باسمه تعالى - نگاهی اجمالی بر شبهات وهابیت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهی اجمالی بر شبهات وهابیت - نسخه متنی

سید مفید حسینی کوهساری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گردآورى سيدمفيدحسينى كوهسارى

بعثه مقام معظم رهبرى

معاونت بين المل

اداره كل مبلغين

مهرماه 1382

باسمه تعالى

مقدمه

شيخ محمدبن عبدالوهاب متولد 1115 هِ شهر عينيه از شهرهاى منطقه نجدحجار مى باشد كه در پى هم دستى با اميردرعيه، محمدبن مسعود در سال 1160 به مرور تمام حجاز و سپس سرزمينهاى از يمن، سوريه، عراِ و... را تحت سيطره خود درآوردند و پايه گذارى حكومت آل صعود و فرقه وهابيت را با خونريزيهاى فراوان و جنگهاى پياپى محقق كردند. فرقه هاى وهابيت اگر چه نام پدر شيخ محمد ناميده شد كه مبادا پيروان او آنرا محمديه بنامند و از آن سوء استفاده كنند، اما نگاهى خاص و انحرافى از عقايد اسلامى بويژه مباحث توحيدى آن است كه محمدبن عبدالوهاب به پيروى از آراء ابن تميمه و سلفى هاى قبل از وى مروج آن به شمار مى رود.پدرش از علماى حنبلى بود كه با وى مخالفتهايى داشت اما مخالفتهاى برادر شيخ محمد يعنى سليمان بن عبدالوهاب با او شديدتر بود و او نخستين كسى بود كه كتابى تحت عنوان «الصواِ الهيه فى الرد على الوهابيه» تاليف كرد و عقايد برادرش را مردود دانستطرح افكار محمدبن عبدالوهاب در شرايط بسيار سخت و ناگوار مسلمانان انجام گرفت و در زمانى كه امت اسلام از سوى انگليسيها، فرانسويها،روسهاى تزارى و حتى امريكاييها تحت فشار بود. شعله اختلاف و تفرقه را به نحوى برافروخت كه برخى آنرا از اساس براى ايجاد چنين شكافى قلمداد نمودندبسيارى از علما در رد وهابيت و افكار ابن تميمه و نيز رد و تكفير و تفسيق محمدبن عبدالوهاب كتابها و رسالات متعددى نگاشته اند. علامه متحبرامينى اعلى الله مقامه در جلد پنجم صفحات 87 تا 89 و نيز آية الله سبحانى در كتاب بحوث فى الملل والنحل. جلد چهارم صفحات 355 تا 359 اسامى برخى از دانشمندان اهل سنت كه در كتاب نقد و رد وهابيت كتاب و رساله نگاشته اند را ذكر كرده اند. از اين ميان مى توان به كتابهاى گرانقدر «شفاء السقام فى زيادة خير الانام» و «الدرة المضئية فى الرد على التميمة» از تقى الدين مشبكى شافعى.«المقالة المرضيه اثر القضات مالكيه به نام تقى الدين اِخنايى» «الجواهر المنظمه فى زيارة قبرنبى اكرم» اثر ابن حجرمكى در رد عقايد ابن تميمه و نيز كتابهاى «تجريد سيف الجهاد المدعى الاجتهاد» اثر عبدالله بن لطيف شافعى، «الصواعق و والردود» اثر عفيف الدين عبدالله داوود حنبلى، «تحكم المقلدين بمن ادعى تجديد الدين» اثر محمدبن عبدالرحمان بن عفالق حنبلى و «الهارم المهندى فى عنق النجدى» اثر شيخ عطاءالله مكى در رد بر عقايد محمدبن عبدالوهاب اشاره نموددر بين شيعيان نخستين رديه توسط مرحوم شيخ جعفركاشف الفطاء با عنوان «منهج الرشاد لمن اراد السداد» و گسترده ترين كتاب از كتاب از جانب علامه آية الله سيدمحسن عاملى تحت عنوان «كشف الارتياب عن اتباع محمدبن عبدالوهاب» نگاشته شده است. براى آگاهى ديگر علماى شيعه مى توان جلد چهارم كتاب بحوث فى الملل و النحل آية الله سبحانى صفحات 359و360 مراجعه نمود از آنجا كه مكتب وهابيت ادامه و استمرار سلفيت مى باشد مناسب است با ويژگيهاى اين مكتب، علل شكل گيرى آن و نيز اطوار سلفيت تا رسيدن به وهابيت به اجمال اشاراتى داشته باشيم .

