آفريقا قاره اى پر از جنگ هاى داخلى، مناقشه هاى مرزى، خشك سالى، كم آبى، بدهى هاى بين المللى، تورم اقتصادى، سيل هاى مهيب، زلزله، گرد باد، انبوه پناهندگان، بيمارى هاى واگيردار، نارسائى هاى بهداشتى، فاجعه هاى محيط زيستى، فقر فرهنگى و استعمار زدگى، بى سوادى و مصائب طبيعى و اجتماعى از اين نوع بوده است. در دهه هاى اخير نيز اين مصائب ادامه دارد از آن جمله آمار كميسارياى عالى پناهندگان سازمان ملل تعداد پناهندگان را در سال 90 بيش از 5/5 ميليون نفر ذكر كرده است. اين تعداد در سال 94 به بيش از 7 ميليون نفر رسيد. بعلاوه 20 ميليون بى خانمان و 300 ميليارد دلار بدهى كشورهاى آفريقائى را در اين سال بايد بحساب آورد. قطعاً دست و پنجه نرم كردن با اين گونه مصائب مزمن براى «سوا» كارى بس دشوار بوده است. بنيانگذاران «سوا» همچون قوام نكرومه اميد آن داشتند كه با رفتن اروپايى هاى مساله پناهندگان حل مى شود ليكن اين مساله بر عكس تشديد شد. از سوى ديگر توجه ويژه «سوا» به اصل عدم مداخله در امور داخلى دول عضو و اكراه از به زير سوال بردن رهبران دول عضو خود مانعى براى اجراى اصول منشور و اهداف انسانى سازمان بوده است. ليكن به مرور زمان جبر روابط بين الملل سازمان را به پذيرش اصول جديد و ترجيح برخى اصول منشور خود بر منجيستوهايله سريام رهبر دولت مركزى را كه محل استقرار سوا را نيز در قلمرو خود دارد گرفت. ليكن جدايى طلبان مسلمان اريتزه در سال 1993 شناسايى سازمان ملل متحد را بدست آورده و بدون نقش مؤثرى از سوى «سوا» هويت كشور جديد خود را تثبيت كردند. «سوا» جدا از ملاحظه سياسى در مقابل دولت مركزى اتيوپى كه از بنيانگذاران اصلى و كشور ميزبان «سوا» بوده است دليل ديگرى نيز براى عدم حمايت از اريتره داشت و آن ترس از برانگيختن نهضت هاى جدايى طلبانه متعدد بالقوه در ديگر كشورهاى آفريقايى بود. بهر حال در اين مورد «سوا» موضع بر عليه شورشيان مسلمان و بنفع دولت مركزى مسيحى گرفته است. تجربه ديگر در مورد جنگ داخلى سودان بود. در اينجا مسأله عكس وضعيت اريتره بوده است. يعنى شورشيان عمدتاً مسيحى و غير مسلمان جنوب سودان با كمك و تحريك دول غربى بر عليه اعراب مسلمان شمال و دولت مركزى آنان مى جنگند. سوا از نگرانى افكار عمومى آفريقايى سياه كه هم نژاد با شورشيان جنوب سودان هستند مايل به طرفدارى از دولت مركزى خارطوم نبوده است. در حال حاضر هر دو طرف ميانجى گرى سوا را پذيرفته اند.تجربه رواندا در سال 91 كه درگيرى هاى قومى شديد منجربه قتل حدود يك ميليون نفر و آواراگى هزاران نفر شد با راهيابى و ابتكار سوا و پشتيبانى مالى فرانسه و بلژيك موفق به توقف مصائب شد. در اين موارد سوا توانسته است پشتيبانى سازمان ملل و نيروهاى پاسدار صلح را بدست آورد. مسائل مطروحه در سازمان وحدت آفريقا در زمينه حل مناقشات دول عضو به تعداد زيادى رسيده است. مسائل داخلى شامل توگو سال 63، كنگو سال 64، غنا سال 