در آفتاب نهج البلاغه (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آفتاب نهج البلاغه (2) - نسخه متنی

علاءالدین حجازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در آفتاب نهج البلاغه «2»

مشكوة ـ شماره3 ، تابستان 62

علاء الدين حجازي

و بين لكم محابّه من الاعمال و مكارهه منها، لتتبّعوا هذه و تجتنبوا هذه ... [1]

«و خداوند اعمالي را كه دوست داشته و كارهايي را كه ناگوار و زشت داشته است براي شما به گونه اي روشن و آشكار بيان فرموده است، تا آنچه را دوست داشته پيروي کنيد و از آنچه زشت و ناگوار داشته است دوري و پرهيز كنيد.»

امام علي (ع) در اين فراز از گفتار خود اشاره اي دارد به يكي از الطاف پروردگار كه بعثت پيامبران به ويژه گزينش و رسالت پيامبر اسلام است. چرا كه در سآيه بعثت، انسان از محدوده ي مادي دنيا مي گذرد و با جهان غيب و عالم ماوراء ماده و طبيعت از گذرگاه نزول وحي آشنا و مربوط مي شود. ارتباط و پيوند انسان با جهان غيب و پيدايش ملكوت اعلا در چشم انداز انسانِ گرفتار در زندان طبيعت يكي از بزرگترين مظاهر لطف و رحمت خداوندي است. زيرا كه زندگي ناپايدار مادي دنيا دور از ارتباط با خداوند و عالم غيب به دليل اضافه ي مادي و طبيعي، ظلمت و تاريكي و زوال و فنا را ضميمه دارد. و به هيمن دليل فاقد ارزش و اعتبار است، و منطق وحي گوياي اين حقيقت است آنجا كه فرمايد:

اعلموا انّما الحيوه الّدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينكم و تكاثر في الاموال و الاولاد ... [2]

ولي زندگي انسان در رابطه با بعثت و در پرتو ارتباط و پيوند با خداوند آفرينده از گذرگاه وحي ارزش و هدف و جهت و فلاح را به دست مي آورد. چرا كه انسان در سايه سار روشن و آرام بعثت پيامبران با كانون انرژي و حيات كائنات، يعني ذات اقدس الهي مربوط و مأنوس مي شود. و در نهايت هدف آفرينش را فهم و درك مي كند، و از ين گذرگاه حركت و جهت و قبله خود را در دوران زندگي مي شناسد. و با تمامي انديشه و خرد و فطرت خود مي فهمد كه زندگي در پرتو ارتباط با خداوند و پيروي از فرامين او داراي ارزش و اعتبار است، و رنگ جاودانگي و رستگاري مي گيرد. به همين دليل خداوند عليم در رابطه با بعثت پيامبران بر بندگان خود منّت مي گذارد كه در ميان آنان و ار جنس ايشان پيامبري را جهت تزكيه و تعليم آيات كتاب برمي انگيزد به مدلول:

لقد منّ الله علي المومنين اذ بعث فيهم رسولاً من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمه و إن كانوا من لفي ضلالٍ مبين. [3]

به فرموده ي خداي جل شأنه فلسفه ي بعثت پيامبران تزكيه نفس و پاكسازي انديشه و عمل انسان مؤمن از هر گونه آلودگي و شائبه ي شيطاني و نفساني است، تا مگر پس از اين پاكسازي و تزکيه، دل و جان آدمي آمادگي درك و پذيرش و فهم آيات حكمت آميز كتاب خداوند را پيدا كند. بنابراين پيامبران از سوي خداوند سبحان فرمان دارند تا انسان، اين ظلوم و جهول خاك نشين دنيا را رهبري و هدايت كنند. و زمينه ي تزكيه و تصفيه او را از آلودگيهاي هوس و گناه در سايه ي عمل به واجبات و گريز و پرهيز از محرمات فراهم سازند. از اين رو امام علي (ع) پس از اشاره به بعثت پيامبران به فلسفه ي رسالت آنان پرداخته، و در اين رابطه انگيزه ي رسالت پيامبران را بيان احكام الهي از گذرگاه تصريح شرع مقدس به واجبات و محرمات مي داند. كمال الدين ميثم بحراني شارح دانشمند نهج البلاغه در شرح خود بر نهج البلاغه پيرامون كلام امام مي گويد:

و بيان محابّه من الاعمال الصّالحات و مكارهه من المحّرمات في كتابه العزيز لغآيه اتّباع محابّه و اجتناب مكارهه. [4]

«بيان اعمال صالحي كه خداوند دوست مي دارد و محرماتي كه خداوند ناخوش و ناگوار دارد، در كتاب عزيزش قران، به جهت پيروي كردن بندگانست از آنچه خداي سبحان دوست داشته و پرهيز كردن آنهاست از آنچه پروردگار، ناگوار و زشت شمرده است.»

ابن ابي الحديد هم در شرح كبير نهج البلاغه اش مي گويد:

و محابّه من الاعمال، هي الطّاعات الّتي يحبّها و حبّه لها ارادة وقوعها من المكلّفين و مكارهه من الاعمال، القبائح التّي يكرهها منهم. [5]

و اعمالي را كه خداوند دوست داشته، عبادات و طاعت هايي است كه خداوند دوست مي دارد و علت دوست داشتن آنها به اين جهت است كه اراده ي انجام آنها را از سوي بندگان متعهد و مسئول فرموده است. و كارهايي را كه ناگوار و ناپسند داشته، كارهاي زشتي است كه انجام آنها را به وسيله اي مردم مؤمن زشت و ناپسند شمرده است.»

