شرايط شفاعت - شفاعت از دیدگاه عقل و نقل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شفاعت از دیدگاه عقل و نقل - نسخه متنی

محسن غرویان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرايط شفاعت

گر چه مسئله شفاعت - چنانكه گفته شد - از اصول مسلم و قطعى اسلام است، اما تابع شرايط و مقتضيات ويژه اى است. از لابلاى مباحث گذشته تا حدودى مى توان اين شرط را به دست آورد، اما اينك بجاست كه اين شرايط را به صورت زير خلاصه كنيم:* 1- اذن الهى: چنانكه در بسيارى از آيات قرآن كريم مشاهده نموديم يكى از شرايط اصلى و اساسى شفاعت اين است كه با اذن الهى باشد. بنا بر اين چنين نيست كه هر كس بتواند در مورد هر كس كه مى خواهد شفاعت كند.* 2- رضايت خدا نسبت به شفيع: گذشته از اينكه اصل شفاعت بايستى با اذن الهى باشد، شخص شفيع نيز بايستى از كسانى باشد كه خداوند نسبت به شفاعت از سوى آنان رضايت دارد.(26)با توجه به اين شرط نمى توان از هر كس توقع شفاعت داشت و نيز هر كس نمى تواند مدعى حق شفاعت شود.* 3- رضايت خدا نسبت به فرد مورد شفاعت: در مسئله شفاعت، رضايت خداوند نسبت به شفاعت شوندگان نيز شرط است. يعنى چنين نيست كه فيض شفاعت بدون استثنا شامل حال همه بشود، بلكه چنانكه اشاره شد - اسباب و ملاك خاصى دارد كه هر كس اين ملاك را تحصيل كرده باشد مشمول شفاعت شفاعت كنندگان قرار مى گيرد و در غير اين صورت از اين فيض محروم خواهد ماند.با توجه به آيات و روايات اين باب مى توان بعضى از شرايطى را كه بايستى شفاعت شوندگان داشته باشند تا خداوند نسبت به شفاعت در حق آنان راضى باشد، به دست آورد، مانند: ايمان، اقامه نماز، پرداخت زكات و اعتقاد به معاد كه از آيات زير به دست مى آيد:فى جَنّاتٍ يَتَسائَلوُنَ * عَنِ الْمُجْرِمينَ* ما سَلَكَكُمْ فى سَقَرَ * قالوُا لَمْ نَكُ مِنَ الْمَصَلّينَ* وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ * وَ كُنا نَخوُضُ مَعَ الْخائِضينَ* وَ كُنا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدّينِ* حَتّى اَتانَا الْيَقينَ* فَما تَنْفَعُهُمْ شَفا عَةُ الشّافِعينَ.(27)بهشتيان از مجرمين سؤال مى كنند: چه كرديد كه اينك گرفتار عذاب دوزخ شديد دوزخيان پاسخ مى دهند: ما از نماز گزاران نبوديم، و با پرداخت زكات دستگيرى از مسكينان نمى كرديم. و همواره عمر خويش را با اهل باطل به بطالت مى گذرانيم، و روز جزا و قيامت را دروغ مى پنداشتيم، تا اينكه ناگاه مرگ گريبان ما را گرفت و برايمان يقين حاصل شد. (اما اينان بايد بدانند كه) با اين وضع، شفاعت شافعان در روز رستاخيز هرگز شامل حال آنها نمى شود.به طور كلى بايستى سنخّيتى بين شفاعت كنندگان و شفاعت شوندگان وجود داشته باشد تا شفاعت مؤثر افتد. اما اگر زنگارهاى سياهى و پليدى و گناه آنقدر زياد باشد كه به طور كلى سنخّيت بين دو گروه از بين رفته باشد، شفاعت هيچ اثرى نخواهد داشت.

