محور:رئوس خدمات جمهوري اسلامي ايران به اقوام مختلف ايراني
مناطقي از ايران كه ساكنين آنها اغلب اهل سنت هستندعمدتاً در مناطق مرزي واقع شدهاند(كردستان, سيستانوبلوچستان, تركمنصحرا, بندرعباس...) كه علاوه بر محروميتهاي خاص مناطق مرزي در زمان رژيم گذشته مورد بيمهري نظام بودهاند و دچار محروميت مضاعف بودند. بعنوان مثال در سرتاسر كردستان يك كارخانه بزرگ وجود نداشت، و صرفاً چهار روستا از برق برخوردار بودند و مركز استان به برق سراسري وصل نبوده است. از نظر بيسوادي كردستان و سيستان و بلوچستان بيشترين نرخ بيسوادي و بترتيب 70% و 75 الي 80 درصد را داشتهاند. در سرتاسر اين استان ( كردستان ) هيچ مركز آموزش عالي وجود نداشته. صرفاً يك دانشكده تربيت دبير بوده كه فعاليت چنداني نداشته است. مساجد و حوزههاي علميه وضع اسفباري داشته در سنندج فقط دو ساختمان نه چندان مناسب بعنوان حوزه علميه وجود داشت و طلبهها صرفاً به يك استاد دسترسي داشتند و در حجرههائي كه در كنار مساجد بصورت يك الي دو اتاق نيمه مخروبه ساخته شده بود زندگي ميكردند. سيستم اداره اين حوزهها بصورت مراجعه مستقيم به مردم و دريافت كمك از آنها كه انعكاس خوبي هم نداشت صورت ميگرفت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تأكيد امام راحل بر وحدت مسلمانان و عزم و اراده دولت در محروميتزدائي از تمام مناطق بخصوص مناطق با محروميت مضاعف شاهد رشد و شكوفائي مناطق سنينشين بودهايم. در حال حاضر شهر سنندج از 3 طريق به شبكه سراسري برق كشور وصل است و اغلب روستاها از نعمت برق برخوردارند، كارخانهجات سيمان، پارچهبافي، بزرگنساجي غرب، شيرپاستوريزه، ذوبآهن، توليدلوله و ... احداث شده است. راههاي روستائي، تلفن و گاز تمام استان را دربرگرفته، علاوه بر تأسيس دانشگاه كردستان و دانشگاه آزاد حداكثر رشتههاي فني، كشاورزي، علوم، ... دانشگاه پيام نور نيز تأسيس شده كه بيش از 6 هزار دانشجو در استان به تحصيل اشتغال دارند. نرخ متوسط بيسوادي به نرخ متوسط كشور حدود 30% يافته است. مركز بزرگ اسلامي براي تقويت حوزهها و مساجد تشكيل شده كه كمكهاي منظم و خوب بصورت ماهيانه به روحانيون اهل سنت ارائه ميكند. در اغلب شهرهاي استان برخلاف گذشته ساختماني بصورت حوزه علميه وجود دارد كه عمده هزينه آن توسط دولت پرداخت شده و اساتيد مختلف حضور دارند. و تمامي اين تلاشها در شرائطي انجام شده كه ضمن فعاليتهاي گروههاي محارب تروريستي در منطقه درگيريهايي زمان جنگ نيز امكان فعاليت عمراني و خدماترساني در منطقه را محدود كرده بود.مبحث آشنائي با شخصيتهاي جهان اسلام
محور عباس مدني
آقاي عباس مدني رهبر و سخنگوي جبهه نجات اسلامي الجزاير متولد سال 1930 در جنوب الجزاير ميباشد. ايشان علاوه بر تحصيلات علوم ديني در حوزه در رشته فلسفه در انگلستان نيز تحصيل نموده و داراي درجه دكتري ميباشد. از سال 1945 به جبهه آزادي بخش ملّي پيوست و در يك عمليات چريكي براي انفجار راديو الجزاير دستگير و روانه زندان شد و 7 سال در زندان بسر برد. تا اينكه پس از جنگهاي استقلال الجزاير از زندان آزاد شد. پس از استقلال گرايش به سوسياليسم در جنبش بتدريج رشد نمود تا جايگزين گرايش اسلامي گردد، امّا عباس مدني در مقابل اين تغيير ديدگاه در جنبش مقاومت كرد و تلاش در ممانعت از انحراف نمود امّا بخصوص تا زمان بوهدين در سال 1978 اين اقدامات موثر واقع نشد تا زمان مرگ بوهدين كه همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي ايران بود و بن جديد فضاي باز سياسي را ايجاد كرد و گروههاي مذهبي رشد كردند. و در