باسمه تعالى - شرح حال و خلاصه فعالیتهای دارالتقریب مصر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح حال و خلاصه فعالیتهای دارالتقریب مصر - نسخه متنی

میرزا علیزاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مؤلف: ميرزا عليزاده تابستان 1379ش

باسمه تعالى

اشاره

يكى از تلاش هاى پربرگ و بار اواسط قرن بيستم ميلادى در جهان اسلام، تلاش براى نزديك كردن فرقه هاى اهل سنت و شيعه است، كارى كه دشمنان اسلام از آن بشدت وحشت داشته و دارند چرا كه مرگ خويش را در همبستگى مسلمانان مى دانند. در اين نوشتار برآنيم تا شرح حال اين مركز وحدت انديش و بنيانگذارش مرحوم علامه قمى و نيز گزيده تلاش هاى آن را بررسيم. از اين رو اين مقاله در سه فصل سامان مى يابد:فصل نخست: شرح حال دارالتقريب مصر ؛فصل دوم: خلاصه فعاليتهاى دارالتقريب مصر ؛

فصل سوم ضمائم.

فصل نخست شرح حال دارالتقريب مصر

1. تاريخچه

"دارالتقريب بين المذاهب الاسلامية " در سال 1368همطابق با 1947م در قاهره پايتخت كشور اسلامى مصر بنيان نهاده شد و رسماً در اين تاريخ كارش را آغاز كرد و سالهاى سال فعاليتش را ادامه داد و آثار مثبتى بويژه در جهان اسلام در نزد وحدت انديشان مسلمان به جاى نهاد.

2. انگيزه تشكيل دارالتّقريب

در اين جا بهترين سخن ها مطالبى است كه بنيانگذار دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه طى يك مصاحبه در اين باره ابراز كرده است: " آن روزها در جهان اسلام شرايطى پيش آمده بود كه شيعه و سنى را شديداً به جان هم انداخته بود به گونه اى كه جوّى از عدم اعتماد طرفين به يكديگر، تيرگى روابء دشمنى و شبهه افكنى، فضاى ميان شيعه و سنى را آكنده بود و اين ديوار بى اعتمادى ساخته دستان پليد و تفرقه افكن دشمنان اسلام و همبستگى مذاهب اسلامى بود و مسلمانان نيز متأثر از اين جو مسموم در دو سوى اين ديوار بلند، بى آنكه در انديشه برگزارى نشستى دوستانه باشند تا سخن و ديدگاه يكديگر را بشنوند، همديگر را به باد تهمت و ناسزا مى گرفتند "(1)

3. داستانى تكان دهنده

در گير و دار جوّ ناامنى و بى اعتمادى پيشگفته، حادثه اى رخ داد كه همه مخلصان و كسانى را كه دل در گرو سرنوشت امت اسلامى داشتند، تحت تأثير خود قرار دهد و آنان را براى چاره جويى و فروپاشى ديوار بى اعتمادى برانگيزاند. آرى اعلام شد كه در مراسم حج تمتع يكى از حاجيان ايرانى به نام سيد ابوطالب يزدى دستگير و در دادگاه! به اعدام محكوم شده و حكم اعدام درباره وى اجرا شده است! داستان از اين قرار است كه نامبرده به هنگام طواف بر اثر ازدحام شديد حاجيان دچار حالت تهوع مى شود و براى اينكه مسجد را آلوده نكند به سرعت از ميان طائفان خود را بيرون مى كشد ولى در ميانه راه كنترل خود را از دست مى دهد و حالت تهوع بر او چيره مى شود ولى با اين حال چاره اى جز درآوردن لباسهايش نمى بيند از اين رو براى جلوگيرى از آلودگى مسجد، آنچه پس داده است بر روى لباس هايش مى ريزد و با سرعت از مطاف دور مى شود. در اين اثنا يكى از پاسبانان مسجد جلوى او را مى گيرد و از وى مى پرسد كه با خود چه دارد چرا با اين هيأت از مطاف دور مى شود. سيد نيز، چون عربى نمى داند، به زبان فارسى شرح ماجرا را براى شرطى بيان مى كند ولى پاسبان از توضيحات سيد ابوطالب چيزى در نمى يابد و او را به دادگاه مى سپارد. سيد بى گناه شرح ما وقع را به اطلاع قاضى مى رساند اما باز به زبان فارسى و بدون ترجمه! قاضى نيز از سخنان سيد چيزى نفهميد و حركت ايشان را بر اساس ذهنيات مسموم و دروغينش تحليل و تفسير كرد كه:" آرى، اين مرد، ايرانى است و ايرانيان معمولاً به قصد گزاردن حج به خانه خدا نمى آيند بلكه فقط مراسم حجشان را در كربلا و نجف به جا مى آورند و صرفاً براى اهانت به بيت الله الحرام به حجاز مى آيند و آنچه كه بر روى لباس هاى اين ايرانى است به قصد آلوده كردن كعبه ريخته شده است" آن گاه بر اساس اين ذهنيت غير واقعى گردن سيد ابوطالب يزدى را كه يكى از فرزندان نبى اكرم (ص) بود زدند و بدين سان يكى از ميوه هاى شجره ملعونه استكبار چيده شد.

