اخوان در دهه نخست حكومت مبارك ( تاسال 90) دوران طلائى فعاليت خود را طى كرد. اخوان با ورود به پارلمان مصر از طريق دو ائتلاف، يكى با حزب وفد و ديگرى با حزب كار و احرار مشروعيت سياسى يافت. در سال 1984 در نخستين انتخابات پارلمانى دوره مبارك، اخوان با حرب وفد ائتلاف كرد، حزب وفد دشمن سر سخت اخوان در دوره پادشاهى بود و اين ائتلاف لطمه بزرگى بر پيكر اسلامگرايان وارد كرد. به گفته تحليلگران سياسى، تنها نقطه اشتراك ميان اخوان و وفد آن بود كه هر دو قربانيان انقلاب ژوئيه 1952 بودند، اين ائتلاف هدف حمله بسيارى از احزاب از جمله حزب كار واقع شد.مأمون الهضيبى مرشد وقت اخوان اين ائتلاف را چنين توجيه كرد:در انتخابات 1984 هيچ ائتلافى باحزب وفد صورت نگرفت و اخوان كوچكترين تغييرى در عقايد خود نداد و اين مطلب علنا"به حزب وفد گفته نشد، مسأله صرفا"اين بود كه حزب وفد اجازه داد برخى از اعضاى اخوان از طريق ليست آنها كانديدا شوند و با پايان يافتن انتخابات اين اتفاِ نيز خاتمه يافت، لذا هيچ گونه تغيير يا تحولى در نظرات ما پس از ائتلاف با حزب وفد ايجاد نشد.به اين ترتيب اين ائتلاف به عنوان ائتلافى بر اساس منافع صورت گرفت و نه مبتنى بر اصول و مبادى در حاليكه اخوان با استفاده از ليست وفد، قادر به حضور در مجلس شد، حزب وفد نيز با استفاده از وجهه مردمى اخوان خواست چهره زشت خود را در مقابل مردم موجه جلوه دهد.در پايان 1984 اخوان 7 كرسى از كرسى هايى را كه وفد به آنها دست يافته بود، به دست آورد. اخوان در انتخابات پارلمانى 1987 با وسعت بيشترى شركت كرد، به اين ترتيب اخوان با دو حزب احرار و كار كه توانايى كسب نسبت 8 درصدآرا را كه شرط ورود به مجلس بود را نداشتند، ائتلاف كرد و برنامه انتخاباتى خود را تحت عنوان ( اسلام راه حل است) وضع نمود.از 56 كرسى كه ائتلاف بدان دست يافت، 36 كرسى آن متعلق به اخوان بود، رأى اخوان بعد از حزب ملى بالاترين آرا بود.هر چند شعار ائتلاف بر اساس ( اسلام راه حل است) بود، اخوان تلاش كرد در تبليغات و اعلام برنامه هاى انتخاباتى بويژه در روزهاى آخر مبارزات انتخاباتى خود را متمايز از احزاب كار و احرار نشان دهد و اطلاعيه هايى خود را به عنوان اسلامگرايان در ليست كار يا جبهه اخوان المسلمين و حزب كار منتشر مى كرد.نقش اخوان در ايفاى وظايف پارلمانى خود طى دوره پارلمانى 1987 عالى و منظم بود به گونه اى كه موضوعات شريعت اسلامى، حمايت از دمكراسى، تعديل قانون انتخابات، اعطاى حقوِ سياسى به افراد، آزادى تشكيل احزاب سياسى، ضرورت لغو قانون فوِ العاده، اجراى احكام قضايى، حمايت از نيروهاى مسلح و امنيت داخلى را مورد بررسى قرار دادند. بعلاوه بسيارى طرحهاى ديگر پيرامون موضوعات سياسى، اجتماعى واقتصادى نيزاز سوى اخوان مطرح گرديد.مهمترين نتيجه شركت اخوان در انتخابات پارلمانى 1987 موفقيت آنان در اعلام يك هويت مستقل به نمايندگى از طرف جريان اسلامى بود، اين امر به گونه اى بود كه حتى رئيس وقت مجلس ( رفعت محجوب) نيز گاه به گاه در مواقع مختلف به طور مستقيم و يا غير مستقيم به هويت مستقل آنها اشاره مى كرد.