سال 1982 اولين تظاهرات گروههاي اسلامي از طرف ايشان و رهبران مذهبي برگزار شد كه بدنبال آن عباسمدني بازداشت شد. پس از آن رهبران مذهبي و ايشان طرح 12 مادهاي از انتظارات و خواستهاي اصلي گروههاي مبارز مذهبي را منتشر كردند. در سال 1989 جبهه نجات كه متشكل از گروههاي انقلابي و تندرو مذهبي بودند شكل گرفت و رسماً اعلام موجوديت كرد. كه در انتخابات سال 1990 به رهبري عباس مدني اكثريت آراء يعني 53 آراء را بدست آوردند پس از پيروزي جبهه نجات عباس مدني بلافاصله خواستار انحلال مجلس و استعفاي دولت و تشكيل دولت جديد شد كه بدنبال آن انتخابات باطل اعلام شد و عباس مدني دستگير و در سال 1992 باز داشت و محاكمه و محكوم به 12 سال زندان شد. ايشان همفكري سياسي خود را با ايران اعلام كرده است و در سال 1369 در تهران با رهبر, رئيسجمهور و رئيسمجلس ملاقات داشتهاست. در عملكردهاي سياسي اين جبهه متهم به خشونت و كشتار مردم بيگناه شده كه البته عمليات مسلحانه و كور را محكوم كرده. ايشان از ديدگاه اعتقادي ريشههاي سلفيگري داشته و به مباني فكري تشيع حمله كرده و بنوعي آن را انحراف از اسلام ميداند.مبحث افغانستان
محور: اقوام ساكن در افغانستان و مذاهب آنها و توزيع جغرافيايي آنان
كلاً مردم افغانستان از دو نژاد اصلي زرد و سفيد تشكيل شدهاند, نژاد زرد شامل ازبكها, تركمنها, قرقيزها و مغولها ميشود و نژاد سفيد شامل پشتونها,تاجيكها,هزارهها و نورستانيها ميگردد. و در مجموع كشور داراي حداكثر 12 قوم مختلف ميباشد. در حالحاضر بعلت جنگهاي ايجاد شده اشتغالهاي مردم, اشغال سرزمينها, مهاجرت مردم و... تداخل جمعيتي وسيعي صورت گرفته و مرز شخصي بين نژادها فعلاً نيست امّا ميتوان حدود جمعيتي اقوام و محدوده آنها را بشرح زير بر شمرد:قوم پشتون يا پاتان پشتويه كه حدود 7 ميليون نفر يعني40% جمعيت را تشكيل ميدهند كه در محدوده نواري در جنوب كه از شرق به غرب كشيده شده ساكن بودند. مذهب عمدتاً سني حنفي و بعضاً شيعه هم هستند خود قوم پشتون دو دسته هستند قوم غلزائيها كه از قندهار به سمت شرق كشور ساكن هستند و قوم درّانيها يا ابداليها در سمت غرب ساكن هستند. زبان ايشان پشتو و دري است. قوم تاجيك اين قوم حدود 3 الي 4 ميليون نفر را شامل ميشود كه در قسمتهاي شمال و شمال شرق استان بدخشان، استان پردان شمال كابل ساكن هستند. در قسمت هرات هم اقوام تاجيك هستند. قوم تاجيك نيز به دو دسته تقسيم ميشود تاجيكهاي شرقي كوهپايه كه عمدتاً شيعه هستند و روستائي و كشاورز و محروم هستند و تاجيكهاي ساكن دشت يا شهر كه عمدتاً سني و صنعتگر و تاجر هستند و سطح زندگي متوسطي دارند. 80% مردم فارسي ميدانند. هزارهها اين قوم در مركز افغانستان ( باميان، غور ) ساكن هستند در 4 استان مركزي حضور دارند. جمعيتي حدود 2 الي 3 ميليون نفر را در برميگيرند و از محرومترين اقوام در تاريخ افغانستان بودهاند. عمدتاً شيعه هستند و بشدت ناسيوناليست ميباشند هميشه بعلت برخورداري از اعتقادات مبارزهجويانه شيعه در مقابل دولتهاي ظالم مقاومت نظامي كرده و براي دولتها مشكلساز بودهاند. زبان فارسي را بخوبي تكلم ميكنند كه خود نيز دو دستهاند1- دسته طرفدار عبدالعلي مزاري يا كريم خليلي او در مستقل و تاكيد بر قوميت مغولي دارند ارتباط كمتري با ايران داشته و بيشتر با ساير نيروها ائتلاف ميكنند.
2- شاخه اكثريت كه گرايشات مذهبي قويتري داشته و به ايران نزديكترند ( طرفدار اكبري ) ازبكها كه حدود 1 الي 2 ميليون نفر را شامل ميشوند و نزديك به كشور ازبكستان و در شمال افغانستان هستند. زبان آنها تركيه است.
