خويشان نزديك شوقى را در زمان حيات وى از كار بر كنار كنند، تا كار به جائى رسيد كه بغير از امريكائى ها كه همگى از اقوام همسر او يا افراد مورد اعتماد آنان بودند، از گرد او پراكنده شدند.

چارلز ميسن ريمى (ولى عزيزالله)

شوقى بعد از اظهار كسالت و ناراحتى عمومى در بدن خود، به تجويز پزشكان و به اتفاِ روحيه خانم ماكسول در روز بيستم اكتبر 1957 وارد لندن شد و پس از يكهفته به علت آنفلوانزاى شديد آسيايى، مرد.بعد از او چارلز ميسن ريمى (ولى عزيزالله) آمريكايى كه رياست عاليه هيأت را بر عهده داشت، بنا به وصيت شوقى در رأس تشكيلات بهائيان قرار گرفت، وى فرزند يكى از روحانيون كليساى اسقفى ارتدكس بود كه در سال 1874 ميلادى در يكى از شهرهاى كنار رودخانه مى سى سى پى امريكا بدنيا آمد و منطقه تولد او توسط شوقى افندى «مهد تشكيلات ديانت بهائى لقب گرفت» ولى عده اى با اين عنوان كه چون شوقى اولادى نداشته و «ولى امرالله» بايد از اعضان باشد و چون كسى از اعضان موجود نيست، لذا خود به خود سد ولايت مى گردد.از فرمان شوقى سرباز زده و انتصاب او را نادرست تلقى كردند، و همچنين چون چارلز ميسن ريمى (ولى عزيزالله) امريكايى بود و به فارسى و عربى تسلط نداشت و لذا قادر به تفسير و تبيين الواح عربى و فارسى نبود، شايستگى او زير سئوال رفت اين رهبر مسلك سياسى حدود نيم قرن با شوقى افندى (ربانى) ارتباط داشت و چندين نامه دوستانه و تشويق آميز از عباس افندى (عبدالبهاء) دريافت كرده بود كه نه لوح عباس افندى (عبدالبهاء) به چارلز ميسن ريمى (ولى عزيزالله) در كتاب انشعاب در بهائيت آمده است.

وابستگى بهائيان به سازمانهاى جاسوسى.

جاى هيچ شبهه اى در وابستگى رهبران بهائيت و عامل بودن افراد اين مسلك براى سازمانهاى جاسوسى «سيا» و «موساد» وجود ندارد چنانچه «گلن ميچل» از افراد بلند پايه انجمن بهايى ها رابط اطلاعاتى در امريكاست و «قديمى» عضو بلند پايه انجمن ملى (مركزى) بهائيان ايران رابط اطلاعاتى سفارت امريكا در تهران بوده است.تبليغات رهبران بهائيت از نخست تا كنون بر عدم دخالت در سياست است و اغنام خود را هم از دخالت در سياست منع مى كردند، ولى در عمل از هيچ دسيسه سياسى فرو گذار نكرده است.

آمار بهائيان

آمار نشان مى دهد، تعداد مراكز بهايى در سراسر جهان 31572، و تعداد نقاط بهايى در سراسر جهان 24734 و تعداد اقاليمى كه در ظل امر بهايى وارد شده اند 314.اين آمار مربوط به 28 سال پيش است كه خود دال بر غير واقعى بودن آن است و در زمان رژيم پهلوى سعى بر اين بود كه آمار بهائيان را زياد جلوه دهند، چه توسط محفلهاى خود بهائيان و چه از طريق مراكز آمار دولتى كه افرادى مانند دكتر شاپور راسخ كه سالهاى متمادى معاون برنامه ريزى سازمان برنامه بود، اصرار بر پيروان زياد اين مسلك داشتند. اما در گزارش اطلاعاتى وزارت خارجه امريكا در لانه جاسوسى آمريكا در تهران آمده است در مورد تعداد بهائى ها كه... از نظر كثرت بسيار نيستند.حمايتهاى فراوان كنگره امريكا و صهيونيستها، مؤيد همين مطلب است كه بهائيت، عامل آنان مى باشند كه در مواقع بحرانى از آنان براى مشوه كردن اذهان عمومى مردم، استفاده مى شود. و دليل آن، اينكه، اگر كنگره امريكا طرفدار حقوِ قانونى اقليتهاى مذهبى است چرا حتى براى يكبار هم از حقوِ اكثريت مسلمان لبنان كه اقليت مارونى حاكم بر آنان شده اند، دفاع نمى كند! بله اين حقوِ اقليتهاى مذهبى نيست كه دفاع از آن مى شود، بلكه حقوِ نامشروع ابرقدرتهاست.

