فصل سوم - سجده - بررسی مسائل فقهی مورد اختلاف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی مسائل فقهی مورد اختلاف - نسخه متنی

بعثه مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل سوم - سجده

1- چرا شيعيان بر تربت سجده مى كنند آيا اين به معناى پرستش و شرك نيست

در پاسخ بايد ياد آور شد كه ميان دو جمله "السجودللَّه "و "السجود على الارض "تفاوت روشنى وجود دارد. بطور مسلم مفاد جمله اول "سجده براى خدا " دومى به معناى "سجده بر زمين " مى باشد و ما با سجده بر زمين، به خدا سجده مى كنيم. با اين بيان روشن مى شود كه سجده تمام مسلمانان بر چيزى صورت مى پذيرد و معنايش هرگز شرك و يا پرستش آن شى ء نيست چون همه براى خدا سجده مى كنند. پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد: "جعلت لى الارض مسجدا و طهورا ".(23)زمين، سجدگاه و مايه پاكيزگى براى من گرديده است. بنابراين سجده براى خدا، با سجده بر زمين و تربت كوچكترين منافاتى ندارد بلكه كاملا سازگار و رمز نهايت خضوع و فروتنى در برابر خداى يگانه است. قابل ذكر است كه فقهاى اهل سنت نيز سجده بر زمين را ترجيح مى دهند. آنان سجده بر هر چيزى را جايز مى دانند. از عبداللَّه بن مسعود، صحابى بزرگ پيامبر نقل شده: "كان لا يسجد الاعلى الأرض "(24)؛ كه او بر غير زمين سجده نمى كرد. انس بى مالك و ابن عباس و برخى از همسران پيامبر مانند عايشه وام سلمه و گروه بسيارى از محدثان چنين روايت كرده اند: "كان رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله بصلى على الخمره " پيامبر، بر خمره كه نوعى حصير بود و از ليف درخت خرما ساخته مى شد، سده مى نمود. در كتاب النهايه، ابن اثير ج 2، ص 27 معناى خمره اينگونه آمده است. الخمره: هى مقدار مايضع الرجل عليه وجه فى سجوده من حصير او نسيجه وص ونحوه من النبات و لا تكون خمره الافى هذا المقدار، و سميت خمره لأن خيوطها مستوره بسعفها. اين سعد (متوفاى 205 ه) در كتاب خود الطبقات الكبرى چنين مى نگارد:«كان مسروق اذا خرج يخرج بلبنه بسجدعليها فى السفينه» (25)مسروق بن اجدع، به هنگام مسافرت، خستى را با خود بر مى داشت تا در كشتى بر آن سجده نمايد. لازم به تذكر است كه مسروق بن اجدع، يكى از تابعين پيامبر و اصحاب ابن مسعود بوده است و صاحب «الطبقات الكبرى» وى را جزء طبقه اول از اهل كوفه پس از پيامبر واز كسانى كه از ابوبكر و عمر عثمان و على عليه اسلام و عبداللَّه بن مسعود، روايت نموده اند، بشمار مى آورد. اين سخن روشن، بى پايگى گفتار كسانى را كه همراه داشتن قطعه اى تربت را شرك و بدعت مى پندارد، اثبات مى كند و معلوم مى گردد كه پيشتازان تاريخ اسلام نيز، بدين كار مبادرت مى ورزيدند.

2- چرا شيعه مقيد به سجده بر خاك يا برخى از گياهان است و بر تمام اشياء سجده نمى كنند:

همانگونه كه اصل يك عبادت بايد از جانب شرع مقدس اسلام برسد، شرايط اجزاء و كيفيت آنها نيز بايد بوسيله گفتار و رفتار بيانگر آن يعنى پيامبر گرامى روشن شود زيرا رسول خدا، به حكم قرآن كريم، اسوه و نمونه همه انسان هاى وارسته است كه احاديث مربوط ذكر گرديد: از طرفى پيشوايان معصوم كه از طرفى بنا بر حديث ثقلين، قرين جدايى ناپذير قرآن و از سوى ديگر اهل بيت پيامبرند، در سخنان خود به اين حقيقت، تصريح كرده اند: امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: «السجود على الارض فريضه و على الخمره سنه »(26)سجده بر زمين واجب و حكم الهى و سجده بر حصير، سنت پيامبر است. و در جاى ديگر مى فرمايد: «السجود لا يجوز الا على الأرض او على ما انبتت الارض الا ما اكل اولبس» (27) جايز نيست سجده نمودن جز بر زمين و آنچه مى روياند مگر خوردنى ها و پوشيدنى ها 3- زيرا در زمان پيامبر زندگى بگونه اى بود كه محل سجده ايشان يا زمين يا فرشى ساده از نوع اشيايى كه سجده بر آن صحيح است، بوده و لذا هرگز مهر نداشتند. ولى در دوران بعد، در زمان ائمه معصومين عليهم السلام مسايل جديدى مورد ابتلاء قرار گرفت كه بنا به روايت ذكر شده با داشتن مهر مشكل حل مى گردد.