مبحث بحرانهاي اقتصادي در جهان
محور: تعريف بحران اقتصادي، ويژگيهاي آن و چگونگي شكلگيري يك بحران اقتصادي
بحران مقطعي است كه خطر، بيماري يا شكل اساسي در بدنه يك سيستم بوجود آمده كه براي رفع آن ميبايست تصميمات اساسي گرفته شود تا سيستم از كار نيفتد و مختل نگردد. اين سيستم ميتواند بدن انسان باشد، ميتواند پيكره اقتصادي، سياسي يك كشور باشد. در اقتصاد بحران به معني قطع فرايند باز توليد ميباشد، در هر نظامي ادامه حيات آن به باز توليد ميباشد كه در صورت قطع آن نظام از بين ميرود عوامل مهم در قطع فرايند عادي باز توليد ايجاد اشكالات اساسي در نيروهاي كار توليدي يا ابزار كار ميباشد. در دوران قبل از سرمايهداري اين بحرانها معمولاً در اثر حوادث طبيعي و بلايا مانند سيل، زلزله، بيماري كه موجب از بين رفتن نيروي كار يا اختلال در ابزار كار ميشد بوجود ميآمد. در دوران سرمايهداري عوامل ديگري هم هستند كه موجب بحران ميشوند مانند سياستهاي پولي، تمركز ثروت، تقاضا و ... سه نظريه در مورد چگونگي ايجاد بحران و ويژگيهاي آن مطرح شده است: نظريه كين كه پس از بحران 1929 آمريكا ارائه شد و بر اين مبنا استوار است كه آن بحران ناشي از كمبود توليد و مشكلات توليد نبوده بلكه ناشي از كمبود تقاضا و انقباض در تقاضا علت بحران بوده است. تقاضاي كل تابع سه عامل است معرف معمول مردم، سرمايهگذاري و هزينههاي دولت كاهش تقاضا موجب ركود اقتصادي و نهايتاً بحران اقتصادي ميگردد. لزا پيشنهاد افزايش تقاضا از طريق افزايش قدرت خريد مردم و افزايش درآمدها را نمود و دخالت دولت را بعنوان دولت رفاه پيشنهاد كرد. نظريه پولي، اين نظريه شكل بحران اقتصادي را ناشي از سياستهاي پولي دولت ميداند و اظهار ميدارد كه ركود بزرگ با كاهش مطلق موجودي پول و ركودهاي جزئي با انقباضهاي پولي همراه بودهاست. نظريه سوم اظهار ميدارد كه دو نظريه قبل علل بحران را بررسي نكردند و صرفاً زمان ايجاد آن را طرح كردهاند همچنين در مورد علتهاي تدام آن بحثي نكردهاند. طبق اين نظريه تمركز ثروت باعث ظهور بحران ميگردد. در جامعهاي كه فاصله شديدي ميان فقير و غني ايجاد شده كه اكثريت آنها فقير هستند و افراد متقاضي وامها فقير و كماعتبارند، بانكها براي ادامه حيات خود مجبور از دادن وام هستند و مسئله اعتبار افراد را در نظر نميگيرند و لذا آسيبپذير شده در معرض ورشكستگي قرار ميگيرند. در چنين شرائطي افراد داراي ثروت زياد بجاي آنكه در امور توليدي سرمايهگذاري كنند در امور واسطهاي و بازار بورس و سهام سرمايهگذاري ميكنند و اغلب سرمايهها به سمت فعاليتهاي واسطهاي و دلالي سوق پيدا ميكند و موجب تشديد بحران ميگردد.مبحث تحولات تركيه
محور: تشريح وضعيت سياسي فرهنگي تركيه و نقش ارتش در تصميمگيريهاي كلان كشور
وضعيت كنوني سياسي فرهنگي تركيه متأثر از شرائط دوران عثماني بخصوص زمان سلطنت سلطان عبدالحميد اول حدود 150 سال پيش است. ايشان در سال 1838 براي مسائل فرهنگي تركيه فرمان تنظيمات را صادر كرد كه از آن زمان غربگرائي، و تقليد از فرهنگ غرب، تغيير لباس سنتي به فرم لباس و سومكشورهاي اروپائي و ترجمه كتاب غربي شروع شد. در سال 1918 كمالپاشا كه مخالف سلطانحميد عثماني بود به آنكارا رفته و روساي قبايل ملك الطوايفي را جمع كرده مجلس بزرگ ملي تركيه را تشكيل ميدهد و اعلام جمهوريت ميكند مجلس او را بعنوان اولين رئيس جمهور انتخاب كرده و حكومت عثماني سلطنتي را لغو ميكند. در سال 1924 اولين قانون اساسي