(باسمه تعالى) - گزارش محورهای سیاسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گزارش محورهای سیاسی - نسخه متنی

محمدرضا مهرافشان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(باسمه تعالى)

محمّدرضا مهرافشان

نظر به اينكه بنده در تهران(دانشگاه امام صادق(ع)) مشغولم و بسته محورهاى آموزشى سياسى به آدرس شهرستان پست شده بود، سؤالات با تأخير طولانى بدستم رسيد و عليرغم تلاش قادر به پاسخگويى در مهلت تعيين شده نبودم.(موضوع با آقاى مرسلى در ميان گذاشته شده است).

افغانستان

(تاثيرات منفى طالبان در داخل پاكستان)

مقامات ارشد وزارت امور خارجه و دفاع آمريكا به دولت نواز شريف نسبت به تهديد«طالبانى شدن» پاكستان هشدار داند. طبق اطلاع سازمان اطلاعات پاكستان، بيش از 30 تا 35 درصد ارتش 000/20 نفرى طالبان شامل دانش آموزان مدارس اسلامى پاكستان مى باشد. در طول 5 سال گذشته، 60 تا 80 هزار جوان پاكستانى توسط طالبان آموزش ديده، در كنار آنان جنگيدن و به طور مستقيم از آنها الهام گرفته اند. اين دانش آموزان شامل پنجابى ها، سندى ها، و مهاجران اردو زبان كراچى مى باشند كه براى طالبان پشتون پايگاه استخدام و سربازگيرى عادى نيست. نگرانى ديگر اسلام آباد پناه دادن رهبران و سربازان گروههاى افراطى گراى سنى پاكستان نظير لشكر جنگجوى و سپاه صحابه از سوى طالبان به شمار مى رود.اين گروهها مسؤول كشتار صدها شيعه در پاكستان در طول دو سال گذشته مى باشند. گروههاى افراطى كه از طالبان تقليد مى كنند در طول كمربند قبيله اى پشتون در ايالت سرحد شمال غربى و بلوچستان ظاهر شده اند.سيستم قضاوت، پوشش و حجاب و ساير محدوديت هاى اعمالى از سوى طالبان در ميان جوانان مسلمان پاكستانى، احزاب اسلامى جديد و قديمى و بخش عظيمى از جوانان اين كشور الزامى است. دادگاه ها و نهادهاى قضائى به لحاظ ميزان ترورها و آدم ربايى قضاوت ارشد و يا خانواده آنان، كه عليه افراط گراهاى فرقه گرا يا ساير مجرمان اسلامى حكم صادر نموده اند، دچار بيم و هراس شده اند در يك جمع بندى بايد گفت فقدان واكنش نهادى نسبت به طالبانى شدن فرانيل پاكستان منعكس كننده حمايت در حال رشد از بنياد گرايى اسلام در ميان ارتش و مردم است. امكان افزايش گسترش قوانين طالبان به مناطق شهرى به لحاظ تداوم بى توجهى نسبت به نظم و قانون و نابسامانى وضعيت اقتصادى وجود دارد(1).

تحولات تركيه

(تبيين همكارى سياسى و نظامى تركيه و اسرائيل.)

تركيه اولين كشور اسلامى بود كه در سال 1949 رژيم اشغالگر را به رسميت شناخت. امّا رشد روابط اين دو در دهه هاى اخير با سفر خانم تانسو چيللر نخست وزير اسبق تركيه به سرزمينهاى اشغالى در سال 1995 آغاز و از آن زمان به بعد اين حركت شتاب بيشترى در ابعاد سياسى، نظامى، و اقتصادى به خود گرفت. سفر خانم چيللر مدت كوتاهى پس از انعقاد قرار داد سازشى ساف با رژيم اشغالگر قدس صورت گرفت. در سال 1996 دو موافقت نامه استراتژيك ميان تركيه و رژيم اشغالگر قدس به امضاء رسيد كه از آن بعنوان پايه روابط ميان دو كشور ياد شده است. سال جارى نيز سليمان رئيس جمهور تركيه اولين رهبر خارجى بود كه پس از انتخاب ايهود بارك نخست وزير جديد رژيم اشغالگر قدس به آن سرزمين سفر كرد. محورهاى مورد مذاكره بر اساس مطالب منتشره از سرگيرى روند صلح در تمام سطوح و انتقال آب آشاميدنى از تركيه به سرزمينهاى اشغالى بود. هر چند تركيه علاقمند به ايفاى نقشى در روز صلح خاورميانه است. امّا با توجّه به اينكه نفوذ اين كشور بر كشورهاى عرب منطقه در پى پايان جنگ اول جهانى از ميان رفته است نقش مؤثرترى در اين زمينه نمى تواند به عهده بگيرد و اين نكته قطعاً از چشم رژيم اشغالگر قدس پوشيده نيست. مقامات تركيه همچنين علاقمند به استفاده از نفوذ اين رژيم در مناسبات با اروپا و آمريكا بوده و همكاريهاى نظامى اطلاعاتى را نيز بستر مناسبى براى فعاليتهاى مشترك يافته اند، از سوى ديگر بنظر مى رسد تركيه عمق استراتژيك رژيم اشغالگر قدس در منطقه و دروازه مهمى جهت ورود به آسياى مركزى و قفقاز و همچنين كنترل جمهورى اسلامى ايران و عراق است و از اين زاويه ادامه رابطه با آن از اهميت و حساسيت زيادى براى اين رژيم برخوردار است.با عقب نشينى سوريه در ارتباط با حزب كارگران كردستان تركيه و آشكار شدن نشانه هايى كه ممكن است منجر به آغاز مشاركت سوريه در روند صلح منطقه شود، وضعيت جمهورى اسلامى ايران از حساسيت بيشترى برخوردار مى شود خصوصاً با توجه به اينكه عراق نيز در وضعيتى نامناسب است. تركيه به عنوان عضو فعال تاتو، ظاهراً ترديدى در استمرار و تقويت همكاريها با رژيم اشغالگر قدس ندارد و روند حاكم بر تحولات صلح منطقه نيز طى سالهاى گذشته تأثير منفى بر اين همكاريها گذاشته است(2).

مسائل جنوب شرق آسيا

(تركيب جمعيتى اندونزى(مذهبى و قومى))

