در آفتاب نهج البلاغه - در آفتاب نهج البلاغه (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آفتاب نهج البلاغه (3) - نسخه متنی

علاءالدین حجازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در آفتاب نهج البلاغه

علاءالدين حجازي




بسمه تعالي


فکونُوا کالسّابقيِنَ قَبْلَکمْ وَ الْماضينَ أمامَکمْ، قَوَّضُوا




مِنَ ‌الدُّنيْا تَقْويضَ الّراحِلِ و طَوَوْها طَيَّ الْمَنازِلِ.




«پس مانند پيشتازان قبل از خود باشيد که در پيش روي شما گذشتند، به مانند
کوچ‌کننده‌اي از دنيا خيمه بر کندند ودنيا را سپري کردند به‌گونه گذشتن و طي
کردن کاروانسراهاي ميان‌راه» .




امام علي (ع) اين يکتاپرست صادق و آشنا با اسرار حيات و آگاه به فرهنگ اصيل و کمال
آفرين قرآن، پس از آنکه گرويدگان به خدا را در جهت مبارزه با نفس وخواهش‌هاي
نفساني در فراخناي زمين و زمان بسيج کرد. و همواره بندگان آفريدگار يگانه را به
جهاد با نفس تا هنگامه پرهمينه ديدار خدا فرمان داد، اينک در اين بخش از سخنان
خود چگونگي گذشت از دنيا و سپري ساختنِ حيات را به آنان مي آموزد. و با ارائه
الگوهاي تعالي و کمال، پيروان خود را به پيروي از اين الگوها فرا مي خواند.
الگوئي را که امام معرفي مي کند، پيشتازان راه‌خدا و پويندگان صراط مستقيم و
پيوستگان به رحمت إلهي مي‌باشند.




به منظور شناخت و دريافت دقيق و حقيقي اين فراز از سخنان امام (ع) ناگزيريم نگاهي
به انسان و نقش سازنده او در زندگي داشته باشيم. اعتقادات اسلامي و اصول اساسي و
مباني حياتي قرآن در شرح وتفسير و تبيين زندگي داراي ويژگيها و فلسفه خاصي است.
بر خلاف همه جهان‌بيني‌هاي مادي و فلسفه‌هاي مکاتبِ ساخته فکر بشر که انسان
را در زندان طبيعت و حصار غريزه محبوس مي‌کنند، و براي حيات انسان و فلسفه
پيدايش و آفرينش او جز يک حرکت و تحّول مادي، غايت و هدفي معنوي و روحاني مطرح
نمي‌کنند، اسلام انسان را از فضاي بسته محدود دنيا و زندان تاريک طبيعت و غريزه
به فراخناي جهان گسترده و بيکران جاودانگي و ابديت فرا مي‌کشد. جهان‌بيني
قرآني که از وحي و إلهام خدائي جلوه يافته است همه مرزهاي بسته و حصارهاي
جبرآفرين مکاتب مادي را در برابر انسان مي‌گشايد. و او را از پرانتز بسته
ومحدود پنجاه، شصت، هفتاد، ... و چند سال زندگاني بي‌هدف و فناپذير مادي مطلق
خارج مي‌کند. اين يک سنت إلهي وناموس طبيعي و قانونمندي حتمي و قطعي جهان است که
همه پديده‌هاي جهان رنگ نيستي و زوال بر چهره دارند، که خداي حکيم فرمود:




کلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقي وَجْهُ رَبِّک ذوالْجَلالِ وَ الإکرامِ.




و دراين ميانه دست قدرت إلهي انسان را از ورطه هلاک و زوال بر کشيده و درجهان
خلود و فضاي بي‌پايان ابديت جاي داده است. در بينش اسلامي انسان در برابر اين
امتياز و موهبت إلهي که پهلو به جاودانگي مي‌زند، داراي مسؤوليتها و تعهداتي
است که به تعبيرِ بار گران امانت و تکليف و شهادت در زندگي انسان جلوه کرده است.




آدميزاده مسؤول در برابر پروردگار و خلق او و حيات خويش، به حدي کمال و رشد
وتعالي مي‌يابد که ديگر پهناي جهان با همه گستردگي و فراخيش در چشم‌انداز
اعتقادات او به گونه صدفي تاريک و محدود جلوه مي‌کند، که مي‌خواهد هر چه زودتر
اين صدف را بشکند و گوهر حيات خويش را بنمايد. هنگامي که انسان در پرتو
ايده‌ئولوژي محّرک و ديناميک وحي برپايگاه کمال وجلال انساني تکيه مي‌زند،
تنگي و محدوديت دنيا در چشم‌انداز وي تنگاي محدود رحم مادر را مانند است. انسان
مسلمانِ جهت‌دار و حرکت‌آفرين در روزگار حيات و در بحبوحه مبارزات و مجاهداتش
با شيطان و نفس و طاغوت‌ها براي تحقق آرمانهاي مذهبي و ايده‌آلهاي اسلامي به
مرزي از کمال و رشد دست مي‌يابد، که به اقتضاي رقآء و کمال ذاتي خود جهاني ديگر
با فضائي باز و بي‌پايان مي‌طلبد. چرا که تمامي مراحل کمال ومراتب رشد و رقآءِ
را در دنيا پشت سرگذاشته و با تحقق آرمانهاي مکتب وحي در جهان و انجام اعمال
صالح و ايجاد حرکت‌ها و نهضتهاي اصيل مذهبي در گذرگاه تاريخ، اينک براي ادامه
حرکت تکاملي خود جهاني ديگر، برتر و فراتر از دنيا مي‌طلبد. به اين سروده شاعر
انديشمند پارسي‌گوي توجه کنيد:







  • جِنين است انسان و زهدان جهان
    شود طفل و جُويد حياتي ديگر
    ز دنياي ميرنده گردد رها
    حياتي خداگونه يابد جزا



  • جنين جلوه‌ها نو بيايد در آن
    ز دنياي حيواني آيد به در
    حياتي خداگونه يابد جزا
    حياتي خداگونه يابد جزا



با شناخت اندکي از فلسفه حيات در فرهنگ اسلام و ايده‌ئولوژي وحي به انگيزه حيات
وحرکت انسان در مسير تکامل وتعالي دست مي‌يابيم، و به روشني ضرورت حرکت انسان
در گذرگاه صراط مستقيم مذهب در دوران زندگاني جلوه مي‌کند. ولي با اندک دقتي در
تاريخ حيات انسان و با نگاهي عميق بر گذرگاه راهيان راه عشق و پرستش خداي يگانه،
انسانهائي پرتوان و چهره‌هايي مصمّم و پويا و خستگي ناپذير راد يدار مي‌کنيم.
اينان مؤمنان راستيي هستند که در راه رسيدن به آرمانهاي معنوي و تحقق
ايده‌آلهاي مذهبي لحظه‌اي آرام نمي‌گيرند و هيچگاه از حرکت و انقلاب باز
نمي‌مانند. حقيقتِ ايده‌ئولوژي وحي و فلسفه ديناميک و سازنده قرآن درجان و دل
وانديشه و حيات آنها تجلّي نهايي يافته است. اينان پاکبازان موحدي هستند که در
دوران زندگاني خود در دنيا به مانند طوفاني خروشان، سيلابي جوشان و پويا و
صاعقه‌اي آتش‌افکن و روشن برهمه جلوه‌هاي شيطان و طاغوت و مظاهر تحريف و
توجيه وانحراف مي‌تازند، و با جهادي جاودانه عليه تمامي مظاهر شرک و کفر و فساد
و عوامل و انگيزه‌هاي ضد کمال مانند زن، زور، زر، تزوير، مقام، شهرت و قدرت‌هاي
اهريمني مي‌شورند، و موجوديت آنها را دچار نيستي و هلاک و زوال مي‌کنند. ايشان
در پرتو نهضت جهاني اسلام و در سايه‌سار اميد ـ بخش منطق وحي در شکل قدرتي فعّال
و حرکتي پويا در بستر زمان جاري مي‌باشند، و با استفاده و بهره‌مندي از قدرت
ديناميک و زوال‌ناپذير وانرژي ـ بخش فلسفه إلهي، تمام کژرويهاي فکري و
انحرافات اخلاقي را در مسير حرکت خود به نفع انسان و در رابطه با خدا از ميان
برمي‌دارند. چنين انسانهاي مؤمن و موحد که فلسفه حيات را يافته‌اند و جهت حرکت
زندگي را شناخته‌اند در کلام اميرمؤمنان علي (ع) پيشتازان نام گرفته‌اند.
پيشتازان (سابقين) کساني هستند که در جريان حرکت تکاملي از همه عوامل ضدکمال
مانند: شرک، کفر، نفاق، طاغوت و شيطان بريده‌اند، و با قدرتي که از ايمان به خدا
فراهم آورده‌اند با برخورداري از تجربه‌هاي انسانهاي اسوه ( پيشوايان ديني) به
راه خود در صراط مستقيم ايمان به خدا گام برمي‌دارند. پيشتازان چهره‌هاي موفق
و پيروزي هستند که نه تنها تضادهاي موجود و حاکم بر جامعه را به نفع امت اسلام و
توده‌هاي مظلوم و مستضعف و در ارتباط با خدا حل مي‌کنند، بلکه با توجه به
عملکرد و موضع‌گيري مذهبي پيشوايان معصوم (ع) ( اُسوه‌هاي قرآني) در برابر
انحرافات اخلاقي و حرکتهاي ارتجاعي و طاغوتي، جهت حرکت خود را در نهايت تقوي و
اخلاص به سوي خدا مهربان وحکيم حفظ و پاسداري مي‌کنند.




