پيامدهاى پيروزى
پيروزى و موفقيتى كه براى مردم و روحانيت در واقعه رژى به دست آمد قدرت واقعى روحانيت را نشان داد و باعث استحكام پايگاه اجتماعى آنان گرديد. اين عقيده را استوار ساخت كه هماهنگى سياست با ديانت قدرتى سازنده ايجاد مى كند و مقاومت استبداد و توطئه هاى استعمار را درهم مى شكند. از اين روى در اين واقعه استعمار دشمن اصلى خود را شناخت و در پى نابودى و تضعيف آن بر آمد.ميرزاى شيرازى خود بر اين امر واقف بود و در مقابل كسانى كه به خاطر پيروزى در نهضت به وى تبريك مى گويند گريه مى كند و درباره علت آن مى گويد:(از اين پس دشمنان به فكر مبارزه با روحانيت مى افتند زيرا كانون خطر را شناختند.28)امام خمينى نيز به اين نكته اشاره مى كند:(يكى از قدرتهايى كه آنها [استعمارگران] احراز كردند كه بايد شكسته بشود قدرت روحانيت بود كه اينها با تجربه و عينيت در جاهاى مختلف ديدند ... قضيه تنباكو در زمان مرحوم ميرزا به اينها فهماند كه با يك فتوايى يا آقايى كه در يك ده در عراق سكونت دارد [مى توان] يك امپراطورى را شكست داد ... اينها فهميدند كه بايد اين قدرت را بگيرند تا اين قدرت زنده است نمى گذارد كه اينها هر كارى دلشان مى خواهد بكنند و دولتها عنان گسيخته شده باشند ... لهذا با كمال كوشش تبليغات كردند بر ضد روحانيت و زائد بر اصل تبليغات عمل خارجى كردند)29.(يكى از نقشه ها هم اين بود كه اين قدرت را ازملت بگيرند و اين را سركوب كنند و ملت را از آنها [روحانيت] و آنها را از ملت جدا كنند.)30امام حركتهايى را كه از طرف روشنفكران غرب باور عليه روحانيت و اسلام شده در راستاى ادامه حركت استعمار براى تضعيف و نابودى روحانيت و خارج كردن اسلام از صحنه سياست و اجتماع مى داند و رواج تز جدايى دين از سياست را در اين راستا تفسير مى كند. براى خنثى كردن اين حركت بارها به نقش علما در نهضت تنباكو و مشروطه اشاره دارد31 و به افشاى قلم بمزدانى كه براى كنار زدنروحانيت از صحنه سياسى و بى اعتبار كردن اين گروه عظيم مدافع اسلام در تكاپويند مى پردازد:(قلمهايى كه آخوند را مرتجع مى دانند و مى نويسند يا ادراك ندارند و مطالعه در حال آخوند نكرده است و يا غرض دارد و قلم او اجير است. اجرت مى گيرد و مى نويسد .... آن نصف سطر ميرزاى شيرازى رضوان اللّه عليه مملكت ما را ازتو حلقوم خارجيها بيرون كشيد .... چرا اين قدرت رامى شكنيد؟ آخر آدم باشيد.)32خيانت روشنفكران غرب زده از آن جا آشكار مى شود كه حملات آنان متوجه روحانيان فاسد و دربارى نيست بلكه روحانيت اصيل و مجاهد را هدف حملات تبليغاتى خود قرار داده و در بى اعتبارى آنان تلاش مى كنند. امام از اين نيروهاى اصيل و حافظان استقلال كشور پى گيرانه دفاع مى كرد و بر صحّت سيره و روش آنان مهر تأييد مى زد:(ليكن مسأله اين نيست كه با روحانى بد اينها بد هستند مسأله اين است كه با روحانى كه جلو انگلستان را در زمان ميرزاى شيرازى و جلو استبداد را در زمان مشروطه گرفته و جلو انگلستان را درزمان مرحوم آقا ميرزا محمد تقى گرفته و جلو ابرقدرتها را گرفته است با اين مخالفند.33)
ميرزاى آشتيانى
ميرزا محمد حسن آشتيانى از فقهاى بزرگ و برجسته شيعه است.وى عالمى محقق و فاضلى مدقق بود. به سال 1248 هـ . ق. در آشتيان زاده شد. در 13 سالگى به بروجرد رفت و پس از چهار سال تحصيل به نجف اشرف هجرت كرد. در حوزه نجف توفيق يافت به محضر شيخ انصـارى راه بيابد و از آن مرد بزرگ بهره برد.فهم و درك بالا تلاش پى گير دقت و توجه به آنچه دريافت مى كرد سبب گرديد كه از شاگردان ويژه شيخ گردد و تقريرات عالى و دقيقى از درسهاى استاد به حوزه هاى علميه ارائه دهد34.وى در نجف حاشيه اى بر رسائل شيخ نگاشت به نام: بحرالفوائد و در تهران پس از تهذيب و تنقيح به چاپ رساند. بحرالفوائد بهترين و مفيد ترين حاشيه بر رسائل است.وى نخستين فقيهى بود كه تحقيقات و انديشه هاى شيخ انصارى را بويژه در فناصول در تهران نشر داد و به همين سبب طالبان علم از اين سوى و آن سوى به تهران آمدند و در محضر وى به تلمذ پرداختند35.