تركيه نوشته شده كه جدا بودن دين از سياست را اعلام كرده و تمام امور ديني كشور بدست مؤسسه دولتي ديانت انجام ميشود. سپس در سال 1928 مجدداً در قانون اساسي بر لائيك بودن كشور تأكيد ميشود. در سال 1924 تاريخ جديد در تركيه حاكم ميشود. آتاتورك با جمعآوري متخصّصان زبان فرانسه و سويي الفباي جديد لاتين را تهيه كرده و يادگرفتن آن را اجباري ميكند حروف عربي و فارسي را لغو ميكند و بدين ترتيب انقطاع فرهنگي، و بر هويتي نسل جديد نسبت به نسل قبل ايجاد ميشود. و رواج فرهنگ غربي موجب از خودباختگي نسل جوان ميگردد. در دهه 60 و 70 ژنرالها حكومت را بدست ميگيرند و آخرين ژنرال ارتش تا سال 1990 حكومت را بدست داشته است. و ارتش همچنان نفوذ و قدرت خود را در نظام حكومتي حفظ كرده و در هر موقعيتي كه احساس خطر كند وارد صحنه شده و اعمال قدرت مينمايد، ترويج و تقويت رابطه با اسرائيل از جنبههاي نظامي، اقتصادي، برگزاري مانورهاي مشترك با آمريكا و اسرائيل، انحلال حزب رفاه و... تماماً ناشي از اعمال قدرت كامل نظاميان در دستگاه حكومت تركيه است. و وضعيت كنوني فرهنگي در كشور بسيار نابسامان است بيهويتي، پوچي جوانان موجب بالابودن آمار خودكشي و طلاق گشته گسترش روابط نامشروع فساد و فحشاء را در پي داشته است.مبحث تحولات منطقه بالكان
محور: آخرين مزيت قرارداد صلح ديتون در بوسني
جمهوري فدرال يوگسلاوي متشكل از 6 جمهوري مستقل بصورت فدراتيو بود شامل صربستان، بوسني، كرواسي، اسلواني، مقدونيه و مونتهنگرو، كه صربستان بزرگترين جمهوري با مركز پراگ بود. اولين جمهوري كه ادعاي استقلال كرد اسلواني بود كه دورترين ايالت به پراگ بود و در منتهااليه غرب يوگوسلامي در مجاورت اتريش و ايتاليا بود داراي يك ميليون نفر جمعيت و كارخانجات كوچك و درآمد سرانه بسيار بالائي بود در كمتر از يكروز ارتش فدرال از آنجا خارج شد و استقلال آن به رسميت شناخته شد. دومين كشور مدعي استقلال كرواسي بود كه سازمان ملل آن را به رسميت شناخت و خروج ارتش فدرال با تفاوتهائي روبرو شد و پس از مدتي جنگ و تحريك صربها سرانجام پس از يكسال و نيم تمامي صربها كرواسي را ترك كردند. نزديكترين ايالت به صربستان و تنها راه صربستان به آبهاي آزاد بود و تلاش زيادي صورت گرفت كه موج استقلالخواهي به بوسني نرسد و سنگري براي مقابله با كرواتها شود. احساسات قومي در ارتش و پليس تقويت شد ارتش فدرال كه كرواسي را تخليه كرد وارد بوسني شد و صربها از مسلمانان خواستند كه عليه كرواتها با آنها متحد شوند ولي مسلمانان اعلام بيطرفي كردند. طبق قانون اساسي رياست ايالت دورهاي است و در زمان عليعزت بگويچ اعلام نمود كه استقلال بوسني را به رفراندوم ميگذارد صربها با رفراندوم مخالفت كردند و آن را تحريم كردند ولي رفراندوم برگزار شد و با 48% جمعيت داراي حق رأي رفراندوم برگزار شد و 90% به استقلال بوسني رأي دادند و دولت بلافاصله اعلاميه استقلال را صادر كرد كه مورد مخالفت صربستان و صربها قرار گرفت و كشورهاي جهان و اولين آنها جمهوري اسلامي ايران استقلال بوسني را پذيرفتند. جمعيت صربها در بوسني بيش از هميشه بود ارتش فدرال بوسني را ترك كرد ولي همه امكانات جنگي را در اختيار صربها قرارداد و پاكسازي نژادي و مذهبي مسلمانان شروع شد. تا پس از حمايتهاي شديدي كه از مسلمانان شد و درگيريهاي شديد آمريكائيها وارد شدند و قرارداد ديتون امضاء شد. طبق قرارداد حفاظت و كنترل اوضاع به دست نيروهاي حافظ مسلح سازمان ملل