مدعيان دروغين شفاعت

قرآن كريم از دو گروه نام مى برد كه اينان در شفاعت، اذن و رضايت خداوند را شرط نمى دانستند و لذا به دلخواه خويش شفيعانى براى خود برگزيده بودند كه سر انجام يك گروه سر از بت پرستى در آوردند و گروه ديگر به نژاد پرستى كشيده شدند.گروه اول مشركينى بودند كه مى گفتند: چون ما به خدا دسترسى نداريم لذا بتهايى را ساخته، مى پرستيم تا نزد خداوند براى ما شفاعت كنند و اسباب تقرب و نزديكى ما در آستان او باشند. اين مطلب از آيات زير استفاده مى شوند:

1- وَ يَعْبُدوُنَ مِنْ دوُنِ اللّهِ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقوُلوُنَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللّهِ.... .(28)بت پرستان و مشركان جاهل به جاى خداوند، بت هاى (سنگى و چوبى و...) را كه هيچ نفع و ضررى به حال آنها ندارند به عبادت و پرستش مى گيرند و مى گويند: اينها شفيعان ما در نزد خدايند.

2- وَ الَّذينَ اتَّخذوُا مِنْ دوُنِه أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُ هُمْ اِلّا لِيُقِّربوُنا اِلَى اللّهِ زُلْفى ....(29)و آنها كه غير خدا را (همچون بتها) به دوستى و پرستش گرفتند (مى گويند:) ما اين بتها را نمى پرستيم جز براى آنكه اسباب قرب و منزلت ما را در نزد خداوند فراهم سازند.قرآن كريم در برابر گروه با قاطعيت هر چه تمامتر ايستاده مى فرمايد:

1- وَ ما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ اَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ، لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُموُنَ.(30)(خداوند در روز قيامت به اينان مى فرمايد:) اينك (چگونه است كه) همراه با شما، آنها را كه شفيع خويش مى پنداشتيد نمى بينيم (بدانيد كه) همه نابود شدند و ميان آنها شما با آنها جدايى افتاد و آنچه كه به گمان خويش مى پنداشتيد گم شد و از دستتان رفت.2 - قُلْ اَتُنَبِّئوُنر اللّهَ بِما لا يَعْلَمُ فِى السَّمواتِ وَ لا فِى الْأرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكوُنَ.(31)(اى رسول ما به اين مدعيان دروغين شفاعت) بگو: آيا شما با اين ادعاى خويش مى خواهيد خدا را به چيزى خبر دهيد كه هرگز - نه در آسمانها و نه در زمين - بدان علم ندارد خداوند منزّه و فراتر است از آنچه اينان شريك او قرار مى دهند.گروه دوم يهوديانى بودند كه خود را فرزندان انبياى بنى اسرائيل دانسته، از اين جهت يك نوع برترى نژادى براى خود قائل بودند و مى گفتند: خداوند به خاطر اين برترى نژادى، ما را دوست دارد و لذا ما جز ايام معدود و اندكى، عذاب نخواهيم شد:وَ قالوُا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ اِلّا اَيّاماً مَعْدوُدَةً.... .(32)و يهود گفتند كه هرگز خداوند ما را در آتش عذاب نخواهد كرد مگر چند روزى اندك و معدود (كه به پندار آنها هفت يا چهل روز بود).به خاطر همين پندار غلط و توهم نابجاى يهود - كه قائل به برترى نژادى خويش و بهره مندى از شفاعت شفيعان ساختگى خويش بودند - خداوند خطاب به آنان مى فرمايد:يا بَنى اِسْرائيلَ.... وَ اتَّقوُا يَوْماً لا تجْزى تَفْسٌ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ يُنْصَروُنَ.(33)اى قوم بنى اسرائيل.... بترسيد از روزى كه هر كس جزاى عمل خويش را بيند و احدى را به جاى ديگرى مجازات نكنند و از هيچ كس فِدْيه پذيرفته نشود و شفاعت كسى (كه شما مى پنداريد) سودمند نباشد و كسى را ياورى نيست.با توجه به آيات متعدد ديگرى كه در زمينه شفاعت وجود دارد - و ما قبلاً متذكر بعضى از آنها شديم - روشن است كه مراد از نفى شفاعت در آيه فوق به طور مطلق نيست، بلكه منظور رد كردن شفاعت شفيعان دروغينى است كه قوم يهود به دروغ براى خود در نظر گرفته بودند.قرآن كريم علاوه بر اين آيه در آيات متعدد ديگرى با بيانات گوناگون اين ادعاى كاذب يهوديان را مردود دانسته است:قُلْ اَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْداً اَمْ تَقوُلوُنَ عَلَى اللّهِ ما لا تَعْلَموُنَ.(34)(اى پيامبر) به اينان بگو: آيا شما بر اين ادعاهاى دروغين خويش عهد و پيمانى از خدا گرفته ايد كه در آن عهد، هرگز خداوند تخلف نكند يا چيزهايى را كه (به خيال خويش درست كرده ايد و) هرگز بدان علم نداريد به خداوند نسبت مى دهيدقُلْ يا اَيُّهَا الَّذينَ هادوُا اِنْ زَعَمْتُمْ اَنَّكُمْ اَوْلياءُ لِلّهِ مِنْ دوُنِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ* وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ اَبَداً بِما قَدَّمَتْ اَيْديهِمْ وَ اللّهُ عَليمٌ بِالظّالِمينَ.(35)بگو: اى يهوديان، اگر مى پنداريد كه تنها شما دوستدار و محبوب خداييد و نه ديگر مردم، پس اگر راستگوييد آرزوى مرگ كنيد و (ما مى دانيم كه) اينان به سبب كردارهاى زشتى كه به دست خويش مرتكب شده و پيش فرستاده اند هرگز چنين آرزويى نخواهند كرد و خداوند به كرده ستمكاران آگاه است.