علامه خويي در شرح نهج البلاغه خود پيرامون كلام امام مي گويد:

و بين لكم محابّه من الاعمال و مكارهه منها، اي بين في كتاب العزيز الفرايض و الواجبات من الحجّ و الجهاد و الصّوم و الصّلاه و غيرها من الاعمال الصّالحات المطلوبه له و المحبوبه عنده، و المحظورات من الكذب و الغيبة و النّميمة و السّعاية و غيرها من الافعال القبيحة المبغوضة له المكروة لديه. [6]

«اعمالي را كه خداوند دوست داشته و كارهايي را كه ناگوار داشته است براي شما روشن و آشكار كرده است، يعني اينكه خداوند در كتاب عزير خود قران واجبات و فريضه هايي چون حج، جهاد، روزه، نماز و ديگر كارهاي شايسته اي كه مطلوب و محبوب اوست بيان فرموده، و محرمات و اعمال ناشايستي چون دروغ و غيبت و سخن چيني و بدگويي و ديگر كارهاي زشت و ناپسندي را كه دشمن داشته و در پيشگاه وي ناپسند و ناگوار است تصريح فرموده است.»

و انّما بينها (لتتّبعوا هذه) اي محابّا لاعمال (و تجتنبوا هذه) اي مكارهها. [7]

«و بدرستي كه روشن ساخته است تا از اينها يعني كارهايي را كه دوست مي دارد پيروي كنيد و از اعمالي كه خداوند ناپسند و زشت شمرده است اجتناب و پرهيز كنيد.»

توصيه و تأكيد امام علي (ع) نسبت به فلسفه ي بعثت انبياء كه همان واجبات (براي پيروي كردن) و محرمات (براي پرهيز كردن) است، به خاطر تفهيم اين حقيقت به انسان است، كه آدمي در هر حد و شأني از علم و آگاهي و شناخت باشد، ميزان علم و عرفان و درك وي از مصالح و منافع و خسران و زيان خود محدود و اندك است. و بي گمان انسان زماني مي تواند سود و زيان و پيروزي و شكست و خير و فساد و زشت و زيباي زندگاني خود را ادراك كند، كه خود و جهان و فلسفه ي هستي را شناخته باشد. هنگامي كه آدمي به فلسفه ي هستي آگاه شد، در رابطه با شناخت جهان و عرفان خويش مي تواند به خير و شر خود نيز آگاهي پيدا كند. ولي از آنجا كه همه ي آگاهان و انديشمندان به عجز و ضعف و ناتواني و نارسايي انديشه و خرد آدمي در رابطه با شناخت جهان، حيات و خود اقرار و اعتراف دارند، شك نيست كه انسان با اين همه محدوديت علمي و نارسايي عقلي و ناتواني فكري قدرت شناخت هستي و فلسفه ي حيات را ندارد. و از آنجا كه به فلسفه ي هستي و عرفان جهان دست نيافته است، قدرت گزينش و تشخيص صلاح و فساد خود را نيز دارا نيست. پس بايد كه با اين همه عجز و ضعف به دامان هدايت و ارشاد پيامبران پناه برد، تا در پرتو هدايت و حمايت مذهبي ايشان از الطاف و فيوضات حيات بخش و كمال آفرين پروردگاري بهر ه مند گردد. و براي دست يابي به اين مهم راهي فرا روي آدمي جز پيروي از كارهايي كه خداوند دوست مي دارد و پرهيز از اعمالي كه خداوند زشت شمرده و ناگوار داشته است نيست. باشد كه در پرتو اطاعت و پيروي از تعليمات خداوند سبحان و گردن نهادن به منشور حيات بخش كتاب قرآن به فوز و فلاح و رشد و كمال مطلوبي كه پروردگار جهانيان اراده فرموده است دست يابد، و بر سرير عزت بخش مقام خليفة اللهي تكيه زند.

فانّ رسول الله «ص» كان يقول: إن الجنّه حفّت بالمكاره و إنّ النّار حفّت بالشّهوات. و اعملوا أنّه ما من طاعة الله شيء الاّ ياتي في كره و ما من معصيته الله شيء الاّ ياتي في شهوة.

«پس به درستي كه پيامبر خدا (ص) مي فرمود: «همانا بهشت پيچيده شده در سختي ها و به درستي كه آتش دوزخ پيچيده شده است در خواهشها و تمناهاي نفس.»

و بدانيد كه همه ي طاعات و فرمانبري ها از خداوند پيچيده و آميزه با سختي ها است، و نيز همه گناهان و نافرمانيها و سركشي هاي در برابر خداوند پيچيده شده و آميخته به خواهشهاي نفس است.»

امام علي (ع) در اين بخش از سخنان خويش در نهايت روشني و صراحت به يكي از نواميس هستي و سنت هاي الهي در جهان اشاره فرموده است. امام با استناد به سخن پيامبر (ص) رمز رستگاري (رسيدن به بهشت) و انگيزه شكست و خسران (سقوط در جهنم) را در تحمل سختي ها و گرايش به خواهشها و خوشي هاي نفس مي داند.

در چشم انداز روشن و گسترده ي امام علي (ع) و در نگاه نافذ و بينش اصيل عرفان عميق امام كمال جز از راه تحمل سختي ها و ناگواريها امكان پذير نيست. و هر كس كه مي خواهد به نهايي ترين حد كمال يعني ورود به بهشت و برخورداري از نهايي ترين حد فيض و رحمت الهي نائل شود، بايد در برابر سختي ها و ناگواريها و رنجها و ناخوشيها تاب آورد. چرا كه كمال تنها از گذرگاه پذيرش و تحمل سختي ها و ناملايمات فراهم مي آيد. و اين خود يك سنّت دگرگون ناپذير هستي است.