امام علي (ع) مؤمنان را به ادامه راه پيشتازان نهضت توحيدي اسلام فرا مي‌خواند،
و از گرويدگان راستين به خدا مي‌خواهد، که در دوران زندگاني گذراي دنيا با توجه
به جمعبندي حرکات پيشتازان و راز موفقيت و پيروزي آنها در گذشته، و نيز با
ملاحظه و بهره‌مندي از چگونگي مبارزه و جهاد و حرکت پيشتازان انقلاب اسلامي در
جهان راه و جهت خود را با إلهام از مکتب و امامت پيدا کرده و به حرکت اصلاحي و
اسلامي خود ادامه دهند. دقت و مراقبت ويژه در ايمان، آگاهي، اخلاص، تقوي،
تعهّد، جهاد و حرکت و جهت پيشتازان نهضت توحيد و مکتب وحي از جمله مسائل و
ديدگاههاي جدي و حياتي است که راهيان راه کمال وپيروان راستين امام علي (ع) بايد
از آن غافل نباشند. امام (ع) از راهيان راستين اسلام مي‌خواهد که همواره حرکت
پيشتازان را اُسوه نيکو عالي‌ترين الگو و برنامه راه خود قرار دهند، تا اينکه
سرانجام مانند آنها موفق و پيروز راه کمال را بپيمايند و در دامان تربيت و پرورش
مکتب توحيد ايشان نيز در شمار پيشتازان مکتب اسلام قرار گيرند و حرکت و جهت و
هدفشان برنامه و سرمشق راهنوران آينده صراط مستقيم باشد.




«پيشتازان مانند کوچ کنندگان از دنيا خيمه برکندند، و روزگار آن را چون گذشت از
منزل‌هاي بين راه‌ها سپري ساختند».




انسان در دوران زندگي براي صعود بر ستيغ تکامل وتعالي روحي و اخلاقي تا مرز
دست‌يابي به مقام خليفةاللهي (جانشيني خدا در زمين) مبارزه‌اي پي‌گير و
پيوسته در پيش دارد. و به منظور دست‌يابي به قله رفيع و افراشته کمال وجلال
انساني، نخست بايد انگيزه‌هاي بازدارنده از کمال و حرکت وعوامل ضد کمال را به
خوبي شناسائي کند و سپس به ستيز و جهاد با آنها برخيزد. بي‌گمان در خيز و شتاب
انسان از فرود خاک به اوج افلاک و دست‌يابي به کمال وتعالي اخلاقي و روحاني،
يکي از انگيزه‌هاي سکون و سکوت و بي‌تفاوتي انسان پيوندها، و علايق مادي و
غريزي و خواستهاي نفساني و جلوه‌گريهاي دنيا مي‌باشد.




دنياي فريبنده و إغواگر و امکانات رفاهي ناپايدار آن يکي از بزرگترين و
خطرناک‌ترين عوامل ضد تکامل و تحرک است. دنيائي که ديدگان نافذ و حقيقت بين
امام علي (ع) اين هستي‌شناس همه عصرها و نسل‌ها و پرورده مکتب قرآن آنرا چنين
توصيف مي‌کند:




الدُّنيا تَغُّر و تَضُّرُ و تَمّرُ، إنّ اللهَ تَعالي لَمْ يَرْضَها ثَواباً
لأوْليائه و لاعِقاباً لأعْدآئه




«دنيا مي‌فريبد و زيان مي‌رساند و مي‌گذرد، خداوند متعال ( به خاطر پستي و
حقارت دنيا) راضي نمي‌شود که دنيا را پاداش دوستان خود و يا کيفر دشمنانش قرار
دهد».




وَ الدُّنيا کاسِفَةُ النُّور، طاهِرَةُ الغُرُور، عَلي حين اِصْفِرارٍ مِنْ
وَرَقِها، و إيَاِس مِنْ ثَمَرهِا وَ اغْوِرَارٍ مِنْ مآئها، فَلا
يَغّرنّکُمْ ما اصْبَحَ فيهِ اهْلُ الغُرُورِ، فَانَّما هُوَ ظِلٌّ
مَمْدُودٍ، إلي اَجلٍ مَعْدُودِ.




«نور و روشنائي دنيا پنهان شده، نادرستيهاي آن آشکار شده، برگ دنيا زرد شده و
ثمره آن براي مردم سودي ندارد و آبش فرو رفته و خشک شده، پس به آنچه که گناهکاران
با آن روزگار مي‌گذرانند (ثروت و قدرت) شما را نفريبد، چرا که دنيا مانند
سايه‌اي گسترده تا هنگامي معين است».




البته چنين وصفي از دنيا را امام به هنگامه فترت بعثت وعدم حضور پيامبر (ص) در
دنيا براي آن بيان کرده است.




ايّها النّاس، إنّما الدّنيا دار مجازٍ، و الآخرة دار قرارٍ، فخذوا من ممّرکم
لمقّرکم و لاتهتکوا استارکم عند من يعلم أسرارکم، و أخرجوا من الدّنيا قلوبکم
من قبل أن تخرج منها أبدانکم.




«اي مردم به تحقيق که دنيا سراي گذر است و آخرت سراي ماندگاري و قرار، پس از
گذرگاهتان (دنيا) براي قرارگاهتان ( آخرت) توشه برگيريد. و در برابر کسي که اسرار
شما را مي‌داند (پروردگار) پرده‌هاي عفت خود را پاره نکنيد. ودلهاي خود را از
دنيا خارج کنيد، پيش از آن که بدنهاي شما را از دنيا بيرون کنند».




دارٌ بالبلاء محفوفةٌ و بالغدر معروفةٌ، لاتدوم أحوالها، و لايسلم نزّالها ...




«دنيا سرائي است که غم واندوه آنرا فرا گرفته، و به مکر و دغا شهرت يافته، حالات
آن ماندگار نيست و واردشدگان در آن سالم نمي‌مانند ...»




من هوان الدّنيا علي الله أنّه لايعصي إلاّ فيها و لاينال ما عنده إلاّ بترکها




«از نشانه‌هاي خواري و پستي دنيا نزد خدا اين است که خدا را جز در دنيا معصيت
نکنند، و به آنچه نزد خداست دست نيابند، مگر به ترک دنيا».




يا نوف، طوبي للّزاهدين في‌الدّنيا، الراغبين في‌الآخرة، اولئک قومٌ
اتّخذوا الأرض بساطاً و ترابها فراشاً و ماءها طيباً و القران شعاراً و الدّعاء
دثاراً ...




«اي نوف، خوشا حال دل بريدگان از دنيا و شيفتگان به آخرت، اينان گروهي هستند که
زمين را فرش وخاک آنرا بستر وآب آنرا شربت گوارا و قرآن را پوشاک ظاهر و نيايش و
دعا را جامه خود قرار داده‌اند...»




والله لدنياکم هذه أهون في عيني من عراق خنزير في يدٍ مجذومٍ




«به خدا سوگند که اين دنياي شما در چشم‌انداز من از استخوان بي‌گوشت خوک در دست
فردي جذامي پست‌تر و بي‌ارزش‌تر است».