برخى اعلام كردند كه دادن پاسخ مثبت اخوان به ائتلاف با مهمترين حزب مخالفى كه نظام سياسى حاكم آن راايجاد كرده، به معناى پذيرفتن دعوت قدرت حاكم براى پيوستن به پارلمان بود و اين يك دريچه اطمينان سياسى حكومت نسبت به آنها بود.مهمترين درسى كه اخوان از عهد سادات گرفت،اين بود كه دراين دوره سعى كردند با مبارك مخالفت نكرده به گونه اى كه حتى با نامزدى مجدد مبارك نيز موافقت كردند.اخوان به همراه ديگر احزاب مخالف انتخابات سال 1990 را بدليل آنكه قانون انتخاباتى كه توسط حكومت تهديد گرديد، متكى افراد بود و ليست نامزدهاى حزبى و نسبت 8 درصد لغو شده بود، تحريم كرد.طى سالهاى گذشته باگسترش فعاليت گروههاى اسلامگراى مسلح، مجال براى تحرك اخوان نيز تنگتر شده، به گونه اى كه دستگاههاى امنيتى هراز چند گاه عنوان مى كند كه جريان جهاد، كانال مخفى اقدامات خشونت آميز اخوان مى باشد و اين جريان نماينده اخوان است و بيان اختلافات آنها به منظور ردّ گم كردن و از باب تقيه است.در يك جمع بندى كلى از فعاليت اخوان در طول حيات 70 ساله اش بايد گفت:1. اخوان از استفاده از زور براى رسيدن به اهداف خود امتناع مى كند.2. اخوان تنها با دعوت به اسلام، به جامعه و جوانان آگاهى ميدهد.3. تخريب اموال و امكانات را اخوان در واقع تخريت دارايى مردم مى داند.4. بايد بتدريج نظام را وادار كرد كه راه درست را انتخاب كند.اين جنبش از ساير جنبشهاى اسلامى با چهار ويژگى متمايز ميباشد:1. جامعيت: آنان دريافته بودند كه تعاليم اسلام تمامى امور بشرى را چه در اين جهان و چه در جهان آخرت در بر ميگيرد و اسلام فقط دين اخلاِ و تشريفات مذهبى نيست، شعار مشهور آنان چنين بود (اسلام عبارت است از مكتب، عبادت، ميهن، مذهب، حكومت، اخلاِ، عمل، قرآن و شمشير.)2. سازماندهى دقيق و منسجم آنان: شيوه اى كه حتى در سازمانهاى سرّى حركتهاى اسلامى وجود نداشت آنها وارث هزار سال تجربه حركتهاى اسلامى و غربى بودند.3. رويكرد و فراخوان مردمى آن جنبش يا به عبارت ديگر شيوه اى كه آنرا پيش از هر مكتبى ديگر به سوسياليسم نزديك ميكرد، توجه به توده مردم بود.حسن البنا در تلفيق اصول مذهب با اصول اصلاحات اجتماعى غربى، مهارت فوِ العاده اى داشت، ولى بديهى است كه او به اصول اصلاح اجتماعى رنگى مذهبى ميداد.4. شيوه عكس العملشان در مقابل حوادث: هيچ چيز بهتر از موفقيتشان نمى تواند همكنشى آنهارابا شرايط حاكم نشان دهد و هيچ نشانه اى بهتر از حساسيت آنها نسبت به شرايط نمى تواند اصالت آنان را منعكس كند. اين يكى از ويژگى هاى برجسته ايشان است، دليل عمده گسترش سريع آنها در كشورهاى مختلف، شباهت بنيادى ميان مصر و اين كشورهااست.برنامه سياسى آنان با اهميتى كه به رهايى از سلطه خارجى مى داد، در حقيقت واكنشى در برابر سلطه امپرياليستى بود، چندان كه ميتوان گفت اگر چنين سلطه اى وجود نداشت. آنان نيز چنين رويكردى سياسى نمى داشتند، از اين نظر آنها يكى از حلقه هاى زنجير حركت سياسى ضد امپرياليستى بودند كه ساير حلقه هاى آن راجنبش عربى، حزب وفد تشكيل مى دادند، تنها تفاوت آنها با سايرين اين بود كه آنهابه عنوان حركتى مذهبى به امپرياليسم حمله مى كردند و فقط اوضاع داخلى كشور مورد نظرشان نبود، آنها پذيرفته بودند كه اسلام سلطه كشورهاى خارجى را نمى پذيرد و ميديدند كه تمامى كشورهاى اسلامى بلااستثناء مستعمره هستند، از اين جهت، حركت اخوان المسلمين جنبه جهانى ونه منطقه اى داشت.