سلفيت و مراحل سه گانه تاريخى آن

سلفيت مكتبى است مبتنى بر بازگشت به سيره و انديشه كه به حديث گرايى شناخته مى شود. عمده ويژگيهايى اين مكتب اخذ به ظواهرآيات و روايات و نفى هر گونه تفسير و تاويل، حديث گرايى افراطى، تقليد محض از رفتار و اعمال سلف، گريز از نوآورى و اجتهاد مى باشد. اين جريان فكرى در پى علل و عواملى شكل گرفت كه مهمترين آنها ضايعه جبران ناپذير از دست رفتن گنجينه احاديث پس از منع كتابت حديث در زمان عمر.تلاشهاى معاندان و مخالفان در ترويج اسرائيليات و خرافات، امكان بودن تمسك به ظواهر احاديث، آشنا نبودن بسيارى از سلف با علوم عقلى و حقايق عميق اسلامى، در نگهداشته شدن مردم از معارف اهل بيت، جدالهاى مكاتب كلامى و ظهور افكار گوناگون و نيز پيدايش مكاتب راى و قياس و اجتهادات عقلى است.الف: سلفيت نخستين.پيشگامان سلفيت نخستين مالك بن انس، سفيان بن ثورى، ابن ابى ليلى، داوودبن اصفهانى، ابن مبارك اسحاِ بن راهوى و حسين بن على كرابيى بودند. اين دوره كه همان ويژگيهاى فوِ الذكر سلفيت را داشتند در مكتب حديثى احمدبن حنبل به عنوان يك انديشه و روش سامان يافته تجسم يافت. عقايد اشعرى كه بعدها انجام يافت تلفيقى بود از عقايد و مكتب احمد كه با نوعى عقلانيت آنرا تعديل كرده بودند. اگر چه چالشهاى بين متكلمان اشاعره و اهل بيت حديث به مرور تشديد شد و به انزواى اهل حديث و سلفيت نخستين و غلبه اشاعره منجر شد.ب: سلفيت قرن هشتم.با ظهور ابوالعباس احمدبن عبدالحليم معروف به ابن تميمه و شاگردش ابن القيم جوزى در اين قرن سلفيت احياء مجدد گرديد و در غالبى ضد علوى و با گرايشات عثمانى، علاوه بر عقايد و افكارات سلفيت اول، بدعت شمردن و شرك دانستن تبرك، توسل، شفاعت، زيادت قبور اولياء، بزرگداشت مواليد و وفايات، در حوزه توحيد و بدعت،و... رانيز به سلفيت افزود.ج: سلفيت جديد. سلفيت قرن هشتم كه با تبعيد و زندانى شدن ابن تميم و مردود شدن افكارش به حاشيه رانده شده بود با بروز محمدبن عبدالوهاب نجدى در قرن دوازدهم جان دوباره اى گرفت و اين باره نيز بر گستره عقايد خود با حرام دانستن مظاهر تمدن جديد از قبيل راديو، تلفن، قهوه، كتب منطق و بدعت شمرده آن افزود. در اين دوره سلفيت با شدت بيشترى به ميدان آمد و با همكارى جانب حكومت آل سعود به ترويج و تبليغ خود همت گمارد. اين تلاشها بويژه بعد از پيروزى انقلاب اسلامى و به جهت تقابل با افكار انقلابى حضرت امام و انديشه اسلام ناب محمدى (ص) و با حمايتهاى سياسى بين المللى و نيز ذخاير سرشار منابع نفتى، امروزه گستره اى بين المللى يافته و سالانه ميلياردها دلار و ريال سعودى را به خود مصروف مى سازد