66، مالى سال 68، اوگاندا سال 72، سومالى، ليبريا، آنگولا، بروندى و مراكش را نيز بايد به فوق اضافه كنيم. سوا در حل اكثر اين مسائل ناموفق بوده است. شايد مهم ترين حادثه در طول حيات سوا برخورد با مسأله صحراى غربى و مراكش بوده است. اين مسأله در سال 1980 سازمان را در خطر از هم پاشيدگى قرار داد. صحراى غربى قبل از تصرف و استعمار توسط اسپانيا، جزو كشور مراكش بود. اين منطقه از نظر معادن فسفات و سواحل مستعد براى ماهى گيرى اهميت زيادى داشته است. اسپانيا آن را جزو كشور خود محسوب و اجازه حضور نماينده در پارلمان اسپانيا را نيز داده بود. با خروج قواى اسپانيا اهالى منطقه مايل به استقلال بودن. ليكن مراكش در رؤياى ايجاد مراكش بزرگ جز به بازگشت منطقه صحرا رضايت نمى داد و حتى نسبت به مالى، سنگال، الجزاير، و موريتانى كه همسايگان او بودند نيز در اين خصوص ادعا مرزى داشت. برگزارى همه پرسى از مردم منطقه بعلت اين اختلاف در موضوع همه پرسى مرتباً به تعويق افتاد. از طرفى جامعه جهانى و همسايگان مراكش امكان همه پرسى براى استقلال مردم صحرا را تأييد مى كردند و از طرفى دول آفريقايى اكثراً و نيز كشورهاى عربى به همه پرسى براى عودت صحرا به مراكش نظر داشتند. «سوا» در سال 76 مسأله را در كنفرانس سران مطرح كرده و نهايتاً اختيار موضعگيرى مستقل را به اعضاى خود در قبال اين مسأله تفويض كرده در سال 78 ناگهان «سوا» حق تعيين سرنوشت مردم صحرا را به رسميت شناخت و كميته اى از «مردان عاقل» (سران مالى، نيجريه، ساحل عاج تانزانيا و گينه) را براى ارائه راه حل و برگزارى رفراندوم مأمور كرد. بعلت كار شكنى مراكش در امر اجراى رفراندوم نهايتاً در سال 80 تعداد 26 كشور از مجموع پنجاه عضو «سوا» دولت صحراى غربى (پوليساريو) را به رسميت شناختند. و دبير كل «سوا» به نحو شگفت آورى ورود پوليساريو را به سازمان وحدت آفريقا پذيرفت. اين مسأله كه تا حدى متضمن پذيرش تجزيه مراكش بود مورد اعتراض 19 كشور عضو قرار گرفت. البته مسائل جانبى ديگرى نيز از جمله عدم رضايت 18 كشور به رهبرى ليبى در «سوا» وسائل چاد و نيز ترك سازمان از سوى مراكش نيز همزمان باعث ايجاد بحران در «سوا» شد. در سال 83 با محروم كردن ليبى از رياست سازمان جلسه در آديس آبابا برگزار شد و مقرر كرد كه پوليساريو و مراكش براى آتش بس و رفراندوم با همكارى سازمان ملل متحد همكارى و مذاكره كنند. ليكن مراكش كه سوا را ترك گفته بود تبعيت نكرده و نهايتاً در سال 89 كه بيش از هفتاد كشور پوليساريو را به رسميت شناخته بودند سوا را گروه بندى ايدئولوژيك بين كشورهاى ميانه رو و پيشرو در اين زمينه وحدت واقعى خود را از دست داد. مقارن با اين زمان سوا ميدان را خالى كرده و ابتكار عمل را به سازمان ملل متحد داد. البته اثر دخالت سوا در اين مسأله نهايتاً تثبيت لزوم برگزارى انتخابات آزاد در صحراى غربى بود كه خود با ارزش بوده است. اميد مى رود كه با پيگيرى