يكي از مهم ترين مباحث عقيدتي در ميان اصول چندگانة اسلامي بحث عصمت است.عصمت از ان جهت كه زير ساخت بحثهاي كلامي مهم ديگري همچون نبوت و رسالت و احياناً عدم تحريف قرآن محسوب مي شود از جايگاه ويژه ووالايي برخوردار است . بويژه آنكه در مكتب تشيع آنچه بيش از همه چيز جايگاه اهلبيت عليهم السلام را براي پيروان آنان رفيع و شايسته مي سازد منزلت ارزشمند عصمت و مصونيت آنان از هر گونه خطا و ناپاكي است . گرچه موضوع عصمت مي تواند زواياي مختلف عقلي ـ نقلي و تفسيري داشته باشد . امّا از آنجا كه در انديشه هاي شيمي استناد به قرآن كريم به عنوان معتبرترين متن ديني همواره مورد تاكيد قرار گرفته و از ان روي كه مورد قبول و پذيرش همة فرق و مذاهب اسلامي است بدان استناد مي شود , از اين رو برآن شده ايم تا مهم ترين آيه اي را كه در قرآن مجيد به اين بحث در خصوص اهلبيت عليهم السلام پرداخته است مورد توجه قرار دهيم و شبهات و اشكالاتي را كه بر اين تفسير و برداشت از آيه از طرف مخافان بويژه پيروان انديشه هاي سلفي وارد شده است پاسخ گوئيم و چون در ميان منابع متأخر اهل سنت تفسير روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني از جايگاه منزلت چشمگيري برخوردار است . ضمن ارائه مفاد آيه به نقد ديدگاههاي او كه مي توان آن را برآيند شبهات و اشكالات اهل سنت بر تفسير آية تطهير بر اهل بيت و برداشت عصمت آنان از آيه دانست , خواهيم پرداخت . اين تحقيق جهت ارائه به بخش آموزش اداره كل بين الملل بعثة مقام معظم رهبري در حج و زيارت تهيه شده است.دقت در استفاده از منابععامه و موشكافي برخي شبهات و ارائه پاسخ قانع كننده از جملة تلاشهايي است كه اينجانب در نگارش آن مورد توجه قرار داده ام.لازم به ذكر است كه اين مبعث فصل چهارم از كتاب حقير با نام پندارها و پاسخ ها در دفاع از اهلبيت عليهم السلام بصورت مبسوط است كه در حال چاپ مي باشد .پاييز 1382
« مقدمه »
از مهمترين آيات قرآن مجيد كه چون خورشيد در فضائل و امامت و پيشوائي اهل بيت ميدرخشد و امتياز بزرگ آنان را نسبت به همة مسلمين بيان مي دارد آيه تطهير است تطهير گواه راستين عصمت و مصونيت تامّ آنان بوده طهارت روح و جسم را براي ائمه اطهار عليهم السلام دربردارد و حقيقتي مكشوف مي گردد كه انكار آن براي هيچكس ميسور نيست.از جمله آياتي كه مورد نزول آن كمتر توانسته اند خدشه كنند و مصداق آنرا علي (ع) زهرا سلام الله عليها و حسنين عليهما السلام دانسته اند همين آية شريفه است .
«بيان آلوسي »
آلوسي برخلاف آيات ديگر ذيل اين ايه بعلّت عدم توانايي و قدرت در انكار اين حقيقت در صفحات طولاني بحث در اين آيه هر دم با تمسك بقولي از اهل سنت ابراز عقيده اي مي كند و بران استدلال مينمايد اما چند سطر بعد آنرا ترك كرده راي جديدي اتّخاذ مي كند و شايد بيشترين جايي كه آلوسي به پراكنده گويي در تفسير خود دچار شده است همين آيه باشد . وما سعي برآن داريم كه به علت طولاني بودن عبارات , خلاصه , اشكالهاي او و نظرياتش را ذكر و به نقد آن بپردازيم.
« منظور از بيت چيست»
در اين باره آلوسي مي گويد : ظاهر اين است كه مراد از بيت در اية شريفه , خانة از چوب و خاك است نه خويشاوندي و بستگان و اين خانة چوب و خشتي همان خانة مسكوني پيامبر است نه مسجد ايشان كه برخي گفته اند . بنابراين قول كه مراد خانة مادي باشد پس مراد از اهل او زنانش خواهند بود بنابر قرائني از آيات قبل و بعد اين آيه كه دلالت بر اين مقصود دارد . و اين مطلب را بسياري نقل كرده اند .از طريق عكرمه از ابن عباس نقل شده است كه فقط دربارة زنان پيامبر است . و اين مردويه از طريق ابن جبير مانند ان را نقل مي كند بدون لفظ مخصوص زنان ـ و عكرمه ميگفت هر كس مي خواهد با او مباهله مي كنم كه اين آيه دربارة زنان پيامبر است . و در بازار فرياد مي زد و اين را مي گفت . از عروه هم نقل شده كه منظور همسران پيامبر است .(1)
«پاسخ »
گرچه بعداً با اقوال خود آلوسي و اعترافات او و قرائن آيه اثبات خواهيم كرد كه منظور از اهل بيت چيست كه بنابر همان استدلال اثبات خواهد شد مراد بيت نسبي است نه مادي , اما به دو نكته در گفتار او بايد در اين اشاره كنيم :
« الف سيلق آيات »
