« پرزيدنت سادات پس از قدرت رسيدن براي حل مشكلات اقتصادي كشور , چاره را در تغيير خط مشي اقتصادي از يك اقتصاد بسته با الگوي سوسياليستي به اقتصادي باز با الگوي سرمايه داري تشخيص داد كه اين سياست به انفتاح معروف شد . اگر چه سياست درهاي باز اقتصادي منجر به افزايش سرمايه گذاري خارجي در مصر شد اما بدليل عدم استفاده صحيح اقتصادي از وامهاي اخذ شده , دولت مصر ناچار شد از سال 1983 سالانه دو ميليارد دلار فقط بابت بهره وامهاي دريافتي پرداخت نمايد.»حسني مبارك نيز نخستين گام را در جهت اجراي يك برنامه جاه طلبانه بازسازي اقتصاد مصر برداشته است , اما با وظيفه بس عظيمي روبروست . در واقع اجتناب از انجام اصلاحات ساختاري موجب تضعيف اقتصاد مصر شده است . « عليرغم استمرار تزريق كمكهاي خارجي , مصر از لحاظ اقتصادي از نيمه دوم دهه هشتاد و به بعد همواره سير نزوليس را طي نموده است. در حال حاضر اين كشور با شرايط بسيار دشواري چون بيكاري حدود 4 ميليون نفر ( 20 درصد از نيروي كار كشور بويژه 3 ميليون جوان تحصيلكرده ) , كاهش 50 درصدي درآمد مصر از صنعت جهانگردي , كاهش جهاني قيمت نفت, رواج فساد اداري , اختلاس و رشوه خواري روبروست . از سوي ديگر بدهيهاي خارجي اين كشور ظرف 1980 ,150 درصد افزايش يافته است . در سال 1980 بدهياي خارجي مصر در حدود 20 ميليارد دلار بود . ده سال بعد يعني در سال 1990 ميزان اين بدهيها به 50 ميليارد دلار رسيد . پس از جنگ دوم خليج فارس و مشاركت فعال مصر به نفع امريكا و متحدانش در اين جنگ حدود 10ميليارد دلار از بدهيهاي اين كشور بخشيده شد . طبق آمار بانك جهاني بدهيهاي مصر در سال 1992 بالغ بر 4/40 ميليارد دلار يعني 117 درصد از كل درآمد ناخالص ملي اين كشور بود . برعكس بدهيهاي خارجي , درآمد سرانه مصر از نيمه دوم دهه هشتاد همواره سير نزولي داشته است.»« لازم به ذكر است كه حدود كل ديون مصر مربوط به بخش صنايع نظامي است كه نيمي از ان با نرخ بهره بين 14ـ12 درصد و با جريمه دير كرد زياد از كشور امريكا استقراض شده است . از سال 1984 دولت آمريكا سالانه 1 ميليون و 300 هزار دلار كمك نظامي به مصر ارسال مي كند .اما همواره مسئله ديون خارجي بعنوان يكي از مسائل حاد در روابط واشنگتن و قاهره بوده است .يكي ديگر از دلايل افزايش ديون خارجي مصر جلب سرمايه گذاريهاي خارجي در بخشهايي كه در دوران ناصر كمتر به آنها بها داده شده است از جمله بخش فاضلاب , ارتبات , مهاجرت , خانه سازي و در نهايت صنعتي كردن كشور مي باشد . عامل ديگر افزايش بدهيهاي خارجي اين كشور ناهماهنگي بين رشد بخش كشاورزي مصر سالانه دو درصد رشد نشان مي دهد , در حاليكه نرخ رشد جمعيت 7/2 درصد در سال مي باشد . با توجه به اين حقيقت دولت مصر در واقع نياز به تزريق سالانه 2000 ميليون دلار به بخش كشاورزي دارد . نوسان ارزش بهاي نفت در بازار هاي جهاني عامل ديگري در افزايش ديون خارجي اين كشور مي باشد.» (9)« از سوي ديگر مصر در بعد تجارت خارجي همواره با موازنه منفي روبرو بوده است . ميزان كسري اين موازنه در سال 92 بالغ بر 7/6 ميليارد دلار مي شد . در حالي كه دولت اين كشور همچنان زير فشار بانك جهاني و صندوق بين المللي پول قرار دارد تا در چهارچوب توافقات قبلي مفاد برنامه هاي توصيه شده اين دو سازمان را جهت تسريع در امر آزادسازي تجارت خارجي دقيقا اجرا كند. اجراي برنامه هاي ياد شده نه تنها تاكنون هيچ كمكي در جهت بهبود اقتصاد مصر نداشته بلكه آثار مخرب و زيانباري نيز به همراه داشته است . بعنوان مثال آزادسازي تجارت خارجي باعث سرازير شدن سيل كالاهاي خارجي به سوي بازارهاي داخلي مصر ووارد آمدن صدمات جبران ناپذيري به توليد و صنايع اين كشور شده است.