اگر در يك نگاه دقيق و ظريف پديده هاي جهان را مشاهده كنيد، هر يك از پديده هاي متكامل كه از مرز ضعف و نقص به حد كمال دست يافته است، از كانال هاي بي شمار رنج و فشار و سختي و تعب گذشته است. خرمن انباشته ي گندمهاي طلايي كه كمال لازم را جهت تغذيه موجودات به دست آورده است، سختي هاي فرو رفتن در دل تاريك خاك، دور ماندن از حرارت آفتاب و در نتيجه تاريكي زمين، پلاسيدگي از درون، تحمل يخبندان زمين، جوانه زدن و دشواري شكفتن از دل زمين، سوزش و حرارت آفتاب را بر سبزه ي جديد جوانه تاب آوردن، تازيانه ي نسيم را تحمل كردن، در برابر هجوم آفت هاي گوناگون مقاومت كردن، گرماي سوزاندن تابستان را بر شاخه هاي سبز و نورسته تاب آوردن و سرانجام تحمل برندگي تيغ تيز داس را داشتن باعث دست يابي خوشه ي گندم به كمال لازم شده است.

سفينه ي عظيم فضايي كه به مرزي از كمال فيزيكي رسيده است كه مي تواند در برابر فشار جّو، حرارت خورشيد، برودت فضا مقاومت كند، و همچنان در مسير از پيش تعيين شده در اوج آسمانها به راه خود ادامه دهد، سرانجام انسان را از روي زمين بر سطح كره ي ماه بنشاند. چنين حدي از كمال فيزيكي كه اين سفينه ي متكامل به دست آورده، حاصل رنجها و سختي ها و دشواريهاي فراواني است كه دانشمندان فضايي از شدت و كثرت آنها نهراسيده اند. و در برابر مشكلات سفرهاي فضايي مقاومت كرده اند. و اگر دانشمندان پايگاههاي فضايي جهان فرود انسان را بر سطح كره ي ماه دليل كمال علمي خود مي دانند، اين تكمال نيز حاصل مقاومت آنها در برابر مشكلات مطالعه و آزمايشهاي گوناگون است. به هر يك از مظاهر كمال در طبيعت نگاه كنيد، مقاومت آن پديده ي متكامل را در برابر رنجها و فشارها و سختي هاي متناسب با آنرا به روشني مشاهده خواهيد كرد. بنابراين قانون گذشتن از سختي ها و تاب آوردن در برابر فشارها و ناملايمات ويژه است. پس هر پديده اي كه از نقطه ي نقص و ضعف به سوي مقصد كمال و قدرت حركت كند، بايد از گذرگاه رنج و سختي و مشقت و از كانال ناملايمات و ناگواريها و ناخوشي ها بگذرد تا به كمال مطلوب و قدرت لازم دست يابد، اين يكي از سنت هاي الهي است. و ناموس طبيعت كمال را در پذيرش و تحمل سختي ها رقم زده است. انسان نيز يكي از پديده هاي جهان است براي رسيدن به كمال ناگزير تابع همين سنّت الهي در پهنه ي طبيعت است. و براي دست يابي به كمال مطلوب كه همان اطاعت از خداوند است، بايد در برابر سختي ها و رنجهايي كه لازمه ي اطاعت پروردگار و ضروري بندگي آفريدگار يكتاست مقاومت كند. با توجه به اين حقيقت امام علي (ع) رمز رسيدن به كمال و برخورداري از بهشت را تاب آوردن و صبر كردن در برابر مشقّات و سختي هايي كه لازمه ي اطاعت و عبادت خداوند است، مي داند.

علامه خويي در ذيل جمله «إنّ الجنّه حفّت بالمكاره و إنّ النّار حفّت بالشّهوات» چنين مي نويسد:

يعني «ان الجنة محفوفة بالصبر علي مشاقّ الطاعات و الكّف عن لذائذ السيئات و كلاهما مكروه للنفّس ، فمن صبر علي ذلك المكروه يكون مصيره الي الجنّة و كذلك النار محفوفة بالطلاق عنان النفس و ارتكاب ما تشتهيها و تتمناها من الشّهوات و المحّرمات. [8]

«يعني بدرستي كه بهشت پيچيده شده است به صبر كردن بر مشقات و سختي هايي كه در اطاعت خداوند موجود است، و شكيبايي برخورداري از لذتهايي كه با گناهان آميخته است، و اين هر دو براي نفس آدمي ناگوار و ناپسند است. پس هر كس كه بر اين ناگواريها صبر كند، بازگشت او به بهشت خواهد بود. و آتش جهنم نيز همين گونه پيچيده شده است به واگذاري زمام نفس به انجام آنچه كه خواهش و تمناي نفس و آرزو و خواست او نسبت به محرمات و اعمال ناشايست است.»