فراماسونرى و بهائيت

فراماسونرى در تأسيس با اداره سازمانها و فرقه هاى بسيارى دخيل بوده و هست، ارتباط نزديك و وجوه اشتراك ميان اين سازمانها و فرقه ها يا فراماسونرى، مؤيد اين دخالت است. از جمله دستگاههايى كه سران آن فراماسون يا يهودى بوده، ارتباط ها و مشابهت هاى زيادى با فراموسونرى دارد، بهائيت است.اينك بهائيت بعنوان يك سازمان جهانى با مركزيت اسرائيل، در دنيا فعاليت مى كند و همچون سازمان جهانى فراماسونرى بر پايه تعاليم و سنتها و سمبلهاى قوم يهود پايه گذارى شده، در احكام و قانون ها از شريعت يهود و آداب يهوديان تأثير پذيرفته، در سازماندهى لجنه ها و تشكيلات محلى، كشورى، منطقه اى و جهانى از تشكيلات ماسونيت تبعيت كرده استدر سران بهائيت، چهره هاى مهم ماسونى و يهودى، ديده مى شوند و اكثريت يهوديانى كه دين كليمى را كنار نهاده اند، بهائى مى شوند، زيرا بهائيت به سابقه عقيدتى و تمايلات آنها بسيار نزديك است و در واقع ماسونيت را با چهره دينى به آنان عرضه مى كند كه تركيبى است از سنن يهود و ماترياليسم -از اسنادى كه در زمان پيدايش فرقه سيد عليمحمد شيرازى معروف به باب وجود دارد، نامه نماينده انگليس در ايران به وزارت خارجه انگليس است كه در برگ 110، پرونده شماره 379، f.o.60-152 اسناد وزارت خارجه انگليس ضبط شده است. اين برنامه در جريان بلواى سال 1266 هجرى قمرى بابيه در يزد نوشته شده، و گوياى نماينده سياسى دولت انگليس در مورد محتواى نظريات باب است و مى دانيم كه بابيت مرحله اول تاريخى بهائيت بوده و بهائيت بسيارى اضافه بر بابيت دارد.شماره 72 - اردوى نزديك تهران 21 ژوئن 185 - به جناب لر پالم ستون

رو نوشت به مستر جى. ا. استيونس -

بر حسب تعليمات جناب لرد، اينجانب افتخار دارم شرمى درباره مسلك جديد «باب» ارسال دارم. مطالب محتوى در ضميمه شماره يك، از شرمى گرفته شده كه توسط يك تن از مريدان باب به من داده شده است، و البته من شكى در صحت مطالب آن ندارم. شرح دوم از نامه يك مجتهد بزرگ يزد، استخراج شده و نمى تواند موثق باشد.در يك جمله: اين ساده ترين مذاهب است كه اصول آن در ماترياليسم، كمونيسم، و لاقيدى مطلق نسبت به خير و شر و كليه اعمال بشر، خلاصه مى شود. افتخار دارم كه با بزرگترين احترام، چاكر نا چيز شما باشم.امضاء

«بهائيت و سياست»

بهائيت مدعى است كه در سياست دخالت نمى كند و در جلسات آنان نيز بحث سياسى ممنوع است، اما در عمل بهائيت يك سازمان سياسى است. مرحوم رائين مى گويد:از همان روزى كه پس از اعدام باب، به ناصرالدين شاه سوء قصد شد، تا به امروز، كار بهائيان خواه نا خواه، به سياست گرائيده است و بارها و بارها اين امر به اثبات رسيده كه بهائيان ايران، هم در امور مختلف سياست، در ايران دخالت كرده و مى كنند و هم با جريانهاى سياسى بين المللى بستگى دارند. نكته مهمتر اين كه در نيم قرن اخير بهائيان ايران در سازمانهاى مختلف مملكتى، حتى مقامات عاليه، شركت دارند و در سياست، مملكت نه فقط نظارت بلكه دخالت و عمل مى كنند.