در بين مردم اندونزى تيره هايى از مردم چين، عرب، جنوب شرق آسيا، هند و چين و حتى پرتغال و هلند ديده مى شود كه در نتيجه مشكل است بتوان گفت كه اندونزى متشكل از يك مردم مى باشد. نژادهاى مختلفى در آن گرد آمده اند و جغرافياى انسانى وسيعى را تشكيل داده اند كه بطورى كه در اين كشور 336 گروه نژادى به واسطه يك زبان مختلط مشترك و ازدواجهاى آزادانه بين گروهى ارتباط پيدا كرده اند. گروههاى نژادى و قومى عمده و پراكندگى آنها به شرح ذيل مى باشد:1- آچه اى ها، باتاكسهاو منيانگكا بوسها در سوماترا
2- جاوه اى ها و سوندانيزها در جاوه
3- مادوريزهادر مادورا
4- باليزها در بالى
5- ساساكها در لمبوك
6- منادونيزها و.... در سولاوزى
7- داياكها در كاليمانتان
8- ايريانيزها در ايريان جايا
9- آمبونيزها در مولوكاسى
10- تيموريزها در تيمور.بزرگترين گروه نژادهاى خارجى چينى ها مى باشند و امّا در مورد اديان موجود در اندونزى: اسلام، مسيحيت، هندوئيسم، و بودائسم مى باشد و با توجه به اينكه امور مذهبى اين كشور مربوط به وزارت دين مى باشد وزير مربوطه با مقامات رسمى هر يك از مذاهب رسمى فوق الذكر در ارتباط مى باشد در اين كشور بهائيت و يهوديت اجازه فعاليت ندارند، اكثريت قاطع با مسلمانان مى باشد با وجود اين اماكن مذهبى مسلمانان نسبت به مسيحيان چندان زياد نمى باشد كه در واقع نشانگر نوعى حمايت دولت از رشد مسيحيت مى باشد، بودائيسم نيز توسط ميسيونرهاى هندى در زمانى كه بودائيسم در خود هند در حال افول بود به اندونزى آوردند. فرقه ماهايا يكى از دو فرقه اصلى بودائيسم، در مناطق حاصلخيز جنوب شرق آسيا با يك نوع جديد از فرقه چند خدايى آميخته گرديد، سوماترا شكل نخستين بودائيسم را حفظ نمود و هندوئيسم به تدريج بر جاوه تسلط پيدا كرد. اسلام هم ده سال بعد از ظهور توسط تجار صلح دوست گجراتى از هند به اين كشور آورده شد.در مجموع دولت جهت جلب نظر اكثريت مردم كه مسلمان هستند در ظاهر توجه بيشترى به اسلام از خود نشان مى دهد. مسلمانان جهت رسيدن به خواسته هاى خودشان 4 حزب اسلامى تشكيل دادند كه در اثر فشار دولت در يكديگر ادغام شده و حزب توسعه اتحاد اسلامى PPP را تشكيل دادند(3).دولت اندونزى طبق قانونى در 1967 براى ساده كردن سيستم سياسى كشور، خط مشى هاى زير را تعيين كرد:1- جهت به حداقل رساندن درگيريهاى عقيدتى ميان سازمانهاى سياسى؛ تمام اين سازمانها بايد پانچاسيلا را بعنوان اصل اساسى خود بپذيرند.
2- جهت ساده كردن نظم سياسى بخصوص به منظور انتخاب يك سازمان سياسى توسط مردم در انتخابات عمومى تعداد سازمانها و احزاب از طريق ادغام با يكديگر كاهش يابد.
3- بدليل تأثيرات منفى فعاليتهاى سياسى بر روستاها و حيات اجتماعى - اقتصادى روستائيان روستاها بايد از فعاليت سياسى به دور باشند. با توجه به ملاحظات فوق در حال حاضر فقط 3 حزب سياسى در اندونزى وجود دارد كه عبارتند از:1- حزب گلكار كه اتحاديه گروههاى نماينده كشاورزان، جوانان، سربازان، تعاونيها، و بازرگانان بوده و رياست آن را در حال حاضر«سودهارمونو» بر عهده دارد.2- حزب متحد توسعه كه در سال 1973 در اثر ادغام 4 حزب اسلامى تشكيل شد و رهبرى فعلى آن را «نارو» بر عهده دارد.3- حزب دموكراتيك اندونزى كه در سال 1973 در اثر ادغام 5 حزب سياسى ملى گرايان، مسيحيان، كاتوليك، حاميان استقلال و مردم تشكيل يافت و رئيس فعلى آن «سوكوواتى» مى باشد. تعداد كل كرسى هايى كه جهت رقابت احزاب در نظر گرفته و مردم با رأى مستقيم آنها را انتخاب مى كنند 400 نفر مى باشد، تقسيم اين كرسيها بر اساس انتخاب 1992 بدين شرح است:حزب گلكار 282 كرسى، حزب توسعه متحده 62 كرسى و حزب دموكراتيك 56 كرسى.در حال حاضر حزب گلكار قدرت را در دست داشته و حتى در روستاها نفوذ داشته و آنها را ساماندهى مى كند، اين حزب از سال 1964 به بعد به حمايت ارتش پشتگرم بوده است تا وزنه تعادلى در مقابل حزب كمونيست باشد، البته هم اكنون در ميزان و نحوه حمايت ارتش از اين حزب تغييراتى بوجود آمده است و علت آن اين است كه ژنرالهاى ارتش معتقدند كه توسعه از طريق يك حزب غير ممكن است. حزب دموكراتيك كه داراى موضع انتقادى نسبت به دولت مى باشد و قبلاً كمترين آرا را بدست مى آورده در 1992 آراء زيادى را به خود اختصاص داد و فاصله خود را با حزب توسعه متحد و كم كرد(4).در چارچوب توافقنامه سه جانبه مورخه پنجم مه 1999 بين اندونزى، پرتغال و سازمان ملل، همه پرسى تيمور شرقى با سه هفته تأخير در سى ام اوت 99(8 شهريور 1378) برگزار شد در اين همه پرسى از مردم سؤال شد كه:1- آيا با خود مختارى ويژه پيشنهادى به تيمور شرقى در قالب ايالتهاى يكپارچه جمهورى اندونزى موافقيد2- و يا آيا اعطاى خود مختارى ويژه پيشنهادى به تيمور شرقى را رد مى نمائيد كه رد آن منجر به جدائى تيمور شرقى از اندونزى مى شد.همه پرسى فوق به رغم نگرانى هاى امنيتى سازمان ملل(unamet) و ناظران بين المللى مستقر در تيمور در جوى«آرام» برگزار شد و به فاصله چهار روز يعنى در اواخر وقت جمعه سوم سپتامبر آقاى كوفى عنان دبير كل سازمان ملل در اجلاس ويژه شوراى سازمان ملل شوراى امنيت كه به اين مناسبت تشكيل شده بود نتايج همه پرسى را اعلام كرد بنا به اعلام وى 5/78 درصد از شركت كنندگان در همه پرسى به استقلال و تعداد 5/21 درصد از آنها به خود مختارى رأى دادند. برغم برگزارى همه پرسى تيمور شرقى در جوى«آرام» پس از اعلام نتيجه همه پرسى توسط دبير كل سازمان ملل، زد و خورد گروههاى مخالف و موافق استقلال از سر گرفته شد جوارعاب و كشتار در تيمور از يك طرف و عكس العملهاى متفاوت و متغير محافل سياسى و نظامى كشورهاى ذينفع در تيمور شرقى از جمله استراليا، انگليس و آمريكا حاكى از غامض بودن ريشه اين ناآرامى هاست.رهبران استقلال طلب تيمور شرقى و برخى از دولتمردان پرتغال، ارتش اندونزى را طراح و مجرى اين قتلها مى دانستند، همسايگان اندونزى در پيمان آسه آن تقريباً سكوت كردند. دولت آمريكا پيوسته بر مسئوليت جاكارتا در تأمين امنيت تيمور تأكيد كرده و حفظ پرستيژ بين المللى اين كشور را در گرو انجام مسئوليت فوق در اسرع وقت مى دانستند اندونزى نيز كه در محاصره سيل انتقادات بين المللى و جنگ روانى رسانه ها قرار داشت سعى كرد با اعزام نيروهاى كمكى و اعلام حكومت نظامى در تيمور شرقى كنترل اوضاع را در دست گيرد. در جريان اين حوادث، خبر كشته شدن چهار كارمند سازمان ملل، تير خوردن يك آمريكائى از كارمندان سازمان ملل متحد، تير اندازى سمت اتومبيل سفير استراليا در اندونزى در مركز تيمور شرقى تخريب و آتش زدن منزل اسقف تيمور شرقى و حمله به مقر كميته صليب سرخ و برخى مقاومتهاى هيئت سازمان ملل(Aunamet) حائز تامل مى باشد. با توجه به آزادى گاسمائور رهبر استقلال در منزل تحت الحفظ در جاكارتا سير نزولى منازعات داخلى آغاز شد(5).اسلام در سال 651 ميلادى هنگامى كه نماينده اعزامى از سوى عثمان به دربار امپراطور تانگ وارد شد به چين معرفى گرديد، از آن زمان به بعد هزاران عرب و ايرانى از راه دريا و خشكى وارد چين شدند، اغلب آنهائى كه از راه دريا به چين رسيدند بازرگان بودند و از طريق آنها دستورات و احكام اسلام وارد چين شد و تعدادى مسجد نيز بنا گرديد. عده مسلمانان در چين مورد اختلاف است، دولت چين بنا به ملاحظات سياسى داخلى و خارجى از اعلام تعداد دقيق مسلمانان پرهيز كرده و آنها را 16 ميليون نفر ذكر مى كند.مسلمانان چين عمدتاً پيروز مذهب حنيفه هستند و تعدادى نيز شيعه مى باشند. بيشتر مسلمانان چين در استان مركزى سين كيانگ، استان نينگ شيا، گوانگسى و يون نان سكونت دارند، اما امور مسلمانان در چين مانند ساير اقليتهاى ملى و مذهبى تحت نظارت«اداره امور اديان» وابسته به شوراى دولتى قرار دارد. كه خود بوسيله حزب كنترل مى شود، سازمانى كه با مسلمانان در ارتباط است، انجمن اسلامى چين مى باشد كه در سال 1953 تأسيس شد و مركز آن در پكن است و در ديگر مناطق مسلمان نشين نيز داراى شعباتى مى باشد.از آزاديهايى كه دولت براى مسلمانان قائل شده است مى توان به اجازه داشتن 2 يا 3 فرزند اشاره كرد كه بر خلاف قانون لازم الاجراى كنترل جمعيت است. از ديگر امتيازات مسلمانان پايين تر بودن سن ازدواج را برشمرد.آزاديهايى كه دولت به مسلمانان داده است باعث رشد ايدئولوژى اسلامى شده است. بخصوص عقايد اسلامى در جنوب سين كيانگ رشد زيادى داشته است و تعداد اماكن اسلامى به ميزان قابل توجهى افزايش يافته است.در سال 1990 سه سمينار از سوى حزب برگزار شد كه در آن چگونگى كنترل بر امور مذهب، مساجد، علماء و طلاب مورد بحث و بررسى قرار گرفت اين جلسات دست آوردهايى را در برداشت.در سال 1978 از سوى دولت مركزى به كليه مناطق ابلاغ شد كه دانش آموزان پايين تر از 18 سال اجازه آموزش دروس دينى را ندارند و همچنين اجازه افتتاح مدارس اسلامى نمى شود(بطور خصوصى) اما دولت موفق نشد(6).