پس از آنكه امام پيروزي و رستگاري انسان را در برخورد و تحمل سختي ها و رنجها و شكست و سقوط انسان را در كامجويي ها و خواهشهاي نفساني بيان مي كند. كلام خود را با كلمه (و اعلموا) ادامه مي دهد كه جنبه هشدار و آگاهي بخشيدن نسبت به موضوعي مهم و حياتي دارد. آنگاه كه با اين هشدار قلب هاي زنده و انديشه هاي بيدار را آماده دريافت و پذيرش امري حياتي مي سازد، به بيان نشانه ي روشن اطاعت خدا و معصيت و نافرماني او مي پردازد. و در نهايت روشني و صراحت دست يابي به خشنودي و رضا و رضوان الهي را پايداري در برابر مشقّات و ناگواريهاي ناشي از فرمانبرداري و عبادت خداوند مي داند. اين حقيقت دارد كه اقامه ي نماز و ارادة نيايش با اخلاص و حضور دل و بلكه حضور همه ي هستي انسان در برابر خداوند كاري نه آسان بلكه سخت دشوار است. و آدمي آنگاه كه مي رود تا به چنين مهمي دست يابد، از همه سوي وسوسه هاي شيطاني و خواستها و تمايلات نفساني همراه با جاذبه هاي چشمگير و فريباي دنيايي وي را محاصره كرده و به خود مي خوانند. اينجاست كه اقامه ي نماز و حقيقت نيايش و ارتباط با خداوند مؤمني مي طلبد به استواري كوهستان، كه تندباد هوي و هوس و خواهشهاي نفس و كششهاي دنيا او را از جايگاه عبادت و پايگاه اطاعت حق به خلوتگاه نفس و قربانگاه اخلاص نكشد، و به پرتگاه ژرف و زوال بخش نفس پرستي و فرمانبرداري از شيطان نيفكند. و هر كس نيك مي داند كه رهايي از نفس كامجوي و اهريمن پرخاشگر خنّاس كاري سخت دشوار است، و دست يازي به اين مهم براي نفس راحت طلب بس ناگوار و ناخوش آيند، چندانكه به راحتي و سادگي امكان اين تلاش را به آدمي زادگان نخواهد داد. بي گمان هر كس بخواهد كه با اطاعت پروردگار و قيام به انجام و احياء فرايض ديني از خاكدان دنيا به بهشت موعود راه گشايد، بايد كه به ستيز و پيكار بي امان و هميشگي با نفس برخيزد، كه اين خود بزرگ ترين جهادها است و پيروز برآمدن از اين آوردگاه تلاشي بسيار و جاودانه مي خواهد. و آنانكه در پرتو استعانت از پروردگار و استقامت در برابر تهاجمات نفس اين دشمن دروني انسان و حركت بر صراط مستقيم ايمان و اعتقاد به معاد مردانه پاي فشارند توفيق ورود به بهشت را خواهند داشت. در اين ميانه آنها كه زمام نفس خويش را از كف داده اند و به انجام آنچه كه نفس فرمان مي دهد و تمناي اوست پرداخته اند، فرجامي جز سقوط در آتش جهنم براي آنها فراهم نيست. و اين حقيقي است كه زبان گوياي امام علي (ع) شاهد آنست آنجا كه فرمود:

«و أنّ النّار حفّت بالشّهوات»

آنجا كه نفس فرمان مي دهد، دل خوشحال و شادمانست و طبع آدمي مايل و همراه مي باشد، و بي هيچ اكراه به كامجويي و شهوتراني و لذت جويي مي پردازد. و اين خود از نشانه هاي روشن گناه است كه انسان به هنگام ارتكاب معصيت خداوند، خواهش و رضايت و پشتيباني نفس را در نهايي ترين حد همراه دارد، بي آنكه ذره اي ناگواري و ناخشنودي از سوي نفس امّاره به زشتي ها در خود احساس كند. هنگامي كه انسان در بستر لذت و راحت دور از هرگونه تكليف و مسؤليت به غفلت غنوده و نيايش و نماز و پيوند با خداوند را فراموش كرده است، نفس آدمي خشنود است. آنگاه كه فردي از شركت در جهاد با اردوگاه شرك و نفاق و الحاد خودداري مي كند، و به سستي و ذلّت و ضعف و عياشي تن مي دهد، نفس خرسند است. و در يك كلام آنجا كه انسان را جاذبه هاي مادي و نفساني و وسوسه هاي شوم شيطاني به دنيا و لذت ها و فريبندگيهاي آن سرگرم كرده و از ياد و پيوند و حركت و تلاش در راه خدا بازداشته است، نفس سركش و بد انديش آدمي شادمان است. و اين همه نشانه ي معصيت و نافرماني خداوند مي باشد كه امام علي (ع) دشمن سرسخت و ستيهنده ي با گناه فرمود:

«و ما من معصيته الله شيء إلا ياتي في شهوة»

فرحم الله رجلاً نزع عن شهوته و قمع هوي نفسه، فانّ هذه النّفس ابعد شيء منزعاً، و إنّها لاتزال تنزع إلي معصيتهٍ في هوي.

«پس خداي رحمت كند مردي را كه شهوت (خواهش شديد نفس) را از خود دور كرده و از پيروي خواهش نفس باز ايستد، چرا كه بازداشتن نفس از مشكل ترين كارهاست، و همواره بر اثر آرزوي نفس به انجام گناه شيفته است.»

امام رحمت خداوندي را براي كسي آرزو مي كند كه توانايي پرهيز از شهوات را دارا بوده و قدرت پيروي نكردن از تمناي نفس در او وجود داشته باشد. و به بياني ديگر رمز برخورداري از رحمت خداوند را امام در سركوب نفس و مبارزه با خواهشهاي بازدارنده از كمال آن مي داند.

