باسمه تعالى - مسأله بداء و نمونه های آن و تحلیل صحیح آن در مکتب شیعه و اهل سنت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسأله بداء و نمونه های آن و تحلیل صحیح آن در مکتب شیعه و اهل سنت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

باسمه تعالى

موضوع بحث

مسأله "بداء" و نمونه هاى آن و تحليل صحيح آن در مكتب شيعه و اهل سنت

"بَداء " در لغت بمعنى آشكار شدن و وضوح كامل است، و به معنى پشيمانى نيز آمده، زيرا شخص كه پشيمان مى شود، حتماً مطلب تازه اى براى او پيدا مى شود (1) " بَداء" به فتح و مد، آشكار شدن شيئى بعد از آنكه مخفى بوده، و نيز حصول علم است بعد از جهل (2)، در كتاب هاى البداء اثر علّامه عسكرى، اين است ما، اثر علامه كاشف الفطاء - عقايد الاماميه، اثر فقيه، مجتهد شيخ محمد رضا مظفر، شيعه پاسخ مى دهد، اثر استاد جعفر سبحانى، تقريباً همين معنا براى بدا ذكر شده است. بدون شك " بداء" به اين معين در مورد خداوند جايز نيست، و هيچ انسان عاقلى و دانائى ممكن نيست احتمال بدهد كه مطلبى بر خدا پوشيده باشد و سپس با گذشت زمان بر او آشكار گرديد، اصولاً اين سخن كفر صريح و زننده اى است و لازمه آن نسبت دادن جهل و نادانى به ذات پاك خداوند است و ذات او را محلِ تغيير و حوادث دانستن مى باشد، حاشا كه شيعه اماميّه چنين احتمالى را درباره ذات مقدس خدا بدهند. (3) آنچه شيعه از معنى "بَداء" اعتقاد دارد و روى آن اصرار و پا فشارى مى كند دو طبق آنچه در روايات اهل بيت عليهم السلام آمده: " ما عَرَفَ اللّهَ حقَّ معرفتِهِ، مَن لم يعرفهُ بالبداء " آنكس كه خدا را با " بداء" نشناسد، او را درست نشناخته است، اين است كه: بسيارى مى شود كه ما طبق ظواهر علل و اسباب، احساس مى كنيم كه حادثه اى به وقوع خواهد پيوست و يا وقوع چنين حادثه اى به يكى از پيامبران خبر داده شده، در حالى كه بعداً مى بينيم آن حادثه واقع نشد، در اين هنگام مى گوئيم "بَداء" حاصل نشد، يعنى آنچه را به حسب ظاهر، واقع شدنى مى ديديم و تحقق آنرا قطعى مى پنداشتيم خلاف آن ظاهر شد، ريشه و علت اصلى اين معنى اين است كه: گاهى آگاهى ما فقط از علل ناقصه است و شرايط و موانع را نمى بينيم و بر طبق آن قضاوت مى كنيم و بعد كه به فقدان شرء يا وجود مانع برخورد كرديم و خلاف آنچه پيش بينى مى كرديم تحقق يافت متوجه اين مسائل مى شويم. همچنين گاه پيامبر يا امام از " لوح محو و اثبات " آگاهى مى يابد كه طبعاً قابل تغيير و دگرگونى است، و گاهى با برخورد به موانع و فقدان شرايط تحقق نمى پذيرد. (4)بدائى كه شيعه قائل است و از اسرار آل محمد و علوم اين خاندان محسوب ميگردد و آنقدر به آن اهمّيت داده شده كه در اخبار اهل بيت (ع) مى خوانيم: ما عُبِدَ اللهُ بشئى مثل القول بالبداء" و حديث ديگرى كه قبلاً بيان شد، هرگز كسى خدا را بمانند عقيده به بداء پرستش نكرده، اين "بداء"، عبارت از اين است كه وقوع حادثه اى در لوح " محو و اثبات " پيش بينى شده باشد و بوسيله يكى از فرشتگانى كه از لوح محو و اثبات با خبرند، وقوع اين