مسايل شبه قاره

(عوامل بروز بحران كشمير ميان هند و پاكستان و پيامدهاى آن)

پس از تأسيس دو كشور هند و پاكستان در سال 1947 به دليل مسائل مختلف از جمله موضوع كشمير روابط دو كشور همواره با نوسانات و تحولات گوناگونى همراه بوده است در مواردى اين نوسانات بحدى شديد بوده است كه منجر به درگيرى و برخورهاى نظامى شده است. تاريخ كوتاه پاكستان پس از استقلال شاهد سه جنگ با هند بوده است. جدائى پاكستان از هند با سيل مهاجرتهاى عظيم مسلمانان از سراسر هند به پاكستان همراه بوده است. قطع ارتباط ميان مراكز صنعتى هند با پاكستان به مشكلات اين كشور تازه تأسيس يافته افزود. علاوه بر آن تعيين حدود و خطوط مرزى ميان هند و پاكستان مسائلى را به وجود آورد كه به درگيرى و تشنج ميان دو كشور منجر شد، ايالات جامو و كشمير در شمال غربى هند و شمال شرقى پاكستان از بزرگترين ايالت هاى مهاراجه نشين هند بود. مهاراجه اين ايالت كه هندو بود اعلام كرد كه كشمير به هند ملحق شده است ولى از آنجا كه اكثريت مردم اين كشور مسلمان بودند، اين تصميم با مخالفت مقامات پاكستانى مواجه شد. از اين رو زد و خوردهايى ميان هندوها و مسلمانان در گرفت. تقاضاى مهاراجه هندو در اكتبر 1947 مورد قبول دولت هند واقع گرديد و قرار شد پس از بازگشت به حالت عادى از طريق انتخابات تصميم نهايى گرفته شود. نيروهاى نظامى هند مناطق مركزى و شمالى اين ايالت را تحت كنترل در آوردند. حكومتى به نام حكومت آزاد كشمير با پشتيبانى پاكستان در كشمير تشكيل شد. جنگ بين دو كشور بر مسئله كشمير گرديد. در ژانويه 1948 آتش بس ميان هند و پاكستان برقرار گرديد و قرار شد كه موضوع كشمير از طريق مراجعه به آراء عمومى حل شود. در اوايل 1948 دولت هند عليه مداخله پاكستان در كشمير به شوراى امنيت شكايت كرد. شوراى امنيت كميسيونى را مأمور رسيدگى به اين امر كرد كه در كوشش هاى خود موفق نبود. با افزايش اختلافات هند و پاكستان در مورد مسئله كشمير در اوت 1965 ميان دو كشور جنگى در گرفت. پس از سه هفته درگيرى با دخالت سازمان ملل آتش بس اعلام شد و رهبران دو كشور در 1966 به دعوت نخست وزير شوروى در تاشكند گرد آمدند. پاكستان همواره مى كوشيد با مطرح نمودن موضوع كشمير در سازمان ملل آن را از صورت مسأله اى دو جانبه در آورد و دخالت مجامع بين المللى را در اين خصوص به هند بقبولاند پاكستان همچنين معتقد است در اين خصوص بايد به آراء عمومى مراجعه شود و حق تعيين سرنوشت به مردم كشمير داده شود. در حالى كه هند بر اين باور است كه قطعنامه هاى سازمان ملل در اين خصوص معتبر نيست و بايد اختلاف را از طريق مذاكره دو جانبه حل نمايد. اختلاف در اين زمينه هنوز ادامه دارد نواز شريف و گجرال در مه 1997 در مالديو با هم مذاكره و ملاقات نمودند(7).