عقايد وهابيت

حافظ وهبه از نويسندگان معروف وهابى، آراء و عقايد وهابيت را در امور كلى زير خلاصه نموده است:1- بازگشت به كتاب خدا و سنت پيغمبرى و پيروى راه سلف صالح (صحابه پيامبر و تابعين) در فهميدن آيات و احاديث و نرفتن به راه فلاسفه و متكلمان و صوفيه كه همه آنها مخالف طريق سلف صالح است.(از قبيل آيات و روايات مربوط به اعتقاد به رويت و اثبات جهت و جسم براى خدا و يا معصوم نبودن پيامبران قبل از بعثت و...). نقد اين دسته افكار را مى توان در كتاب «الوهابية والتوحيد» آقاى كورانى ملاحظه نمود.2- مبارزه و جنگ با بدعتها و منكرات، مخصوصاً چيزهايى كه موجب شرك مى باشد از قبيل زيارت ،توسل، تبرك به آثار اولياء، نمازگزاردن نزديك قبر و افروختن چراغ براى قبور و نوشتن برروى آنها، حال براى زيارت بناى قبور و تعمير ساختمانهابراى قبور نذر و ذجه و گريه بر آنها، قسم به غير خدا، استمداد و استشفاء از غيرخدا و شفاعت طلبيدن از آنان و...3- مبالغه نكردن و غلو ننمودن درباره پيغمبر و اولياء بويژه پس از مرگ و در نظر نگرفتن نيروهاى و امداهاى غيبى و فوِ العاده براى آنان و موثر نبودن و يا فقدان ارتباط ارواح آنان با اين دنياآنچه در فوِ اشاره گرديد خلاصه اى بود از افكار و عقايد وهابيت كه با توجه به بناى نوشتار بر اختصار نگاشته شده و براى آشنايى بيشتر مى توان به كتابهاى «منهاج السنت»، «مجموعه الرسائل الكبرى» «الفتادى الكبرى»، «الجواب الباهر فى زوار المقابر» و «الرد على الاختايى» از ابن تميمه، كتابهاى «التوحيد» «المهدية النسيّه»، «خلاصة الكلام»، «كشف الشبهات عن خالق الارض و السموات» و رساله «اربع قواعد» از محمدبن عبدالوهاب، كتاب «تطهير الاعتقاد» محمدبن على شوكانى صنعانى و يا« ابن تميمه حياته و عصره و ارائه و فقه» از محمدابوزهره و بالاخره «حيات شيخ الاسلام ابن تميمه» از محمدالبيطار مراجعه نمود.

نقد آراء و شبهات وهابيت

عمده افكار وهابيت در پشت ديوار دفاع از توحيد و مبارزه با شرك و بدعت و بازگشت به سيره و گفتار سلف پنهان شده است به نحوى كه خود را مدافع توحيد دانسته و ديگران را مشرك مى خواند. از اين حيث قبل از پرداختن به خصوص شبهات مطرح شده، مناسب است مرز دقيق توحيد و شرك مشخص گرديده و نيز تعريف و ملاك بدعت مشخص گردد. پرداختن به اين 2 مبحث پاسخ بسيارى از شبهات را به صورت مبنايى معلوم مى گرداند بدون آن بسيارى از مباحث بى نتيجه باقى خواهد ماند.

