پس از رحلت پيامبر اختلافات شروع شد. 1- طرفداران ابوبكر 2- انصار 3- گروهى از شيعيان انصار به گروه اول و امير المؤمنين (ع) تازنده بودن حضرت فاطمه (س) بيعت كرد وماجرا تمام شد. سپس باديه نشينان به دلايل مختلف با حكومت برخورد كردند. اختلاف بعدى سر جنگها ردّى در تعريف كفر و ايمان بيدار شد و همه نظر ابوبكر را قبول كرند. اختلافات بعدى در حكومت عثمان با بحث بيعت مطرح شد. بحث كفر عثمان مطرح شد كه عثمان به نفع بنى اميه عرب را تهييج كرد. با كشته شدن عثمان و بيعت با امير المؤمنين جامعه اسلام منشعب شد. چهار فرقه درست شد: 1- علويه 2- عثمانيه 3- 4- معتزله
در جنگ جمل خوارج پيدا شد.
بعد از شهادت حضرت على (ع) 6 فرقه داريم.1- علويه 2- عثمانيه 3- هليثيه 4- معتزله 5- 6- خوارج شهرستانى معتقد است كه اختلاف مربوط به زمان پيامبر (ص) است. 1-در تقسيم غنائم، عصمت پيامبر. 2- اختلاف در يوم الخمسين. 3- اختلاف در جيش اسامه پيامبر تصريح كه عمر و ابوبكر باشند آنها بهانه مى آوردند. 4- اختلاف بعدى پيامبر است. 5- اختلاف در محل دفن پيامبر. 6- اختلاف بر سر خلافت و امامت. 7- اختلاف فدك. 8- اختلاف تعيين ركات. 9- اختلاف انتخاب عمر توسط ابوبكر. 10- اختلاف سر شورا و انتخاب عثمان. اختلافاتى نيز در زمان امير المؤمنين بروز كرد.
از اين زمان اختلافات دو قسمت است.
1- بحث امامت 2- اختلاف در اصول پيامبر (ص) فرمودند: بعد از من كسانى هستند كه مى نشينند و مى گويند حرفهايى و پيامبر حجت نيست و قرآن حجت است. عمر در خيلى از جاها سنت پيامبر را حجت نمى دانست. برعكس اميرالمومنين كه به شدت معتقد بود تمام افكار و اعمال پيامبر بايد الگو بردارى شود. اهل سنت به ما مى گويند: شما مدعى هستيد ما اهل سنت هستيم، ما سنت را نگه داشته ايم در حالى كه آنها حديث ساختند حتى اذان را عوض مى كردند. اصل دوم بحث كفر و ايمان است. پيامبر مى فرمودند كسى كه شهادتين را گفت مسلمان است و همه اين را قبول دانستند. اما بر سر جريان زكات گفتند ما مسلمانيم اما زكات نمى دهيم و سپس بحث ارتداد آنها پيش آمد كه مانع زكات مانع صلواة است و كافر است.
مرحله بعدى بر سر عثمان و جنگ جمل براى اختلافات بود.
خوارج در دنيا پيش نبرند چون مسلمان را كافر مى دانستند.
معتزله در دنيا پيش نبرد چون مسلمان را فاسق مى دانستند.
سؤال
مهمترين تفاوت هاى مذهب شيعه و مذاهب اهل سنت در موضع امامت و رهبرى چيست تفاوت هاى اساسى زير را با مذاهب اهل سنت در موضوع امامت و رهبرى دارد: الف: اعتقاد به آسمانى بودن منصب امامت و در امتداد وظائف پيامبر وظائف امامت .ب: اعتقاد به تعيين على (ع) و اولاد طاهرين او به عنوان پيشوايان امت از سوى خداوند و ابلاغ آن به مردم به واسطه پيامبر (ص) .ج: اعتقاد به عصمت ائمه اثنى عشر (ع) و افضليت آنان بر جميع خلق. امامت مهمترين اصل جدا كننده و تنها فرق اساسى اماميه با ساير فرق مسلمين است و ساير فرعى و عرضى بوده و از قبيل اختلافاتى است كه ناشى از اجتماعات فقيهان مى باشد. شيعه معتقد است كه امامت استمرار وظائف نبوت و پيامبر است و وظيفه پيشوايى دنيا و آخرت و تبيين و تفسير احكام خدا و معارف و كتاب و سنت بر عهده امام مى باشد. همچنان كه ولايت عامه مسلمين و تدبير شئون دنيوى و اقامه عدل و دفع ستم اجراى حدود هم بخشى ديگر از مسؤليت هاى امام است. بنابراين وظائف امام بسيار فراتر از يك حاكم و زمامدار معمولى بوده و وظيفه حكومت تنها بخشى از وظائف اوست. شيعه معتقد به عصمت امام از تمامى رذائل و گناهان آشكار و پنهان و نيز سهو و خطا است. شيعه متعقدبه اين است كه زمين هيچگاه از امام و حجتخالى است. چه مردم او را بپذيرند و چه نپذيرند. اينكه امام حكومت در دست باشد يا نه او را از امامت ساقط نمى كند. اما اهل سنت معتقد اند كه امامت همان شأن زمامدارى و حكومت مسلمين است و نه چيزى بيش از آن. بنابراين امامت اصلى از اصول اعتقادى نبوده بلكه در حد يكى از فروع و احكام مى باشد. آنها معتقد اند وظيفه امام همچون حاكمان و زمامداران ديگر است از وظائف حكومتى از قبيل امنيت راهها