مواردى چند از دخالت بهائيان در امور سياسى:

1- ترور ناصرالدين شاه قاجار2- پناهنده شدن ميرزاحسينعلى نورى معروف به بهاءالله پس از ترور به منزل سفير روس در تهران پرنس دالگوركى بوساطت منشى سفارت، ميرزامجيد كه شوهر خواهر بهاءالله بوده و امتناع سفير از تحويل بهاءالله به مأمورين دولت.3- اعزام بهاءالله به خارج از ايران در پوشش تبعيد به بغداد بتدبير سفير روس براى تأمين آزادى وى در فعاليت.4- صدور لوح تشكر از سوى بهاء الله خطاب به امپراطور روس الكساندر دوم: اى پادشاه روس نداى خداوند ملك قدوس را بشنو (مراد خود ميرزاحسينعلى بهاء) و به تحقيق يكى از سفيرانت مرا يارى كرد هنگامى كه در زندان اسير قل و زنجير بودم.5- دريافت مقررى از دولت روسيه - خود ميرزاحسينعلى بهاء مى گويد: به جمال قدم كه اول ضررى كه بر اين غلام وارد شد، اين بود كه قبول شهريه از دولت نمود.6- همكارى عبدالبهاء و اطرافيانش با ارتش انگليس و نيز تهيه آذوقه براى انگليسيان در جريان جنگ انگليس با دولت اسلامى عثمانى و بيرون راندن عثمانى از فلسطين بهنگام اقامت بهاء در فلسطين و متعاقب آن، دريافت لقب «سر»7- تأييد و دعاى امپراطور انگليس بوسيله عبد بهاء دومين رهبر بهايى،اللهم ايه الامپراطور الاعظم جورج الخامس انگلنرا- خداوند امپراطور بزرگ جرج پنجم پادشاه انگلستان را مؤيد درا-8- مخابره تلگرام پادشاه انگلستان در تسليت مرگ حسينعلى بهاءالله و «ابلاغ همدردى پادشاه به جامعه بهايى»9- تشويق امريكائيان به سرمايه گذارى و سلطه در ايران از سوى عباس افندى عبدالبهاء10- تأييد تشكيل دولت غاصب صهيونيستى بنام اسرائيل در خاك فلسطين از سوى شوقى ربانى، رهبر چهارم بهائيان «... تأسيس حكومت اسرائيل از خم مطهر شارع امر الهى و مركز ميثاِ صادر و حاكى از پيدايش ملت مستقلى در ارض از اقدس پس ارمضى هزار سال مى باشد...»11- دستور شوقى به ايجاد حسن رابطه بهائيان با دولت اسرائيل «... اول آنكه با اولياء حكومت اسرائيل ايجاد روابط نمايد»12- شناسايى بهائيت بعنوان دين در رديف اديان كليمى، مسيحى، اسلام در كشور اسرائيل.13- عضويت بهائيان در سازمان اطلاعات و امنيت ايران (ساواك)، نصيرى، ثابتى،...14- عضويت بهائيان در تشكيلات جاسوسى اسرائيل (موساد)15- همكارى بهائيان در پوشش شركتهاى بهايى و ماسونى با حزب توده و جاسوسى بنفع شوروى16- عضويت بهائيان در دولت شاه - هويدا، منصور روحانى، دكتر شاپور راسخ و منوچهر تسليمى،...17- عضويت بهائيان در تشكيلات ماسونى - دكتر ذبيح قربان، منوچهر تسليمى،...18- تهيه مقدمات ايجاد حكومت بهايى19- كودتا در يكى از كشورهاى امريكاى جنوبى كه پس از انقلاب اسلامى در آنجا مقيم شده اند20ـ ايجاد شبكه مخفى جهانى و سعى در تصرف مناسب و امكانات فرهنگى سياسى در عالم

«بهائيت در قبرس»