شناخت و رحمت:

راغب اصفهاني در لغت نامة قرآني خود رحمت را اينگونه معني كرده است:

«الرّحمة رقّة تقتضي الإحسان الي المرحوم، و قد تستعمل تارةً في الرقه المجّرده و تارهَ في الاحسان المجرد عن الرّقه نحو: رحم الله فلانا. و إذا وصف به الباري فليس يراد به إلاّ الاحسان المجّرد دون الرّقّه، و علي هذا روي انّ الّرحمة من الله انعام و افضال.» [9]

«رحمت، عاطفه ي شديد و مهر و رأفت فراواني است كه موجب نيكي كردن به مرحوم مي شود. و اين كلمه گاه تنها به معني عاطفه به كار مي رود، و گاهي هم تنها به معني احسان استعمال مي شود، مانند: خداي فلاني را رحمت كند. هنگامي كه باريتعالي به صفت رحمت وصف مي شود، تنها احسان مورد نظر و مقصود است، و بر اين اصل روايت شده است كه، رحمت از ناحيه ي خداوند تنها دهش و فضل و بخشش است.

با توجه به معناي دقيق رحمت، امام علي (ع) مطلق فضل و بخشش و احسان پروردگاري را نصيب جوانمردي مي داند، كه شهوات را از خويشتن دور كند. و زنگار و غبار هوي و هوس نفس را از آئينه ي دل بزدايد. و هرگز به پيروي از هواي نفس و خواهش حرام و ناپسند دل اقدام نكند. چرا كه مبارزه با نفس و بازداشتن وي از انجام نافرمانيهاي خداوند، كاري بس دشوار است. و نفس آدمي به اقتضاي طبيعت سركش و كنود خود همواره شيفته و مشتقاق گناه است. و به فرموده ي حق تعالي جل شأنه:

و امّا من خاف مقام ربّه و نهي النّفس عن الهوي فانّ الجنّه هي المأوي. [10]

«و اما هر كس كه از مقام عظمت و كبريايي و قداست پروردگارش بيمناك باشد، و در نتيجه ي اين خشيت از خداوند نفس خود را از آرزوهاي شيطاني و حرام باز دارد، به تحقيق بهشت جايگاه اوست.»

آنها كه عظمت و كبريايي، قدرت و جبروت و لطف و رحمت بي نهايت آفريدگار جهان را با همه هستي خود درك كرده اند، در برابر آن همه عظمت و قدرت و سطوت خداوندي از انجام گناه ، اگرچه اندک و ناچيز، بيمناكند. و بدانگونه كه قرآن ايشان را وصف مي كند، مي گويند:

إنّي اخاف ان عصيت ربّي عذاب يوم عظيم. [11]

«به تحقيق كه من اگر نافرماني پروردگارم كنم، از عذاب دردناك روز بزرگ (قيامت) بيمناكم.»

بي گمان آنها كه حرمت فيوضات پيوسته ي خداوند، و عظمت و رأفت و قدرت پروردگار را پاس مي دارند، جوانمردان با شرافتي هستند كه از رحمت خداوند برخوردار مي شوند. چرا كه اينان به فرمان خداي خويش در آوردگاه مخوف پيكار با نفس و خواستهاي شيطاني او فراهم آمده اند، و با تمامي قدرت و توان فكري ، عقلي و ايماني خود به مبارزه با نفس پرداخته اند، كه به فرموده ي پيامبر اكرم «ص» بزرگترين جهادها، پيكار با نفس است، آنجا كه فرمود:

افضل الجهاد ان يجاهد الّرجل نفسه و هواه. [12]

«بزرگترين و برترين جهاد، آنست كه انسان با نفس و هوس خود پيكار كند.»

فرا راه تكامل و تعالي انسان از سوي دشمن دروني وي يعني نفس، و دشمن بيروني يعني شيطان موانعي پديد آمده است، كه ضد تكامل و ترقي انسان مي باشد. و اين موانع انسان راهي مقصد كمال را از دست يابي به هدف باز مي دارد. عوامل بازدارنده از كمال و تعالي كه از سوي دشمنان داخلي و خارجي انسان در گذرگاه تكامل وي فراهم آمده است بي شمار و فراوان است، ولي پيامبر اين اسوه ي حقيقي تكامل و تعالي انساني سه عامل بازدارنده را خطرناك تر شناخته و به پيروانش معرفي فرموده است:

اخاف علي امتّي من بعدي ثلاثاً: ضلالة الاهواء و اتّباع اشهّوات في البطون و الفروج و الغفله بعد المعرفة. [13]

«بر امت خود به سه امر بيمناكم گمراهي و بي راه شدن هوسها، پيروي از خواهشهاي شكمها و فرج ها و غفلت پس از معرفت.»

سختي مبارزه با نفس خواهشهاي آنرا، و قدرت و كشش و جاذبه ي تمايلات نفساني و شهواني را، كساني درك مي كنند كه در اين پيكار مقدس و خطرناك شركت كرده اند. آنان نيك مي دانند كه جهاد با نفس، نفسي كه آرزومند به گناه و شيفته ي عصيان و سركشي است، چندان ساده و آسان نيست. و اگر گاهي دچار ضعف و سستي مي شود، در پي فراهم آوردن امكانات و زمينه ي مساعد براي حمله و هجوم و ارتكاب گناه است. و در همه حال سركش و پرخاشگر و لغزاننده ي آدمي است، جلال الدين مولوي نفس آدمي را نيكو تصوير كرده است، آنگاه كه مي گويد:




  • نفست اژدرهاست او كي مرده است
    گر بيابد آلت فرعون او
    آنگه او بنياد فرعوني كند راه
    مي كُش او را در جهاد و در قتال
    مردوار الله يجزيك الوصال [14]