با توجه به اينكه پنبه عمده ترين توليد كشاورزي مصر مي باشد قبلا صنعت نساجي بعنوان قديمي ترين و مهمترين صنعت اين كشور توانسته بود با اتكاء به مواد خام داخلي و با سرمايه گذاري دولتي و خصوصي دهها ميليارد دلاري , طي ساليان دراز به پيشرفتهاي قابل توجهي دست يابد و بخش مهمي از نيروي كار كشور را جذب كند . اما اكنون با ورود منسوجات خارجي از شرق آسيا و چين اين صنعت در استانه نابودي قرار دارد . در حال حاضر 12 كارخانه بزرگ ريسندگي و بافندگي در مصر اعلام زيان و طلب پول باعث از دست دادن ارزش افزوده تبديل پنبه به كالا شده است و مصر به ناچار پنبه توليدي خود را به صورت ماده خام در بازار پر رقابت خارجي به فروش مي رساند . از ديگر ابعاد بحران اقتصادي مصر مسأله فقر عمومي توده مردم مي باشد . طبق آمار موجود حدود 90 درصد جمعيت 58 ميليوني مصر در شرايط فقر بسر مي برند . در حاليكه 10 درصد بقيه , 90 درصد درآمد ملي كشور را به خود اختصاص داده اند .» (10)بطور كلي مي توان گفت دولت مصر با توجه به واقعيتهاي اقتصادي و معضلات مهمي كه با آن روبروست سالانه بسته به ميزان بدهيهاي خارجي خود و بهره هاي آنها و طرف بستانكاران كه عمده ترين آنها كشور هاي آمريكايي و اروپايي هستند در سياست خارجي خود انعطاف زيادي به آن سمت نشان مي دهد . تعقيب سياستهاي امريكا در منطقه در خصوص گسترش هر چه بيشتر رابطه با اسرائيل يا كشورهاي عرب توسط دولت مصر از جمله مسائلي است كه بدون بررسي اوضاع اقتصادي اين كشور غير قابل درك مي باشد.
بخش دوم : اثر محيط خارجي بر سياست خارجي مصر
براي درك اثر محيط خارجي بر سياست خارجي مصر لازمست مختصرا با ساختار نظام بين المللي در دوران معاصر آشنا شويم . تحولات و تغييرات نظام بين الملل يكي از عمده ترين عمواملي است كه سياست خارجي كشورها را تحت تأثير قرار مي دهد . بستر عملي سياست خارجي كه همانا صحنه جهاني مي باشد . از سالهاي 1950 به بعد سبب گرايش مقطعي و متناوب مصر به جهان غرب و يا بلوك شرق شده است . همزمان با كاهش نفوذ بريتانيا در خاورميانه رقابت ميان اتحاد جماهير شوروي و ايالات متحده امريكا براي جايگزيني اين كشور در منطقه تشديد گرديد . اين دو ابر قدرت براي دستيابي به اين منطقه حساس و استراتژيك به طرق مختلف سعي در نفوذ در خاورميانه داشتند .ويژگي عمده ابتداي دهه 1950 تسلط نظام دو قطبي غير منعطف ووجود جنگ سرد ميان دو ابر قدرت بود . در چنين شرايطي رژيم جديد مصر مانند بسياري از كشورها به دليل برتري نظامي و اقتصادي امريكا بعد از سالهاي جنگ جهاني دوم به شدت گرايش به سمت غرب داشت هر چند مصر پيش از اين نيز روابط نزديك با بلوك غرب را تجربه كرده بود و شايد اين امر خود عاملي مثبت در گرايش بيشتر مصر به غرب شده بود . اما صحنه سياست خارجي مصر ثابت باقي نمانده . بلكه شاهد چرخشهاي متناوبي بود كه گاه مصر را به بلوك غرب و گاه به بلوك شرق پيوند مي داد .طي دو دهه 1980و1990 ساختار نظام بين المللي آنچنان متحول گرديد كه در تاريخ جهان بي نظير بود . تغييراتي كه عمده ترين تحولات بين المللي و منطقه اي را سبب گرديد . مواردي چون ظهور انقلاب اسلامي ايران , جنگ تحميلي عراق عليه ايران , فروپاشي بلوك شرق , پايان جنگ سرد , تزنظم نوين جهاني , تشديد جنگهاي منطقه اي ( در بوسني , افغانستان , سودان , سومالي , هائيتي , رواندا ) و بحران اقتصاد جهاني از عمده ترين تحولات جاري دو دهه اخير مي باشند . اين تحولات از يك سو سبب فروپاشي هرم جهاني قدرت و گسترش نابساماني در جهان شده است و از سوي ديگر بازماندگان نردبان نظام دو قطبي قدرت اكنون در پي دستيابي به جايگاه جديدي در ساختار قدرت نظم نوين جهاني هستند . در اين بخش عمده ترين مسائلي كه در خارج از مرزهاي مصر, سياست خارجي اين كشور را تحت الشعاع قرار مي دهند عنوان مي نمائيم.