خبرگزارى جمهورى اسلامى از آتن گزارش مى دهد كه «شيخ عبدالمنان عثمان» مبلغ اسلامى در شمال قبرس از سازمان ها و مبلغين اسلامى در سراسر جهان خواست تا برادران ترك قبرس خود را از تبليغات فرقه بهائيت كه بوسيله صهيونيستها كنترل مى شود، نجات دهند.هفته نامه عربى زبان «المسلمون» چاپ لندن، مى نويسد كه عبدالمنان گفت بهائيان گمراه با داير كردن چند مركز در جزيره شمال قبرس سر گرم تبليغات ملحد و راه غلط خود در ميان مسلمانانند.بر اساس اين گزارش، وى از مبلغين مسلمان و نمايندگان سازمانهاى اسلامى خواست، از شمال قبرس ديدن كنند و اسلام را به مسلمانان ترك در قبرس كه نيازمند آموزشهاى اسلامى اند، بياموزند و آنها را از تبليغات فرقه بهائيت نجات دهند.از سال 1974 قبرس به دو بخش تقسيم شده و مسيحيان بونان در جنوب و تركها در شمال زندگى مى كنند. حدود 18 درصذ از جمعيت قبرس را مسلمانان ترك تشكيل مى دهند.تركهاى قبرس در سال 1983ـ براى خود اعلام استقلال كردند. جمهورى ترك شمال قبرس تنها بوسيله آنكارا برسميت شناخته شد. مركز بهائيان در حيفا، فلسطين اشغالى واقع شده است. فرقه ضاله بهائيت و مبلغين اين فرقه از سوى امريكا و رژيم صهيونيستى در سراسر جهان مورد حمايت قرار مى گيرد.

«بهائيت و جمهورى هاى آسياى ميانه»

در جهت جلوگيرى از رشد اسلامخواهى در كشورهاى مسلمان، استكبار جهانى و امريكا دست به حمايت گسترده اى از بهائيت زده. سازمان جاسوسى امريكا (سيا) با همكارى مستقيم رژيم صهيونيستى و با اختصاص بودجه اى كلان و حمايتهاى تبليغاتى و سياسى از فرقه بهائيت، تلاش دارد اين گروهك وابسته را مطرح و عقايد مسلمانان را تخريب كند.فرقه بهائيت كه دست پرورده انگليس و امريكا و رژيم صهيونيستى است، سعى كرده تبليغات وسيعى را در جمهوريهاى تازه استقلال يافته، اتحاد جماهير شوروى سابق داشته باشد.در خرداد ماه سال 1372 كنفرانسى بين المللى از بهائيان جهان در باكو مركز جمهورى آذربايجان برگزار شد كه راديو باكو خبر آنرا منتشر كرد. در جريان اين كنفرانس ملاقاتهايى نيز ميان يكى از سركردگان بهائيت با ايلچى بيگ رئيس جمهور آذربايجان صورت گرفته و وعده هايى نيز مبنى بر كمك مالى اختصاصى به وى داده شد.خبرهاى ديگرى نيز از جمهورى مسلمان نشين تاجيكستان حاكى است كه فرقه ضاله بهائيت با به ثبت رساندن انجمن بهائيت در تاجيكستان، فعاليتهاى رسمى خود را در اين كشور آغاز كرده است.رئيس اين انجمن يك ايرانى فرارى بنام «مقربى» است كه از لندن به «دوشنبه» مركز اين جمهورى آمده است.مبلغ انجمن بهائيت در تاجيكستان، ايرانى ديگرى به نام «نادر بيگدلى» است كه پيش از اين در قرقيزستان به تبليغ اين فرقه ضاله مشغول بود. انجمن بهائيت تاجيكستان كه پس از گشايش سفارت آمريكا در دوشنبه تأسيس شده از چتر حمايتى اين سفارتخانه برخوردار است.اين انجمن يك كتاب تبليغى به زبان فارسى و خط روسى منتشر كرده است و كتابهاى ديگرى در اين زمينه در دست چاپ دارد.اين انجمن، حق استفاده از يك صفحه كامل يكى از نشريات شهر دوشنبه «ادبيات و صنعت» را خريدارى و از آن براى تبليغ بهائيت استفاده مى كند.انجمن مذكور اخيراً دامنه فعاليت خود را به چند شهر ديگر تاجيكستان بويژه «خجند» گسترش داده است.بيگدلى مبلغ انجمن بهائيت در تاجيكستان مدعى است كه طى چند ماه فعاليت خود در شهر دوشنبه توانسته است بيش از يكصد تن را به اين فرقه جذب كند.از اهرمهاى كار آمد بهائيت براى جذب افراد، حمايتهاى مالى از گروندگان به بهائيت است و اين اهرم در تاجيكستان كه اوضاع نابسامان اقتصادى دارد، مؤثر است.مبلغين انجمن بهائيت در دوشنبه از علاقه شديد مردم تاجيكستان به ايران سوء استفاده كرده و براى جذب مردم، خود را مسلمان ايرانى معرفى مى كنند.مردم تاجيكستان هيچ آشنايى قبلى با فرقه بهائيت نداشته اند و اعضاى اين انجمن را تنها به اين خاطر كه ايرانى اند، مى پذيرند.اعضاى انجمن بهائيت در تاجيكستان با معرفى خود به عنوان ايرانى مسلمان به مردم اين كشور، زمينه مساعد را براى فعاليتهاى تبليغى خود فراهم مى سازند.