از نظر سياست داخلى نيز جنبش عكس العملى در مقابل عوامل اساسى زير بود:1. با اختلافات و منازعات حزبى كه با اصل برادرى اسلامى ناسازگارند و ويرانيها و بازسازيهايى كه اين منازعات به دنبال دارند، مى ستيزد.2. نبود برنامه هاى اصلاحى حزبى، اخوان رابرآن داشت كه سياست حزب گرايى را محكوم كنند و به سوى اجراى يك برنامه ملى جامع براى حلّ همه مسائل كشور فرا خوانند.جنبه دينى اخوان نيز واكنشى طبيعى نسبت به شرايط زمان بود، بر خورد بين شرِ و غرب و تحولات اجتماعى عظيم پس از جنگ هاى جهانى، اثرات مهمى بر روى حركتهاى عقيدتى داشتند، اين عوامل به بحرانهاى شديد اخلاقى و تقابل ميان كهنه و نو، علم و دين، آزادى و سنت گرايى منجر شده بود.اخوان المسلمين با اين اصول چاره اى براى اين بحران عرضه كردند:1. مذهب را با زندگى آشتى دادند، در اين زمينه آنان از صوفيها مجزّا ميشوند زيرا صوفيها تنها به مذهب توجه داشتند و اخوان بر آن بودند كه بحران مذهبى نتيجه زمينه هاى مادى و عينى است.2. آنها برنامه جامعى براى تمامى اين زمينه ها از جمله سياست، اقتصاد، آموزش و امور اجتماعى تهيه كردند.3. آنها تشخيص داده بودند كه در ابتداى امر بايد براى ايجاد نسلى جديد بكوشيد و در آنان نيرويى بدمند كه بتوانند در خود آرزوهايى متعالى، وفادارى، جانبازى درراه اصول را پرورش دهند، براى رسيدن به چنين مقصودى آنان از موعظه، راهنمائى و آموزش از راه جلسات سخنرانى، وسايل ارتباط جمعى، و نوشتن مقالات و كتب استفاده كردند تانسل نوينى بسازند.4. آنها براى جلب مردم، به خيابانها، بازارها، و قهوه خانه ها مى رفتند وسپس به دايره فعاليت هاى خود گسترش بخشيدند تا طبقات متوسط و بالاى جامعه رانيز در بر گيرد.5. با بازگشت به قرآن و حديث، تمامى فرقه هاى اسلامى را زير يك پرچم جمع كرده، از جدالهاى فرقه اى پرهيز ميكردند.به طور كلى سه عامل اساسى در دوام و تعيين سرنوشت جنبش اخوان نقش داشتند:1. عقيده آنان درباره حكومت مذهبى: آنها به همان اندازه كه به شيوه خلافت و پان اسلاميسم پايبند بودند، به حكومت مذهبى سخت معتقد بودند.اخوان دلايل بيشمارى براى دعوت به تشكيل حكومت دينى داشتند انان مى ديدند كه قوانين جديد مصر مملو از مواردى است كه دين منع كرده است، آنها ميديدند كه قوانين از فحشا و نوشيدن مشروبات الكلى كه در دين منع شده است، جلوگيرى به عمل نمى آورد، آنان بپاخاستند و خواستار اجراى قوانين اسلامى، بلا استثناء و همانگونه كه در صدر اسلام معمول بود، شدند.اخوان تأكيد مى كردند كه قوانين مدنى غرب ساخته دست بشر هستند و بشر جايزالخطا است در حالى كه قوانين دينى از جانب خدا نازل گرديده و خداوند از هر گونه اشتباهى منزه است، بنابراين قوانين دينى پيوسته بر قوانين مدنى برترى دارند .2. شيوه بر خورد اخوان با تمدّن غرب و بويژه جنبه خصمانه اين شيوه است كه اين برخورد خصمانه، دو نتيجه عمده را به بار آورده است،الف. بيزارى و تنفر نسبت به تمدن غرب كه انزواى آنان در پى داشت و جهان اسلام را به جمود فعلى دچار ساخت.ب. جنبش نه تنها در ديده غربيان بلكه در نظر مسلمانان روشنفكر نيز حركتى ارتجاعى جلوه كرد.3. استفاده از خشونت در راه تحقق اهداف اخوان: آنان مجبور بودند كه از دست زدن به شيوه هاى خشونت بارى كه كمونيستها براى رسيدن به مقاصد خود بدآنها متوسل مى شدند، اجتناب ورزند.آنان خاطر نشان ميساختند كه قرآن پيامش رااز راههاى مسالمت آميز به افراد منتقل مى كند مسلمانان و مسيحيان با عقيده برادرى، برابرى و عشق تاريخ را آراسته اند.