مسائل خاورميانه

(روند مذاكرات سازشى در خاورميانه)

در اين روز صلح از منظر تمام بازيگران اصلى آن - رژيم صهيونيستى، فلستينى ها، سوريه و آمريكا مورد دقت قرار مى گيرد.الف) سوريه - شايد بتوان گفت بيشترين تحول ماه هاى اخير را در رفتار دولت مردان سوريه نگريست. با انتخاب ايهود بالاك به عنوان رئيس دولت رژيم صهيونيستى مقامات سوريه اى بسيار خوشبينانه در صدد بودند كه از موقيت به وجود آمده براى تحرك بخشيدن به روند صلح استفاده كنند تا شايد بتوانند به آنچه مى خواهند دست پيدا كنند، در اين ميان حافظ اسد رئيس جمهور سوريه با يك چرخش سريع و ناگهانى بر خلاف سخنان يأس آميز هميشگى اش به مجرد به روى كار آمدن باراك، وى را «مردى شجاع» لقب داد و گفت: « هر قدمى كه اسرائيل (رژيم صهيونيستى) براى صلح بردارد سوريه يك قدم بزرگتر بر خواهد داشت.» با گذشت چند هفته از روى كار آمدن باراك سورى ها به شدت نسبت به اوضاع مشكوك شدند و هفته ها طول كشيد تا توانستند به موضع قبلى شان گردند. آخرين گزارش ها حاكى از اين است كه در حال حاظر سوريه براى ادامه گفتگوهاى صلح خاورميانه و پيگيرى آن كاملاً آماده است. ب) فلستين: رهبران فلستين به خصوص ياسر عرفات بر خلاف سوريه - از ابتدا زياد نسبت به باراك خوشبين نبودند و هميشه جانب احتياط را نگه مى داشتند با اين حال چند هفته طول كشيد تا ياسر عرفات، رئيس منطقه خود مختار فلستين درس مهمى را در مورد تفاوت هاى رفتار بنيامين نتانياهو و جانشين او - ايهود باراك - بياموزد. زمانى كه نتانياهو مى خواست از زير بار خروج از خاك منطقه خود مختار شانه خالى كند ادعا مى كرد اين كار به نفع يهودى هاست اما حالا باراك ادعا مى كند تعلل در خروج از منطقه خود مختار به نفع اعراب است، چرا كه فرصت بيشترى براى رسيدن به راه حل نهايى براى دو طرف فراهم مى شود. ياسر عرفات كه از اين ادعا به خشم آمده بود گفت: « من خودم مى دانم چه چيزى به نفع ماست و احتياجى به راهنمايى ندارم.» نكته قابل بحث در حال حاضر زمان خروج سربازان صهيونيستى است. فلستينى ها اعتقاد دارند اين امر بايد تا پايان امسال تمام شود. اما رژيم صهيونيستى مى خواهد آن را تا اواسط فوريه به عقب اندازد و مذاكرات نشان مى دهد اين بار هم صهيونيستى ها موفق شدند آن را به عقب اندازند.د) آمريكا خلاصه آخرين نظريه دولت آمريكا در مورد روند صلح خاور ميانه به شرح زير است:- آمريكا نمى تواند درك كند كه چرا باراك از فلستينى ها انتظار دارد بپذيرند طرح وى منافع آن ها را به بهترين نحو تأمين مى كند. - هر چند نه به شور و حرارت گذشته اما به هر حال هنوز آمريكا بر نقش خود در روند صلح خاور ميانه پاى مى فشارد و حاضر نيست از آن دست بردارد اين امر زمانى قابل توجه است كه به اين نكته نيز دقت شود كه طى ساليان گذشته رفته رفته نقش آمريكا در مذاكرات پر رنگ تر شده است(8).

روابط با كشورهاى جهان

(روابط ايران - هند)

هند در سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران جايگاه ويژه اى دارد و روابط دو كشور از جمله به دلايل ذيل از اهميّت بالايى برخوردار مى باشد: از نظر ايران موقعيت جغرافيايى هند، وسعت، سرزمين هند، جمعيت، جايگاه هند از نظر تأثير گذارى بر سياست منطقه جنوب آسيا و كل اين قاره روابط تاريخى و فرهنگى ايران و هند، نقش زبان فارسى در هند كه هنوز كم و بيش مشهود است، بازار عظيم هند از نظر محصولات صنايع ايران، نياز هند به انرژى(نفت و گاز) و امكانات ايران از نظر تأمين اين تقاضا، امكان فن آورى از هند به ايران، وجود حدود يكصد و پنجاه ميليون مسلمان در هند.از نظر هند موقعيت جمهورى اسلامى ايران در غرب آسيا، تأثير گذارى ايران بر سياستهاى منطقه جنوب آسيا و آسياى مركزى، دارا بودن، منابع عظيم نفت و گاز از نظر تأمين نيازهاى انرژى هند، استفاده و حمايت جمهورى اسلامى ايران در مجامع بين المللى و از جمله سازمان ملل متحد را دارد و تقاضاى عضويت در شوراى امنيت(عضويت دائم را نموده ولى با مخالفتهايى روبرو شده است)، روابط ايران و پاكستان، استفاده از راههاى ترانزيت ايران به آسياى مركزى از نظر تجارت هند با اين مناطق.در جريان جنگ تحميلى عراق عليه ايران به طور رسمى موضع بى طرفى اعلام كرد، يبليغاتى كه عليه جمهورى اسلامى ايران به عمل مى آيد از جمله اينكه ايران از مجاهدين كشميرى حمايت مى كند موجب نارضايتى هند بود، نزديك بودن روابط ايران و پاكستان نيز موجب ديگرى براى ناخوشايندى هند بود، بعضى از اقدامات هند در رابطه با كشمير هم خوشايند تهران نبود، بعضى حوادث كه در رابطه با مسلمانان هند در اين كشور به عمل مى آمد نيز ناخوشايندى ايران را با خود داشت. اين حوادث باعث شده بود كه هند نوعى تحفظ در گسترش روابط سياسى خود با تهران را مد نظر داشته باشد و بعد اقتصادى روابط بيشتر مورد توجه هند قرار گيرد. در حال حاضر دولت هند به دلايل مختلف قصد گسترش همكارى با جمهورى اسلامى ايران را دارد.هند در دهه آينده نياز به انرژى بيشترى خواهد داشت، جمهورى اسلامى ايران مى تواند يكى از منابع تأمين اين نياز باشد، ايران و هند مى توانند سرمايه گذارى هاى مشتركى در طرحهايى كه مورد توافق دو كشور باشد بنمايند ايران و هند مى توانند در جهت تجارت با آسياى مركزى با يكديگر و با كشورهاى مذكور همكارى بيشتر و عملى ترى داشته باشند(9).

آشنايى با اقوام و اهل سنت ايران

(تهمت هاى مطروحه از طرف دشمنان در مورد برخورد جمهورى اسلامى ايران با اهل سنت)

يكى از تهمت هاى مطروحه كه در خارج زياد روى آن تبليغ شد جريان مساجد فيض مشهد مى باشد قضيه از اين قرار بود كه فردى كه گرايشات منفى داشت جايى در متن جمعيت شيعه را، با انگيزه هاى خاصى انتخاب كرد كه اگر اين مسجد دائر مى شد عكس العمل جمعيت شيعه را بالا مى كشيد كه در همان نيمه كار پروژه اش متوقف شد و همين قضيه عامل جنجال فراوان گرديد در حالى كه يك اقدام پيشگيرانه براى بروز مشكلات بعدى بوده است.در كرمانشاه يك عالمى كه موضع گيرى مناسبى هم با نظام جمهورى اسلامى نداشت(آقاى ربيعى) از دنيا رفت عده اى شافعى شورش كردند و مسجد شافعيها را كه در آن ناحيه بود توسعه دادند كه مدتى بصورت موقت بسته شد. شهر كرمانشاه هم به لحاظ عدم دقت بر اثر مهاجرت برنامه ريزى شده درصد جمعيتى سنى افزايش يافته، سير طبيعى در ابتداى انقلاب اين بود كه وضعيت معيشتى و روحى علماى اهل سنت در بدترين وضعيت بود، بدترين وضعيت تحصيلى را داشتند امابعد از انقلاب نظام جمهورى اسلامى در كردستان تشكيلاتى به نام مركز بزرگ اسلامى ايجاد كرد كه عمل كار آن تقويت حوزه ها و مساجد مى باشد. ما استانهايى داريم كه بشدت وضعيت علماى روحانى شيعه بدتر است. از تهمت ديگر دشمنان اندك بودن سهم اهل سنت در مديريت كشور است با توجه به اينكه ولايت فقيه محور اساسى قانون مى باشد و از شرائط رئيس جمهور مطابق قانون اساسى شيعه بودن است. در صورتى كه با توجه به تاكيد رهبرى و دولتمردان بر همبستگى ملى، سياست كشور اين نيست كه اهل سنت را در مديريت سهيم نكند بلكه در كشورى كه جمعيت قريب اكثرش شيعه است و مذهب رسمى آن شيعه اثنى عشرى مى باشد ناگريز بايد رئيس جمهوريش شيعه باشد تا بتواند از اين مذهب دفاع كند.در بحث مشاركت سياسى و مديريتى افراد بومى مثل ساير استانهاست(هم اكنون) و مديران غير بومى به حداقل رسيده اند منتهى در ابتداى انقلاب بعلّت مسائل امنيتى از تعداد بيشترى از مديران رده بالاى غير بومى استفاده مى شده كه با امن تر شدن منطقه اين مساله كاهش يافته است.