4- راز سجده كردن شيعه بر برخى مكان هاى مقدس

با توجه به آنچه كه توضيح داده شده، ترديدى نيست كه سجده بايد روى زمين و يا بر روى چيزى كه در سنت رسول اللَّه (ص) و سنت خلفاء راستين او سجده بر آنها مجاز باشد، انجام گيرد. مانند خاك، كلوخ، سنگ و نيز چيزهايى كه از نوع خوراك و پوشاك نباشند. البته خاك و تربت شهيد، بويژه تربت حضرت سيدالشهداء ابا عبداللَّه الحسين عليه اسلام كه بوى شرافت خواهى و شهادت و ايثار را به مشام جان هديه مى كند، بهتر است. بهمين دليل است كه بعضى از مسلمانان قدرى از تربت قتلگاه سيد الشهداء را به عنوان قطعه اى از برترين زمين به همراه خود داشته بشكل مهر نماز از آن در سجده استفاده مى كنند. اگر چه اين مسئله اى واجب نيست و هيچ يك از مراجع عظام آنرا واجب نمى دانند، لكن چون اين خاك بر ساير خاك ها ترجيح دارد، نماز بر آن نيز ارزشمندتر است .

فصل چهارم - تكتف

اهل سنت در نماز دستها را روى هم قرار مى دهند چرا شيعيان اين چنين عمل نمى كنند

در نماز و كيفيت انجام آن بايد پيرو قرآن و سنت باشيم و در رابطه با مساله اى كه مطرح شده، در قرآن چيزى به چشم نمى خورد و در سنت پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و نيز در سنت عترت يعنى امامان و خلفاء معصوم آن حضرت چنين چيزى ديده نشده است. بر اين اساس، ما آن را بدعت بحساب آورده و حرام مى دانيم و در غير صورت تقيه نماز نيز باطل خواهد بود. دانشمند فاضل حضرت حجه السلام سيد محمد شفيعى مازندرانى در يكى از كتبشان نقل مى كنند كه چند سال پيش در هنگام تشرف به حج در مدينه از پيشنماز بزرگ آن كه در مسجد النبى اقامه جماعت مى كرد پرسيدم، چرا در نماز، دستها را روى يكديگر قرار مى دهيد پاسخ داد: اين مساله از زمان خليفه دوم به يادگار مانده است و هنگامى كه اسيران ايران را در برابر خليفه حاضر كرده بودند، آنان دستها را روى هم قرار داده. با احترام ايستادند، عمر از آنان پرسيد: چرا اينگونه (متواضعانه) با حالت خاص، ايستاده ايد پاسخ دادند: مادر برابر بزرگان اين چنين تواضع بخرج مى دهيم عمر با الهام از اين حالت متواضعانه، مساله دستها روى يكديگر قرار دادن را براى نماز گزاران پيشنهاد كرده است. فقيه بزرگ ما مرحوم صاحب جواهر نيز به همين مسئله اشاره دارد. (28)لكن در فقه شيعه مساله فوق موارد اعتراض واقع شده و استدلال شده است كه سنت محبوس را نبايد در نماز مورد توجه قرار دارد. (29) مرحوم صاحب جواهر به بدين نكته اشاره دارد كه مساله تكتف بعنوان تفاوت در ميان يهوديان سابقه داشته است و از فرهنگ اسلامى نيست. نكته قابل ذكر آن است كه در نگرش فقهاى معروف اهل سنت، قرار دادن دستها بر روى يكديگر، يك امر واجبى نيست، بلكه مساله اى است مستحب و حتى برخى از بزرگان فقهى اهل سنت، از جمله شافعى، ضد اين مساله را يعنى آويزان بودن دستها را ترجيح مى دهند. فرقه حنابله از اهل سنت اين مساله را مستحب مى شمارند .