همانطور كه بارها گفته شده است ترتيب آيات قرآن مجيد توفيقي است و كسي از علماء علوم قرآن مدعي نشده كه ترتيب جمع آوري و قرار گرفتن آيات قرآن مطابق با ترتيب نزول آن است بلكه چه بسيار آياتي كه قبل و يا بعد از آيات ديگر نازل شده است و هم اكنون برخلاف نحوة نزول بعد يا قبل از انها قرار داده شده است . و اين مسئله به جهت توفيقي بودن قرار دادن آيات است .در حاليكه اين آيه از جهات بسياري نيز با ايات قبل تفاوت دارد و هيچ دليلي براي وحدت سياق نيست زيرا :1ـ خطاب آن از جمع مؤنث بجمع مذكر تغيير يافته و اين نشان دهندة دگرگوني اسلوب كلام است كه در قرآن نيز موارد بسيار دارد . مرحوم طبرسي در مجمع البيان مي فرمايد : عادت فصحاء عرب و ادب اين است كه از خطابي به خطاب ديگر رفته و سپس به خطاب اول بازگردند و قرآن پر است از اين مطلب مانند : حتي اذا كنتم في الفلك و جرين بهم ـ يونس 22وسقاهم ربهم شراباً طهوراً . انّ هذا كان لكم جزاءاً دهر 21ـ22 .(1)2ـ مفرد بدون بيت در آيه و جمع بودن بيوت در ايات سابق و لاحق نشان دهندة اختلاف ساكنين در اين بيت هاست .3ـ مناسبت نظم آيات با انچه كه نزول آن متواتر است ( در خمسة طيبه ) نميتواند تعارض كند زيرا ظنّي با قطعي قابليت تعارض ندارد . وقتي كه اجماع داشتيم برتوفيقي بودن ترتيب آبيات نه نزول آنها , مناسبت بين آيات ظني مي شود . و تواتر است بر اينكه اين آيه درشان حمسة طيبه عليهم السلام نازل شده است . پس مناسبت ساقط مي گردد.4ـ زماني مي توانيم به تناسب آيات تمسك كنيم كه مانعي در بين نباشد در اينجا دو دسته مانع داريم :الف ـ كثرت قرائن نزول آيه در افرادي غير از زنان پيامبر كه به آن اشاره خواهيم كرد . ب ـ رواياتي صريحاً وجود زنان را در عموم آيه منفي مي كنند و انها را جزء مخاطبين نمي دانند كه خود آلوسي نيز آنرا بعداً نقل مي كند . و در جامع الاصول از صحيح مسلم از زيد بن ارقم روايت شده كه از او پرسيده شد آيا اهلبيت زنان او هستند مي گويد : نه . زيرا زن مدتي از زمان را با شوهر است او طلاقش مي دهد و زن بخويشاوندانش باز مي گردد بلكه اصل ووابستگان او كه صدقه برايشان حرام است اهلبيت پيامبر (ص) هستند .
« ب روايات معارض »
بهتر بود آلوسي اقوال كساني مانند عكرمه و هروه را در جملة مفسّرين نمي اورد زيرا شخصيت اين افراد بي اعتبار تر از ان است كه به اقوالشان تمسك شود .بايد دانست كه عكرمه از خوارج است و نزد حروري خارجي آمده و شش ماه در انجا مانده است وراي او را نقل مي كرده است.يعقوب بن يوسف مي گويد : از ابن كبير شنيدم مي گفت عكرمه به مصر آمد و مي خواست به مغرب برود و به آنجا رفت و خوارجي كه انجا بودند از او استفاده نمودند ـ و به همين جهت مالك بن انس نام عكرمه را هم نمي برد . او آنقدر برمولاي خود ابن عباس دروغ مي بست كه اين مطلب ضرب المثل شده است .يحيي بن بكاء مي گويد : پسر عمر به نافع مي گفت : از خدا بترس . واي بر تو اي نافع بر من دروغ مبند همانطور كه عكرمه بر اين عباس دروغ مي بست .و سعيد بن مسيب به غلامش مي گفت , اي برد ( نام غلام او بوده ) بر من دروغ مبند همانطور كه عكرمه به ابن عباس مي بست .عطاء خراساني مي گويد به سعيد بن مسيب گفتم : عكرمه گمان مي كند كه رسول خدا در حال احرام باميمونه ازدواج كرده است گفت : او دروغگو و خبيث است .يحيي بن سعيد انصاري مي گويد : عكرمه از دروغگويان است.مالك عكرمه راثقه ندانسته و مي گويد نبايد از او نقل حديث شود .احمد بن حنيل مي گفت : عكرمه حديثش صحيح نيست .ابن عليه مي گويد : عقل عكرمه اندك بوده است . (1) دكتر ذهبي در التفسير و المفسرون كمي گويد : « عكرمه را بگستاخي در علم و بي مهابا نقل كردن وصف مي كنند . و مي گويند او ادعا ميكرده همه چيز را مي داند و بالتتر از اين او را به دروغ بستن بر ابن عباس مولايش متهم مي كنند و
« مراد از اهل در آيه »
او قبل از بيان نظر خود اقوال ديگران در اين باره اشاره مي كند : مي گويد : در اينكه مقصود از اهل پيامبر چه كساني هستند اختلاف شده است .الف ـ ثعلبي گفته مراد همة بني هاشم هستند مردان و زنان آنان ـ البته ظاهر است كه منظور او مؤمنين بني هاشم است و اين بيان در نزد حنيفه همان آل محسوب مي گردد .ب ـ برخي از شافعيه گفته اند : مراد آل اوست كه مومنين بني هاشم و مطلّب هستند .ج ـ راغب مي گويد اهل بيت متعارف شده در خانوادة پيامبر مطلقاً ـ و خانوادة مرد بنابر آنچه در قاموس است يعني قوم و قبيلة نزديك او ـ راغب در جاي ديگر مي گويد : اهل بيت متعارف در آل پيامبر (ص) شده است .