تحليل معانى سه گانه شفاعت

در بحثهاى گذشته گفتيم با توجه به روايات و آيات متعددى كه در باره شفاعت وجود دارد، مسئله شفاعت به سه شكل مطرح شده است:

1- شفاعت گروهها و افراد خاص؛

2- شفاعت بعضى اعمال؛

3- شفاعت پيامبر كه همه بدان محتاجند. اينك بجاست كه پس از توضيح هر يك از معانى، ببينيم كدام يك از اين معانى سه گانه، مورد بحث ماست تا از اين طريق زمينه براى پاسخگويى به بعضى از شبهات ديگرى كه در زمينه شفاعت مطرح گرديده فراهم شود.معناى اول: گفتيم كه بر اساس آيات و روايات، گروههاى خاصى، كه خداوند به شفاعت از سوى آنان رضايت مى دهد، در قيامت - براى آنها كه به قدر كافى از اعمال نيك و شايسته برخوردار نيستند تا بتوانند از عذاب الهى رها گردند ولى تا حدودى سنخّيت و تناسب با سعادتمندان را دارا هستند - در نزد خداوند شفاعت كرده و آنها را از عذاب دوزخ مى رهانند. روشن است كه شفاعت به اين معنا، عام و همگانى نيست و شامل دو دسته نمى شود: يكى آنها كه خود به قدر كافى بر خوردار از اعمال نيك و شايسته اند و راه، براى ورود در بهشت و نجات از آتش، خود به خود بر ايشان گشوده است؛ و دسته ديگر آنها كه گنهكاراند اما داراى شرايط و ويژگيهايى كه براى شفاعت شوندگان ذكر كرديم نيستند و سنخّيتى بين آنها و شفاعت كنندگان و سعادتمندان وجود ندارد.(36)معناى دوم: در بعضى از روايات، شفاعت به اعمال خاصى نسبت داده شده است، مانند «رحم و امانت دارى»، «طاعة اللَّه»، «توبه» و... يا به چيزهايى مثل «قرآن».(37)با توجه به معناى عام شفاعت - يعنى واسطه و سبب براى بهره گيرى از فيض الهى - شايد بتوان گفت: از آنجا كه كليه اعمال نيك كه تحت عنوان «طاعة اللّْه» قرار دارند، اسباب تحصيل و بهره مندى از فيوضات الهى هستند لذا در بعضى روايات در مورد آنها نيز صفت شفيع به كار رفته و شفاعت به آنها نسبت داده شده است، و يا از آن جهت كه اين گونه اعمال نيك از شرايط تحصيل سنخيت و تناسب با شفيعان واقعى در روز رستاخيز است، در مورد آنها نيز صفت شفيع به كار رفته و شفاعت به آنها نيز نسبت داده شده است.(38)معناى سوم: در بعضى روايات يك نوع شفاعت عام و همگانى به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله نسبت داده شده است و مفاد اينگونه روايات اين است كه هيچ كس در قيامت از آن بى نياز نيست. امام صادق (ع) مى فرمايد:وَ ما مِنْ اَحَدٍ اِلّا يَحْتاجُ اِلى شَفاعَةِ مُحمّدٍ (ص) يَوْمَئِذٍ... .(39)در روز رستاخيز كسى نيست جز اينكه به شفاعت حضرت محمد (ص) نيازمند است.در توجيه و تحليل اين معنا به دو بيان مى توان سخن گفت: بيان اول: ممكن است بگوييم منظور از اين روايات اين است كه شفاعت هر شفيعى در روز قيامت اگر بخواهد مقبول در گاه خداوند قرار گيرد بايستى در طول شفاعت پيامبر اسلام (ص) باشد و با اذن و اجازه حضرتش پذيرد. مؤيد اين بيان روايات متعددى است كه مى گويند در روز محشر همه انبياى اولوالعزم الهى (ع) رسول اكرم (ص) را به عنوان شفيع به اهل محشر معرفى مى كنند.(40)