«فعاليت بهائيت در چين»

در ايالتهاى مسلمان نشين چين نيز بهائيت فعاليت تخريبى خود را دارد. منطقه سين كيانگ كه مسلمان نشين مى باشد، به يكى از مراكز فعاليت بهائيها در چين تبديل شده و اخيراً گروههاى مختلف كه در ميان آنان ايرانيان بهائى فرارى نيز ديده مى شود، در شهرهاى ارومچى و ختن به تبليغ پرداخته اند.

«گسترش فعاليت بهائيت در تركيه»

«خبرگزارى فرانسه از آنكارا»

«آردال اينونو» در جريان ديدار با «احسان كاراكله» رئيس جمعيت بهائيان تركيه گفت: كه بهائيان اين كشور در فعاليتهاى خود با مشكل مواجه نخواهند شد، وى تأكيد كرد كه آنكارا از آزادى عقيده، دين و حقوِ بشر حمايت مى كند.رئيس جمعيت بهائيان تركيه با اشاره به اين كه طرز تفكر بهائيان در مسائل سياسى و اجتماعى تشابهات زيادى با اصول كمال آتاتورك دارد، نسبت به گسترش فعاليت هاى بهائيان در اين كشور، اظهار اميدوارى كرد.

«بهائيت در مالزى»

مزلان نورالدين - رئيس هيئت مديره خبر گزارى مالزيايى «برناما» طى مقاله اى در يكى از روزنامه هاى پر تيراژ اين كشور با اشاره به تلاش رهبر اين فرقه استعمارى ساخته بهائيت براى پنهان كردن متون مرجع اين فرقه از پيروانشان، نوشت: آنچه را كه متون بهائيت نمى گويند، اين است كه اين تشكيلات بر اساس عمليات فراماسونهاى انگليسى در خاور ميانه به وجود آمده و هدف آن خدمت به امپراطورى انگليس بوده است.«مزلان نورالدين» با بيان نكاتى از مقاله يك مجله امريكايى درباره بهائيت به نقل از اين مجله نوشت: حسينعلى نورى (رهبر بهائيان) ادعا مى كرد كه ملل جهانى و جديدى كشف كرده است كه تركيبى از عناصر اعتقادى اسلام، مسيحيت، يهوديت و زرتشتى است.لازم به ذكر است كه سازمان جاسوسى امريكا (سيا) با همكارى مستقيم رژيم صهيونيستى و با اختصاص بودجه اى كلان و حمايتهاى آشكار تبليغاتى و سياسى از فرقه ضاله بهائيت، تلاش مى كند، اين فرقه سياسى را مطرح و از آن در جهت تخريب عقايد مسلمانان و استفاده هاى جاسوسى بهره كشى كنند.در همين ارتباء تشكيلات بهائيت در مالزى، اخيراً تبليغات خود را شدت بخشيده و با درج آگهيهاى بزرگ و تمام صفحه در مطبوعات اين كشور از بانى اين فرقه به عنوان معلم آسمانى و ابلاغ كننده پيام وحدت و يگانگى و منادى نظم نوين براى دنياى جديد ياد كرده است.

تعداد بهائيان در مالزى

درباره تعداد بهائيان در مالزى در يكى از نشريات اين كشور رقم 20 هزار نفر گفته شده ولى يك پژوهشگر ضمن تأكيد بر مبالغه آميز بودن اين رقم، گفت: با توجه به اين كه در كو وا لالا مپور حدود 300 تن پيرو بهائيتند، شمار آنان در كل مالزى نمى تواند از چند هزار تن تجاوز كند.بهائيان ماليزيايى هيچ محدوديتى ندارند، خوردن گوشت خوك براى آنها مجاز و شرب خم هم تنبيهى ندارد. - در كتاب سال 93 - 1992 ميلادى مالزى، بهائيت به عنوان يك مذهب قلمداد شده است.