الف ـ سياست خارجي مصر در قبال كشورهاي منطقه و اتحاديه عرب
1ـ اسرائيل
در حال حاضر مسئله اسرائيل بخش عمده اي از سياست خارجي مصر را در برمي گيرد . در سال 1973 انور سادات با انعقاد « قرار داد كمپ ديويد » فصل نويني را در چرخش سياست خارجي اعراب به سوي صلح با اسرائيل گشود . بعد از امضاي قرارداد كمپ ديويد و سفر سادات به تل آويو و افتتاح سفارت اسرائيل قاهره , صهيونيستها از لحاظ اصولي و بنا به اعتقادات مذهبي و تاريخي خود , كمپ ديويد را نيز بسان اصول و اهداف خود دانسته و ان را بطور مرحله اي پذيرفتند . البته در اين دوران به دليل عدم مراعات طرح صلح مزبور از سوي اسرائيليها بارها بين مصر و اسرائيل اختلافات لفظي صورت گرفت.نقش مصر در روند صلح اعراب و اسرائيل بسيار حياتي و مهم بوده است . در واقع انعقاد پيمان كمپ ديويد با اسرائيل زمينه ساز انعقاد پيمان اسلو ( ساف ـ اسرائيل ) و نيز برقراري روابط عادي ديگر كشورهاي عربي از جمله اردن و عربستان با اسرائيل بود . طي چنديندر دور مسافرت وزير امور خارجه و ديگر مقامات امريكايي به منطقه , مصر همواره شاهد گفتگوهاي كريستوفر و مبارك در خصوص فلسطين اشغالي بود . مبارك همچنين يكي از عوامل مهم در متقاعد كردن رهبران ديگر كشورهاي عربي در پيشبرد روند صلح در خاورميانه بود . وي حتي در بسياري از موارد قبل از سفرهاي كريستوفر به منطقه با عزيمت به كشور هاي سوريه و اردن زمينه را براي اين سفرها آماده مي كرد . نقش حسني مبارك در روند صلح در واقع به گونه اي است كه اكثر مطبوعات و رسانه هاي غرب از آن بعنوان يك نقش كليدي ياد مي كنند . به عنوان مثال راديو آمريكا مي گويد : « تا به حال رئيس جمهوري مصر نقش كليدي در پيشبرد روند صلح خاورميانه برعهده داشته است » (11) روزنامه سوئيسي « نوي زوريخر سايتونگ » در تحليلي از روابط مصر و اسرائيل از زمان امضاي پيمان كمپ ديويد تاكنون مي نويسد:« روابط اين دو كشور با وجود انعقاد قرار داد صلح هيچگاه دوستانه و يا عادي نبوده است . هرگاه دولت مصر موضعي برضد اسرائيل اتخاذ مي كند كليه احزاب موافق يا مخالف دولت مصر از اين موضعگيري حمايت مي كنند . زيرا اسرائيل همواره در نظر مردم مصر خطري براي منطقه تلقي مي شود . در واقع دولت مصر در سياست خود در قبال اسرائيل دچار تناقض شده است. در حاليكه دولت مصر , دولت اسرائيل را به خاطر عدم امضاي پيمان منع گسترش سلاحهاي هسته اي به باد اتقاد گرفته و روابط دو طرف به سردي گراييده , پليس مصر تظاهرات دانشجويان اين كشور بر ضد اسرائيل را به شدت سركوب مي كند .» (12) بدون شك هنگامي كه در خصوص نقش منطقه اي مصر بحث مي شود بايد رابطه مصر و اسرائيل و تأثير آن در منطقه و شكل گيري هويت و امنيت مصر بلافاصله مدنظر قرار گيرد.