1- نقد 2 مبناى عمده وهابيت

1-1 مرز توحيد و شرك

وهابيت بدون ارائه تعريف دقيقى از عبارات، آنرا فى الجمله خضوع و تذلل فراوان در برابر موجود ديگر دانسته اند در حاليكه عبارات خضوع و تذللى است كه جوشيده از اعتقادى خاص درباره معبود باشد خواه اين معبود خداباشد و خواه غيرخدا و انتساب شرك به مشركان در قرآن به علت اعتقاد قلبى آنها به مقامات خاصى بوده كه معبودها و خدايان كوچكى وجود دارند كه بخشى از افعال الهى به آنها تفويض شده و در ربوبيت تصرف مى كردند. آنها علاوه بر شفاعت فكر مى كردند عزت و ذلت و پيروزى و شكست و شفاعت و مغفرت آنها به دست بتهاست. بديهى است در اعتقاد به جواز و مشروعيت برخى افعال نظير شفاعت و توسل خواهى، زيارت و... هيچكدام از ذهنيت هاى فوِ وجود ندارند. به نظر شيعه مقومات عبادت 2 امر است، خضوع و تذلل فراوان و احساس اينكه او رب، مدبر كارگردان هستى به صورت كلى ياجزئى است. لذا هر گونه خضوع و فروتنى را نمى توان مادام كه همراه امر ملائك به سجده بر آدم، سجده فرزندان يعقوب در برابر يوسف و...بنابراين پذيرفتن مرز توحيد و شرك با ملاك هر گونه تعلق و وابستگى به غيرخدا يا هر گونه تضرع و فروتنى شديد به غيرخدا ناصواب مى باشد. هم چنين بايد گفت هر گونه انتساب و وابستگى به غيرخدا نمى تواند نادرست باشد و با دو قيد است كه اين انتساب يا اشكال مى گردد يكى اينكه انتساب بالاصالة (با قدرت ذاتى) و ديگر باشد و ديگر اينكه انتساب بالاستقلال (بدون اذن گرفتن از ديگرى) گردد.بعضاً فروتنى و تذلل در برابر غيرخدا كه در قرآن كريم مشروع دانسته شده است (از قبيل امر به ملائكه براى سجده بر آدم و...) را موجه و مدلل به علت فرمان خدا مى دانند غافل از اينكه خداوند به عملى كه واقعاً شرك است فرمان نمى دهد «ان الله لايامر بالفحشاء و اتقولون على الله مالاتعلمون» و امر به شى ء نمى تواند ماهيت شى ء را دگرگون سازد.ناگفته نماند كه وهابيون توحيد را به 2 شاخه تقسيم مى كنند توحيد الوهى و توحيد ربوبى، توحيد ربوبى را همان توحيد در خالقيت و توحيد الوهى را همان توحيد در عبادت مى دانند و عنوان مى كنند كه مشركين توحيد ربوبى داشتند ولى توحيد الوهى نداشتند يعنى اينكه در عبادت مشرك بودند. لازم است توضيح داده شود كه توحيد الوهى به معناى عبودى نيست، اله يعنى الوجود الاعلى و المطلق الذى من شوونه ان يكون معبودا، معبوديت لازمه الوهيت است نه مساوى با آن و تفسير اله به معبود تفسير شى به لازمه آن است نه تفسير شى به نفس. از سوى ديگر رب نيز به معناى خالق نيست بلكه به معناى مدبر است و مشركانى كه ماه و ستاره را مدبر مى دانستند نمى توانستند توحيد ربوبى داشته باشند بلكه مشركين در خالقيت موحد بودند ولى نه در توحيد الوهى داشتند و نه ربوبى.