4. بنيانگذار دارالتقريب در مصر علامه محمد تقى قمى

عالم وحدت انديش حجة الاسلام و المسلمين محمد تقى قمى در حوزه علمى نشو و كرد، به سان ديگر طلبه دروس حوزوى را در فراگرفت از سوى ديگر دل در گرو اتحاد مسلمانان داشت چرا كه برآن بود كه مشتركات ايشان به مراتب بيش از افتراقات است از اين رو در اين انديشه بود كه ساز و كار همبستگى مسلمانان از چه راهى ميسور است. بهترين راه را اين ديد كه از مركزى بياغازد كه شهرت جهانى و مركزيت علمى قابل قبولى در جهان اسلام باشد انديشه بود اما اين مركز كجاست طبيعى است كه تنها مركز آن روز جهان تسنن كه عالمان آن در نظر انديشه وران شيعى نيز داراى جايگاهى باشند جز دانشگاه الازهر مصر نتواند بود و بدين سان مسأله مركز شروع حل شد اما مشكل ديگرى گريبانگير آقاى قمى بود و آن مسأله زبان عربى بود چرا كه ايشان، گرچه دروسى ادبى از صرف و نحو و بلاغت را آن مقدار كه در حوزه ها رسم فراگرفته بود، ياراى تكلم و سخن گفتن به زبان تازى را نداشت. براى حل اين مشكل ايران را به قصد لبنان ترك كرد در آن جا 7يا هشت ماه در يكى از روستاهاى لبنان اقامت گزيد و زبان عربى را فرا گرفت آن گاه عزم مصر كرد. در آن جا با شيخ محمد مراغى بزرگ، رييس وقت الازهر، ديدار كرد. طرحش را با وى درميان نهاد شيخ مراغى، كه خود از عالمان وحدت انديش ديار مصر بود، با آغوش باز برخورد كرد و براى تحقق طرح ايشان به وى پيشنهاد كرد كه در الازهر به تدريس فلسفه بپردازد و همزمان بخشى از وقتش را در كتابخانه الأزهر بگذراند، او نيز چنين كرد و درآمد تدريس و كار در كتابخانه را، به رغم نياز خودش ميان كارمندان نيازمند دانشگاه تقسيم مى كرد. در قاهره خانه محقرى اجاره كرد كه بعدها مركز دارالتقريب بين المذاهب الاسلامى ء در قاهره شد و از راه مبلغ پولى كه از ايران برايش فرستاده مى شد با قناعت و رضامندى تمام زندگى را مى گذراند. نتيجه پيشنهاد مرحوم مراغى به برگ و بار نشست چرا كه قمى با عالمان و اديبان و فرهيختگان فرهنگى آن مركز ارتباط برقرار كرد و آنان نيز از شخصيت علمى، وقار، اخلاق، خردورزى، اخلاص و مودّت ايشان به شگفت آمده بودند. اين عوامل و عوامل ديگرى نظير قامتى بلند و باريك و در همان حال با هيبت، چهره اى نورانى و شاد، سخنى شمرده و آهنگين، خلقى كريمانه و دلكش دست به دست هم داده بودند و از وى انسانى موفق در تبليغ ايده اش ساخته بود. زمانه همچنان در گذر بود و شيخ روز به روز انديشه اش را بيش از پيش با گروههاى مختلف از عالمان و تحصيل كرده گان در ميان مى نهاد از اين رو در همه محافل شهره بود با اين حال از سختى زندگى و نابسامانى وضع مالى به شدّت در رنج بود. البته خانواده اش در ايران نسبةً برخوردار و ثروتمند بود و او را تأمين مى كرد اما همواره شرايط براى ارسال پول براى ايشان مساعد نبود و اين نامنظمى در ارسال پول وى دچار مشكلات روزمره زندگى كرده بود.