«بهائيت در پاكستان»

در پاكستان با حمايت بيگانگان خشونتهاى فرقه اى در حال رشد است، فرقه هاى مشكوك كه از خارج حمايت مالى و سياسى مى شوند، دست به اجراى توطئه خطرناك ايجاد اختلاف و درگيرى بين مسلمانان زده اند، آن هم در كشورى كه بيش از هشتاد ميليون نفر مسلمان دارد.طرفداران غرب و امريكا سعى وافر دارند كه فرقه سياسى بهائيت در پاكستان فعالتر شود.فرقه بهائيت، در پاكستان دست به ايجاد تشكيلات تازه اى در اين كشور زده و از آشوبى كه وهابيان در آن كشور ايجاد كرده اند، بهره مى گيرد.اين فرقه در پاكستان به بهانه آزادى اقليتها فعاليت مى كند و در واقع بنحوى در آنجا به رسميت شناخته شده، اين فرقه كه بنيانگذاران آن آلت دست انگليسى ها در دوره ناصر در ايران بودند، بطوريكه بعضى از سران آنها مفتخر به لقب «سر» شدند.رشد بهائيت در پاكستان و سرمايه گذارى آمريكا در اين مورد، زنگ خطرى براى ايران اسلامى است كه دشمنان انقلاب سعى دارند در كنار مرزهاى ايران نغمه هاى اعتقادات فاسده را سر دهند - و اين توطئه اى است در منطقه خاورميانه، در راستاى سياستهاى اسرائيلى دولت پاكستان بايد توجه به اين مسائل داشته باشد و تسليم ارعاب و تهديد امريكا نشود و موجب اختلاف در جامعه مسلمان آن كشور نشود.مردم پاكستان از فرقه سپاه صحابه ضربات فراوانى خورده اند، و با شناخت فرقه بهائيت مشكلات آنها اضافه خواهد شد. تفرقه در صفوف مسلمين بيشتر خواهد شد.اينها همه از توطئه هاى غرب عليه اسلام خواهى در جهان است، رشد اسلام در جهان پس از انقلاب اسلامى ايران، فزونى يافته، كشورهاى غربى سياست تهديد و ارعاب را عليه مسلمانان شدت بخشيده و از ديگر سو، توطئه ها در اطراف و اكناف جهان اسلام آغاز كرده اند، كه از جمله آنها رشد و تبليغ گروههاى منحرف بالخصوص بهائيت منحط در جوامع اسلامى است، كه بيدارى بيشتر مسلمانان را مى طلبد.

«مبارزه آيت ا... العظمى بروجردى (ره) با بهائيت»