2-1- تعريف و ملاك بدعت

دانشمند بزرگ شيعه سيدمحسن امين عاملى در تعريف بدعت مى گويد «البدعة ادخال ماليس فى الدين فى الدين» بدعت عبارت است از داخل گرداندن چيزى كه جزو دين نيست در آن. همچون مباح كردن حرام و حرام كردن مباح كردن، واجب گرداندن غيرواجب، مستحب شمردن غيرمستحب. به عبارت ديگر تصرف در قانون الهى خواه به صورت افزايش باشد و خواه كاهش بدعت ناميده شده و بدعت گزار از توحيد و تشريع روى گردان است.عناصر و ملاكهاى بدعت ناميده شدن يك عمل عبارتنداز:1- تصرف در دين. بنابراين اگر نوآورى به دين منتسب نشود بدعت نخواهد بود و فرقى نمى كند كه نوآورى مزبور جايز باشد (مثل فوتبال)و يا حرام باشد (مثل آميزش و اختلاط زن و مرد اجنبى).2- فقدان دليل خاص يا عام شرعى. اعمال شرعى، مشروعيت خود را از دليل خاص و يا از دليل عام شرعى مى گيرند، برخى از اين ادله عام عبارتند از: قاعده نفى سبيل، حرمت اكل باطل، قاعده نفى حرج، نفى اضرار. بنابراين مسائلى از قبيل بزرگداشت مواليد و وفيات پيامبر از ادله كلى و عام وجوب رعايت اموات اهل بيت و احترام خاندان و ى و تعظيم شعائر الهى قابل استفاده مى باشند و لذا ادعاى بدعت بودن پذيرفته نيست و گرنه برخوردارى از تجهيزات و سلاحهاى جديد نظامى از قاعده كلى واعدوالهم مااستطعتم من قوة قابل بهره بردارى نبوده و بدعت به شمار مى رود.3- قصد رواج در ميان مردم. انديشه تصرف مادامى كه جنبه عملى به خود نگيرد اگر چه حرام مى باشد ولى بدعت به شمارنمى رود.با توجه مطالب فوِ بدعت در بسيارى از موارد كه وهابيان ادعا مى كنند جارى نمى شود از جمله الف: امورى كه در راستاى تحول و تكامل زندگى دنيوى و اجتماعى و معيشتى است از قبيل دستاوردهاى صنعتى و دنياى مدرن.ب: آداب و رسوم و عرفيات خاص جوامع مختلف كه با توجه به فرهنگهاى مختلف گونه هاى بسيارى دارد قابل ذكراست كه اهل سنت بدعت را به دو بخش بدعت حسن و بدعت تقسيم مى كنند. اين تقسيم كه مبناى تعريف مشخص ندارد به خليفه دوم برمى گردد كه اقامه نمازهاى مستحب شبهاى رمضان به جماعت را نعم البدعة خواند 2- نقد شبهات وهابيت

1-2 تعمير قبوراولياء

الف - نخستين بار ابن تميمه و شاگردش ابن القيم بر تحريم ساختن بناء و لزوم ويرانى آن فتوى دادند. «يحب هوم المشاهد التى نبيت القبور على القبور ولا يجوز ابقاءهابعدالقدرة على هدمهاو ابطالها يوماً واحداً» وباهمين طرز تفكر وهابيان در هشتم شوال 1344 ه ِ (80 سال قبل) قبور ائمه بقيع و صحابه را ويران كردند.ب- قرآن در اين خصوص: حكم خاص ندارد ولى از برخى از كليات مى توان حكم موضوع را استفاده نمود. به عنوان مثال از آنجا كه در قرآن تعظيم شعائر از تقواى قلوب دانسته شده (ومن يعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب) و در جايى ديگر صفاومروه يا شتر تعيين شده براى ذبح از شعائر قلمداد مى شوند (والبدان جعلناها لكم من شعائرالله)حالى كه يك شتر مى تواند از شعائر گردد چگونه پيامبران و بزرگان و شهدا از شعائر نباشند و استحقاِ تعظيم و احترام نداشته باشند.ج- قرآن تعمير قبر و ساختن مسجد در كنار قبر اصحاب كهف را بدون نقد و اعتراض ذكر مى كند.د- نقطه اى از بلاد اسلامى نيست كه در آنجا قبر و مشهدى نباشد و لذا تعمير قبور در فرهنگ اسلامى و سيره مسلمانان كاملا جارى و سارى بوده است.ه- حتى قبر پيامبر و قبور شيخين كه به خاطر تبرك در كنار آن حضرت دفن شده اند همواره تعمير و تجديد شده است. در اين زمينه مى توان مشروح تاريخ ادوار قبر پيامبر را در كتاب دفاء الوفاءسمهودى (383-390) يا كتابهاى تاريخ مدينه مطالعه نمود.

/ 4