فتزوّدوا في‌الدّنيا، من‌الدّنيا، ما تحرزون به أنفسکم غداً.




«پس در دنيا، از دنيا توشه برگيريد، توشه‌اي که فرداي قيامت خود را به وسيله آن
از عذاب نگهداريد» و بسياري وصفهاي دقيق ديگر از دنيا که در نهج‌البلاغة امام
آمده است و در اين صحيفه نمي‌گنجد. اين سخنان حکمت‌آميزخواه از زبان گوياي
امام علي (ع) و يا پيامبر (ص) و يا هر يک از معصومين (ع) که در توصيف دنيا بيان شده،
خود آژير خطري است در گوش جان آدمي، تا مگر انسان دنيا را دريابد و بشناسد و تنها
از آن در حد يک وسيله براي تعالي خويش و حرکت به سوي خدا استفاده کند. ناگفته
پيداست که مذمّت دنيا به اين جهت نيست که به سراغ انديشه‌هاي خرافي مرتاضان و
زاويه‌نشينان مرتجع برويم، که همه مسؤوليتها و تعهدات ديني و اخلاقي و اجتماعي
را به بهانه پوچي و بي‌ارزشي و ناپايداري دنيا رها کرده‌اند. چرا که خداي حکيم
در رابطه با دنيا و برخورداري از نعمت‌هاي آن و روي‌آوري به مسؤوليتهاي دنيايي
فرمود:




وابتغ فيما اتيک الله الّدار الآخرة و لاتنس نصيبک من الدّنيا وأحسن کما أحسن
الله إليک ولاتبغ الفساد في ـ الأرض إن الله لايحب المفسدين.




«آنچه که خداي ترا در سراي آخرت بخشيده بجوي، و بهره خود را از دنيا نيز فراموش
مکن، و همانگونه که خدا به تو نيکي کرده است نيکي کن، و برروي زمين در جستجوي
فساد مباش، به تحقيق که پروردگار فسادکنندگان را دوست نمي‌دارد.»




قل من حرّم زينة الله التّي أخرج لعباده و الطّيبّات من الرّرزق قل هي للّذين
آمنوا في‌الحيوة الدّنيا خالصةً يوم القيامة، کذلک نفصّل الآيات لقومٍ يعلمون
.




«بگو زينت خدا را که براي بندگان خود بيرون آورده و روزيهاي پاکيزه را، چه کسي
حرام کرده،؟ بگو آن در قيامت مخصوص کساني است که در دنيا ايمان آوردند، اين چنين
آيات را براي مردمي که بدانند تفصيل مي‌دهيم».




الم ترأنّ الله سخّر لکم ما في‌الأرض و الفلک تجري في‌البحر بامره و يمسک
السّماء أن تقع علي الأرض إلاّ باذنه إنّ الله بالنّاس لرؤفٌ رحيمٌ.




«آيا نمي‌بيني که خدا براي شما رام کرده است آنچه را که در زمين است، و کشتي که
در دريا به فرمان او مي‌رود، و اينکه آسمان را از افتادن بر روي زمين نگاه
مي‌دارد، مگر به فرمان او، هر آينه خداوند نسبت به مردمان مهربان و رحيم است».




و آيات ديگري که از حوصله اين نوشته بيرون است و همگي دلالت براستفاده از دنيا و
برخورداري از مسائل و موضوعات و پذيرش تعهدات و مسؤوليتهايي است که زندگاني اين
جهان به ما واگذار کرده است. بنابراين مقصود از نکوهش دنيا هدف قرار دادن آنست
درحالي که وسيله‌اي براي تقرّب به خدا ودستيابي به کمال و رقآء بيش نيست.




با توجه به اين حقايق و واقعيتهاي هستي است که امام علي (ع) يکي از ويژگيهاي
پيشتازان (سابقين) راه خدا را عدم دلبستگي و پيوند آنها به دنيا و فريبندگيها و
پديده‌هايش دانسته است. و در وصف پيشتازان مي‌گويد:




«آنان از دنيا دل بريده‌اند به مانند مسافران کوچ کننده‌اي که خيمه بر
مي‌کنند، و روزگار را سپري کردند به گونه گذشتن از منزل‌هاي بين‌راه».




امام علي (ع) در اين فراز از کلام راهنما و راه‌گشاي خويش مي‌خواهد که پيروانش
به سبکباري آزادگانِ دنيا رها کرده، در ايّام عمر باتکيه به پروردگار و با
پيروي از سابقين از دنيا بگذرند و به سبکبالي پرنده‌هاي بهاري از فراخناهاي
سرسبز و فريبنده متاع دنيا به سوي ملکوت اعلا و پايگاه قُربِ پروردگاري پرکشند.




علامه محقق حاج ميرزا حبيب‌الله هاشمي خوئي قدس سرّه، ذيل اين بخش از سخنان
امام (ع) مي‌نويسد:




«(فکونوا کالسّابقين قبلکم) إلي الجنّه ( والماضين أمامکم) من المؤمنين
الزّاهدين في‌الدّنيا والّراغبين في‌الآخرة(قّوضوا من‌الدّنيا تقويض
الّراحل) يعني انّهم قطعوا علايق الدّنيا وارتحلوا الي الآخرة کما أنّ الّراحل
إذا ارادالارتحال يقّوض متاعه و ينقض خيمته و يهدم بناءه (وطووها طيّ المنازل)
أي طووا أيام‌الدّنيا و مدة عمرهم کما يطوي المسافر منازل طريقه».




«(پس مانند پيشتازان قبل از خود باشيد) که به سوي بهشت شتافتند (کساني که از پيش
روي شما گذشتند) گروهي از مؤمنان دل برکنده از دنيا وشيفتگان و دلدادگان به
آخرت. (از دنيا به مانند کوچيدن مسافر، کوچ کردند) يعني آنان از دلبستگي‌هاي
دنيا بريدند و به سوي آخرت شتافتند، به گونه مسافري که چون آهنگ کوچ کند، کالاي
خود را برمي‌چيند و خيمه خويش برمي‌کند. (ودنيا را سپري کردند به مانند گذشتن
از جايگاههاي بين راه) و روزگار خود را در دنيا سپري کردند و دوران عمرشان را
چونان مسافري که منزل‌هاي ميان‌راه را طي مي‌کند، به پايان رساندند».




کمال‌الدين ميثم بحراني شارح و مفسر بزرگ نهج‌البلاغة نيز در شرح اين بخش از
کلام امام علي (ع) نوشته است:




«ثمّ أمرهم أن يکونوا کالسّابقين من أکابر الصحابة والماضين أمامهم إلي الجنّة
في‌الإعراض عن‌الدنيا، و استعار لفظ‌التقويض والطّي لقطعهم علائق الدّنيا و
رحيلهم إلي‌الآخرة کما يقّوص‌الراحل متاعه للسفر، و يطوي خيامه للرحيل».




«سپس آنان را فرمان مي‌دهد که مانند پيشتازان از بزرگان صحابه باشند که پيش روي
ايشان از دنيا گذشتند، و به سوي بهشت با پرهيز و إعراض از دنيا شتافتند. و
إستعاره و وام گرفتن لفظ کوچيدن و گذشتن به خاطر بريدن ايشان به خاطر
وابستگي‌هاي دنيا و کوچ کردن آنان به سوي جهان ديگر است. آنچنانکه مسافر ابزار
سفر برمي‌چيند، و به خاطر کوچيدن خيمه‌هاي خود را در هم مي‌پيچد».




فضيلت قرآن در کلام امام (ع)

و اعلموا أنّ هذاالقرآن هو النّاصح الذّي لايغشّ و الهادي الذّي لايضلّ، و
المحّدث الذّي لايکذب، و ماجالس هذاالقرآن أحدٌ إلاّ قام عنه بزيادةٍ أو
نقصانٍ: زيادةٍ في هديً، و نقصانٍ من عميً.




«بدانيد که به تحقيق اين قرآن پنددهنده‌ايست که غش در کلام ندارد، و راهنمائي
است که گمراه نمي‌کند، و سخنگوئي است که دروغ نمي‌گويد، و کسي در برابر قرآن
نمي‌نشيند مگر اينکه از کنار آن برخيزد، به فزوني يا کاستي، افزوني در هدايت و
کاستي از ناداني و کوري‌دل».




امام علي (ع) در اين بخش از سخنان خود به بيان فضيلت قرآن مي‌پردازد. و قابل
توجّه اينکه فردي از قرآن سخن مي‌گويد که پرورش ـ يافته دامان پر فيض و برکت
قرآن است و کام جانش از آغاز حيات با زلال گواراي رحمت وهدايت قرآن سرشار و
شاداب شده است.




امام علي (ع) خود قرآن ناطق است و وجود مقدسش تجسم عيني و عملي قرآن کريم
مي‌باشد، از اين‌رو بيان امام در توصيف قرآن گوياترين و بليغ‌ترين کلام در
معرفي کتاب خداست. وهر کس مي‌خواهد قرآن را آن چنانکه هست إدراک کند لازم و
ضروري است که به اين بخش از گفتار امام که در فضيلت قرآن است، بيش از پيش توجه
کند. چرا که قرآن کتاب حيات است و آينه تمام‌نماي کاينات و برنامه زندگي و
برنامه هدايت انسان از سوي خدا، درجهت ارشاد آفريدگان خويش.




شايسته است امروز که بيش از هر زمان ديگر بندگان خدا دچار تيرگيهاي انحراف،
گناه، فساد، شرک، کفر ونفاق مي‌باشند، به قرآن روي‌آور شوند، و از اين
کتاب‌نور قبسي‌برگرفته به جنگ با ظلمات اجتماعي و تاريکي‌هاي اعتقادي و
سياهي‌هاي فکري بشتابند. و اين سخن هدايت ـ بخش پيامبر اسلام (ص) را به ياد آورند
که فرمود:




إذا التبست عليکم الفتن کقطع الليل المظلم فعليکم بالقرآن.




«هرگاه فتنه‌ها به مانند پاره‌هاي تاريک شب شما را فرا گرفت، پس بر شما باد
روي‌آوري به قرآن».




1 ـ قرآن پند دهنده صادق ( هوالنّاصح الذّي لايغش).

نخستين فضيلتي که در کلام امام براي قرآن ذکر شده، صداقت و صحت هدايت قرآن است
در اندرزگويي و موعظه انسان. چرا که دوران زندگي انسان افراد بي‌شماري
انديشه‌ها و توطئه‌هاي شوم و نيت‌هاي پليد خود را در پوششي از اندرزهاي
دلنشين و موعظه‌هاي فريبنده پنهان مي‌کنند، در حالي که در وراي اين نصيحت‌ها
و موعظه‌ها اغراض شوم و اهداف شيطاني آنان پنهان است. چه بسيارند ناصحاني که به
ظاهر دلسوز و شفيق و راهنما جلوه مي‌کنند، در حالي که نيّت و هدف آنها از اين
دلسوزي ها و نصيحت ها نابودي و شکست طرف نصيحت است. و در حقيقت با اين موعظه‌ها و
پندها راه را براي دستيابي به خواستها و تحقق نقشه‌هاي شوم خويش هموار مي‌کنند.
نگاهي به تاريخ حکومت سلطه‌جويان خود کامه مستبد گوياي اين واقعيت تلخ است که
همواره ديکتاتورهاي حاکم در برخورد با مردم مستضعف و انبوه آزاديخواهان
برخاسته به ستيز با ستم وجور حاکمان، زبان به پند و اندرز مي‌گشايند و از راه
خيرخواهي و دلسوزي نسبت به ملّت‌ها، مي‌کوشند تا آنان را دوباره بفريبند. و با
تظاهر به صلاح‌انديشي و مصلحت‌خواهي مردم، سلطه شوم وسايه کثيف خود را همچنان
بر سر جوامع انساني تحت سلطه حفظ کنند. در دنياي کنوني و عالم ديپلماسي امروز
هم، تمامي سياستمداران حقه‌باز و مردم ـ فريب با تظاهر به دفاع از آزادي و
حمايت از جهان سوم، و ايجاد فضاي باز انديشه و فرهنگ وحرکت به سوي تمدن و ترقي،
توده‌هاي محروم و مستضعف را تحت استثمار و نفوذ و حاکميت خويش قرنهاست که اسير
کرده و همچنان براي حفظ موقعيت و پرستيژ حاکمانه خويش سياست‌بازي مي‌کنند. و
ماسک فريب بر چهره دارند و بر سرنوشت و مقدّرات مردم حکومت مي‌کنند. همه اين
دژخيمان بدسگال و اهريمنان فرشته‌روي با توطئه‌ها و دسيسه‌هاي گوناگون در پي
چپاول و نابودي مردم محروم و درمانده‌اند، در حالي که فرياد خيرخواهي و اندرز
مصلحت‌انديشي و نجات محرومان از حلقوم کثيف وناپاکشان دنيا را پرکرده است.
ديپلماسي غربِ متجاوز با شعار رسيدن به تمدن و رشد علمي و فرهنگي و اقتصادي
ملّت‌ها را تاراج مي‌کند. و سياست‌بازي شرقِ چپاولگر با تظاهر به حمايت از
محرومان و کارگران و پيشه‌وران و به حکومت رساندن محرومان به غارت و چپاول
توده‌هاي محروم و مستضعف سرگرم است. دکترين سياست‌هاي غربي و پروگرام
سياست‌هاي شرقي همه براساس فريب، خدعه، دروغ، خيانت و اسارت ملت‌هاي محروم و
ناآگاه استوار است، اگر چه به ظاهر منادي آزادي، صلح، علم، تمدن، فرهنگ و حکومت
مردم بر مردم مي‌باشند. در اين ميانه قرآن کتاب هدايت و موعظه، ناصحي شفيق و
اندرزگوي صادقي است که در نهايت رحمت وشفقت و کرامت به موعظه و ارشاد و هدايت
برخاسته، و تاريخ گواه است که هرکس به دامان قرآن پناه آورده و گوش‌جان به
نصايح و مواعظ إلهي سپرده است، رستگاري و پيروزي را به حقيقت يافته است. چرا که
قرآن کلام و بيان و موعظه إلهي است، و خداي عليم وحکيم از گذرگاه علم و حکمت
بي‌پايان به ارشاد و هدايت و موعظه بندگان خويش پرداخته، و منطق وحي نيز در
نهايت صراحت‌گوياي اين حقيقت است آنجا که مي‌فرمايد:




يا ايّها النّاس قد جاءتکم موعظةٌ من ربّکم و شفاءٌ لما في‌الصّدور و هديً و
رحمةٌ للمؤمنين.




«اي مردم به تحقيق که از سوي پروردگارتان موعظه‌اي براي شما فرود آمدکه شفاي
دلها، و هدايت و رحمت براي گرويدگان است».




پيامبر اسلام (ص) که رحمت خدا براي جهانيان و راهنماي مردم به فلاح و نجاح است
درباره قرآن، اين عروة‌الوثقايِ إلهي اينگونه سفارش مي‌کند:




ان هذاالقرآن سبب طرفه بيدالله و طرفه بايديکم فتمسکوا به فانّکم لن تضلوا ولن
تهلکوا ابدا.




«به تحقيق اين قرآن ريسماني است که يک سوي آن در دست خدا و ديگر سويش به دست
شماست، پس به آن چنگ زنيد، به درستي که با اين اعتصام هرگز تا ابد گمراه و هلاک
نمي‌شويد».




امام علي (ع) اين آشناي با کتاب خدا و پرورده معارف و مواعظ قرآن در کلامي بس بليغ
و شيوا درباره کتاب حق تعالي مي‌فرمايد:




فالقرآن آمرزاجر وصامت ناطق و حجة الله علي خلقه.




«پس اين قرآن (کتاب خدا) فرمانده و بازدارنده وخاموش سخنگو و حجّت پروردگار
برآفريدگان است».