و بلاد و ارزاق و درآمدها، اجراى قوانين و حدود الهى و مبارزه با دشمنان و در انجام اين امور كفايت و شايستگى هاى جسمى براى تدبير امر كشور كافى است. آنها معتقدند كه امامت شأنى است زمينى و لذا نصب و تعيين امام و پيشواى جامعه وظيفه مردم است و به انتخاب آنها بستگى دارد. آنها وجود هر گونه نص صريح از جانب پيامبر (ص) درباره امامت على (ع) را انكار مى كنند و مورد نظر شيعه را يا رد كرده و يا به صورتى تأويل و توجيه مى كنند. آنهاتقدم مفضول بر فاضل را بى اشكال مى دانند و لذا با وجود انسان فاضل فرد مفضول به امامت مسلمين برسد. آنهامعتقدند كه امامت امام به يكى از دو روش منعقد مى شود اولاً بر اساس انتخاب و گزينش اهل حد و عقد و ثانياً بر اساس نصب و تعين امام پيشين. در روش نخست بعضى از آنان شرط مى دانند كه همه اهل حل و عقد در انتخاب امام مشاركت داشته باشند ولى بيشتر آنان اين احباع را شرط ندانسته و حضور پنج تن و يا سه تن و يا دو تن و حتى تصميم يك تن از اهل حل و عقد براى تعيين امام را كافى مى دانند. بلكه بعضى از آنان معتقد اند كه امامت زور و غلبه هم منعقد مى شود. بنابراين اگر كسى شيشه كشيده و ادعاى حكومت كند و ديگران را به اطاعت خود خواند امامت او مستقر شده و مردم موظف به اطاعت او مى باشند.
سؤال دوم:
جريانات و مواضع سياسى جمعيت ها و احزاب سياسى پاكستان نسبت به وقايع اخير خاورميانه و افغانستان چست بايد توجه كرد كه در پاكستان كه در شرق ايران واقع است مذهب حنفى بخش عمده اى را از قلمرو پاكستان به خود اختصاص داده است و اين قرابت و يگانگى مذهبى با طالبان باعث شد كه پاكستان در مراحل شكل گيرى و تقويت طالبان نقش عمده اى داشته باشد ومورد حمايت خود قرار دهد. پاكستان يكى از سه كشورى بود كه به طور رسمى حكومت طالبان را به رسميت شناخت. حوزه نفوذ مذهب حنفى اساساً به سياست منطقه اى پاكستان تأثير قابل ملاحظه اى داشته است اگر چه حكومت پاكستان يك حكومت ايدئولوژيك نيست. پاكستان بعد از حمله امريكا به افغانستان شاهد مهاجرت بخش عمده اى از طالبان به قلمرو خود بود. اين گروه از طالبان به شكل عمده در سرحدات و بلوچستان پاكستان استقرار يافته اند. و اينك نيرويى قابل ملاحظه و بالقوه را در تحولات داخلى پاكستان ايفا مى كنند. بخش كوچكى از طالبان از امريكا صدمه ديده است. پاكستان داراى اقليتى شيعه مذهب است كه اين شيعيان با مواضع جمهورى اسلامى ايران هماهنگ مى باشند اگر چه درصدى از اين شيعيان داراى هستند كه جمهورى اسلامى ايران مى بايد اين توقعات را شناخته و به شكل مقتضى به آنها پاسخ دهد. از سوى ديگر شايد قريب 95 درصد شيعيان پاكستان از ژنرال حمايت مى كنند. از سوى ديگر در بخش سنى پاكستان وهابيت كه با طالبان رابطه دارد فعال است. بخشى از مردم پاكستان از نظر طرفدار نواز شريف و مسلم باقى مانده اند. حزب نواز شريف PML و حزب محمد اظهر اقامه اعظم است. در ارائه مواضع شيعيان مى بايد اضافه كرد كه در حال حاضر جمعيت اكثر شيعيان مشرف بدان سبب است كه آنها شاهد برقرارى نظم نسبى خصوصاً در رابطه با توقف كشتارهاى از سوى سپاه صحابه هستند. از جمعيت هاى مهم در پاكستان جمعيت " جماعت اسلامى " به رهبرى قاضى حسين احمد است كه داراى دكتراى جغرافيا از دانشگاه پيشاور است. لازم به ذكر است كه جماعت اسلامى در پاكستان به يك بازيگر عمده در حد ضد سياست داخلى و خارجى پاكستان فعال خواهد ماند. جمعيت ديگر جمعيت " علماء اسلام " است. و ديگر سپاه صحابه كه ضد شيعه است و كشتن شيعه را مباح مى داند. جمعيت پاكستان 135 نفر است و شيعيان 25تا30 درصد است بنا به ادعاى خودشان اما شايد آمار آنها 15تا20 درصد باشد. مركز تجمع شيعيان در سرحدات شمال علاقه جات، لاهور، موستان ،حيدرآباد و در محله هاى كراچى است. در و در نوار مرزى شيعه داريم اينها هم به طور كلى با مواضع ايران در قبال خاورميانه و پاكستان هماهنگ هستند. نيز اغلب شيعه اند. پاكستان تحولات سريعى را بعد از 11 سپتامبر شاهد بوده است. يعنى سران ارتش لائيك اما بدنه ارتش بسيار مذهبى را شاهد هستيم.