حادثه در آينده به پيغمبرى خبر داده شود، و پيامبر نيز بامت خود خبر دهد كه چنان حادثه اى وقوع خواهد يافت، در حالى كه بعداً آن حادثه بوقوع نمى پيوندد، علت آن اين است كه حوادث پيش بينى شده در لوح محو و اثبات ( چنانكه از نامش پيداست) قابل تغيير است و ممكن است خدا آنرا محو كرده و حادثه ديگرى به جاى آن قرار دهد، و هيچكس جزا و از قابل تغيير است و ممكن است خدا آنرا محو كرده و حادثه ديگرى به جاى آن قرار دهد، و هيچكس جز او از اين حقيقت با خبر نيست، زيرا اين همان مقام علم مكنون خاص خداست و هيچ پيامبر و مَلَكى راه به آن ندارند. اين همان حوادث " لوح محفوظ " است كه در قرآن از آن تعبير به " ام الكتاب " شده است. ولى انبياء و فرشتگان تنها از حقائق لوح محو و اثبات باخبرند و علوم آنها از آن تجاوز نميكند و در قرآن از آن چنين تعبير شده است: " بمحو اللّه ما يشاء و يُثبَتُ و عندهُ اُمُّ الكتاب " سوره رعد 390 ممكن است بعضى از افراد كم اطلاع در اينجا ايراد كنند كه اين احقاء حقيقت و اظهار غير آن بوسيله " لوح و اثبات " صورت ميگيرد از قبيل بيان خلاف و اغراء و جهل است و اين كار صحيحى نيست (5) امّا بايد توجّه داشت كه اينگونه امور حتماً داراى مصالح و حكمت هائى است كه از قدرت درك ما خارج مى باشد، براى روشن اين حقيقت بايد مقايسه اى بين " نسخ " و " بداء " به عمل آيد: مى دانيم كه نسخ احكام از نظر همه مسلمانان جايز است، يعنى ممكن است حكمى در شريعت نازل شود و مردم نيز چنان تصوّر كنند كه اين حكم هميشگى و ابدى است امّا پس از مدتى نسخ آن حكم بوسيله شخص پيامبر (ص) اعلام گردد. و حكم ديگرى جاى آن را بگيرد (نظير داستان تغيير قبله). اين در حقيقت يكنوع "بداء " است، ولى معمولاً در امور تشريعى و احكام نام " نسخ " بر آن مى گزارند، و نظير آن را در امور تكوينى "بداء" مى نامند به همين جهت گاهى گفته مى شود: " نسخ در احكام يكنوع بداء است، و بداء در امور تكوينى يكنوع نسخ است " (6) در حاشيه كتاب نفيس اين است آيين ما، اثر علّامه كاشف الفطاء مطلب جالبى آمده است كه نقل آن براى توضيح مطالب " لوح محو و اثبات " و "امّ الكتاب " و تعليل موضوع، ضرورى بنظر مى رسد،.....جمعى از دانشمندان معتقدند كه منظور از لوح " محو و اثبات " همان قانون عليّت (منتها علت ناقصه) است، بنابراين اطلاع بر اين لوح عبارت است از اطلاع بر " مقتضيات و اسباب " حوادث گوناگون بدون اينكه از " شرايط و موانع " آن بطور كلى، اطلاعى در دست باشد. حوادثى كه از اين طريق پيش بينى مى گردد ممكن است انجام گيرد باين ترتيب كه اسباب حادثه با شرايط و عدو موانع توأم شود، و ممكن است بر اثر فقدان "شرايط " و وجود " موانع " صورت نگيرد و لذا آنرا " محو و اثبات " ناميده اند، امّا در " لوح محفوظ " همان علل تا همه " حوادث و پديده هاى گوناگونى باشد، اطلاع براى علل كه مجموعه اى از " اسباب و شرايط و فقدان موانع " است منحصر به ذات خداوند متعال مى باشد، بديهى است در اين قسمت هيچگونه تغيير و تبديلى رخ نخواهد داد. (7)علّامه شيخ محمد رضا مظفر مى نويسد: بداء به اين معنى كه يك امرى بر خداوند مخفى و پوشيده و پس از گذشت زمان خداوند بدان علم پيدا كرده.... اين معنى بر خداوند محال و غير جائز است، زيرا كه دليل نقص و جهل است و خداوند منزه است از نقص و جهل، و همانطور كه امام صادق (ع) مى فرمايد: " من زَعَم أنَّ اللّهَ تعالى بدالهُ فى شيُى بَداء ندامة فهو عندنا كافر باللّهِ العظيم " (هر كس به پندارد كه مطلب تازه اى براى خداوند كشف شده، و خداوند پشيمان شده است نزد ما كافر به خداى بزرگ است) و نيز امام صادق (ع) فرموده است: " مَن زعَم أنّ اللّهُ بدالهُ فى شيئى و لم يَعلَمهُ أمس فابر أمن "(كسى كه گناه كند براى خداوند چيزى معلوم است كه تا ديروز لذا آن آگاه نبود، از او برائت جوئيد) صحيح و درست همان است كه خداوند در قرآن فرموده است: " يمحواللّهُ ما يشاءُ و يثبت و عنده امُّ الكتاب " و مفهوم آن اين است كه گاهى امرى يا مطلبى بر زبان پيامبر يا ولّى او براى يك مصلحت مقتضى آن امر يا آن مطلب اظهار مى شود، آنگاه آنرا محو مى نمايد و وضع به چيزى غير از آنچه فعلاً موجود است تبديل مى شود، البته همه اين مسائل مسبوق است به علم و آگاهى خداى متعال، نظير داستان ذبح اسماعيل عليه السلام، نسخ احكام شرايع سابق بر شريعت پيامبر ما(ص) قريب به همين معنى است (8)بداء در قرآن و سنّت: آيات و روايات فراوانى ديده مى شود كه بر حسب ظاهر و بنابر اظهار نظر مفسران بر عقيده به "بداء" دلالت مى كند از جمله: 1- " و ما كانَ لرسول أن يأتى بآية باذنِ اللّهِ لكُلَ أجل كتاب. بمحواللّهُ ما يشاءُ و يُشتُ و عندَهُ أمُ الكتاب .و ان ما نرينّك بعضَ الذّى نعدُهُم أونتوفتنك فانما عليك البلاغ و علينا الحساب و آيات (40 - 38) سوره رعد. 2 - فلولا كانت قرية آمنت فنفعها ايمانُها الاقومَ يونُس لّما آمنوا كَشَفنا عنهم عذابَ الخزى فى الحياة الدّنيا و متّعنا هُم الى حين (سوره يونس 98) 3 - و واعَدنا موسى ثلاثين ليلة"و أتمناها بَعشر فتم ميقاتُ ربّهِ أربعين ليلة (اعراف 142) روايات: بَداء در روايات اهل تسنّن نيز آمده است از جمله " طيالسى و أحمد و ابن سعد و ترمذى چنين روايت كرده اند: رسول خدا (ص) فرموده است: خداوند، ذريّه آدم را به او نشان داد (ذريه اش را رؤيت كرد) و مردى زيبا با چهره اى نورانى و درخشان ديد، گفت پروردگارا اين كيست فرمود، اين فرزند تو داوود است! گفت پروردگارا عمر او چند سال است فرمود 60 سال، گفت پروردگارا به عمر او اضافه نما، خداوند فرمود، نه، مگر اينكه از عمر خود بدان بيفزائى آدم گفت: عمر من چند سال است، خدا فرمود 1000 سال است، آدم گفت، 40 سال، از عمر خود را به او بخشيدم وقتى اجل آدم فرا رسيد و ملائكه نزد او آمدند گفت، 40 سال از عمر من باقيمانده - ملائكه گفتند، آن 40 سال را به داوود بخشيده اى. توضيح: اين روايت و نظائر آن از مصاديق (يمحو اللّه ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب است). (9) در روايات اهل بيت عليهم السلام: محو و اثبات، "بداء " نيز ناميده شده است، به روايت ذيل توجه نمائيد. 1) از امام صادق (ع) روايت شده: " ما بعث اللّهُ عزّوجلَّ نبياً حتّى يأخذَ عليه ثلاث خصال: الاقرار بالصبوديّه، و خلق الانداد و أنَّ اللّهُ يُقدَمُ ما يشاءُ و يُؤخّرُ ما يشاءُ. (10) ترجمه: خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث ننموده مگر اينكه سه چيز را از تو تعهد كرده بود