2 ـ قرآن راهنمائي که گمراه نمي‌کند( والهادي الذّي لايضل)

دومين فضيلت از فضائلي که امام (ع) براي قرآن بيان فرموده، اينست که قرآن تنها
راهنمائي است که پيروان خويش را هرگز گمراه نمي‌کند. چرا که در مسير هدايت
انسانها اگر چه قرآن کتاب هدايت به سوي مقصد کمال و تعالي اخلاقي و روحاني است.
ولي در حقيقت قرآن ابزار هدايت است و هادي حقيقي ذات اقدس ربوبي است، که از هر
نقص و جهل و ضعف بدور است. از ضروريات مسأله هدايت و هادي آگاهي و علم و رحمت و
محبت هادي نسبت به مُهتدي است. چرا که راهنما از گذرگاه محبت و عشق و رحمت نسبت
به مُهتدي در جهت هدايت او تلاش مي‌کند. روشن است که اگر هادي در امر هدايت فاقد
علم و آگاهي باشد، نه تنها نمي‌تواند مُهتدي را به مقصود و مطلوب برساند بلکه
موجب گمراهي و ضلالت وي خواهد شد. و امام (ع) از اين روي قرآن را راهنمائي
مي‌داند که گمراه نمي‌کند، چرا که درحقيقت و واقع پروردگار هادي مؤمنان به
قرآن است و ذات اقدس پروردگاري عالم به حقايق و اسرار جهان ورحيم و رئوف نسبت به
بندگانست، و آيات مبارکات ذيل گواه اين معني است:




وعنده مفاتح الغيب لايعلمها إلاّ هو ويعلم ما في‌البّر و البحر و ما تسقط من
ورقةٍ إلاّ يعلمها و لاحبّة في ظلمات الأرض و لارطبٍ و لايابسٍ إلاّ في کتاب
مبينٍ.




ألم يعلموا أنّ الله يعلم سرّهم و نجويهم و أنّ الله علاّم الغيوب.




يعلم خائنة الأعين و ما تخفي الصّدور.




فان کذّبوک فقل ربّکم ذو رحمةٍ واسعةٍ و لايردّ بأسه عن القوم المجرمين.




ولمّا جآء أمرنا نجيّنا هوداً و الذّين آمنوا معه برحمةٍ منّا و نجيّناهم من
عذابٍ غليظٍ.




و الهکم اله” واحد” لا إله ألاّ هو الرّحمن الرّحيم.




فمن تاب من بعد ظلمه و أصلح فانّ الله يتوب عليه إنّ الله غفورٌ رحيمٌ.




و آيات بسياري در قرآن که بيانگر علم و رحمت پروردگار است و در سوره، سوره قرآن
نشاني از آنها مي‌يابيم و اکنون در حوصله اين بحث نمي‌آيد، همه دلالت برآگاهي
و رأفت و رحمت آفريدگار نسبت به آفريدگانش دارد. بنابراين قرآن که کتاب هدايتِ
إلهي جهت ارشاد انسانهاست، تنها راهنمائي است که به حق آدميان را به خير وصلاح و
صواب و حق وعدل ومساوات وايمان و علم و آزادي و فلاح هدايت مي‌کند، بي‌آنکه
ذره‌اي احتمال خطا و گمراهي در هدايت وي تصوّر شود. و اين صحت و حتميّت وقطعيّت
درهدايت فقط منحصر به قرآن است. چرا که ديگر هاديان به اقتضادي محدوديّت آگاهي و
محبت و دلسوزيشان نسبت به پيروان احتمال گمراه کردن رهروانشان وجود دارد. و در
برخي موارد نيز امکان گمراهي پيروان آنها حتمي است.




3 ـ قرآن سخنگوئي که دروغ نمي‌گويد( والمحّدث الذّي لايکذب)

سومين فضيلت قرآن از ديدگاه امام علي (ع) صداقت در کلام و راستي گفتار قرآن است،
که امام به آن اشاره فرموده وهرگز احتمال کذب در بيان قرآن نيست. واين فضيلت را
نيز قرآن به اعتباري که کلام حق تعاليه مي‌باشد داراست، چرا که قرآن کتابِ وحي
إلهي است و وحي از مصدر علم و کانون حکمت پروردگاري نشأت مي‌گيرد، و آنچه که از
ناحيه ذات پروردگار صادر شود گمان کذب و خطا در آن محال است. ديگر اينکه گوينده
کلام هنگامي گفتار خود را به پليدي کذب مي‌آلايد که نيازمند وبيمناک باشد. دروغ
در کلام گوينده براي رفع نياز و جلب منفعت و دفع خطر و تحصيل آرامش دل است. قرآن
کلام خداست و به همين جهت از آلودگي کذب بدور است، چرا که گوينده اين سخنان
آفريدگار دانا و توانا و صمد است. او که قدرت و توانائيش فوق همه قدرتهاست و همه
کاينات نيازمند به او و او از هر چه درانديشه آدمي بگنجد بي‌نياز است، و منطق
وحي گويا و شاهد اين حقيقت است، آنجا که مي‌‏فرمايد:




يا ايّها النّاس أنتم الفقرآء إلي الله و الله هو الغنيّ الحميد .




گويندگان دروغگو، زبون افرادي هستند که در پناه کذب و خيانت در گفتارشان،
مي‌کوشند تا ذّلت و زبوني وناتواني خويش را جبران کنند. و يا با رديف کردن کلمات
و ترکيب جملاتي سراسر کذب و خطا منافع و مصالحي را براي خود فراهم آورند. دنائت
ذاتي و خباثت ضمير و تاريکي دل و تباهي انديشه، دروغگو را به بيان سخنان کذب
وامي‌دارد، و اين همه که بيان شد ظلمات و آلودگي است و در حوزه وجودي و حيات
انسان نيازمند وناتوان مي‌گنجد. و از آستان قدس حضرت پروردگاري دور است، که او
خالق و آفريدگار و مظهر ومُظهر نور و قداست و طهارت است. بنابراين هرگز در کلام
باريتعاليه تصُّور کذب هم نمي‌رود، چرا که صمد و قدير است. و به همين دليل امام
(ع) يکي از ويژگيها و فضيلت‌هاي قرآن را صداقت در کلام و صحت در بيان ذکر فرموده
است.




4 ـ قرآن کتاب افزايش هدايت و کاهش جهل و گمراهي

(و ما جالس هذاالقرآن احد إلاّ قام عنه بزيادة اونقصان: زيادة في هدي، و نقصان من
عمي).




از ويژگيهاي جهان هستي موضوع تأثير و تأثّر است. (اثر گذاري و اثر پذيري) به اين
بيان که همه پديده‌هاي جهان در رابطه با يکديگر حالت اثرگذاري واثر پذيري نسبت
به يکديگر دارند. و همه موجودات در رابطه با يکديگر عمل مي‌کنند و در حوزه وجود
و حيات خود بر محيط اثر مي‌گذارند و از شرايط و امکانات محيط نيز متأثّرند.
انسان نيز از اين قاعده مستثني نيست و در پرتو استعدادها و توانائي‌هاي خود بر
محيط و پديده‌هائي که با آنها در ارتباط است اثر مي‌گذارد و از آنها نيز متأثّر
است. هرگاه با نور و علم و طهارت وايمان و مظاهر اخلاص و تقويه مربوط باشد، اين
ارتباط مفيد و مثبت باعث روشني و آگاهي و قداست و ايمان و اخلاص وي مي‌شود. و اگر
با پليدي و شيطان و مظاهر فساد و عصيان و شرک مربوط باشد، همين پيوستگي موجب
آلودگي دل و انديشه و عمل او خواهد شد. با توجه به اين واقعيت غير قابل انکار
امام علي (ع) قرآن را عامل افزايش آگاهي و هدايت و باعث کاهش جهل و ناآگاهي
مي‌داند. و عقيده دارد که از آثار ارتباط و مجالست با قرآن اينست که هرکس با
قرآن مربوط و محشور شود، مادام که اين پيوند مقدس محفوظ بماند در مسير هدايت
پيشرفت مي‌کند و از گمراهي و جهل رهايي مي‌يابد. چرا که قرآن کتاب هدايت است و
با فراهم آمدن هدايت و با تحقق راه‌يابي و ارشاد و آگاهي انسان، ضلالت و جهل ازو
ي دور خواهد شد. همنشين قرآن از ظلمات گمراهي رهايي يافته و به کانون نور وايمان
مربوط خواهد شد، زيرا قرآن کتابي است که به اذن و اراده إلهي باعث خروج آدميان
از ظلمات به نور است، به مدلول:




الرا، کتابٌ أنزلناه إليک لتخرج النّاس من الظّلمات إلي النّور باذن ربّهم إلي
صراط العزيز الحميد .