درآمد، تمامي نيروهاي خارجي از بوسني خارج شدند، ارسال اسلحه و مهمات به بوسني متوقف شد. قراربود مسلمانان به منازلشان برگردند ولي به دليل عدم امنيت بطور كامل اجراء نشده است. طبق اين قرارداد صربهاي بوسني مستقل شدند و درون بوسني يك حكومت مستقل تشكيل دادند كه همراه بصورت يك غدة سرطاني درون يك كشور مسلمان ميتواند منشاء فتنه باشد. از طرفي در خود بوسني تشكيل فدراسيون مسلمان و كروات صورت گرفت كه حدود 51% خاك بوسني را در برميگيرد. از تمام بندهاي قرارداد ديتون آنچه كه به ضرر مسلمانان اجرا شده و فقط انتخابات رياست جمهوري و مجلس انجام شد كه رئيس جمهور عليعزت بگويچ انتخاب شد اما ساير بندهاي قرارداد كه به نفع مسلمانان بوده اجرا نشده است.مبحث مسائل خاورميانه
محور: روند مذاكرات سازش در خاورميانه
با توجه به ريشهها و انديشه صهيونيسم و اسطورههاي توراتي كه در قالب تشكيل يك كشور غاصب در قلب كشورهاي اسلامي منطقه ظاهر شده است, مسئله اسرائيل براي آنها مسئله مرگ و زندگي, بودن يا نبودن است. و حتي اگر كشورهاي اسلامي كار به اسرائيل نداشته باشند اسرائيل از آنها دست بر نميدارد. و يقيناً مسئله فلسطين مهمترين مسئله محوري جهان اسلام خواهد بود.مباني تفكر صهيونيسم بشرح زير است:توسعهطلبي ملت برگزيده قومالمختار, قوم يهود هستند كشتار مسلمانان يك وظيفه شرعي محسوب ميشود تسلط بر كل منطقه از نظر سياسي, نظامي و اقتصادي يك تكليف است. البته اين ديدگاه نيز وجود دارد كه اسرائيل بصورت يك كشور عادي در منطقه نميتواند جا بيفتد لذا مذاكرات صلح و سازش مطرح شده است.پس از جنگهاي طولاني و توسعه طلبي و اشغال اراضي مسلمانان در جنگهاي مختلف توسط اسرئيل از سالهاي 1948, جنگدوم 1956, جنگسوم 1967 معروف به جنگ 6 روزه و شكست اعراب و اشغال صحراي سينا ساحل غربي رود اردن، ارتفاعات جولان 1982 اشغال پايتخت يك كشور عربي لبنان و اخراج فلسطينيان از لبنان و... دو تحول عمده موجب طرح مسئله سازش گرديد: اقدامات صدام حسين در جنگ عليه ايران و سپس كويت، تحليل قواي كشورها و اختلاف و تفرقه در جهان عرب جنگ با ايران موجب كاهش توان نظامي هر دو كشور شد. و حمله به كويت موجب حضور مستقيم آمريكا در منطقه و خليج فارس حمله مستقيم به عراق و پايان وحدت كشورهاي عربي گرديد، حمايت عرفات از عراق نيز موجب شد كمك كشورهاي عربي از عرفات كاملاً قطع شود. و بهترين شرائط براي وادارسازي عرفات به پذيرش مذاكرات صلح فراهم شده بود. از طرفي فروپاشي شوروي و پايان جنگ سرد و جهان دوقطبي مهمترين پشتيبان فلسطين حذف و آمريكا و اسرائيل بعنوان فاتح وارد ميدان شده و طرح صلح را بر اعراب و فلسطين تحميل ميكنند. زمينه آمريكا براي صلح، صلح در مقابل زمين است كه اسرائيل بعضي از اراضي اشغالي را پس دهد و در مقابل صلح و عاديسازي روابط ايجاد شود امّا تحولات بعدي نشان داد كه اسرائيل حاضر به پسدادن اراضي اشغالي نيست در اين ميان موفقيتهاي آمريكا و اسرائيل در مذاكرات تبديل يك مسئله اسلامي به يك مسئله عربي بود و سپس مسئله به يك مسئله فلسطيني اسرائيلي و نهايتاً به مسئله سازمان آزاديبخش اسرائيل تبديل شد. از طرفي مسئله واحد اعراب و اسرائيل به مسائل جزئي اسرائيل با هر يك از كشورها بصورت جداگانه و منفك تبديل شد. هدف اسرائيل، مسئله كنترل انتفاذه بوده كه خود درگير قادر به كنترل آن نبوده و عرفات را مأمور كنترل آن نموده تا هم از آسيبها در امان بوده هم پرستيژ صلحطلبي را بتواند بگيرد.