سازمان ملل متحد همه پرسى فوق مسأله صحراى غربى را كاملاً حل نمايد. در خصوص درگيرى هاى مرزى و مناقشات بين دول نوپاى آفريقاى سوا موفق تر بوده است. مسائل مرزى دول عنصر همچون مراكش - الجزاير، اتيوپى - سومالى، اتيوپى - كنيا، بوركينافاسو- مالى، ليبى - چاد، رواندا - آنگولا، موريتانى - سنگال، آنگولا - موزامبيك اكثراً با همت «سوا» حل يا اصلاح شده است. البته در برخى از آنها واقعاً سازمان ناموفق بوده است از جمله مسأله ناميبيا و يا آنگولا - موزامبيك. در خلال اين مسائل سازمان مجبور شد عرف جديدى را بپذيرد و آن اينكه مرزهاى دول آفريقايى با توافق طرفين و يا طرف هاى بين المللى قابل تغيير است. همچنين هدف جديدى بنام ميانجى گرى را نيز در صدر اهداف خود قرار داد. سازمان وحدت آفريقا به ساختن هويت آفريقايى كمك شايانى كرده است. كشورهاى غنا، ساحل عاج، مالى، سنگال،كنيا، بوتسوانا بيش از بقيه متنعم و بهرمند شده و به لطف «سوا» رشد چشمگيرى داشته اند. در مورد مسائل فرهنگى، رفاهى، بهداشتى و اجتماعى سازمان اقدامات زيادى داشته است. در محيط پر مساله اى مانند آفريقا كه درآمد سرانه كشورهاى مهاجرپذير در حد 120 تا 320 دلار باقى مى ماند و يا وابستگى هاى اقتصادى و فرهنگى به ملل استعمارگر بيداد مى كند «سوا» موفق به اقدامات زير شده است:1- تأسيس كنوانسيون هاى متعدد براى حل مشكلات رود خانه هاى مرزى، درياچه هاى مشترك، حمل و نقل هوايى، استفاده از جنگل ها و گياهان دارويى و غيره. در اين مقوله مشكلات رود خانه هاى بين كشورهاى كنگو، سنگال، نيجر، مصر حل و فصل شده است.2- آفريقايى كردن قوانين بين المللى در زمينه محيط زيست و حقوق دريا حتى مى توان گفت «سوا» خود ابتكارات الهام بخش براى جامعه بين المللى به ارمغان آورده است. مثلاً در كنفرانس محيط زيست سال 92 برزيل «سوا» بسيار فعال بود. همچنين در مورد حفاظت محيط زيست آفريقا، ممنوعيت شكار برخى حيوانات قوانين سخت و موثرى را تدوين و اجرا كرده است. 3- رويكرد به حقوق بشر. اگر چه بطور رسمى در منشور «سوا» به حقوق بشر و دمكراسى توجهى نشده است ليكن از سال 80 و 81 بطور دائم گسترش دمكراسى و توسعه سياسى را بعنوان ضامن رشد و توسعه اقتصادى و اجتماعى سر لوحه كار قرار داده است. 4- تصميم به تأمين امنيت آفريقا بدون سلاح هسته اى. در اين زمينه در سال 64 در قاهره مصوبه اى صادر شد. بعدها اسرائيل نيز به جرم وارد كردن سلاح هسته اى به آفريقاى جنوبى محكوم شد (سال 79). 5- عدم پذيرش حكومت كودتا براساس قتل سياسى و يا دخالت خارجى. همچنان كه ساموئل دو (رئيس جمهور نامشروع ليبريا) در «سوا» پذيرفته نشد.6- حمايت از پناهندگان از طريق صدور قطعنامه (از سال 69) و يا مشاركت در كنفرانس هاى منطقه اى. 7- مبارزه با تبعيض نژادى و آزاد سازى از استعمار. در اين زمينه سازمان بسيار موفق بوده است و استقلال كليه ملل آفريقايى و حذف آياراتايد با كمك آن ميسر شده است.