مسائل فرهنگى

(معرفى امام خمينى در ده محور)

مناسب است كه سخن را در توصيف شخصيت ذى شئون امام از مرجعيت او آغاز كنيم كه وجود او تجليگاه مرجعيت راستين اسلامى است آنطور كه مى بايد باشد. حقيقت مرجعيت دينى مبتنى بر درك و آگاهى دين شناسى است و در آشنائى و مسئوليت شناسى است آنطور كه در امام خمينى ديديم و مى توان ادعا كرد كه از جمله مهمترين رموز توفيق امام در ايجاد و هدايت نهضتى شگرف در سرزمينى كه بيشتر شاهد انواع جنبشها و حركتهاى سياسى نافرجام بوده است همين ويژگى است. امام خمينى از منظورى ديگر در ساحت احياى دينى و اصلاح گراى اجتماعى صاحب مرتبتى والاست. امام خمينى عالم دين است و«عالم دين» نه تنها بيانگر آن، كه پاسدار و نگهبان آن نيز بايد باشد. اديان الهى براى انسان نازل شده اند؛ انسانى كه محاط در جامعه به سر مى برد و در عين حال محدود به حدود فراوان طبيعى است و احتمال انحراف او نيز هميشه مى رود امام خمينى بعنوان انديشمندى زمان شناس و روشن بين در انديشه و عمل منادى اسلام زنده و مخالف با كج انديشيها و واپسگرائيها بود و با متحجران نيز همانگونه ستيز داشت كه با شاه و پشتيبانان او-علم- آنانكه حوزه علميه قم را مى شناسند و از نزديك با اين كانون پرطپش و اجتهاد و جهاد آشنايند، همواره نام خمينى را بزرگ و تابناك ديده اند. تنوع تدريس ايشان كه همگى نيز از رونق كم نظير و اقبال اهل فضل و نظر برخوردار بوده است، حكايتگر عمق و غناى شخصيت«ذو وجوه امام خمينى» است.سلوك و عمل: دانشى وسيع و آگاهى عميق امام در همه شاخه ها و شعبه هاى دانش عقلى و نقلى و حكمت عملى با خصوصيت ممتاز ديگرى در ايشان درخشش و شكوه بيشترى يافته است، خصوصيتى كه در زبان دينى ما به«جهاد اكبر» تعبير شده است.باور استوار: باور استوار و يقيين تزلزل ناپذير از خصوصيات بارز حضرت امام و در واقع برآيند اجتهاد وسيع نظرى و جهاد شگفت انگيز عملى ايشان بود. باور و يقينى كه در عزم پولادين ايشان در مقابله با مشكلات سهمگين كه لازمه انقلابى به عظمت انقلاب اسلامى ايران است. شجاعت: دليرى كم نظير امام كه نيرو گرفته از دل درياگون و جان مطمئن ايشان بود، خصلت ديگرى است از اين رهبر بزرگ، دليرى امام بود كه جان خمور و فسرده ملت بزرگ ايران را بيدار كرد و شاداب كرد، فتواى اعدام سلمان رشدى در آخرين ماههاى حيات پربركتشان از بارزترين نشانه هاى شجاعت و عمل به تكليف است. روشن بينى اگر جامعيت امام را در علوم نظرى و عملى و زهد و وارستگى و شجاعت و قدرت تصميم گيرى لحاظ كنيم، با وجود آن همه چهره هاى درخشان انديشه و علم و عرفان نظرى نمى توانيم همانندهاى فروانى براى امام پيدا كنيم. درك زمان و شناخت موقعيت عالم و آدم و پند آموزى از سرگذشت بشر و نظر داشتن به آينده اى كه در خور شأن والاى انسان است(10).

آشنايى با شخصيتهاى جهان اسلام

(حسن البناء)

حسن البناء در سال 1906 در شهر محموديه مصر بدنيا آمد، تحصيلاتش را در علوم دينى و جديد همراه با اشتغال به كار گزارند. در سال 1952 مجله المفتح را تأسيس كرد كه هدف آن مبارزه با استعمار و اسلام زدايى بود تا سال 1928 بعنوان معلم در مدارسى تدريس مى كرد. سال 1928 جنبش اخوان المسلمين را پايه گذارى كرد كه مركز اين جنبش ابتدا در اسما عليه بود و بعد به قاهره انتقال يافت.فعاليتهاى جنبش كه سال 1928 شروع شد ابتدا بيشتر جنبه فرهنگى اجتماعى داشت، اما در سال 1954 مشى راديكال ترى را اتخاذ كرد و نمود بارز آن سوء قصدى بود كه به حال جمال عبد الناصر كرد و متعاقبش فعاليتهاى جنبشى متوقف شد. در سال 1948 حسن البناء ترور شد و جنبش به كار خود با حسن الخضيبى ادامه داد. در نيمه دهه 50 حادثه ترور نافرجام عبد الناصر به اخوان المسلمين منتصب شد و بشدت متعاقبش جنبش مورد سركوب واقع شد، در حال حاضر رسماً اجازه فعاليت ندارد اما از حركتهايش جلوگيرى نمى شود در طول 70 سال كه از عمر جنبش مى گذرد 5 رهبر داشته:حسن البناء، حسن الخضيبى، الشيخ عمر التلمسانى، محمدحامد ابونصر، مصطفى المشهود. شعار جنبش«ا....غايتنا، الاسلام ديننا، محمد(ص) نبينا، القران دستورنا، الجهاد سبيلنا».حسن البناء از نحله فكرى سلفى شمرده مى شود(خواستار بازگشت به اسلام اصيل و دست نخورده) و چندان به مظاهر غرب اعتقاد نداشت. مخالفت با استعمار و طرفدارى از استقلال كشورهاى اسلامى از سياستهاى اين جنبش تحت رهبرى حسن البناء بوده است.