مبحث عربستان
محور: ساختار اداري، سياسي، و فرهنگي دولت عربستان
حاكميت عربستان در طي دويست و پنجاه سال پيش در خانواده آل سعود تشكيل شد كه اين خاندان با اتحاد دو فرد محمدعبدالوهاب و محمدبنسعود و ائتلاف آنها شكل گرفت. اين ائتلاف دولت عربستان مولود ائتلاف مذهبي و سياسي است، اما دولت سعودي بعنوان يك دولت وهابي چندان تكامل يافته و جامع نميباشد. پادشاهي اول و دوم عربستان از قرن 18 شروع شد و هر دو آنها در اثر حمله عثماني از صحنه عربستان محو ميشوند. اواخر قرن 19 و اوائل قرن 20 بعد از آنكه ملك عبدالعزيز كه به كويت پناهنده شده بود در رياض بدنبال گسترش وهابيت بود و در منطقه مركزي و نجد حاكميت را تثبيت ميكند و قبائل ديگر را شكست ميدهد و حاكميت خويش را بر كل عربستان استقرار ميبخشد و بتدريج ابالات ديگر را تصرف ميكند و خاندان شريف مكّه را نيز شكست ميدهد و نهايتاً در سال 1933 دولت متحد عربستان و حجاز را تشكيل ميدهد. و ملك عبدالعزيز بر اتحاد عربستان حاكم ميشود و در سال 1939 تمام عربستان را تحت نام كشور عربستان سعودي شكل ميدهد. در دوران ملك عبدالعزيز بعلت رشد و شكوفائي و جهش فرهنگي اقتصادي و آموزشي كشور بنام دوران پادشاهي چهارم نامگذاري شده است. بعد از ملك عبدالعزيز، ملك سعود، فيصل،خالد و از سال 1982 ملك فهد حاكم هستند. دولت عربستان تلاش نموده تا وهابيت را به نحوي به كنترل دولت درآورد و وهابيت دولتي بمراتب ملايمتر از وهابيت متعصب مذهبي است. و از اين تعصب مذهبي وهابيت گاهي سوءاستفاده ميكند. سياسيون دولتي حنبلي بوده و ادعاي وهابي ندارند و حساب خود را از وهابيت به ظاهر جدا ميكنند. و تا زماني كه پايههاي حاكميت از طرف وهابيت مورد تهاجم قرار نگرفته آنها را تحمل كرده و مورد استفاده سياسي هم قرار ميدهند امّا اگر تفكرات وهابي برخلاف دولت تبليغ كند و يا تهديدي براي حاكميت باشد آنها را قتل عام هم كرده است. فقه قضائي عربستان در ماه حاضر فقه حنبلي است. تاقبل از سالهاي 1970 امور تبليغات و ارشاد و گسترش وهابيت در دست پايگاههاي سنتي آل وهاب بود و فقهي عام عربستان بطور سنتي از آل شيخ بود اما بعد از آن بدنبال تبليغات دولتي وزارت اوقاف اين وظائف را به عهده گرفت و به تدريج پايگاههاي آل وهاب كاهش يافت و دولت سعي كرده نفوذ آل وهاب و آل شيخ را در مناطق مذهبي و غيرسياسي نيز محدود كند زيرا دولت عربستان خود نيز خط سلفيها و وهابيت سياسي را بسيار خطر جدي تلقي داده و بعنوان مهمترين خطري كه ممكن است حاكميت را تهديد كند تلقي ميشود.مبحث شبه قاره
1- اختلافات عربستان با طالبان:
وجود گروههاي سلفي و وهابيت افراطي در عربستان كه بنوعي تهديد سياسي براي دولت عربستان محسوب ميشوند كه در اغلب موارد با دولت عربستان در تضاد بوده و در تاريخ عربستان هرگاه برخلاف مصالح دولت عمل كردهاند مورد برخورد و قتل عام هم قرارگرفتهاند موجب آن شده كه عربستان نسبت به تقويت پايگاه اين گوشه تفكرات با احتياط عمل كرده و حمايت چنداني نكند. علاوه بر آن مسئله بنلادن نيز بسيار براي عربستان مهم است بن لادن از خاندان بسيار ثروتمند عربستان است و پروژههاي بزرگ گسترش مكه و مدينه بعهده آنها بوده، بنلادن در عربستان اقدامات جنگ عراق و كويت با مسئله اسقعانت از كفار مخالفت كرد و از عربستان رفت به سودان و در آنجا در پايگاههاي مجاهدين كه آموزش ميديدند مستقر شد اما بعد از اصلاح روابط عربستان سودان از آنجا اخراج شد و به افغانستان رفت. انفجار رياض را ظاهراً بنلادن و گروههاي وابسته به او تقبل كردند. و انفجار هبر نيز از طرف آمريكائيها به بنلادن منصوب شده است. حركت عربستان در كاهش روابط با طالبان براي ايجاد فشار به پاكستان و افغانستان براي استرداد بنلادن است.2- آثار منطقهاي و جهاني آزمايشهاي هستهاي هند و پاكستان
به دنبال چندين دور مذاكره آمريكا و هند براي عاديسازي روابط دو كشور و گفتگو در خصوص پيوستن هندوستان به توافقنامه منع انجام آزمايشات هستهاي، و تلاش 5 قدرت هستهاي جهان براي جلوگيري از ايجاد كشور ششم مجهز به سلاح اتمي، در روز 20 ارديبهشت 1377 كشور هندوستان اقدام به آزمايش هستهاي كرد. البته پيش از پيروزي حزب B7P ، شعار حزب تسليح به سلاح هستهاي بود و در برابر آن شعار كه مورد اقبال مردم قرار گرفت رأي زيادي آورد پس از انجام آزمايش هستهاي، مذاكرات عاريسازي قطع شد، تحريمهايي عليه هند به اجرا درآمد صندوق بينالملل پول تحريم مالي، عليه هند به اجرا درآمد. اما مجدداً گفتگوها براي پيوستن هند به قرار منع تكثير سلاحهاي هستهاي شروع شد. هند پس از انجام آزمايش نشان داد كه داراي قدرت هستهاي است و از موضع بالاتري وارد مذاكرات شد و دو پيش شرط براي پيوستن به قرارداد مطرح كرده: خواهان منزلت يك كشور و قدرت هستهاي در جهان است و خواهان يك كسري ثابت در شوراي امنيت دارد حداقل قدرت هستهاي بازدارندگي را در مقابل چين و توازن قدرت براي تأمين امنيت منطقه را خواستار است.البته آمريكا حمايت مخفي نمود، ولي چين به شدت مخالفت كرده و اظهار داشته هيچ كشور ديگري نبايد داراي قدرت هستهاي باشد. پاكستان نيز به لحاظ امنيتي و تعادل قوا خواستار سلاح هستهاي بود و براي مقابله با قدرت هستهاي هند اقدام به آزمايش هستهاي نمود.