و قرآن عامل افزايش هدايت و راه‌يابي پرهيزکاران آشنا و محشور با آيات آنست به
شهادت:




الم، ذلک الکتاب لاريبٍ فيه هديً للمتّقين




علامه محقق حاج ميرزا حبيب‌الله هاشمي خوئي در شرح اين بخش از سخنان امام
مي‌نويسد:




(واعلموا انّ هذاالقرآن هوالنّاصح) المشفق (الذّي لايغشّ) في ارشاده إلي وجوه
المصالح کما أنّ النّاصح الصديق شأنه ذلک (و الهادي الذّي لايضل) من اهتدي به. (و
المحّدث الذّي لايکذب) في قصصه واحاديثه و اخباره. قال ابوعبدالله (ع) فيما روي
في الکافي عن سماعة ‌بن مهران عنه (ع) إنّ العزيز الجبّار انزل عليکم کتابه وهو
الصّادق البّار فيه خبرکم و خبر من قبلکم و خبرمن بعدکم وخبرالسمآء و الأرض
ولوأتاکم من يخبرکم لذلک تعجّبتم. (و ما جالس هذاالقرآن احد الأقام عنه ...)
استعار لفظ المجالسة لمصاحبته و ملازمته و قرآئته و التدبر في الفاظه و معانيه.




«(و بدانيد که به تحقيق اين قرآن ناصح) دلسوز و شفيق ( اندرزگوي بي‌آلايش و خلاف)
پند دهنده‌ايست که در راهنمائي و ارشادش به سوي خير و مصلحت خلاف نمي‌گويد،
آنچنانکه مقام و مرتبه ناصح و صادق و دلسوز اين است. (و راهنمائي است که گمراه
نمي‌کند) هدايت کننده‌ايست که هرکس او را پيروي کند گمراهش نمي‌کند. (وسخنگويي
است که دروغ نمي‌گويد) قرآن سخن‌پردازيست که در سرگذشت‌ها وگفتار و خبرهايش
دروغ نمي‌گويد. ابوعبدالله (ع) [امام صادق (ع)] بنا به آنچه در کتاب اصول کافي
سماعة بن مهران از آن حضرت نقل مي‌کند، فرموده است که: به تحقيق پروردگار عزيز
جبّار کتاب خود را بر شما فرو ستاد و او خدائي صادق است. در کتاب خدا اخبار شما،
پيشينيان شما، و آيندگانتان و آسمان وزمين بيان شده است، در حالي که اگر شما را
کسي آيد که از اين موضوعات خبر دهد دچار شگفتي مي‌شويد. (وکسي همنشيني با اين
قرآن نمي‌کند مگر اين که از کنار آن برخيزد...) و کاربرد کلمه مجالست به جاي
مصاحبت و همراهي، خواندن و انديشه کردن درکلمات و آيات و معاني آن است».




واعلموا أنّه ليس علي احدٍ بعدالقرآن من فاقةٍ، و لا لأحدٍ قبل القرآن من غنيً،
فاستشفوه من أدوانکم، و استعينوا به علي لأوانکم، فانّ فيه من اکبرالدّآء، و هو
الکفر و النّفاق و الغيّ و الضّلال.




«و بدانيد که به تحقيق براي هيچ کس با داشتن قرآن فقر و نيازمندي نيست و نيز براي
احدي دور از قرآن بي‌نيازي ممکن نيست، پس بهبودي و درمان دردهايتان را در آن
بجوئيد، و در سختي و گرفتاري از آن ياري بجوئيد. پس به درستي که در قرآن درمان
بزرگترين دردها که کفر و نفاق و تباهي و گمراهي است وجود دارد».




قرآن کتابي است که همه اسرار حقايق ملک و ملکوت را در بردارد. قرآن کتاب طبيعت و
مآورآءِطبيعت، فيزيک و متافيزيک، شهود و غيب است. قرآن اين مجموعه وحي إلهي
پاسخگوي همه نيازهاي مادي، معنوي، دنيوي، اخروي، اعتقادي، فرهنگي، سياسي،
اجتماعي و اقتصادي است. قرآن کتاب مقدسي است که از آبشار وحي و علم و حکمتِ
پروردگار سرچشمه مي‌گيرد، و از اين روي توانائي ساختن و پرورش انسان، جامعه،
فرهنگ و تمدن و ممتازترين مدينه فاضله اخلاقي را دارد. تاريخ اسلام و مسلمين
گواه است که هرگاه و در هرجا مردمي محروم و مستضعف با تمامي هستي و از سويداي جان
مؤمن به اسلام شده وبه قرآن تمسّک يافته‌اند، پيروزي وبهروزي ورقآء و رشد را
بهره برده‌اند. و اين بيانگر اين حقيقت است که قرآن کتاب مبارک و مطهري است که
جامع همه معارف و حقايق و معالمي است که مورد نياز انسان در هر عصر و نسلي است.
آيات روشن اين کتاب مبين خود گوياي اين حقيقت محتوم است، آنجا که مي‌فرمايد:




... و ما تسقط من ورقةٍ إلاّ يعلمها و لاحبّةٍ في ظلمات الأرض و لارطبٍ و لايابسٍ
إلاّ في کتابٍ مبينٍ.




إنّا نحن نحيي الموتي و نکتب ما قدّموا واثارهم و کلّ شيٍء أحصيناه في إمامٍ
مبينٍ




اين بخش از کلام امام (ع) بيانگر چند مطلب مهم و قابل توجه است، و ايکاش مؤمنان
به قرآن و امام (ع) با تمامي وجود اين حقايق را که از کلام ايشان متجلي است إدراک
و اقدام کنند. نخستين موضوع مهمي که امام به آن اشاره فرموده‌اند: اينستکه
پيروان قرآن با دارا بودن اين مجموعه وحي إلهي هيچگونه نياز فکري وفرهنگي و
علمي و حياتي به هيچ کتاب و مکتب ومسلکي ندارند. چرا که قرآن برنامه زندگي
وسازندگي انسان، از سوي پروردگار عليم و حکيمي طرح و برنامه‌ريزي شده، که
آگاهي کامل به انسان وحيات ونيازمنديهاي مادي ومعنوي او دارد. بنابراين قران
از چنان غناي فرهنگي برخوردار است که جاي هيچ نيازي به کتاب و مکتب ديگري باقي
نمي‌گذارد. و در مقابل همه مکتب‌ها و ايده‌ئولوژيها و کتابهاي پرداخته انديشه
و ذهن انسانها به دليل محدوديت آگاهي و بصيرت صاحبانشان از مسائل، در هيچ حال
ودرهيچ شرايط زماني و مکاني و اجتماعي توانائي پاسخگوي به همه نيازمنديهاي
روحي وفکري و مادي انسان را ندارند.




ديگر اينکه دردهاي ظاهري و باطني و بيماريهاي فکري و روحي شما را قرآن با
جامعيّت وشمولي که داراست پيشگيري و درمان مي‌کند. با توجه به اين حقيقت درمان
دردهاي فردي و اجتماعي و قومي و بن‌بست‌هاي تاريخي و تضادهاي حاکم و موجود
درجامعه را در قرآن بجوئيد که شفاي دلهاي شما است. و درگرفتاريها و مشکلات زندگي
از قرآن ياري بجوئيد، که قدرت حل مشکلات و رفع معضلات شما را در پرتوقدرت و حکمت
إلهي دارد. چرا که استعانت از قرآن بي‌گمان استعانت از حق‌تعاليه است و هر کس
از غير خدا ياري بجويد، نه تنها ياري نخواهد ديد، که ذليل هم مي‌شود.




مطلب سوم و مهمي که درگفتار شيواي امام جلب توجه مي‌کند، اينستکه امام
بزرگ‌ترين بيماريها را معرفي کرده و درمان آن را نيز در قرآن مي‌داند.
بزرگ‌ترين و خطرناک‌ترين بيماري را امام بيماري دل و انديشه دانسته و
مي‌فرمايد:




فان فيه شفآء من اکبر الدآء و هوالکفر و النّفاق و الغّي و الضّلال.




