نگرشي به زيارت اليس*
قسمت دوم
السلام عليك يا داعي الله و ربانيّ آياتهسلام بر تو اي خواننده خلق به سوي حقو اي پرورشگر آيات خداوند اين جمله ـ كه نخستين سلام خاص بر آن وجود مقدس است ـ متضمن دو صفت از اوصاف كمال حضرتش ميباشد: 1ـ داعي الله 2ـ ربّانيّ آياتهصفت اول داعي الله است. داعي اسم فاعل است؛ به معني خواننده و دعوت كننده كه در اينجا به مفعول اضافه شده است؛ يعني، اي كسي كه خدا را ميخواني؛ اي خواننده خدايي. ممكن است به مفعول دوم اضافه شده باشد و مفعول اول در تقدير و حرف جرّ حذف شده باشد؛ يعني اي كسي كه بندگان خدا را به سوي خدا ميخواني و دعوت ميكني. هر دو احتمال و معني در اين جمله مناسب است و هر كدام از آنها بيانگر كمالي است از كمالات آن بزرگوار؛ يكي كمال لازم و ديگري كمال متعدّي. كمال لازم صفت نفساني آن وجود مقدّس است كه پيوسته در حال دعا و خواندن ذات قدّوس الاهي است. كمال متعدي مقام داعَويّت و دعوت نمودن و خواندن خلق است به سوي حقّ. آن حضرت در هر دو عصر غيبت و ظهور به نحوي به اين مقام قيام نموده اين وظيفه بس خطير را ايفا مينمايد.آري او داعي الله و داعي الي الله. او ختم خانداني است كه دعاة الي الله و خوانندگان خلقند به حقّ. از اين رو كه نخستين سلام به آن وجود مقدس به عنوان داعي الله ذكر شده استفاده ميشود كه مقام داعويت برترين مقامي است كه حضرتش حائز گرديده است؛ زيرا اين مقام مجمع مقامات و در بردارنده كمالات بسياري است كه در سايه آن مقامات و كمالات، خداوند ـ جلّ و عزّ ـ اين مقام را عنايت ميفرمايد. هر كس نميتواند داعي الله باشد. داعي الله كسي است كه از جهل و خطا و لغزش و ناداني محفوظ و مصون است و الاّ داعي الله حقيقي نيست. همچنين داعي الله بايد عالم بالله باشد و الاّ نميتواند داعي و خواننده و رساننده خلق به خالق باشد. چگونه كسي ميتواند به چيزي كه نميشناسد و علم ندارد دعوت كند؟ نتيجتا از خود اين جمله ميتوان مقام عصمت و قداست و علم وآگاهي مطلق آن حجّت مطلقه حقّ و داعي الله مطلق را استفاده كرد. گفتيم مقام داعويت ـ كه نخستين مقام مذكور در اين زيارت شريفه است ـ ميتواند از بالاترين و برترين مقامات آن صاحب مقامات جامعه باشد؛ زيرا از سال 260 هجري تا به حال و از حال تا آن زمان كه اراده حقّ متعال به حيات آن حقيقت حيات تعلق گرفته است، صاحب مقام داعي اللهي بوده و هست و خواهد بود. او از همه دعاة الي الله در اين مقام بيشتر جا داشته و دارد كه آباء گرامي و اجداد طاهرينش هر كدام چند سالي بيش تكيه گزين اين مسند نبودند. صفت دوم در اين سلام، ربانيّ آياته ميباشد. خوب است ابتداءً معناي رباني را بياوريم تا مفاد اين سلام بهتر روشن شود. مرحوم طريحي گويد:در كشّاف آمده است كه ربّاني كسي است كه تمسّكش به دين و اطاعت خداي ـ تعالي ـ محكم و شديد باشد. در قاموس است كه خداپرست خداشناس را ربّاني گويند. طبرسي گويد: كسي كه امر مردم را اصلاح و تدبير نمايد (چنين