3- نفوذ طالبان در پاكستان
رهبران طالبان عمدتاً بر مدارس مذهبي در پاكستان درس خواندهاند. مانند مولوي محمدنبيمحمدي كه 3- 2 سال در مدارس مذهبي درس خوانده و شاخه وهابي افراطي در شهر اپين گولدك را راهاندازي كرده و مبارزه خود را با نجات يك كاروان كه مورد تبحر واقع شده بود به كمك 15 نفر از طرفدارانش شروع ميكند. تفكرات افراطي طالبان و وهابيت مانند ريختن خون مخالفان سباح است. قتل مردان غيرطالبي بالاتر از 7 سال مباح است، صدور انقلاب طالبان واجب است و ... باعث بهم ريختن نظم و امنيت در پاكستان شده و علاوه بر سلب امنيت شيعيان و ترويج روند خشونت و ترور عليه شيعيان امنيت غير شيعيان در پاكستان را نيز سلب كرده، همچنين گسترش مواد مخدر و مباح بودن كشت و فروش آن به خارجيان موجب توسعه اعتياد و فساد جوانان، پاكستان شده است. گسترش سلاح در پاكستان و حمايت طالبان از سپاه صحابه از معضلات پاكستان ميباشد. علاوه بر اين مسائل خود طالبان در رابطه با پاكستان هم ادعاي ارضي دارد و اراضي حاشيه پاكستان و افغانستان را بعنوان اراضي قوم پشتون تلقي مينمايند. آموزش سياه صحابه در افغانستان و بازگشت آنها به پاكستان باعث ناامني پاكستان شده. با توجه به ناامني در افغانستان كشورهاي آسياي ميانه نيز اجازه احداث خط لوله گاز يا نفت از آنجا به پاكستان را ندادهاند كه موجب ايجاد خساراتي به پاكستان شده است.4- عوامل بروز بحران كشمير ميان هند و پاكستان و پيامدهاي آن
بعد از استقلال هند در سال 1947 و تقسيم هند به پاكستان و بنگلادش، وضعيت در هندوستان چندان به نفع مسلمانان نبود زيرا قدرت و نفوذ مسلمانان در شوراهاي تصميمگيري كاهش يافت. در اين شرائط كميته و حيدرآباد به اين استقلال مسلمانان پيوستند در حيدرآباد اكثريت مردم هندو بوده و حاكم آنها مسلمان بود اما در كميته برعكس بود اكثريت مردم مسلمان بودند و حاكم آنها هندو بود كه نفس چنين وضعيت حكايت از خباثت توطئهگران و استعمار ميباشد كه چگونه عامل فتنه را در اين دو منطقه ايجاد كرده و آن را نگهداشتهاند. در اين وضعيت همواره عليه مسلمانان كشمير تبعيض ايجاد شده و حقوق آنها توسط حاكميت هندوها ناديده گرفته شده از طرفي هندوستان كه چندين بار به جنگهاي خونين انجاميده پاكستان از مسئله استقلال كميته حمايت ميكند ولي مسلمانان كشمير خود نه علاقه به وابستگي به هندوستان و نه وابستگي به پاكستان دارند بلكه خواستار كشمير مستقل ميباشند.5- گروهها و احزاب و جريانات سياسي مهم و عمده اهل سنت و شيعه در شبه قاره
كلاً هندوها خيلي آرام و بيدردسر بودهاند و هميشه در فكر صلح و آرامش هستند به موجودات زنده از هر نوع احترام خاصي قائل هستند و با نظر به قبول تناسخ اعتقاد دارند كه ممكن است ارواح بلندمرتبهاي در شكل انواع حيوانات حلول كرده و ظاهر شده لذا بايد به همه موجودات احترام گذاشت. اما در اين ميان موارد استثناء نيز وجود دارد. حزب BGP يكي از احزاب ناسيوناليست افراطي و فاشيست هند است كه اعتقاد دارد هند فقط تعلق به هندوها دارد و مسلمانان بايد از هند اخراج شوند و تمام مساجد به معبد تبديل شود. نخستوزير هند كه رهبر B7P است در موسسه RSS كه يك تشكيلات نظامي است آموزش ديده و تربيت شده. باتوجه به ديدگاه ناسيوناليستي افراطي حزب حاكم هم اكنون درگيريهاي مسيحي و هندو نيز شروع شده است و چندين كليسا را نيز آتش زدهاند.