  • از غم بي آلتي افسرده است
    كه به امر او همي رفت آب جّو
    صد موسي و صد هارون زند
    مردوار الله يجزيك الوصال [14]
    مردوار الله يجزيك الوصال [14]



اژدهاي غران نفس همواره مي غّرد و مي خروشد و هرگز سرسازگاري و آرامش ندارد، و در نخستين لحظه اي غفلت، آدمي را به ورطة هلاك و سقوط در عذاب جهنم مي افكند. اينكه پيامبر اسلام به حال پيروان خويش بيمناك است، از كارآيي و توانمندي و فريبندگي نفس آدمي است. و ابزار و آلتهاي خطرناك و مؤثري چون شكم و شهوت و جاه طلبي و غرور و ريا و خودخواهي كه در اختيار نفس است. اين ابزار جنگي و اين سلاح هاي مرگ آفرين و گمراه كننده كه در دست نفس است، از قدرت و جاذبه اي براي فريب انسان برخوردار است كه به آساني نمي توان در برابر آنها مقاومت كرد. و با دارايي اينهاست كه نفس قدرتمند است و در فرا خواندن و كشش انسان به سوي گناه پيروز و موفق. اينجاست كه امام علي (ع) دست يابي به رحمت و لطف و احسان پروردگاري را نصيب و حاصل تلاش كساني مي داند، كه در چنين پيكاري عظيم و خطرناك پيروز و سربلند از آوردگاه جهاد با نفس برآيند. و در پناه رايت توحيد و ايمان و اعتقاد به معاد به قله ي رفيع تقوي و اخلاص صعود كنند. چرا كه منطق وحي رهايي از گناه و پيروزي بر نفس (دشمن دروني) و شيطان (دشمن بيروني) را در سايه ي تقوي و ايمان به خداوند ممكن مي داند، به مدلول:

و من يتّق الله يجعل له مخرجاً و يرزقّه من حيث لايحتسب و من يتوكّل علي الله فهو حسبه. [15]

به فرموده ي امام علي (ع) هر كس مي خواهد كه رحمت الهي را نصيب خود كند، بايد از شهوات دوري كند و هواي نفس را سركوب كرده و از پيروي او باز ايستد، هر چند كه اين مهم بر اثر شوقي كه نفس به ارتكاب گناه دارد، كاري سخت دشوار است. با اين همه آنها كه عشق خدا در دل، شوق و شور قرب و وصل حق تعالي در سر، اميد به رحمت و غفران الهي در نظر و سلاح تقوي جهت ستيز با نفس امّاره به زشتي ها و پليديها در دست دارند، با عزمي راسخ و قدرتي بي پايان كه از كانون قدرت لايزال الهي نشات مي گيرد. با ستيزي پيوسته به درازاي تمامي عمر و ميداني به فراخي ارض، همواره دشمن نفس را هدف حملات خود قرار مي دهند، و به توفيق پروردگار پيروز و سربلند از ميدان جهاد با نفس بيرون مي آيند، كه خداي وعده فرموده:

قال موسي لقومه استعينوا بالله و اصبروا إنّ الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتّقين. [16]

«موسي قوم خود را گفت: استعانت از خدا جوئيد و بردبار باشيد، به تحقيق كه زمين از آن خداوند است، و از ميان بندگانش هر كه را خواهد، زمين را به ميراث به او بخشد، و سرانجام پيروزي از آن تقوي پيشگان است.»

و اعلموا عبادالله انّ المومن لايمسي و لايصبح إلاّ و نفسه ظنون عنده، فلا يزال زارياً عليها و مستزيداً لها.

«اي بندگان خدا!

آگاه باشيد كه مؤمن شب و روز را سپري نمي كند، جز آنكه نسبت به نفس خويش بدگمانست و پيوسته از او عيب جويي مي كند، و بيش از آنچه انجام داده (اعمال صالح) از وي مي طلبد.»

از نشانه هاي هوشياري و زيركي اينست كه انسان در برابر دشمن خويش همواره آماده دفاع باشد. و هوشيارترين مردم كسي است كه نه تنها در برابر حملات احتمالي دشمن هميشه در كمين بيدار و آماده دفاع مي باشد، بلكه چشم براه است تا در نخستين فرصت مغتنم و مفيد، وي بر دشمن بتازد، و خطر و زيان او را براي هميشه از خود دفع كند. پيامبر اسلام «ص» فرمود:

الكيس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت. [17]

«هوشيار كسي است كه بر نفس خود مسلط است، و براي پس از مرگ تلاش و كوشش مي كند.» آنها كه با فرهنگ قرآن و منطق اهل بيت عصمت و طهارت (ع) آشنايند، به خوبي مي دانند كه بزرگترين و خطرناك ترين دشمن انسان نفس اوست. عامل مهمي كه انسان را از دست يابي به مقام خليفة اللهي بازداشته و او را در پست ترين دركات اسفل سافلين جاي مي دهد، همانا نفس امّارهي به زشتي ها و معصيت هاست. نفس آدمي همواره آمادگي هجوم و وارد آوردن ضربات كُشنده بر حيات و هويت معنوي انسان را دارد. به گونه اي كه اگر لحظه اي انسان زمام اراده و اختيار خود را به وي سپارد، براي هميشه زيانكار و محروم از رحمت حق خواهد شد. و اين خطر به حدي عظيم و جدي است كه پيامبر «ص» مي فرمايد:

الهي لاتكلني الي نفسي طرفه عين ابدا.