مسائل جهان اسلام

(روشنفكران و جريانات روشنفكرى بحث سنت گرايى و مدرنيزم)

روشنفكر در اصطلاح به كسانى يا گروهى اطلاق مى شود كه داراى تحصيلات جديدند و ترجيحاً بلكه حتماً به فرنگ رفته اند. كسانى كه كار اصليشان كار فكرى است، خوب فكر مى كنند و از ديگران بهتر و بيشتر مى فهمند، كسانى كه دين و مذهب را كهنه مى پندارند و در نتيجه آن را ناتوان از ادراه جامعه مى دانند، بيشتر به نظريات علمى دلخوش كرده و بدان متكى اند و ملاك بحثهاى آنها هم همين نظريات علمى است و معتقدند كه دوران دين سپرى شده و بدون خدا و دين هم مى توان زيست و اساساً روشنفكران به ارزشهاى دينى و اخلاقى خود پايبند نيستند و آن را به تمسخر مى گيرند و آداب و رسوم و سنن غربى روى آورده اند.و به طور كلى به قابليت ها و خلاقيتهاى نسل جوان كشور خود بدبين هستند و به دنبال يافتن هر چيز نويى مى باشند.تعريف فوق از معانى لغوى و اصطلاحى روشنفكرى از اينجا ناشى مى شود كه اين اوصاف همزاد و همراه با تاريخچه پيدايش روشنفكرى در غرب زمين بوده است.برخى بر اين عقيده اند كه روشنفكرى به شاخه لائيك و دينى تقسيم مى شود، اما روشنفكرى به دليل جوهر و ماهيت اومانيستى خود، با لذات كالايى غير دينى است و اساساً دين محورى در تضاد محورى با انسان محورى اومانيستى است. از طرف ديگر چون تاريخ مبارزات روشنفكران مغرب زمين كه مهد اين قشر است چيزى جز مبارزه با روحانيون كليسايى و دين نيست و در ديار ما نيز روشنفكران وطنى به تقليد از همقطاران خويش در ديار غرب، پيش و پس از انقلاب اسلامى مقابل روحانيت قد علم كردند و نيز از آنجايى كه جلال آل احمد، اولين كسى كه اصطلاح روشنفكرى را در ديار ما بر سر زبانها انداخت و به نقد و بررسى آن پرداخت معتقد به تقابل ميان روشنفكرى و ديندارى است بنابراين طرح شبهه تقابل ديندارى و روشنفكرى كاملاً طبيعى به نظر مى رسد. در پاسخ بايد گفت كه هرگز روشنفكرى به معنى لاقيدى نيست، بنابراين معادل صحيح روشنفكر، روشن بين و روشن انديش است.مهمترين شرط روشنفكرى را مى توان عقل و بصيرت دانست. هرگز كسى انسان كم عقل و يا از نظر عقلى نامعتدل و بى فكر و يا كوتاه فكر را روشنفكر نمى خواند. مهمترين شرط روشنفكرى را مى توان عقل و بصيرت دانست. هزگز كسى انسان كم عقل و كوته فكر را روشنفكر نمى خواند، از ديگر شرايط روشنفكران آزادى در بعد انديشه است. شغل اصلى روشنفكر، كار فكرى است. قدرت تجربه و تحليل درست مسائل جارى را دارد، متكى بر فرهنگ خويش و مطلع از آن است. روشنفكر واقعى دين شناس است و درد دين دارد(11).

بحرانهاى اقتصادى در جهان

(تعريف بحران اقتصادى، ويژگيهاى آن و چگونگى شكل گيرى يك بحران اقتصادى)

بحران مقطعى از تاريخ است كه در آن خطر وجود دارد و بايد براى جلوگيرى از فروپاشى نظام سياسى و يا اقتصادى مزبور تصميمات جدى اتخاذ شود. يعنى اينكه هر نظامى براى ادامه حيات بايد خود را مجدداً توليد كند، اگر اين فرايند عادى دچار مشكل شود يا از بين برود. بحران قبل از دوران سرمايه دارى عبارت است از اغلب حوادث طبيعى مانند سيل و زلزله كه نيروى كار يا ابزار كار را از بين مى برد. در دنياى سرمايه دارى عوامل ديگرى نيز بحران زا هستند، اقتصاد دانان معتقدند كه فعاليت اقتصادى از 4 مرحله عبور مى كند:1- ركود زمان: زمانى كه دو ويژگى بوجود بيايد الف) توليد ناخالصى ملى كاهش پيدا مى كند Gnp ب) بيكارى زياد شود اگر اين دو عامل جمع شوند اقتصاد در حال ركود است. 2- بحران - وقتى بوجود مى آيد كه ركود ادامه پيدا كند، معمولاً مى گويند وقتى كه سه سال متوالى Gnp كم شود و بيكارى از 12% بيشتر شود.3- بهبود زمانى كه Gnp شروع به رشد كند. 4- رونق: وقتى كه به اشتغال كامل نزديك مى شويم و حداكثر ظرفيت نظام اقتصادى مورد استفاده قرار مى گيرد.علل بحران: نظير جان مينارد كينز: در بررسى بحران 1929 آمريكا كه بعدها به اروپا و آسيا سرايت كرد (بحران بزرگ) نظريه جديدى مطرح كرد كه اين بحران مربوط به توليد نيست بلكه توليد باندازه كافى وجود دارد، چيزى كه وجود نداشت تقاضا بود و علت بحران براى انقباض در تقاضاى كل است.شامل سه قسمت 1- مصرف معمولى مصرف كنندگان 2- سرمايه گذاريها 3- هزينه دولت بنظر كينز وقتى تقاضا كم شود بحران بوجود مى آيد، مثلاً الان در روسيه كالا در مقاضه ها هست و ليكن نه مردم و نه دولت پول براى تقاضا ندارند، ايشان براى حل بحران پيشنهاد كرد كه بايد درآمد افراد افزايش يابد، در آن زمان 13 كشور اروپاى غربى و امريكا نظريات او را پذيرفتند. طبق نظريه سومى كه تمركز ثروت را باعث بروز بحران مى داند(12).

عربستان

(توزيع جغرافيايى مذاهب در كشور عربستان)

سرزمين عربستان با داشتن قدمت تاريخى، مكانى است كه حضرت ابراهيم خليل(ع) به فرمان خداوند مكان يكتا پرستى را بنيان نهاد، اين موضوع باعث اهميت يافتن مكه و رونق آن گرديد ومركز اصلى جزيرةالعرب محسوب گشت، از آن به بعد كعبه زيارتگاه خداپرستان گشت و مكه بواسطه حضور مردم براى زيارت خانه خدا، رونق تجارى و سياسى فروانى كسب نمود. با بعثت حضرت رسول، با تلاشها و فداكاريهاى مداوم ايشان و ياران مخلصش، اسلام در سراسر عربستان رواج يافت. با رحلت ايشان دوره خلفاى راشدين آغاز گشت.آنان توانستند مخالفان را سركوب و سراسر سرزمين عربستان تحت حكومت مركزى درآوردند و با گسترش روابط اقتصادى و فرهنگى با ديگر ممالك، وضعيت اقتصادى مسلمانان روبه بهبود نهاد. در زمان خلافت حضرت على(ع)، فتنه خوارج صورت گرفت. آن حضرت در جنگ با اين گروه آنان را در نهروان شكست داد، اما ريشه هاى فكرى آنان هنوز هم در عربستان و بعضى از كشورهاى خليج فارس وجود دارد. در قرن سيزدهم هجرى شمسى بنام محمود عبدالوهاب فرقه اى بنام وهابيت را در عربستان رواج داد. اين آيين توانست قسمتى از عربستان را تحت نفوذ درآورد. چرا كه منطقه الشريفه عسير و بحران و برخى از حجازيان وهابى نيستند. در حال حاضر خانواده حاكم بر عربستان پيرو آيين وهابيت هستند. طرفداران آيين وهابيت سخت گيرى بسيارى در شعائر دينى مى كنند. آنان معتقدند كه تعمير و ساختن قبور براى پيامبران، زيارت قبور مؤمنان، توسل به اولياء الهى، نذر براى اهل قبور، طلب شفاعت از اولياء خدا، بزرگداشت مواليد اولياءالله بدعت در دين خداست، اكثريت مردم اين كشور طرفدار دين وهابيت هستند، اقليتى نيز شيعه در نواحى استانهاى شرقى كشور سكونت دارند، همچنين بر طبق آمار در 31 دسامبر 1991 حدود 000/60 مسيحى كاتوليك در اين مناطق زندگى مى كنند، در حوالى مكه معظمه زيديها و در جنوب و نزديك مرز يمن نيز گروههايى از فرق شيعه زندگى مى نمايند(13).