بزرگ‌ترين بيماريها کفر (پوشانيدن وکتمان حقايق) نفاق (ناباوري حق و تظاهر به
پذيرش آن با ريا و تظاهر و نقش‌بازي) غّي ( تباه کردن و به فساد کشيدن انديشه)
ضلال (گمراهي در اعتقاد و عمل وخطا در جهت‌گيري و شناخت هدف است). پژوهش ونگرشي
عميق در قرآن بيانگر اين حقيقت است که در فرهنگ اسلامي و بينش قرآني دردي بدتر و
بيماريي خطرناک‌تر از آنچه امام از آنها ياد کرد وجود ندارد. از ديدگاه امام
علي (ع) درمان اين دردهاي بزرگ در قرآن آمده است و حق هم همين است، چرا که قرآن
بيماري کفر را با داروي ايمان ونفاق را با اخلاص وغّي را با رشد وضلالت را با
هدايتِ از سوي پروردگار درمان مي‌کند. به بيان ديگر هنگامي که امام (ع) فرمان
درمان اين دردها را در توسل به قرآن صادر مي‌کند، اشاره‌اي لطيف به سلامتي روح
و دل دارد که از طريق قرآن براي انسان فراهم مي‌آيد و عبارتست از: ايمان (سلامت
اعتقاد) اخلاص (سلامت نيّت) رُشد (سلامت انديشه ودل) هدايت (سلامت عمل وحرکت) و
امام فراهم آوردن اين تندرستي‌ها را به پيروان خويش فرمان مي‌دهد.




کمال‌الدين بحراني در شرح اين بخش از سخنان امام (ع) مي‌نويسد:




ثم نبّههم علي انّه ليس بعده علي احد فقر، أي ليس بعد نزوله للنّاس و
بيانه‌الواضح حاجة بالنّاس الي بيان حکم في اصلاح معاشم و معادهم، و لا لأحد
قبله من غني، اي قبل نزوله لاغني عنه للنفوس الجاهلة




«سپس پيروان خود را يادآوري مي‌کند که به تحقيق بعد از دارابودن قرآن براي کسي
فقر و بي‌نيازي نيست، يا اينکه پس از نزول قرآن براي مردم و بيان روشن احکام،
ديگر احتياجي به مردم نيست که براي يکديگر به تشريح راه‌حل واصلاح امور مادي و
معنوي ( اقتصادي و اخروي) بپردازند. و براي احدي قبل از نزول قرآن بي‌نيازي
وغنايي نيست، يعني اينکه مردم جاهل و ناآگاه قبل از نزول قرآن بي‌نياز از آن
نبوده‌اند».




علامه محقق حاج ميرزا حبيب‌الله هاشمي خوئي نيز در شرح سخنان امام چنين
مي‌نويسد:




«إنّ ـالمراد به أنّ من قرءالقرآن و عرف ما فيه و تدبّر في معانيه و عمل
باحکامه، يتّم له‌الحکمة النظريّه والعمليّه و لايبقي له بعده الي شييء حاجة و
لافقر ولافاقة ومن لم يکن کذلک فهو احوج المحتاجين.




«مقصود از کلام امام (ع) اينستکه هر کس قرآن را بخواند و آنچه از حقايق و معارف در
آن آمده بشناسد، و در معاني آن تدبير و تفکر کرده و به احکام و فرامين آن عمل کند،
حکمت نظري و عملي براي او در حد تمام و کمال فراهم مي‌آيد. و براي وي بعد از قرآن
به هيچ‌چيز (کتاب) نيازي نيست، و فقر و تنگدستي از او دور مي‌شود. وهرکس که توسل
به قرآن نجويد و در آيات آن تدبير و تفکر نکرده و به احکام آن عمل نکند، بي‌گمان
او نيازمندترين نيازمندان است».




فاسْألواالله به و توجهّوا إليه بحسبّه ولاتسألوا به خلقه إنّه ما توجّه
العباد إلي الله بمثله.




«پس به وسيله قرآن خداي را بخوانيد، و با دوستي قرآن به خدا روي‌آور شويد، و
قرآن را وسيله خواهش ودرخواست از بندگان خدا قرار ندهيد. به درستي که بندگان با
هيچ‌چيزي به مانند قرآن به خدا رو نيآوردند». مقصود امام از اين جمله شايد اين
توصيه باشد، که براي نزديک شدن و تقرب به هر مطلوب و مقصودي راهها وسايل خاصّي
لازم است، که براي رسيدن به آن هدف ناگزير از توسل به وسايل آن هستيم از اين روي
امام (ع) سفارش مي‌کند که براي ارتباط و درخواست از پروردگار وسيله لازم قرآن
است. واين کتاب مقدس تنها وسيله‌ايست که مي‌تواند خيلي زود ما را به خدا نزديک
و مربوط کند. و نيز امام توصيه مي کند که از گذرگاه دوستي قرآن (که عبارت از پيروي
و عمل به آنست) به خداي بزرگ رو بيآوريد. چرا که راه رسيده به خدا و تقرب به ذات
اقدس ربوبي محبت قرآن است، و بي‌گمان دوستي قرآن متضمن عمل به احکام و فرايض آن
مي‌باشد. تأکيد امام (ع) براين مطلب است که از قرآن فقط براي ارتباط و عبادت وجلب
رضاي إلهي و تقرب به او بهره‌مند شويد. و مبادا آنکه قرآن را وسيله‌اي براي
نزديکي به خلق وجلب منفعت و رضاي خاطر مردم و خوشآمد اين و آن قرار دهيد، که
اينگونه استفاده از قرآن نشانه شرک و نفاق است. و چنين برخورداري از قرآن موجب
لعن و نفرين قرآنست براي کسي که چنين خيانتي به قرآن بنمايد. و در پايان اين کلام
دوباره امام (ع) تأکيد مي‌کند که تنها راه تقرب و توسل به پرودگار براي مردم
اعتصام به قرآن و اعتقاد و عمل به آنست. و اين تنها استفاده مجاز از قرآن است که
خشنودي خدا را همراه دارد. حاج ميرزا حبيب‌الله هاشمي خوئي مفسر نهج‌البلاغة
ذيل اين عبارت از کلام امام مي‌نويسد:




يحتمل أن يکون‌المراد به جعله وسيلة إليه سبحانه في نيل‌المسائل لکونه اقوي
الوسائل و أن يتوجه اليه بحبه‌اي بحب السائل المتوجه له أو بکونه محبوبا لله
تعالي في أنجاح السؤالات و قضاءالحاجات.




«احتمال دارد مقصود از کلام امام (ع) اين باشد که قرآن را وسيله‌اي در پيشگاه
خداي سبحان براي اجابت درخواستها قرار دهيد، چرا که اقتضاي تکويني قرآن اينست
که نيرومندترين و بهترين وسايل جهت تقرب به خداست. واينکه به خدا روي‌آور شويد
به دوستي قرآن، يا به محبتي که خدا از سائلِ متوجه به او (حق تعالي) دارد، و يا
اينکه قرآن بذاته محبوب خداست در جهت برآوردن حاجت‌ها و فراهم آمدن درخواستهاي
بندگان».




و آنگاه در ادامه شرح خود مي‌نويسد:




و علي هذا فالمقصود من‌التوجه اليه بحبه تاکيدالاستکمال اذ من احبه استکمل بما
فيه فحسن توجهه إليه تعالي، والأظهر هوالاحتمال‌الاول بقرينة قوله (ولاتسألوا
به خلقه) لظهوره في أنّ المراد به هوالنهي عن جعله وسيلة للمسألة إلي‌الخلق.




«وبنابراين منظور از توجه به خدا يا دوستي قرآن، تأکيديست بر تحصيل کمال از
قرآن براي کسي که دوست دارد به آنچه که در قرآن آمده به کمال برسد، که اين‌گونه
توجه به خداي متعال نيکوست. و روشنتر و آشکارتر احتمال نخست مي‌باشد (قبلاً ذکر
شد) به قرينه سخن امام که فرمود (به وسيله قرآن از مردم و بندگان خدا درخواست
نکنيد) چرا که روشن است، مقصود از کلام بازداشتن مردم از وسيله قرار دادن قرآنست
در جهت تقاضا و خواهش از خلق».




کمال‌الدين ميثم بحراني هم در شرح اين بخش از کلام امام (ع) چنين مي‌نويسد:




ثم أمرهم آن يسئلوا الله به، والمراد أنّکم اعّدوا انفسکم و کملّوها لاستنزال
المطالب من‌الله بما اشتمل عليه‌القرآن من‌الکمالات النفسانيه و توجّهوا
إليه بحبه لأنَّ من احبه استکمل بما فيه فحسن توجّهه إلي الله. وقوله:
(ولاتسئلوا به خلقه) أي لاتجعلوا تعلّمکم له لطلب الرزق به من خلق مثلکم فانه لم
ينزل لذلک. و قوله: (انه ما توجه العباد الي‌الله بمثله) و ذلک لاشتماله علي جميع
الکمالات النفسانية من‌العلوم، و مکارم‌الاخلاق و النهي عن جميع الرذايل.




