دوران قاجار
حكومت قاجار كه در آغاز از قوت بالايى برخوردار بود به خاطر بى لياقتى كارگزاران آن و جنگ با روسيه به ضعف گراييد. تضعيف دولت مركزى باعث شد كه روسيه و انگلستان براى كسب موقعيت بيشتر در ايران به رقابت با يكديگر بپردازند.حكام قاجار هيچ گاه در صدد اصلاح وضع مردم برنيامدند. آنچه در خزانه كشور جمع مى گرديد در راه كارهاى نارواى شاه و درباريان مصرف مى شد.در باريان و وابستگان به دستگاه با گرفتن رشوه هاى كلان زمينه انعقاد قراردادهاى استعمارى متعددى را فراهم كردند و با سود اندكى كه نصيب دربار و شاه مى شد كشور را در اختيار بيگانه قرار مى دادند.اگر امتيازى به روس داده مى شد در مقابل انگلستان به دولت ايران فشار مى آورد و خواهان امتياز مى شد.در اين بين آنچه براى ملت باقى مى ماند ذلت و خوارى فقر و بيچارگى بود.
ناصرالدين شاه در بين پادشاهان قاجار به امتيازدهى شهرت داشت.در قرارداد رويتر امتياز بهره ورى از مواد معدنى جنگلهاى ايران و ساختمان راه آهن به انگليسيها واگذار شد كه آخوند ملاعلى كنى به مخالفت برخاست و در بار ناگزير آن را ملغى كرد.9ناصرالدين شاه چندها سفر به فرنگ داشت كه حاصلى جز بدبختى و حرمان براى ملت ايران نداشت.در اين سفرها قراردادهاى ننگينى را امضا كرد.در حقيقت ذخائر كشور را به بيگانگان فروخت.او براى تأمين هزينه سفر سوّم خود به فرنگ قرارداد انحصار تنباكو را منعقد كرد كه باعث نفوذ بيشتر استعمار انگليس در ايران مى گرديد.اين قرارداد استعمارى علماء را برانگيخت و خشم آنان را برافروخت و عليه دستگاه دست به كار شدند.و مردم را عليه اين نقشه شوم بسيج كردند و آنان را نسبت به پيامدهاى چنين قراردادى آگاهاندند.مردم برخاستند و علما هم در پيشاپيش آنان. اين حركت مردمى به ثمر نشست و دربار و استعمار عقب نشينى
كردند.از نتايج اين پيروزى انقلاب مشروطه بود. حركتى كه اگر دستان خيانت شناسايى مى شد و مردم نسبت به آنها آگاه مى شدند و علماء اتحاد و اتفاق كلمه را تا آخر حفظ مى كردند تاريخ ايران بلكه اسلام به گونه اى ديگر ورق مى خورد. بالآخره تا اندازه اى سبب شد كه حكام بى مهار را در چهارچوپ قانون به بند آورد.به هرحال دوران قاجار به خاطر تجاوز بيش از حدّ پادشاهان و حاكمان از مسير حق و مردم هراز چند حركتى پرشور به وقوع مى پيوست. حركت بيدارگرى كه از طرف سيد جمال الدين اسدآبادى10 در نيمه دوم قرن سيزده شروع شد توسط گروهى ديگر از دانشمندان دينى ادامه پيدا كرد.
نهضت تنباكو انقلاب مشروطه نهضت جنگل و قيام شيخ محمد خيابانى حركتهايى بودند كه عالمان ربانى در رهبرى آن نقش اصلى را داشتند.امام خمينى به مناسبتهاى گوناگون برخى رهبران روحانى مبارز را نام مى برد و از تلاش و مجاهدت آنان بسيار تجليل مى كند و آنان را به عنوان اسوه به جامعه اسلامى و به مردم علاقه مند به حركت و پويش معرفى مى نماد و توصيه اش اين است كه مردم و بويژه حوزه هاى علميه به اين بزرگ مردان دين اقتدا كنند.
علمايى را كه امام راحل در اين مقطع تاريخى از آنها ياد و تجليل مى كند عبارتند از: ميرزاى شيرازى بزرگ ميرزاى آشتيانى شيخ فضل اللّه نورى سيد عبداللّه بهبهانى شيخ محمد خيابانى و سيد محمد طباطبائى.
امام بيشترين ياد را از ميرزاى شيرازى و شيخ فضل اللّه نورى مى كند و بسيار هم بر آنان تكيه دارد.
و ما به تناسب توجه امام به هريك از اين بزرگان به شرح زندگى و مبارزات آنان مى پردازيم.