افغانستان

(نقش و موقعيت سياسى اجتماعى، فرهنگى شيعيان در افغانستان و گروهها و احزاب شيعه اين كشور)

شيعيان افغانستان كه در تاريخ اين كشور به عنوان شيعه هيچگاه نتوانسته بودند نقشى مؤثر در امور سياسى كشور داشته باشند، درست هنگامى كه اندكى فرصت بدست آوردند بر تحقق خواسته هايى تأكيد مى گذاشتند كه در مقطع 1992 تا 1996 با مقاومت زياد در داخل دولت(به خصوص حناح عبد الرسول سياف و مولوى محمد نبى و مولوى يونس) روبه رو مى گشت، و در خارج دولت نيز(بسيارى از سنّيان، پشتونان و....) مخالفتهاى تندى را بر مى انگيخت.شيعيان در آغاز عصر جهاد در گروههاى متعددى آمده بودند، گروههاى جهادى شيعى نخست در پوشش«شوراى ائتلاف اسلامى افغانستان» و سپس با امضاى بيانه اى به نام«ميثاق وحدت» در سال 1368 و انحلال گروههاى قبلى در تشكيلات سياسى جديدى به اسم«حزب وحدت اسلامى افغانستان» فعاليتهاى خود را هماهنگ ساختند.شيعيان هزاره كه در ميان و در قلب افغانستان قرار گرفته است از پشتونان متعصب رنجها كشيده است اما در مقاطعى باز هم دست به سوى همين قوم دراز مى كند به اميد آنكه به صلحى پايدار و برابر دست يابد هنگامى كه دولت مجاهدين در كابل بر سر كار بود، شمارى از هزاره ها كه خصومت با اين دولت را رواج مى دادند، بيشتر با ربانى و مسعود مخالفت مى كردند تا با پشتونانى كه هزاره ها را پست مى شمردند و غير قابل اعتماد.ورود طالبان به مزار نشان داد كه اسلام قومى هيچ حقى براى شيعيان در نظر نمى گيرد، شيعيان را كافر ميدانستند و به همين اعتبار از آنان مى خواستند كه جزيه بپردازند يا به اسلام بگروند، شيعه كشى و هزاره ستيزى از هويت اسلام قومى پشتونيتها به حساب مى آيد. حضور طالبان در شهر مزار كه آميخته بود با شيعه كشى و انتقامجويى از مردم هزاره، نيروهاى حزب وحدت به رهبرى خليلى را وادار به عقب نشينى كرد، رزمندگان هزاره به اميد مقاومتى طولانى در باميان و اطراف آن گرد آمدند اما به عللى مختلف ناچار به كوهها پناه بردند، در حال حاضر عمده ترين جبهه در مقابل طالبان، جبهه تحت فرماندهى احمد شاه مسعود است(14).

تحولات منطقه بالكان

(تشريح آخرين تحولات سياسى نظامى در كوزوو)

بحران كوززو ريشه در گذشته دارد و بررسى بحران بدون توجه به بسترهاى تاريخى آن و تحليل همه جانبه وقايع ناقص خواهد بود به طور يقين چندين سده است آلبانيايى نژادها و صربها در كوززو مستقر هستند در سال 1913 با تقسيم مناطق نفوذ بوسيله قدرتهاى بزرگ كوززو بصورت رسمى جزئى از صربستان و در نهايت يوگسلاوى درآمده بواسطه رشد ناسيوناليسم در ميان همه ملتهاى اين منطقه، مشاجرات و درگيريها و نفرتها افزون گرديد بويژه آنكه ناسيوناليسم آلمانى خود را تكه پاره و بصورت اقليت در ميان مناطق پيرامونى خود يافت. مسلمانان كوززو و مسلمانان منطقه بالكان بومى هستند و مسلمانان اروپاى غربى را بطور عمده مهاجران تشكيل مى دهند. آنچه در كوززو اتفاق افتاده مصداق روشن كشتار گروهى است. كشتار جمعى با هدف نابودى گروههاى قومى، نژادى و يا مذهبى همواره در تاريخ اتفاق افتاده است.بنابر شواهد آشكار و گزارشهاى منتشره توسط سازمان عفو بين الملل مصاديق روشن جنايت كشتار جمعى در كوززو اتفاق افتاده است. اين جنايت شامل كشتار جمعى، انهدام و جابجايى قهرآميز جمعيتى بوده است.مسؤليت حاصل از اين پديده به موجب مقاوله نامه پيشگيرى و مجازات جنايت كشتار جمعى، جنايت بين المللى تلقى مى شود. اين جنايت ناقص قواعد آمره بين المللى و ناقص تعهدات اساسى است كه براى صياقت جامعه بين المللى ضرورى مى باشد.

تحولات منطقه بالكان

(تشريح آخرين تحولات سياسى نظامى در كوززو)

صربها گمان مى كردند كه يوگسلاوى نيز مشمول مخالفت روسها با برنامه گسترش ناتو به شرق خواهد شد و انتظار داشتند تا روسيه در اين منطقه حساس و بحرانى به كمك آنها بشتابد اما روسيه بعنوان ابر قدرتى خفته در درون خود با مشكلات بسيارى روبروست. بازيگر عمل در مسأله بالكان سازمان پيمان آتلانتيك شمالى(ناتو) است كه بعنوان بازوى نظامى جهان غرب تحت رهبرى ايالات متحده عمل مى كند و در حقيقت تا حدودى مجرى نظريات غالب انگلو ساكسونى است. اقدامهاى ناتو ناشى از تركيبى از عوامل گوناگون است، يكى از اينها ملاحظات سياسى و جهانى آمريكاست و اصولاً يك جنگ تاريخى ميان جهان گرايى و انزوگرايى در جهان وجود دارد. پس از جنگ جهانى دوم تمايل در جامعه آمريكا وجود دارد كه نقش فعالترى در مسائل جهانى به عهده بگيرد. يكى از دلايل درگير شدن آمريكا در بحران بالكان نگرش جديد به مسأله حقوق بشر و به موازات آن زوال حاكميت هاى ملى است. ميل قوى به جهانگرايى روى ديگر سكه نظم نوين جهانى است. در بحران كوززو تقريباً مى توانيم بگوئيم سازمان ملل هيچ نقشى جز اعزام نيروهاى بين المللى نداشت بنابراين مى توانيم در انتظار تعريف نقش تازه اى براى سازمان ملل و سازمانهاى جهانى در نظم نوين جهانى باشيم.آمريكا فكر مى كرد مى تواند بحران كوززو را يك هفته اى خاتمه دهد اما حدود 3 ماه به طول انجاميد و مشكلات بسيارى بوجود آورد. آمريكا خواستار جهان يك قطبى است اما دنيا آن را قبول ندارد(15).