(30)طحاوى در كتاب اختلاف الفقهاء از مالك نقل مى كند: تكتف (قرار دادن دست راست روى دست چپ فقط در نمازهاى نافله جايز است بخاطر طولانى بودن قيام و ايستادن در آنها، ولى ترك آن در نظر من، بهتر است.) (31)آنان كه تكلف را جايز دانسته اند به روايت وائل بن حجر تمسك جسته اند كه مى گويد: «رايت رسول اللَّه اذا دخل فى الصلاه ياخذ شماله بيمينه» (32) اين حديث مبهم است و اختصاص ندارد بدين مسئله كه فقط هنگام قيام بايد دستها را روى يكديگر قرار داد. علامه در تذكره، پس از نقل حديث فوق خاطرنشان مى كند كه: «لا حجه فيه لعدم الدلاله لوقوع الخلاف لمضمونها» (33) اين حديث حجيت ندارد. زيرا در مفاد و مفهوم آن، صاحب نظران، اختلاف نظر دارند و گوياى مقصود نيست. شيخ طوسى در كتاب خلاف مى نويسد: «دليلنا اجماع الفرقه نأنهم لا يختلفون فى أن ذلك يقطع الصلاه»(34)؛ دليل، بر بطلان نماز همراه با عمل فوق، اجماع بين فقهاء ماست زيرا آنان در باب بطلان چنين نمازى متفق القولند. وانگهى اثبات عملى در نماز و مشروعيت آن دليل شرعى لازم دارد و آن دليل بايد از قرآن يا سنت نشأت يابد. بنابراين چنين عملى را تجويز نمى كنيم. افزون بر آن، امام صادق عليه السلام از چنين كارى در نماز رسما نهى و نكوهش بعمل آورده و فرمود:"لا تكفرانما يصنع ذلك المجوس "(35) ؛ در نماز دستها را روى يكديگر قرار مده كه كار مجوسيان است. و آنگاه كه محمد بن مسلم از او پرسيد مردى دست راست را روى دست چپ خود در نماز قرار مى دهد. امام صادق (ع) فرمودند: "ذلك التكفير لا تفعله "(36)، اين عمل "تكفير "است و كار ناپسند و مورد نكوهش است و تو چنين كارى انجام مده. با الهام از حديث فوق و ساير احاديث، فقهاء مسئله تكتف را حرام دانسته اند و اين عمل، اگر بطور تعمد و تشريع انجام گيرد، يكى از مبطلات نماز خواهد بود.

2- روايت بيانيه

بعضى از رواياتى كه در صدد تبيين موضوعى خاص مى باشند، را روايات بيانيه گويند. بيهقى در سنن مى نويسد: ابوحميد صاعدى مى گفت: من در كيفيت و چگونگى عملى نماز پيامبر صلى اللَّه عليه و اله آگاهى كافى دارم. و سپس افزود: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در هنگام نماز، دو دست خود را مجازى استخوان دوش هاى خود بلند مى كرد و پس از آن تكبيره الاحرام مى گفت و در حالى كه در اعتدال كامل ايستاده بود (حمد و سوره) را قرائت مى نمود. سپس دستها را در مقابل استخوانهاى دوش هاى بلند كرده تكبير مى گفت و به ركوع مى رفت. پس از آن در حاليكه دستهايش را در مقابل دوش هاى خود بلند كرده و پائين مى آورد تكبير مى گفت. و سپس مى گفت "سمع اللَّه لمن حمده "و بعد دست ها را مثل سابق به نشانه تكبير بلند كرده و پائين مى آورد و پس از آن به سجود مى رفت، سجده ها را انجام مى داد و.... ابو حميد، نماز پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را تبيين كرد، در اين تبيين، مسأله آمين گفتن پس از حمد بچشم نمى خورد. و نيز قرار دادن دست ها، روى يكديگر در حال قيام. از اين حديث، بدست مى آيد كه مسأله فوق در نماز مطرح نبوده است. پس نبايد در ميان ما مطرح باشد در حالى كه نماز بعضى از اهل سنت بچشم مى خورد. (37)

