بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و درباره حيدر بن محمد بن نعيم سمرقندى, نوشته است:(روى جميع مصنفات الشيعه واصولهم.)21آنچه ادعاى اين محقق را تأييد مى كند, سخن شيخ در كتاب فهرست است. وى در آغاز اين كتاب, اصل را در برابر مصنف قرار مى دهد, نه در برابر كتاب. وى, در اشاره به كار ابن غضائرى, مى نويسد:(انه عمل كتابين, احدهما ذكر فيه المصنّفات, والآخر ذكر فيه الاصول واستوفاهما على مبلغ ماوجده وقدر عليه غير أنّ هذين الكتابين لم ينسخهما احد من اصحابنا واخترم هو رحمه الله وعمد بعض ورثته الى اهلاك هذين الكتابين وغيرهما من الكتب على ما حكى بعضهم عنه.)ابن غضائرى, دو كتاب نگاشت كه در يكى, نگاشته ها را يادآور شد و در ديگرى اصول را. وى اين دو كتاب را به مقدار وسع و توان خود كامل كرد, ولى هيچ يك از علماى ما, از اين دو كتاب نسخه بردارى نكردند, تا اين كه نويسنده آنها, از دنيا رفت و شمارى از وارثان او ـ چنانكه از بعضى از بازماندگان او نقل شده ـ به عمد, اين دو كتاب او را نابود ساختند.سپس شيخ مى افزايد:(من تصميم به نوشتن كتابى گرفتم كه در بردارنده نگاشته ها و اصول باشد و آنها را در دو كتاب جداگانه نياوردم كه مبادا اين دو كتاب طولانى شود; زيرا شمارى از نويسندگان داراى اصل هستند.)22با اين وجود, به نظر مى رسد رويارويى كتاب و اصل, به گونه عموم و خصوص مطلق, درخور انكار نيست. پاره اى از عبارتهاى شيخ نيز, گواه اين حقيقت است. از باب مثال, وى ضمن ترجمه اسماعيل بن مهران, نوشته است:(صنّف مصنّفات كثيرة منها كتاب الملاحم وله اصل.)23نجاشى نيز در ترجمه حسن بن ايوب, نوشته است: (له كتاب اصل.)24از عبارت شيخ و عبارتهاى ديگران, ناسانى اصل با نوشته نيز تا حدودى روشن مى شود و آن اين كه: اصل, تنها دربردارنده رواياتى است كه صاحب آن از معصوم(ع) بى واسطه يا با واسطه, شنيده است, ولى نگاشته شده, افزون بر روايات, ديدگاههاى نويسنده و اعمال سليقه هاى وى را نيز دربردارد. نمونه بارز نوشته ها و نگاشته شده ها كه امروز در اختيار ماست كتابهاى چهارگانه است كه با بهره گيرى از اصول اربعمائه, نگارش يافته اند.وامّا فرق اصل با نوادر نيز, با توجه به معنايى كه اهل فن براى نوادر, در نظر مى گيرند, روشن است; زيرا از نظر ايشان, نوادر, كتابى است كه در آن مجموعه اى از احاديث گوناگون و ناقاعده مند كه زير يك عنوان ويژه اى قرار نمى گيرند, گردآمده باشد. گاهى نيز نوادر, به شمار اندكى حديث گفته مى شود كه در پايان يك يا چند باب از بابهاى يك كتاب آورده مى شود, مانند نوادر الصلاة, نوادر الزكاة و.25روشن است نوادر به معناى نخست, ناسازگارى با اصل بودن ـ با تعريفى كه براى آن در نظر گرفتيم و پاره اى ديگر از تعريفها ندارد. به اين ترتيب ممكن است به يك اثر هم اصل و هم نوادر, گفته شود, چنانكه نجاشى, در ترجمه مَرْوكْ بن عبيد بن سالم, نوشته است:(قال اصحابنا القميون: نوادره اصل.)26ولى در بيش تر موارد, اين دو با هم فرق دارند و ناسانند. از باب نمونه, شيخ, در ترجمه ابراهيم بن عبدالحميد نوشته است:(ثقة له اصل وله كتاب النوادر.)27و بر اين اساس, مى توان نسبت ميان اصل و نوادر را عموم و خصوص من وجه دانست. گرچه براى ماده اجتماع آنها, نمونه زيادى سراغ نداريم.درباره فرق اصل با جامع نيز, توجه به اين نكته لازم است كه در سير تدوين و نگارش حديث, بايد پيدايش جامع هاى حديثى را در دوره پس از تدوين اصول, جست وجو كرد.در مقدمه جامع احاديث الشيعه, پس از اشاره اى به اصول اربعمائه, آمده است:(به سبب اين كه احاديث, در كتابهاى ياد شده پراكنده بودند, و در بسيارى از اين كتابها نيز, روايتهاى زيادى گرد نيامده بود, گروهى از فضلاى طبقه ششم, از اصحاب امام رضا(ع), مانند احمد بن محمد بن ابى نصر, جعفر بن بشير, حسن بن على بن فضال, حسن بن محبوب, حماد بن عيسى, صفوان بن يحيى, محمد بن ابى عمير و مانند اينان, عهده دار گردآورى و ضبط احاديث در كتاب واحد شدند. و هر يك از ايشان, جامعى نوشت و در آن, اخبار اصول را گردآورد. سپس شاگردان ايشان; يعنى حسن و حسين, پسران سعيد بن مهران و على بن مهزيار, دو كتاب, نوشتند. و در آن دو, احاديث نوشته شده در جوامع اساتيد خود را گردآوردند و به حسب ظاهر, مرجع علماى شيعه, همين دو كتاب بود, تا اين كه ثقةالاسلام ابوجعفر كلينى (م 328 يا 329) دست به تدوين حديث زد.)