جماعت اسلامي تشكيل فراگير در هندوستان است كه اعتقاد به جدائي دين از سياست ندارد و موسس آن ابولكالم حدودي بوده كه با سيهقطب و سيدجماالدين اسدآبادي مرتبط بوده و تشكل فعالي است و شاخه خواهران فعالي نيز دارد. تبليغي جماعت قائل به جدائي دين از سياست است و صرفاً تأكيد بر تبليغ مفاهيم و احكام و اصول صرف مذهبي و رواج تعاليم عملي دين، مستحبات، نحوه قرائت قرآن، آداب آن، آداب غذاخوردن، آداب زندگي اسلامي و ... داشته توجه به ظاهر دين و تهي كردن آن از محتوي و درون و مسائل اجتماعيسياسي آن. كلاً مسلمانان هند به دو دسته ديوبندي و بريلوي تقسيم ميشوند ديونديها وهابي مخالف شيعه بوده مركز مدرسه و حوزه علميه دانسته كامل فعال هستند. و بريلوي علاقمندان به اهل بيت و تشيع هند. SIM تشكل فعال دانشجوئي منشعب از جماعت اسلامي، بسيار نزديك به مواضع انقلاب اسلامي ايران و ديدگاههاي جمهوري اسلامي ايران هستند. تجمع سراسري ساليانه تحت عنوان اقدام دارند، دولت هند آنها را متهم به بمبگذاري در مراكز ميكند. بنياد اسلامي جوانان تحصيلكرده فعال هستند و خود جوش فعاليتهاي خوب و گستردهاي داشته، اقدام به ترجمه كتابهاي شهيد مطهري و شريعتي نمودهاند. و داراي تشكل خوهران بسيار قوي ميباشند.مبحث روابط ايران با كشورهاي جهان
محور: روابط ايران امارات ( بحران جزائر )
در سالهاي 1968 دولت كارگري انگليس سياست برچيدن پايگاههاي خود در شرق سوئز ( هند و خليج فارس ) را طرح و پيگيري نمود. انگليس جزائر سهگانه ايراني ابوموسي و تنب بزرگ را تخليه كرد و ايران جزائر را تصرف كرد. در آن زمان جزائر در اختيار شادجه بود و توافقنامه حاكميت مشترك شارجه و ايران به جزائر صورت گرفت كه در آن زمان عراق، ليبي و امارات عليه آن اقدام كردند. در زمان جنگ ايران و عراق مسئله جزائر مطرح نشد اما مجدداً پس از جنگ مسئله توسط امارات مطرح شده و در مجامع عربي و بينالمللي به آن پرداخت و ادعاي عدم رعايت حق حاكميت امارات در جزائر و محدوديت تردد اتباع اماراتي را دارد. جزاير 3 پايه مدخل و رودهاي تنگه هرمز هستند بخصوص ابوموسي و تنب بزرگ كنار شاهراه دريايي خليج فارس واقع شدهاند و از نظر استراتژيك بسيار مهم هستند. در تقسيمبندي آبهاي دريايي، وسط خليج فارس واقع شدهاند و از نظر اقتصادي بسيار مهم هستند. و بر محدوده وسيعي از اطراف آن كه منابع آبزي و نفتي مهمي قراردارد اشراف دارند. امارات به دنبال آن است كه ايران بپذيرد كه بر سر جزائر با امارات مسئله دارد تا سعي در حل آن نمايد اما همزمان ايران اقدام به مستحكمسازي تاسيسات و تقويت سيستم خدماتي، دفاعي رفاهي جزائر نموده و سعي نموده مسئله بصورت كدخدا منشانه حل شود اما امارات آنرا نپذيرفته و عليرغم حجم وسيع مبادلات تجاري بين دو كشور همواره به طرح مسئله پرداخته و همزمان سعي در تقويت توان نظامي خود بخصوص توان ضربتي هوائي دوربرد نموده كه در مزايده خريد هواپيماهايF-16 آمريكائي كه يكقيد شعاع عملياتي 1000 كيلومتري (كه معادن فاصله دبي ـ تهران) است قرار داده بود برنده شد كه احتمال درگيري نظامي برسر جزائر ميرفت. امّا با سياست اخير تشنجزدائي ايران و سياستهاي اقاي خاتمي ديدگاه مثبتي نسبت به ايران بروز كرده و زمينه تحركات نظامي را تا حدود زيادي كاهش داده بگونه اي كه امارات اخيراً علائمي مبني بر پذيرش ميانجي و ادامه مذاكرات مستقيم با ايران براي رفع سوء تفاهمات را نشان داده است. ايران با ادله تاريخي نشان داده كه جزاير در اختيار اتباعايراني بوده و بهمين دليل پس از ترك انگليس جزائر را تصرف كرده و سياست مرور زمان حقي را براي امارات ايجاد نميكند.