با توجه به بيان مذكور

اولاً - دو گروهى كه مشمول شفاعت به معناى اول نبودند مشمول شفاعت به اين معنا نيز نخواهند بود؛ يعنى گروهى كه خود به قدر كافى داراى عمل شايسته اند و همچنين افرادى كه گنهكارند و با اهل سعادت و اهل شفاعت سنخّيت و تناسب لازم را ندارند.ثانياً اين روايات هرگز شفاعت از سوى ديگران را نفى نمى كند. چرا كه در روايات فراوان ديگرى به گروهها و اشخاص ديگر نيز شفاعت نسبت داده شده است، بلكه مفاد اين روايات اين خواهد بود كه ديگران نمى توانند بدون در خواست رسول اكرم (ص) مستقلاً شفاعت كنند.(41) نه اينكه به هيچ وجه حق شفاعت نداشته باشند.بيان دوم: ممكن است گفته شود كه منظور از اين نوع شفاعت يك معناى خاص و يك فيض عام و همگانى ويژه است كه شامل حال همه اهل محشر خواهد شد و البته خود خداوند، نبّى اكرم (ص) را كه عظيم ترين مظهر صفات الهى و كاملترين مجلاى تجلى نور خداوندى در عالم هستى است به عنوان مجراى اين فيض عظماى خويش برگزيده است تا از اين طريق همگان (اعم از گنهكار و بى گناه) از آن بهره مند گردند و در نتيجه، درجات عاليه اهل سعادت عالى تر گردد، و عذاب و سختى و رنج گنهكاران و دوزخيان، تخفيف يابد.(42)اكنون پس از توضيح معانى سه گانه شفاعت ياد آور مى شويم كه شفاعت مورد بحث ما شفاعت به معناى اول بوده و همين است كه كم و بيش مورد اتفاق واقع شده است. لذا در پاسخ شبهاتى كه ذيلاً طرح مى شود به اين نكته توجه شده است.

شبهات

با آنكه مسئله شفاعت بر اساس آيات و روايات متعدد از اصول مسلم و قطعى اسلام به شمار مى رود، مع الوصف عده اى - حتى بعضى از مفسر نمايان در ميان خود مسلمين نيز از پذيرش آن سر باز زده، اين اصل را انكار مى كنند. عده اى مسئله شفاعت را بخوبى درك نكرده و يا واژگونه فهميده اند، و لذا آن را رمز عقب افتادگى و انحطاط مسلمين در جهان امروز دانسته اند. توجه به اشكالاتى كه از ناحيه منكرين مسئله شفاعت طرح شده، گواه بر اين است كه اينان بخوبى نتوانسته اند مسئله شفاعت را درك نمايند و با برداشت غلط و توهمات بيجا، اين اشكالات را طرح نموده اند. اينك ما تعدادى از اين شبهات را در اينجا طرح كرده و با توجه به مباحث گذشته پاسخ آنها را خواهيم داد.(43)

* سؤال سوم:

