الف) رفق و مدارا با ديگران - رفق و مدارای تربیتی در سیره معصومین علیهم السلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رفق و مدارای تربیتی در سیره معصومین علیهم السلام - نسخه متنی

محمد داودی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الف) رفق و مدارا با ديگران

1. رفق و مدارا در تبيين مسائل دينى

پيشوايان دينى(ع) هنگامى كه مى‏خواستند احكام و شرايع را به مردم آموزش دهند، به اندازه فهمشان با آنان سخن مى‏گفتند و مسائل دينى را به گونه‏اى كه آنان به آسانى دريابند بيان مى‏كردند. خداوند در قرآن مى‏فرمايد: «ما هيچ رسولى را جز به زبان قوم خود نفرستاديم تا براى آنان [حقايق را [تبيين كند» (ابراهيم، آيه4).

پيامبر گرامى اسلام(ص) نيز مى‏فرمايد: «به ما پيامبران دستور داده شده است كه با مردم به اندازه عقل و فهمشان سخن بگوييم» (بحارالانوار، ج1، ص85)

از امام صادق(ع) نيز نقل شده است كه: «رسول خدا(ص) هيچ گاه با مردم به [حسب[ كنه و باطن عقل خويش سخن نگفت (علامه طباطبائى؛ سنن النبى، 57).

هم‏چنين نقل شده است كه: در جنگ تبوك مردم دچار تشنگى شدند. به پيامبر(ص) گفتند: يا رسول الله! كاش دعا مى‏كردى تا خدا ما را سيراب مى‏كند. آن حضرت دعا كرد و آب در بيابان جارى شد. قومى از اعراب باديه‏نشين گفتند: ستاره ذراع و ستاره فلان بر ما باران نازل كرد. پيامبر(ص) رو به اصحاب كرده فرمود: مى‏بينيد!! خالد گفت: اى رسول خدا! گردنشان را بزنم؟ پيامبر(ص) فرمود: نه؛ اينان چنين مى‏گويند؛ اما مى‏دانند كه خدا باران را نازل كرده است (مستدرك الوسائل، ج6 ص196).

بنابراين، مربى در مقام تربيت، نخستين كارى كه بايد به انجام آن همت گمارد اين است كه با تربيت‏آموزان خود، چنان سخن گويد كه به آسانى مراد او را دريابند و اين مستلزم آن است كه مربى سخن خود را از درجه و مقام درك و فهم خود تا سطح درك و فهم تربيت‏آموزانش تنزل دهد.

به علاوه، گاه مدارا و رفق با متربيان اقتضا مى‏كند كه مطالب خاصى با آنان در ميان گذاشته شود و از ارائه مطالبى كه فراتر از ميزان درك و فهم آنان است خوددارى شود. چنانكه در سيره معصومين(ع) ملاحظه مى‏شود كه گاه بعضى از مطالب را با افرادى خاص مطرح مى‏كردند. به عنوان مثال، علامه مجلسى نقل مى‏كند كه جابر بن يزيد جعفى مى‏گويد:

امام باقر(ع) نود هزار حديث براى من بيان كرد كه هرگز آنها را براى كسى بيان نكرده‏ام و هيچ گاه نيز بيان نخواهم كرد. وى مى‏گويد به امام باقر(ع) عرض كردم: فدايت گردم، بار سنگينى بر من نهاده‏اى؛ چرا كه از اسرارتان احاديثى برايم بيان كرده‏اى كه نبايد به كسى بيان كنم. بدين سبب، گاه سينه‏ام به جوشش در مى‏آيد تا جايى كه حالتى شبيه جنون به من دست مى‏دهد. امام(ع) فرمود: در اين حالت به كوههاى اطراف برو، حفره‏اى بكن، سرت را در آن فرو كن و بگو محمد بن على به من چنين و چنان گفت (بحار الانوار، ج2، ص69).

/ 7