فصل پنجم - متعه

1- مقصود از نكاح متعه چيست

نكاح پيوندى است بين زن و شوهر. چيزى كه هست اين پيوند گاهى بصورت دائمى است و حدو مرزى براى آن در عقد، بيان نمى شود و گاهى همان ماهيت بصورت محدود و موقت و با مدت معين است. هر دو به عنوان ازدواج شرعى انجام مى گيرد و تفاوت اين دو تنها در "دائم "و "موقت "بودن آن است. در ساير خصوصيات با يكديگر همانند و يكسانند. شرايطى را كه اينك يادآور مى شويم در نكاح "متعه "بسان "ازدواج دائم " معتبر است: 1- زن و مرد بايد مانع شرعى در ازدواج ؛ از قبيل نسبت و سبب و ديگر موانع شرعى، نداشته باشند و گرنه عقد آنان باطل است. 2- مهريه مورد رضايت طرفين بايد در عقد ذكر شود. 3- مدت ازدواج معين باشد. 4- عقد شرعى اجرا گردد. 5- فرزندى كه از آنان متولد مى شود، فرزند مشروع آنان است. همانگونه كه براى فرزندى متولد شده با نكاح دائم، شناسنامه گرفته مى شود، بايد براى فرزندى كه در نتيجه نكاح موقت متولد مى گردد، شناسنامه اخذ گردد و در اين مورد تفاوتى بين عقد دائم و موقت وجود ندارد. 6- نفقه فرزندان، بر پدر است و اولاد از پدر و مادر ارث مى برند. 7- آنگاه كه مدت ازدواج به پايان رسيد، اگر زن در حد يائسه نباشد، بايد عده شرعى نگاه دارد و اگر در اثناى عده روشن شود كه باردار است، بايد از هر نوع ازدواج خوددارى كند تا وضع حمل نمايد. همچنين، ساير احكام ازدواج دائم بايد در مورد متعه رعايت شود تنها تفاوت اينست كه چون ازدواج متعه براى رفع ضرورت ها تشريع شده است. هزينه زن بر عهده شوهر نيست و در صورتى كه زن به هنگام عقد، شرط ميراث ننمايد، از شوهر خود ارث نمى برد و روشن است كه اين دو تفاوت تأثيرى در ماهيت نكاح ندارند.

2- چرا شيعه به متعه عمل كرده و آنرا مشروع مى داند

همه مسلمانان بر اين عقيده اند كه آيين اسلام، شريعت جاودانى و خاتم است و پاسخگوى تمام نيازهاى بشر است، و شيعه بنا به دلائلى كه در زير خواهد آمد، متعه را مشروع و به آن عمل مى نمايند: 1- آيه 24 سوره نساء ناظر بر نكاح متعه است. 2- مشروع بودن نكاح متعه در صدر اسلام. 3- نسخ نشدن اين حكم شرعى در زمان رسول خدا (ص)

اين به بررسى هر يك مى پردازيم

1- آيه 24 سوره نساء ناظر بر نكاح متعه است. "فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن فريضه ""... پس هر گاه، از آن زنان بهره مند شديد، مزد آنان (كه مهر معين است) بپردازيد. " الفاظ اين آيه به روشنى گواه است كه در مورد ازدواج موقت وارده شده ؛ زيرا: اولا: واژه "استمتاع " بكار رفته ،كه ظاهرا در مورد "نكاح موقت " است اگر نكاح دائم منظور بود نياز به قرينه داشت. ثانيا: لفظ "اجورهن " به معناى "مزد آنان " بكار برده شده است كه گواه روشنى به متعه است ؛ زيرا در مورد نكاح دائم كلماتى از قبيل "مهريه "و "صداق "بكار مى رود. ثالثا: حمل آن بر نكاح دائم مستلزم تكرار بى دليل است. زيرا در آيات قبل از آن، بسيارى از احكام و حقوق زنان با نظام معينى بيان شده است ؛ احكام نكاح دائم در آيه 3، احكام مهر در آيات 4 و 19 و 20 و نكاح كنيزكان در آيه 25، بنابراين تنها مى ماند پرداختن به احكام نكاح متعه كه بدون شك در صد اسلام رايج بوده است ونمى تواند در قرآن از آن غفلت شود.

/ 4