مرحوم آيت ا... بروجردى بارها به شاه دستور داده بودند كه جلسات بهائى ها را رسماً، تعطيل كند و آنها را از ادارات و پستهاى دولتى طرد نمايد. شاه هم كه در آن موقع ضعيف بود، به مرحوم آيت ا... بروجردى وعده داده بود كه در وقت مناسب اقدام خواهم كرد. ما هم كم و بيش اطلاع پيدا مى كرديم، تا اينكه سال 1333 فرا رسيد، بخاطر اصرارهاى آقاى بروجردى، شاه دستور داد كه بهترين راه براى مبارزه با بهائيگرى، اين است كه آقاى فلسفى در سخنرانيهاى خود، اين فرقه را به مردم بشناساند و به دنبال آن، دولت غير قانونى بودن اين گروه را اعلام بكند، مرحوم آيت ا... بروجردى هم، قبل از ماه مبارك رمضان، آقاى فلسفى را خواستند و ماجرا را گفتند، ايشان هم چند جلسه مفصلا درباره بهائيگرى صحبت كردند. در آن سال، آقاى فلسفى در مسجد امام خمينى (مسجد شاه سابق)، سخنرانى مى كردند و بطور مستقيم از راديو پخش مى شد، بتدريج كار بالا گرفت و نخست وزير وقت، حسين علاء مى گفت كه خودش بابى ازلى است، وى در آن موقع به خارج رفته بود، بعدها شنيديم كه از آنجا به شاه تلگراف كرده و يا تلفن زده بود كه بهائى ها در اينجا در تكاپو هستند. از يك طرف نهرو، از طرف ديگر زن روز ولت و از طرفى چرچيل را واسطه قرار دادند، فشار مى آورند كه به شاه بگوئيد، اين كار بر خلاف آزادى و دموكراسى است ! شاه هم كه نوكر آنها بود و به جو دنياى خارج نگاه مى كرد، به آقاى فلسفى سفارش كرده بود كه فعلا كوتاه بيايد تا بعد از ماه رمضان، بعد از ماه رمضان آقاى بروجردى آنها را خواستند كه چه شد. شاه گفته بود، چنين و چنان شده و ما در برابر مجامع جهانى نمى توانيم كارى بكنيم بماند براى وقت ديگرى. آيت ا... بروجردى هم فرموده بودند كه بايد كار يك طرفه بشود، چرا گفتيد و حالا جلوگيرى مى كنيد و از اينجا، ديگر رابطه آيت ا... بروجردى و شاه، بهم خورد يعنى شاه تا آن زمان، گاهگاهى از فرصت استفاده مى كرد و پيش آقا مى آمد، ولى بر سر قضيه بهائى ها، آقا فرمودند، به شاه بگوئيد كه ديگر اينجا نيايد، من او را نمى پذيرم. واقعه رمضان تمام شد، و روز عيد غدير فرا رسيده بود، در آنروز عيد كه معمولا مردم از سراسر ايران براى دست بوسى آقا به قم مى آمدند، جمعيت زيادى آمده بود. آقا هم به يكى از ستونهاى منزل تكيه زده بودند و مردم دست آقا را مى بوسيدند، كه سپهبدتيمور بختيار معاون معاون نخست وزير و فرماندار نظامى تهران، با لباس رسمى وارد شد. سرهنگ مولوى رئيس ژاندارمرى قم نيز، همراه او بود. گمان مى كردند كه سر و وضع آمدن موجب ارعاب آيت ا... بروجردى مى شوند. و آقا هم مى دانستند كه اينها در رابطه با بهائيگرى آمده اند. بختيار وارد شد، كلاهش را برداشت و دو زانو نشست و دست آقا را بوسيد، يكى از اطرافيان آقا (ميرزا ابوالحسن شيرازى) او را معرفى كرد كه ايشان تيمسار بختيارند و از طرف اعليحضرت آمده اند. آقا سخت بر آشفتند و روى خود را برگرداندند به طرف مردم، بهر حال از آقا وقت خصوصى خواست، آقا فرمودند كه موضوع چيست گفته بود راجع به بهائيت است، آقا فرمودند: به شاه بگوئيد من ديگر كارى ندارم، اگر درباره بهائى ها تصميمى گرفته شود، فبها والا ديگر شاه نيايد و كسى را هم نفرستد!

مصر و بهائيت

دانشگاه بزرگ اسلامى الازهر، بهايى گرى را مخالف دين مبين اسلام دانسته و آنرا محكوم كرده.قاهره - روزنامه الجمهوريه، چاپ قاهره گزارش داد، سيزده نفر از بهائيان ساكن مصر در منطقه «مصر سفلى» دستگير شده اند.الجمهوريه اضافه مى كند كه از تحقيقات بعمل آمده، معلوم شده است كه بهائى ها، سال را به نوزده ماه و ماهها را به نوزده روز قسمت مى كنند.بهائيان براى زيارت به مكه و مدينه نمى روند، بلكه اماكن مقدس آنها در شهر «سن ژان دارك» و «حيفا» قرار دارد.بهائيان، بجاى پنج بار سه نماز مى گذارند و براى خواندن نماز وضو را لازم نمى دانند و تنها دست و روى خود را مى شويند.اخيراً نيز چهل نفر از بهائيان در قاهره و مصر سفلى بازداشت شده بودند.

معرفى كتاب

1- انشعاب در بهائيت پس از مرگ شوقى ربانىنوشته اسماعيل رائين، قطع وزيرى، جلد شميزى، 375 صفحه مصور، قيمت 10 دلار آمريكا2- البهائيه فى خدمة الا ستعماراعداد: منظمة الاعلام الا اسلامى من القطع الصغير فى 38 صفحهتهران - سازمان تبليغات اسلامى - 1405 ه ِ - 38 صفحه3- البابيون و البهائيون -تأليف همايون همتى، من القطع الصغير فى 91 صفحه4- كتاب - ظهور حق - فاضل مازندرانى5- تاريخ و نقش سياسى رهبران بهايى6- تاريخ بنيل زرندى7- خطابات عبد البهاء8- پيام پدر9- اسرار صعود10- اسناد لانه جاسوسى جلد 3711- بهائيت چگونه پديد آمداثر: نورالدين چهار دهى - چاپ پيوند - قطع - رقعى - 352 صفحه

/ 1