با توجه به اينكه شفاعت در قيامت شامل حال همه مجرمين نمى شود، آيا اين به معناى تبعيض و بى عدالتى و به اصطلاح «پارتى بازى» نيست پاسخ: بى عدالتى و تبعيض در آنجا صدق مى كند كه چيزى بنا حق به كسى داده و يا از او گرفته شود يعنى تنها چند فرد خاص و معدود از ميان يك گروه كه همگى داراى شرايط و امتيازات مساوى هستند بر گزيده شده و از نعمتى بر خوردار گردند و ديگران از آن محروم شوند.با توجه به توضيحات گذشته در مورد شفاعت، روشن است كه شفاعت نيز همچون ديگر امتيازات الهى سبب و راه تحصيل خاصى دارد و جز به كسانى كه اين اسباب را فراهم كرده باشند تعلق نخواهد گرفت. بايستى شرايطى كه براى بهره مندى از شفاعت بيان شد در كسى وجود داشته باشد تا مشمول اين لطف الهى قرار گيرد، و هرگز چنين نيست كه روابط خويشاوندى و نسبتهاى فاميلى و... ملاك استفاده از اين امتيازات باشد تا در اين صورت تبعيض و بى عدالتى واقع شود.قرآن كريم داستان حضرت نوح (ع) و پسر ناصالح او را منتقل كرده است كه در آن، در خواست حضرت نوح (ع) از خداوند در مورد نجات فرزندش پذيرفته نمى شود و پاسخ مى رسد كه: يا نوُحُ اِنَّهُ لَيْسَ مِنْ اَهْلِكَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالحٍ.(44)اى نوح او (فرزندت) از خاندان تو نيست، چرا كه او داراى اعمالى ناشايسته است. در آيه دهم سوره تحريم در باره همسران دو تن از پيامبران الهى يعنى حضرت نوح و حضرت لوط (ع) نيز مى خوانيم كه هرگز اين نسبت و نزديكى با پيامبران الهى، نفعى به حال آنان نداشته و اهل دوزخ خواهند بود.(45)در اخبار آمده است كه در مجلسى برادر امام هشتم (ع) به نام زيد بيش از حد از خاندان رسالت و انتساب خود به آنان دم مى زد و از اين جهت افتخار مى نمود. امام رضا (ع) كه در مجلس حاضر بود بر او اعتراض كرده فرمودند: اگر چنين است كه صرفاً به خاطر اين نسبتهاى خويشاوندى با خاندان رسالت، معذور باشيم، بنا بر اين، مقام و مرتبه تو از پدر (حضرت موسى بن جعفر ع) بيشتر و بالاتر است! چرا كه ايشان با زحمتها و عبادتهاى زياد بود كه به مقام قرب الهى نائل گشت و توبه گمان خويش بدون تحمل هيچ گونه رنج و مشقت و صرفاً به خاطر روابط خانوادگى بدان مقام خواهى رسيد!در تاريخ نقل شده است كه پس از فتح مكه، پيامبر اسلام (ص) خاندان بنى هاشم را مخاطب قرار داده فرمودند: به خدا سوگند كه از ميان شما تنها پرهيز كاران، دوستان منند و بس. سرنوشت هر يك از ما تنها در گرو عمل ماست.(46)در هنگام وفات نيز بار ديگر تأكيد كرده مى فرمايد: كسى هرگز ادعا نكند و آرزو نداشته باشد كه غير از عمل صالح چيزى به حالش نفع مى بخشد. قسم به آنكه مرا به پيامبرى بر گزيد، نجات نمى بخشد مگر عمل توأم با رحمت الهى. من نيز اگر عصيان كرده بودم، سقوط مى كردم! آيات و روايات مذكور همگى حاكى از اين است كه در درگاه الهى نسبتها و روابء هرگز كار سازى ندارد و آنچه ملاك اصلى سعادت و قرب است عمل شايسته مى باشد.