مسائل آفريقا

(سازمان وحدت آفريقا و كشورهاى عضو)

يكى از مهمترين حوادث نيمه دوم قرن بيستم براى قاره آفريقا اولاً دستيابى به استقلال و ثانياً تأسيس سازمان وحدت آفريقايى مى باشد. رهبران كشورهاى آفريقايى جديدالاستقلال كه به صعف اقتصادى و نظامى سرزمين خويش واقف بودند در يك گردهمائى رسمى كه از قبل براى آنان برنامه ريزى شده بود در آديس آبابا به دعوت رهبرانى چون قوام نكرومه، هايله سلاسى، احمد سكوتوژ، جمال عبدالناصر و..... لبيك گفتند و طى مراسمى از 23 لغايت 25 ماه مه 1963 سازمانى را تأسيس نمودند تا اولاً نواى آزادى و استقلال كشورهاى از بند رها شده را به گوش جهانيان برسانند و ثانياً تلاش نمايند تا ديگر كشورهاى آفريقايى نيز از بند اسارت استعمارگران رهايى يابند، بررسى چگونگى شكل گيرى نهضتهاى ضد استعمارى در قاره آفريقا و فراز و نشيب هايى كه براى رسيدن به استقلال و رهايى وجود داشته و در قالب كنگره ها، كنفرانس ها، گردهمايى ها، سخنرانى ها، نمود واقعى و عملى پيدا كردن، از جمله مسائلى است كه در اين نوشتار به آنها پرداخته نشده است. سازمان وحدت آفريقا از آغاز تاكنون همواره دستخوش فراز و نشيب هايى بوده است كه بر اساس منشور آن سازمان مى بايست به گونه اى عمل نمايد كه اولاً: وحدت درونى و ثانياً: وجهه و حيثيت برونى سازمان را حفظ نمايد. سازمان وحدت آفريقا با 54 عضو كه 3-----2 آن در زمان تأسيس(1936) و بقيه به مرور و طى 30 سال گذشته به استقلال دست يافته اند يكى از بزرگترين و مهترين سازمانهاى منطقه اى قاره آفريقا مى باشد كه در اين نوشتار، كنفرانسهاو تصميمات مهم اتخاذ شده طى جلسات آن، فعاليت ها و دستاوردها و شكست هاى آن مورد بررسى قرار گرفته است. كه در نوع خود كارى جديد بوده است. با يك نگاه دقيق و گذرا بر عمر سى ساله سازمان وحدت آفريقا مى توان اذعان نمود كه تمامى آنچه كه در آن زمان پيش بينى مى شد، به يك ميزان ميسر نگرديده است و تنها بزرگترين كاميابى سازمان، موفقيت آن در دستيابى تمام كشورهاى قاره آفريقا به استقلال مى باشد كه در حال حاضر آفريقا، با 54 كشور مستقل در صحنه بين المللى در حال جمع آورى استخوانهاى خرد شده خود از زير چرخهاى فروپاشيده و شكسته شده ماشين بى رحم استعمار و استثمار مى باشد. سازمان وحدت آفريقا بعنوان رساننده صداى آفريقا در مجامع و محافل بين المللى بوده و عليرغم ناكاميهايى كه هرازچندگاهى داشته توانسته است در استقلال كشورهاى آفريقايى نقش قابل توجهى را ايفا كند(16).

مسائل داخلى ايران

(نقش شوراى نگهبان)

مسائل مربوط به شوراى نگهبان در اصول نود و يكم تا نود و نهم قانون اساسى آمده است. به منظور پاسدارى از احكام اسلامى و قانون اساسى از نظر عدم مغايرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با آنها شورايى به نام شوراى نگهبان با تركيب زير تشكيل مى شود: 1- شش نفر از فقهاى عادل و آگاه به مقتضيات زمان و مسائل روز، انتخاب اين عده با مقام رهبرى است. 2- شش نفر حقوقدان در رشته هاى مختلف حقوقى، از ميان حقوقدانان مسلمانى كه بوسيله رئيس قوه قضائيه به مجلس شوراى اسلامى معرفى مى شوند و با رأى مجلس انتخاب مى شوند.مجلس شوراى اسلامى بدون وجود شوراى نگهبان اعتبار قانونى ندارد مگر در مورد تصويب اعتبار نامه نمايندگان و انتخاب شش نفر حقوقدان اعضاى شوراى نگهبان. كليه مصوبات مجلس شوراى اسلامى بايد به شوراى نگهبان فرستاده شود. شوراى نگهبان موظف است آن را حداكثر ظرف ده روز از تاريخ وصول از نظر انطباق بر موازين اسلام و قانون اساسى مورد بررسى قرار دهد و چنانچه آن را مغاير ببيند براى تجديد نظر به مجلس بازگرداند در غير اين صورت مصوبه قابل اجرا است. در موارديكه شوراى نگهبان مدت ده روز براى رسيدگى و اظهار نظر نهائى كافى نداند، مى تواند از مجلس شوراى اسلامى حداكثر براى ده روز ديگر با ذكر دليل خواستار تمديد وقت شود. تشخيص عدم مغايرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با احكام با اكثريت فقهاى شوراى نگهبان و تشخيص عدم تعارض آنها با قانون اساسى بر عهده اكثريت همه اعضاى شوراى نگهبان است. اعضاى شوراى نگهبان بمنظور تسريع در كار ميتوانند هنگام مذاكره درباره لايحه يا طرح قانونى در مجلس حاضر شوند و مذاكرات را استماع كنند. اما وقتى طرح لايحه اى فورى در دستور كار مجلس قرار گيرد، اعضاى شوراى نگهبان بايد در مجلس حاضر شوند و نظر خود را اظهار نمايند. تفسير قانون اساسى بعهده شوراى نگهبان است كه با تصويب سه چهارم آنان انجام مى شود. شوراى نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبرى، رياست جمهورى، مجلس شوراى اسلامى و مراجعه به آراء عمومى و همه پرسى را بر عهده دارد(17).«والسلام عليكم رحمةا....و بركاته»


1) ديدگاهها و تحليلها، ماهنامه دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، ش 1282) ديدگاهها و تحليلها، ماهنامه دفتر مطالعات سياسى و بين المللى ش، 1293) كتاب سبز وزارت امور خارجه 4) كتاب سبز وزارت امور خارجه 5) ديدگاهها و تحليلها، ماهنامه دفتر مطالعات سياسى و بين المللى - شماره 1306) كتاب سبز وزارت امور خارجه 7) كتاب سبز وزارت امور خارجه 8) ديدگاهها و تحليلها، ماهنامه دفتر مطالعات سياسى و بين المللى 9) ديدگاهها و تحليلها، ماهنامه دفتر مطالعات سياسى و بين المللى. ش 13010) آيين انقلاب اسلامى، گزيده اى از انديشه ها و آراء امام خمينى، موسسه نشر و تنظيم امام خمينى(س)11) فصلنامه علمى، تحقيقى، اجتماعى بصيرت.12) از دروس دكتر حاجى يوسفى -(دكتراى اقتصاد سياسى از كانادا)13) كتاب سبز وزارت خارجه 14) افغانستان - عصر مجاهدين و برآمدن طالبان، پهلوان چنگيز15) ديدگاهها و تحليلها، شماره 30، ماهنامه دفتر مطالعات سياسى و بين المللى 16) كتاب سبز وزارت امور خارجه، سازمان وحدت آفريقا17) قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران

/ 1