2ـ سودان
منطقه حلايب از سال 1958 مورد اختلاف مصر و سودان بوده است تا جائيكه هر گاه روابط دو كشور بحراني ميشود مصر از ان بعنوان اهرم فشاري براي پيشبرد منويات خود بهره داري مي نمايد . اخيرا نيز , پس از ترور نافرجام « حسني مبارك » در « آديس آبابا » دولت مصر بلافاصله به تقويت واحد هاي نظامي خود در مرز دو كشور اقدام كرد و به منطقه مرزي حلايب حمله ور و با نيروهاي نظامي سودان درگير شد . با بررسي دقيق موضوع روابط مصر و سودان يكي از اين سه احتمال , ممكن است مطابق واقع باشد :1ـ رابطه سودان و مصر در چند سال اخير , تابعي از رابطه سودان و غرب شده است . لذا با تيرگي مناسبات غرب و بويژه امريكا با سودان , رابطه مصر و سودان نيز به شدت بحراني مي شود ؛ 2ـ مسأله صلح اعراب و اسرائيل در منطقه براي اسرائيل يك امر حياتي به شمار مي ايد . اما سودان نسبت به اين قضيه موضع روشني كه به روند صلح در منطقه كمك كند اتخاذ نكرده است. لذا اين احتمال بعيد به نظر نمي رسد كه اين مسئله محرك و عامل اصلي بروز چنين بحرانهايي باشد؛3ـ سومين احتمال اين است كه حكومت مصر براي اينكه بر بحران داخلي خود و رشد فزاينده نيروهاي مخالف كه موفق شدند رئيس جمهور اين كشور را به راحتي در خارج از مرزهاي مصر هدف قرار دهند سرپوش بگذارد , و بحران را به خارج از مرزهايش منتقل كند , سودان را متهم به دست داشتن در اين ترور كرده است.بهر حال هر يك از احتمالات فوق كه عامل اين تنش باشد , سودانيها را به واكنش عملي و نظامي عليه مصر وانداشت . سودانيها در همان حال كه اقدام به بسيج نيروهاي نظامي و مردمي براي مقابله با هر گونه حمله احتمالي كرده اند اما بدليل روحيه مساملت آميزي كه دارند , باب مذاكره و گفتگو را باز نگهداشته و ان را بهترين شيوه حل مسائل مي دانند .» (13) اخيرا حسني مبارك روابط مصر با سودان را تا حد كاردار كاهش داد.
3ـ ليبي
يكي ديگر از كشورهاي منطقه كه هم مرز مصر مي باشد ليبي است . با توجه به وضعيت كنوني كشور ليبي پس از قضيه لاكربي , اين كشور هنوز در تحريم هوايي قرار دارد . اين تحريم هوايي در كليه ارتباطات و مبادلات بين المللي و داخلي كشور خلل ايجاد كرده است . لذا مصر با توجه به مرز مشترك با ليبي تا حدودي مي تواند به اين كشور از راه زميني كمك نمايد . بطوريكه يكي از راههاي مقابله با بحران كنونيبراي ليبي ايجاد ارتباط مسالمت آميز با مصر مي باشد . دولت مصر نيز سعي دارد كه رابطه خصمانه ليبي با غرب را تا حد زيادي بكاهد . در همين راستا حسني مبارك چندين بار با سرهنگ قذافي مذاكره نموده است .
4ـ اتحاديه عرب
اتحاديه عرب از جمله تشكلهاي جمعي عربي منطقه اي است كه در سال 1945 تشكيل شد . « اين اتحاديه پس از انعقاد قرار داد كمپ ديويد , مصر را تحريم نمود . ولي اكنون اكثر اعضاي اين اتحاديه در حال عادي كردن روابط خود با اسرائيل هستند . اين اقدامات دو طرفه بويژه از سوي مصر و اردن تأثير زيادي بر تغيير استراتژي ضد اسرائيلي اين اتحاديه گذارده است . به نحوي كه عربستان و يمن نيز سعي در علني كردن ارتباط خود با اسرائيل دارند .» (14)