شرايط بهره گيرى از شفاعت از ديدگاه روايات

در مباحث گذشته به شرايط كلى استفاده از فيض شفاعت از ديدگاه قرآن اشاره كرديم و مسائلى مثل ايمان به مبدأ و معاد، بر پا داشتن نماز، پرداختن زكات و...(47) را متذكر شديم، همچنانكه قرآن كريم در مورد ظلم و ستم نيز مى فرمايد:ما لِلظّالمينَ مِنْ حَميمٍ وَ لا شَفيعٍ يُطاعُ.(48)ستمگران را هيچ خويش و دوستى كه حمايت كند و شفيعى كه شفاعتش پذيرفته شود نخواهد بود.گذشته از اين آيات، در روايات نيز به شرايط اشاره شده است كه بجاست در توضيح پاسخ سؤال مذكور آورده شود: امام صادق (ع) مى فرمايد:لا يَنالُ شَفاعَتُنا مِنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلوةِ.(49)آن كس كه نماز را سبك بشمارد به شفاعت ما نخواهد رسيد.و امام رضا (ع) فرمودند: مَنْ كَذَّبَ بِشَفاعَةِ رَسوُلِ اللّهِ لَمْ تَنَلْهُ.(50)هر كس شفاعت پيامبر اسلام (ص) را تكذيب نمايد به آن نائل نخواهد شد.از رسول اكرم (ص) نقل شده است: مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِشَفاعَتى فَلا اَنالُهُ شَفاعَتى.(51)هر كس به شفاعت من ايمان نداشته باشد او را بدان نائل نكنم.در مورد بعضى گناهان بزرگ مثل زنا نيز رواياتى داريم كه سبب تأخير شفاعت مى شوند:* 1- امام صادق (ع): فو الله ما يَنالُ شَفاعَتَنا اِذا رَكِبَ هذا «يعنى الزنا» حَتّى يُصيبَهُ اَلَمُ الْعَذابِ وَ يَرى هَوْلَ جَهَنَّمَ.(52)سوگند به خدا هر كه مرتكب اين عمل زشت (زنا) گردد هرگز به شفاعت ما نائل نخواهد شد تا اينكه درد و رنج عذاب را بچشد و هولناكى آتش دوزخ را درك كند.* 2- امام صادق (ع): لَوْ اَنَّ الْملائِكَةَ الْمُقَرَّبينَ وَ الْأنْبياءَ الْمُرْسَلينَ شَفَعوُا فى ناصِبٍ ما شُفِّعوُا.(53)اگر ملائكه مقرب الهى و انبيا و رسولان آسمانى در حق ناصبى (54) شفاعت كنند باز هم قابل شفاعت نخواهد بود.* 3- رسول اكرم (ص): اِذا قُمْتُ الْمَقامَ الْمَحْموُدَ(55) تَشَفَّعْتُ فى اَصْحابِ الكبائر مِنْ اُمَّتى فَيُشَفِّعُنِىَ اللّهُ وَ اللّهِ لا تَشَفَّعْتُ فيمَنْ اذى ذُرِّيَتى.(56)وقتى در مقام محمود (يعنى جايگاه شفاعت) قرار گيرم براى كسانى از امت خود كه مرتكب گناهان كبيره شده اند شفاعت خواهم كرد و خداوند نيز شفاعت مرا در حق آنان قبول خواهد كرد، و قسم به خداى بزرگ كه در حق آنان كه فرزندان و خاندان مرا آزار دهند هرگز شفاعت نخواهم كرد.غرض از تطويل كلام در پاسخ سؤال سوم اين است كه بار ديگر بر اين نكته تأكيد ورزيم كه شفاعت هرگز يك امر گزاف و بى حساب نيست و لذا به هيچ وجه نمى توان آن را تبعيض و بى عدالتى به حساب آورد.*

سؤال چهارم:

با توجه به اصل مهم توحيد، بخصوص با توجه به معانى چهار گانه آن (57) كه مؤثر حقيقى در هر امرى تنها ذات پاك حق تعالى است، آيا شفاعت نمودن شفيع و مؤثر بودن او در نجات گنهكاران چگونه مى تواند با توحيد سازگارى داشته باشدپاسخ: در مباحث گذشته گفتيم كه شرط نخست در شفاعت، اذن الهى است و از اين رو شفاعت هرگز به معناى دخالت استقلالى شفيع و مؤثر بودن او در سرنوشت فرد گنهكار نيست، بلكه شفيع تنها نقش واسطه اى را دارد كه مجراى رسيدن فيض الهى به افراد گنهكار است و اين معنا هرگز با هيچ يك از ابعاد اصل توحيد منافات ندارد. البته شفاعتى كه مشركين به بتها نسبت مى دادند و يا شفاعتى كه يهود به دلخواه خويش بدان معتقد شده بودند هرگز با روح توحيد سازگار نيست.(58)

/ 5