گروه اسلامگراى مسلح
در طول دهه 70 فعليت سه گروه اسلامى، حيات سياسى مصر را تحت الشعاع خود قرار داد. گروههاى سه گانه عبارت بودند از:1. جماعة المسلمين ( التكفير و الهجره) 2. سازمان آزاديبخش اسلامى ( منظمه التحريرالاسلامى )3. سازمان جهاد ( منظمه ـ الجهاد )هر سه سازمان از اخوان المسلمين نشأت گرفتند، از عوامل پيدايش اين سه جريان انديشه هاى سيد قطب و برداشتها تفاسير متضادى بود كه از سوى مريدان وى از نظرات سيد صورت گرفت.با اين وجود يك سلسله عوامل سياسى و اقتصادى نيز در دهه 70 به رشد و شتاب گرايش اسلامى در مصر كمك كرد، اين عوامل تحت تأثير: 1. جنگ 19672. سياست اقتصاد باز 3. صلح با اسرائيلشكل گرفت، عوامل فوِ دست به دست هم داد و سبب گسترش فعاليت سازمانهاى اسلامى گرديد.جماعة المسلمين ( التكفير و الهجره )جماعة المسلمين در سال 1969 شكل گرفت، پس از اعدام سيد قطب حركت جماعة المسلمين به تكفير ناصر پرداخت و پس از آن به تكفير كسانى كه مسلمانان را آزار مى دادند و نهايتا"تكفير مخالفين اخوان.انديشه شكرى مصطفى رهبر سازمان و كلا" فلسفه جماعة المسلمين سه محور اصلى داشت:1. مردود شمردن ميراث گذشته اسلامى.2. غزلت و كناره گيرى از عبادات رايج در مساجد.3. كناره گيرى از انديشه معاصر و نتايج مادى آن.اعضاى جماعة المسلمين اعتقاد به شيوه هاى رايج استنباط احكام اسلامى مثل قياس يا اجماع يا مصالح مرسله و... نداشتند، باور داشتند كه كتاب و سنت كافى است، آنها تبعيت از فقها را هم مردود ميشمردند، آنان تقليد را نيز كفر مى پنداشتند، مكاتب فقهى چهار امام اهل سنت باطل و بى اثرند.رهبر التكفير هم رژيم را محكوم مى كرد و هم جامعه راكه در مرحله جاهلى به سر مى برد. او در رابطه با اتهام تكفير عليه تمامى افراد جامعه مدّعى بود كه مسلمانان نجات پيدا نمى كنند مگر اينكه به اين جامعه ( التكفير) بپيوندند و از نظر اجتماعى ـ معنوى از اين جايگاه اجتماعى آلوده به گناه كناره گيرى كنند.در واقع اعضاى التكفير معتقد بودند كه تمام جوامع اسلامى از زمان پيامبر و خلفاى راشدين به بعد را كافران در بر مى گرفتند.رهبر اين سازمان از يك استراتژى دراز مدت بر اساس ساختن يك هسته نيرومند از مؤمنان پيروى مى كرد. كه از جامعه پيامبر الگو مى گرفت. گروه هنگامى عليه مقامات دست به جهاد مى زد كه اعضاى هسته هايش براى آغاز يك رويارويى واقعى آمادگى به دست مى آورند.پيروانش او را مهدى تلقى مى كردند و از او اطاعت مى كردند.در سال 1978 شكرى مصطفى و جمع زيادى از هم فكرانش به دستور سادات اعدام شدند.جماعة المسلمين بر اثر سه عامل محدود شد و تحليل رفت:1. مسائل داخلى بويژه پس از اعدام شكرى.2. حالت انزواى جماعت نسبتا"به مسائل سياسى و اقتصادى جامعه.3. پيدايش گرايش هاى ديگر مثل جهاد اسلامى، افزايش فعاليت سياسى اخوان و انتشار مجلة الدعوه در سال 1976 كه در طى آن انتقادات فكرى از انديشه جماعت شد.