«پروردگار من، مرا لحظه اي، اگر چه به اندازه يك چشم بر هم زدن باشد، به نفسم واگذار مكن.» قرآن كه كتاب هدايت و رقاء و فلاح است، و راه دست يابي به رشد و فوز را به انسان مي نمايد. و انگيزه هاي ذّلت و نكبت و سقوط در آتش را به روشني بيان مي كند. در كلامي مقدس با صراحت و قاطعيت هر چه بيشتر از خطر دشمن خانگي و دروني انسان، يعني نفس او سخن مي گويد:

أنّ النفس الامّاره بالسّوه الاّ ما رحم ربّي انّ ربّي غفورٌ رحيم. [18]

«به تحقيق نفس آدمي به زشتي و بدي بسيار فرمانده است، مگر اينكه رحمت و لطف خداوند شامل شود، بدرستي كه خداي من بسيار آمرزنده و رحيم است.»

پيامبر اكرم «ص» نفس امّاره و هوي و هوس او را انگيزه و علت كور و كر شدن انسان غافل مي داند. و عقيده دارد كه اگر آدمي نمي تواند وحي الهي را كه عامل رشد و سعادت انسانهاست بشنود، و اگر توان ديدار اين همه نشانه هاي هدايت و مظاهر لطف و رحمت خداوندي را دارا نيست، اين درماندگي و عجز كه حاصل كور و كر شدن اوست، نتيجه پيروي كردن از نفس و هوي و هوس و آرزوهاي نفساني است، مدلول:

اياكم و الهوي فانّ الهوي يعمي و يصّم . [19]

«از هوس نفس پيرهيز كنيد، به درستي كه هوس انسان را كور و كر مي كند.»

امام علي (ع) مصباح هميشه روشن هدايت و اسوه ي صادق و فائز مبارز با نفس نشانه ي دوري از رحمت پروردگار و برخورداري از خشم خداوند را، روي آوردن به نفس و انحراف از صراط مستقيم مي داند، آنجا كه مي فرمايد:

و إنّ من ابغض الرّجال الي الله تعالي لعبداً و كلّه الله الي نفسه، جائراً عن قصد السّبيل سائراً بغير دليل. [20]

«مبغوض ترين افراد در نزد خداوند متعال كسي است كه خداوند او را به خودش واگذار كرده، ظالمانه از راه حق (صراط مستقيم) بيرون رفته و بي هيچ راهنما و دليلي در حركت است.»

امام علي (ع) در اين فراز از كلام خود، با انسان از يك دشمن بزرگ خانگي سخن مي گويد. و عقيده دارد كه انسان مؤمن در لحظه، لحظه ي شبانه روز عمر خود، در نهايت آگاهي و هوشياري مراقب نفس خود مي باشد. و هميشه مواظب است كه از سوي او خطري متوجه وي نشود. و در نهايت به منظور در امان ماندن از هجوم و وسوسه ي نفس -اين دشمن دروني انسان - همواره نسبت به او بدگمان و در شك است، تا مباد آنكه از ناحيه ي وي آسيبي به او برسد.

ابن ابي الحديد ذيل جمله ي «و نفسه ظَنون عنده» مي نويسد:

«الظنون: البئر التّي لايدري فيها ماء ام لا، فالمومن لايصبح و لايمسي الاّ و هو علي من نفسه، معتقداً فيها التقصير و التضجيع في الطاعه. [21]

«ظنون: چاهي كه نميداني آيا در آن آب وجود دارد يا نه؟ پس مؤمن شب را به روز و روز را به شب نمي رساند، مگر اينكه در پرهيز از نفس است. و عقيده دارد كه در انجام عبادات نفس وي كوتاهي و تقصير دارد.»

از تعبير ابن ابي الحديد اين حقيقت به دست مي آيد، كه مؤمن هميشه نسبت به نفس خود بدگمان باشد. و او را در انجام فرايض ديني و احياء سنن اسلامي ضعيف و قاصر بداند. و با توجه به اين گريز پايي نفس از عبادات و گرايش وي به انواع معاصي و جاذبه هاي مادي، لازم است كه انسان لحظه اي از نفس و وسوسه هايش غفلت نكند. چرا كه اين نفس كامجوي هرگز سر اصلاح و سازگاري با حق را ندارد. و به گفته ي مرحوم حاجي ميرزا حبيب خراساني:

اين نفس بدانديش به فرمان شدني نيست اين كافر بدكيش مسلمان شدني نيست

زين ديو مجو مهر و وفا، صلح و سلامت با يكدگر از آدم و شيطان، شدني نيست

ايمن مشو ار خاتم جم كرد در انگشت ز اهريمن جادو كه سليمان شدني نيست

جز با نفس پير طريقت كه خليل است اين آتش نمرود،گلستان شدني نيست [22]

از آنجا كه نفس اين اژدهاي قهار همواره در كمين و هجوم ا ست، و راهزن بي باكي را مانند است كه هر چند او را به مكافات راهزني عقوبت كنند، دست را از اين كار باز ندارد، براي تنبيه و تزكيه ي نفس از پليديها و معاصي، عبادت پروردگار نيكوترين وسيله است. از اين روي امام علي (ع) به مؤمنين فرمان مي دهد، كه نه تنها مراقب هجوم نفس باشيد، بلكه او را با افزايش عبادات و واداشتن به اقامه ي فرايض ديني مهار كنيد.

علامه خويي رحمه الله عليه ذيل جمله ي «فلا يزال زارياً عليها و مستزيداً لها» مي نويسد:

«(فلا يزال زارياً) اي عايباً عليها في كلّ حين، (و مستزيداً لها) اي مراقباً لاحوالها طالباً للّزيادة لها من الاعمال الصّالحة في جميع الاوقات.»