«پس پيروان خود را فرمان مي‌دهد که خدا را به وسيله قرآن بخوانند، و مقصود
اينستکه خودتان را آماده استفاده از قرآن کنيد، و نفوستان را به مطالبي که از
سوي خدا در قرآن آمده و شامل کمالات نفساني است، به کمال و رشد برسانيد.و با
دوستي قرآن به خدا روي‌آور شويد، چراکه هرکس قرآن را دوست بدارد، به وسيله آنچه
که در آنست تحصيل کمال مي‌کند، و اين بهترين توجه به وسيله قرآن به پروردگار
است.




و فرموده امام (ولاتسئلوا به خلقه) منظور اينست که آموخته‌هاي خود را از قران
وسيله‌اي براي درخواست روزي از آفريده‌اي مانند خود قرار ندهيد، که خداي بزرگ
قرآن را به اين منظور نازل نکرده است. و فرموده امام (أنه ما توجه‌العباد
الي‌الله بمثله) بدانجهت است که قرآن شامل همه کمالات نفساني از علوم، مکارم
اخلاق و نهي از زشتي‌ها و پليديها است».




کلام امام علي (ع) در فضيلت قرآن همچنان ادامه دارد، ولي محدوده نوشته رو به
پايان دارد، از اين روي دنباله سخنان امام و شرح آنرا به فرصتي ديگر مي‌گذاريم.
و اکنون به جهت ختامه مسک نوشتار را با کلامي از معصومين (ع) به پايان مي‌بريم.




پيامبر اسلام حضرت محمد (ص) فرمود:




القرآن شافع مشفع و ماحل مصدق و من جعله أمامه قاده إلي‌الجنّة و من جعله خلفه
ساقه الي ‌النّار و هوالدّّليل يدلّ علي خير سبيل و هو کتاب فيه تفصيل و بيان
وتحصيل و هوالفصل ليس بالهزل و له ظهر و بطن فظاهره حکم و باطنه علم. ظاهره أنيق
و باطنه عميق ...




«قرآن شفاعت کننده‌ايست که شفاعتش پذيرفته است، و گزارش بديها را مي‌دهد و
گفته او تصديق مي‌شود. هرکس قرآن را رهبر خود قرار دهد، قران او را به بهشت
هدايت کند، وهرکس قرآن را پشت‌سر گذارد، قرآن او را به‌دوزخ رساند. و قرآن
راهنمائي است که به بهترين راه هدايت مي‌کند، و کتابي است که تفصيل و بيان و
تحصيل حقايق در آنست. قرآن جداکننده حق از باطل است و وسيله شوخي نيست. براي قرآن
ظاهر و باطني است. ظاهر آن حکم و دستور و باطنش علم و دانش است. ظاهري خرم و زيبا و
باطني ژرف و عميق دارد...»




امام علي (ع) فرمود:




اعلموا أنّ القرآن هدي النّهار و نورالليل المظلم علي ماکان من جهد وفاقة.




«آگاه باشيد که قرآن راهنماي به روز و روشناي در شب تاريک است، در جهت رفع همه
سختي‌ها و تنگدستي‌ها».




امام صادق (ع) فرمود:




إنّ القرآن زاجر و آمر: يأمر بالجنّة و يزجر عن النّار.




«به تحقيق که قرآن فرمان دهنده و بازدارنده است. فرمان به بهشت مي‌دهد و از جهنم
بازمي‌دارد».




رسول خدا (ص) فرمود:




أنا اول وافد علي العزيز الجبّار يوم‌القيامة و کتابه واهل بيتي ثم امتي، ثم
أسألهم ما فعلتم بکتاب‌الله و بأهل بيتي.




«من نخستين کس هستم که برخداي عزيزِ جبّار در روز قيامت با کتاب خدا و خاندانم
وارد مي‌شوم، سپس امت من به حضور خدا وارد مي‌شوند. آنگاه من از امتم مي‌پرسم
که شما با کتاب خدا و خاندانم چه کرديد»؟




زهري نقل مي‌کند که امام زين‌العابدين علي‌بن الحسين (ع) فرمود:




لوماتوا بين‌المشرق و المغرب لما استوحشت بعد أن يکون القرآن معي، و کان
عليه‌السّلام إذا قرأ «مالک يوم الدّين» يکررهل حتّي کاد أن يموت.




«اگر همه مردم ميان شرق وغرب بميرند، من هراسي ندارم پس از آنکه قرآن با من باشد.
وهنگامي که امام (ع) آيه «مالک يوم الدين» را قرائت مي‌کرد، به قدري تکرار
مي‌فرمود که نزديک بود از نفس بماند».




به مصداق «الفضل ما شهدت به‌الاعداء» (فضيلت آنست که دشمنان به آن گواهي دهند)
گوشه‌اي از نظرات محققان ونويسندگان غير مسلمان را درباره قرآن بيان مي‌کنيم:




ژول لابوم محقق فرانسوي در مقدمه تفصيل الآيات مي‌نويسد:




«دانش و علم براي جهانيان از سوي مسلمانان فراهم آمد. و مسلمين علوم را از قرآني
که درياي دانش است گرفتند و نهرها از آن جاري کردند».




درمنگهام درباره قرآن مي‌نويسد:




«قرآن يگانه معجزه محمد است، معجزه‌اي که ادب فائق و زيبايش و همچنين نيروي
نورانيش تا امروز همچنان به گونه معماي لاينحلي باقي مانده است».




ساواري نويسنده فرانسوي پيرامون عظمت قرآن مي‌نويسد:




«قرآن داراي تأثير خاص و جاذبيتي مخصوص است، که هيچ يک از کتابها آنرا ندارد».




لومانس در فضيلت قرآن نوشته است:




«قرآن بزرگترين نور است و آن نور خداست که جز شفقت و رحمت نخواهد بود».




شرح خطبه امام (ع) ادامه دارد




النّصح: تحريّ فعل او قول فيه صلاح صاحبه وناصح العسل خالصه. المفردات راغب
اصفهاني.




. انا عرضنا الامانة علي ‌السموات والارض والجبال فابين‌ان يحملنها و اشفقن
منها وحملهاالانسان انه كان ظلوماً جهولا ـ سوره احزاب آيه 72.




. نهج‌البلاغه فيض، حکمت 407.




. نهج‌البلاغة فيض، خطبه 88..




. نهج‌البلاغة فيض، کلام 194.




. نهج‌البلاغة فيض، خطبه 217.




. نهج‌البلاغة فيض، حکمت 377.




. نهج‌البلاغة فيض، حکمت 101.




. نهج‌البلاغة فيض، حکمت 228.




. نهج‌البلاغة فيض، خطبه 63.




. سوره قصص، آيه 77.




. سوره اعراف، آيه 32.




. سوره حج، آيه 65.




. شرح نهج‌البلاغة، محقق خوئي، ج 10.




.شرح نهج‌البلاغة ابن‌ميثم بحراني، ج3.




. دنباله خطبه 175 نهج‌البلاغة فيض.




. اصول كافي، كتاب فضل‌القرآن.




. سوره يونس، آيه 57.




. الاتقان.




. نهج‌البلاغة فيض، خطبه 182.




. سوره انعام، آيه 59.




. سوره توبه، آيه 78.




. سوره مؤمن، آيه 19.




. سوره انعام، آيه 147.




. سوره هود، آيه 58.




. سوره بقره، آيه 163.




. سوره مائده، آيه 39.




. سوره فاطر، آيه 15.




. سوره ابراهيم، آيه 2.




. سوره بقره، آيه 2.




. منهاج‌البراعة في شرح نهج‌البلاغة، ج 10.




. سوره انعام، آيه 59.




. سوره يس، آيه 12.




. شرح نهج‌البلاغة ابن‌ميثم بحراني، ج3.




. شرح نهج‌البلاغة خوئي، ج 10.




. شرح نهج‌البلاغة خوئي (منهاج‌البراعة) ج 10.




. منهاج البراعة خوئي، ج 10.




. شرح نهج‌البلاغة بحراني، ج3.




. اصول كافي، كتاب فضل‌القرآن.




. مأخذ پيشين.




. اصول كافي، كتاب فضل‌القرآن.




. مأخذ قبلي.




. مأخذ قبلي.




. مقدمه كتاب تفصيل الآيات.




. زندگاني محمد (ص).




. پژوهشي درباره قرآن و پيامبر.




. تاريخ قرآن .




/ 1