5. يك آزمايش و يك دنيا سرفرازى

يكى از روزهاى سخت زندگى شيخ بود كه يكى از سفارتخانه هاى غربى در قاهره با شيخ تماس گرفت و او را به سفارت دعوت كرد. شيخ هم دعوت را پذيرفت و در سفارت مذكور اهداف و آمالش را تشريح كرد. سفير هم مبلغ قابل توجهى پول به عنوان پشتيبانى از طرحش به وى كمك كرد. شيخ اندكى درنگ كرد آن گاه سفير را اين سان مورد خطاب قرار داد: "من به شدّت به اين پول نيازمندم با اين حال يك سنّار از آن را نخواهم پذيرفت تا درباره تبليغ و دعوتم هيچ گونه شبهه اى وجود نداشته باشد. "شگفت آن كه بنيان گذار دارالتقريب در حالى آن پول را نپذيرفت كه حتى يك ريال هم در جيبش نبود و خود در اين باره چنين مى گويد: " از سفارت با پاى پياده به خانه بازگشتم چرا كه توان مالى پرداخت كرايه تاكسى را هم نداشتم!"يكى ديگر از جلوه هاى همگرايى عالمان شيعه و سنى در الازهر برگزارى نشستهاى علمى در خانه شيخ محمد تقى قمى و دانشگاه الازهر است. انديشه شيخ آن گونه روشن و دلكش بود كه شمار هواداران انديشه تقريب روزافزون مى نمود و در اين ميان نقش شيخ مراغى و همكارى وى با شيخ قمى بسيار چشمگير بود زيرا از هيچ تلاشى براى موفقيت و پيشبرد انديشه همگرايى شيخ قمى فروگذار نمى كرد از جمله شيخ قمى را با گروهى از عالمان مصرى، كه دل در گرو همبستگى مسلمانان جهان و كنارگذارى تفرقه و واگرايى ايشان داشتند، آشنا كرد از جمله شيخ مصطفى عبد الرزاق كه بعدها رييس دانشگاه الازهر شد ؛ شيخ عبدالمجيد سليم و شيخ محمود شلتوت، كه ايشان نيز بعداً رياست ازهر را به عهده گرفتند ؛ شيخ محمد محمد المدنى و شيخ محمد على علوبه پاشا.

6. پشتوانه هاى جماعة التقريب

گروهى از نخبگان و فرهيختگان فريقين تلاشهاى تقريبى و احياى همگرايى و وحدت انديشى تقريبيان را به لحاظ علمى و فكرى و احياناً مادى پشتيبانى مى كردند. اين بزرگمردان علم و عبارتند از: 1.آية الله العظمى بروجردى (ره) مرجع نامدار و كم نظير شيعه از ايران، قم؛ 2.آية الله العظمى محمد حسين آل كاشف الغطاء مرجع نامور شيعه از عراق، نجف اشرف؛ 3.آية الله العظمى سيد عبدالحسين شرف الدين مرجع نامدار شيعى از لبنان؛ 4. شيخ مصطفى مراغى بزرگ، رييس اسبق دانشگاه ازهر،مصر؛5. شيخ مصطفى عبد الرزاق، رييس اسبق دانشگاه ازهر،مصر؛6. شيخ عبدالمجيد سليم ، رييس اسبق دانشگاه ازهر،مصر؛7. شيخ محمود شلتوت، رييس اسبق دانشگاه ازهر،مصر؛8. محمد محمد مدنى، رييس دانشكده حقوق اسلامى در دانشگاه ازهر،مصر؛بجز اينان، بسيارى ديگر از عالمان بزرگ شيعه و رؤساى ازهر مصر و پيشوايان بزرگ اهل سنت از حاميان انديشه وحدت گرايى و پشتوانه هاى فكرى جماعت تقريب بودند. شكرالله مساعيهم الجميلة. مانند شيخ حسن بنّا، مجاهد بزرگ اسلامى محى الدين قليبى تونسى، محمد جواد مغنيه، سيد صدرالدين صدر از قم، شيخ محمد سرور صبان از حجاز، شيخ اسماعيل نجفى از اصفهان، شيخ محمد صالح حائرى مازندرانى از سمنان، محمد تقى خوانسارى از قم و...

/ 3