خوانده ميشود)... در حديث كه وارد شده است: «لا علم إلاّ مِن عالمٍ ربّانيٍّ»؛ علمي نيست مگر از عالم ربّاني. مقصود كسي است كه علمش موهبتي است و حق ـ تعالي ـ فرمان يادگيري از وي را داده باشد يا آنكه راسخ و پابرجاي در علم است يا كسي كه جز خدا چيزي در طلب علم در نظر ندارد يا كسي كه به دين خدا پايبند است. گفتهاند: ربّاني منسوب به ربّ است كه الف و نون براي مبالغه به آن اضافه شده [ياي آخر آن ياي نسبت است]. بعضي آن را از ربّ به معني تربيت گرفتهاند.1با توجه به آنچه در معناي ربّاني آورديم، اين جمله را ميتوان چنين معني كرد: سلام بر تو اي كسي كه در ميان آيات پروردگار و نشانههاي او پيوند و ارتباط با دين و طاعت حقّ از همه بيشتر است تا آنجا كه خودت نفس دين هستي و اطاعت از تو اطاعت از خدا است. سلام بر تو اي كسي كه مربّي و تربيت كننده آيات حق متعالي. بنا بر اين معنا، جمله بيانگر مقام منيع ربّاني آن وجود مقدس نسبت به همه آيات خلقت ميباشد. خداوند سبحان تربيت و پرورش جميع آياتش را بجميع معني الكلمة به خاندان رسالت، عليهمالسلام، اضافه نموده است. امروز اين مقام شامخ و منصب والا به آن امام همام اختصاص دارد. تنها كسي كه بر اريكه ربّانيت حقّ به حق تكيه زده و تربيت و پرورش تمام آيات حقّ به كف با كفايت او سپرده شده آن وجود مقدس است. ممكن است در توضيح اين جمله چنين بگوييم: با توجه به اينكه تمام آيات خلقت و آفريدههاي آفريدگار ميتوانند نمايانگر او باشند و او را نشان دهند و آيه ربّ قرار گيرند، آن وجود مقدس ربّاني آيات است؛ ربّ النوع آيات حق است و از همه آيات آيتيّتش بيشتر و از همه نشانهها نشان دارتر است. اين هم از عجائب آيات است كه آيتيّت آيهاي بينشان ـ كه كسي نشاني از او ندارد و جايش را نميداند ـ از همه آيات بانشان ـ در مقام معرفي خلاّق سبحان و خداي مهربان بيشتر باشد تا آنجا كه رباني آيات او قرار گيرد. سلام بر تو اي كسي كه از همه بيشتر خدا را نشان ميدهي.آخرين احتمالي كه در معناي اين جمله به نظر ميرسد اين است: سلام بر تو اي ربّاني؛ اي نشانه خداگونه؛ اي آيه هستي؛ نشانه هستي؛ اي مخلوق هستي؛ آيه و نشانه و مخلوق و بندهاي خداگونه و خدانشانه؛ با حفظ جهت مخلوقي و امكاني و حدوثي و همه آنچه در چنين مقامي بايد لحاظ شود كه: «لا فرق بينك و بينها إلاّ أنّهم عبادك و خلقك؛ فتْقُها و رتقُها بيدك...».2تو آيهاي هستي كه جلوه ذوالآيه داري؛ مخلوقي هستي كه از خالق نشان داري؛ تو خدا نشان دهي. خدا كه ديده نميشود. او با هيچ كدام از حواس ظاهري و باطني درك نميگردد. بايد تو را ديد كه وجه اللهاي؛ با تو سخن گفت كه اُذُن اللهاي؛ از تو حرف شنيد كه لسان اللهاي. اين جا قلم در ميماند كه چه بنويسد تا از دائره و مرز بيرون نرود و سرشكسته نگردد!*. برگفته از كتاب «سلام بر پرچم افراشته»، تأليف: سيد مجتبي بحريني
1. مجمع البحرين 2: 65 ماده ربب.
2. مصباح المتهجّد: 740 (از توقيع شريف دعاي ماه رجب).