«در همه حال از نفس عيب جويي مي كند، و همواره مراقبت بر حال نفس دارد، تا از اين راه در همه ي ساعات عمر اعمال صالح بيشتري از وي طلب كند.»

اين حقيقت دارد كه اگر نفس را به عبادت و نيايش و انجام اعمال صالح سرگرم نكني، بي درنگ او فرصت يافته و مي كوشد تا انسان را وسوسه كرده، و در نتيجه از ذكر حق تعالي و عبادت او بازدارد و به سركشي و معصيت برانگيزد. انديشه ي ظريف امام علي (ع) اين حقيقت را آشكار ساخته و به مؤمنان فرمان مي دهد، تا نفس را در همه حال سرزنش و عيب جوئي کنند و از وي انجام عبادات فراوانتري را خواهان باشند. باشد كه در پرتو انجام اعمال صالح لجامي آهنين بر دهان ديو قهار نفس كه همواره در درون آدمي مي غرد و انسان را وسوسه مي كند ، بكوبند. جلال الدين مولوي يكي از فلسفه هاي عبادت را مهار كردن نفس از طريق نيايش و عبادت حق تعالي دانسته و مي گويد:

مشورت با نفس خود گر مي كني

هر چه گويد ، كن خلاف آن دني

گر نماز و روزه مي فرمايدت

نفس امّاره است فكري بايدت [23]

سخن پيرامون مبارزه با نفس دامنه اي وسيع دارد، چندانكه اين اوراق محدود گنجايش بيان مختصري از آن همه را ندارد، و آنان كه مي خواهند اصرار قرآن و احاديث را در پيكار با نفس دريابند، بسنده است كه به كتب احاديث و تفسير قرآن كريم روي آورند. و امّا پيرامون دشمني نفس با انسان و اينكه نفس بزرگترين دشمن آدمي است، آخرين كلام را از پيامبر اسلام «ص» ملاحظه كنيد كه فرمود:

اعدي عّدوك نفسك التّي بين جنبيك. [24]

«خطرناك ترين دشمن تو، نفس تو مي باشد كه در ميان دو پهلوي تو قرار گرفته است.» بي گمان باور داريم كه در جبهه گسترده عمر در آوردگاه گيتي، آنها مي توانند عليه همه ي قدرتهاي طاغوتي و امپرياليستي ضدشرف و فضيلت و اخلاق و انسان جهاد كنند، كه نخست در ميدان مبارزه ي با نفس و جهاد با دشمن دروني پيروز و موفق باشند. چرا كه تا از دسيسه ها و خطرات دشمن خانگي در امان نباشيم، تاب مبارزه با دشمن خارجي را نخواهيم داشت، و به گفته ي سعدي:




  • تو با دشمن نفس همخانه اي
    چه در بند پيكار بيگانه اي



  • چه در بند پيكار بيگانه اي
    چه در بند پيكار بيگانه اي



اينكه رزمندگان اسلام در جبهه هاي جنگ تحميلي آمريكا عليه ايران اسلامي، به پيروزي هاي پياپي دست مي يابند حاصل چيرگي آنها بر نفس است. اين كفرستيزان نخست بر نفس خود پيروز آمده اند، كه دل از دنيا و جاذبه هاي فريبنده اش كنده اند و در قربانگاه عشق به الله، در نيمه هاي شب در ميان سنگرهاي تحت بارش گلوله هاي خمپاره دشمن، با نمازهاي شب و تلاوت قرآن ، نفس را قربان مي كنند. و به هنگامه روز با نثار جان به ديدار و مهماني خدا مي روند. اينان ايثارگران شهيد و شاهدان جهادگر اسلامي هستند كه صلابت رزمشان خواب را بر كاخ نشينان غرب و شرق و مزدوران سرسپرده ايشان پريشان ساخته است. و اگر نبود غلبه اين جوانمردان حامي قرآن، بر نفس و تمايلات نفساني شان، بيگمان اين همه پيروزي و امداد غيبي دست آمد آنها نبود.

[1] ـ نهج البلاغه فيض اسلام، خطبه 175.

[2] ـ سوره حديد، آيه 20.

[3] ـ سوره آل عمران، آيه 164.

[4] ـ شرح نهج البلاغه بحراني، ج 3 ص 354.

[5] ـ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 3 ص 380.

[6] ـ شرح نهج البلاغه خوئي، ج 10 ص193.

[7] ـ شرح نهج البلاغه خوئي، ج 10 ص 193.

[8] ـ شرح نهج البلاغه خوئي، ج 10 ص 194.

[9] ـ المفردات في غريب القرآن، تأليف راغب اصفهاني.

[10] ـ سوره نازعات، آيه 40.

[11] ـ سوره يونس، آيه 15.

[12] ـ نهج الفصاحه ص 76.

[13] ـ نهج الفصاحه ص 18.

[14] ـ مثنوي به خط ميرخاني، ص 228.

[15] ـ سوره طلاق، آيه 2-3.

[16] ـ سوره اعراف، آيه 128.

[17] ـ نهج الفصاحه، ص 465.

[18] ـ سوره يوسف، آيه 53.

[19] ـ نهج الفصاحه ص 201.

[20] ـ نهج البلاغه، خطبه 102.

[21] ـ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 3 ص 380.

[22] ـ ديوان حاجي ميرزا حبيب خراساني، چاپ زوار ص 88.

[23] ـ مثنوي به خط ميرخاني ص 161.

[24] - نهج الفصاحه ص 66.

/ 1