1- اقرار به بندگى
2- نفى شريك و همتا
3- خداوند هر چه را بخواهد تقديم و هر چه را بخواهد به تأخير مى اندازد. در روايت ديگرى از امام صادق (ع) بداء را به محو و اثبات، توصيف كرده است: قال: ما بعثَ بنياً حتى يأخذ عليه ثلاثاً: الاقرار لِلّه بالعبوديّه و خلع الانداد و أن الله يميحو ما يشاء و يُثبتُ ما يشاءُ (11)در روايت ديگرى محو واثبات را بداء ناميده و فرموده: و قال فاموجزه ما تنبّا نبّى قط حّتى يُقرّ لِلّه تعالى....بالبداء (12) و نيز از امام رضا (ع) نقل است: أنّه قالَ: ما بعثَ بينّاً قط الّا تبحريم اخمر و أن يُقرَّ لهُ بالبداء" و در روايتى امام صادق (ع) ليله القدر را زمان محو و اثبات معرفى كرده است، (13) امام باقر (ع) نيز ليلة القدر را زمان محو و اثبات معرفى كرده و فرموده: تنزلُ فيها ملائكه و الكتَبَةُ الى سماء الدنيا فيكتبون ما هو كائن فى أمر السّنةِ و ما يصيب العباد فيها " و قال:" و أمر موقوف للّه تعالى فيه (14) المشيئةُ يقدّم منه ما يشاء و يؤخرّ ما يشاءُ و هو قوله تعالى: " يمحو الله ما يشاء و ينبتُ و عنده ام الكتاب نمونه هائى دال بر بداء كه مورد قبول همه مذاهب اسلامى است و به اختصار (1) داستان يونس (ع) (2) در تاريخ آمده كه حضرت مسيح (ع) درباره عروسى خبر داد او در همان شب زفاف مى ميرد ولى عروسى بر خلاف پيش بينى حضرت مسيح سالم ماند، و هنگامى كه از وى جريان را پرسيدند، معلوم شد كه صدقه اى در اين راه داده شده....(3) داستان ابراهيم (ع) بت شكنى در قرآن و قضيه ذبح اسماعيل (ع) ... (4) سرگذشت موسى عليه السلام. او نخست مأمور شد كه 30 روز قوم را ترك كند و به وعده گاه الهى براى دريافت احكام مقررات برود ولى بعداً به اين مدت 10 روز اضافه شد براى آزمايش بنى اسرائيل (15)موضوع: مواضع ايرانى در تطورات افغانستان و توجيهه آن در رابطه با دشمن با آمريكا. براى بيان دقيق و منطقى موضع و ديدگاه جمهورى اسلامى، در رابطه با دولت افغانستان، سزاوار است كسى به گذشته برگرديم. حمله به ارتش سرخ اتحاد شوروى سابق به افغانستان و تصرف خاك اين كشور پس از آن صورت گرفت كه نظام اسلامى در ايران شكل گرفته بود و ترس از گسترش افكار اسلامى دولتمردان نظام كمونيستى شوروى را بر آن وا داشت كه با حمله اى پيشگيرانه سد راه اين افكار گردند. تصرف افغانستان در دوره اى از تاريخ واقع شد كه جهان براساس نظام در قطبى اداره مى شد. ترس از گسترش قدرت شوروى و نزديك شدن آن به منابع انرژى منطقه خليج فارس دنياى غرب را بر آن واداشت كه در مقابل اين هجوم از خود واكنش نشان دهد. ايران به دلايل متعددى اين هجوم را محكوم و به صراحت از استقلال و تماميت ارضى افغانها حمايت كرد. همسايه بودن ايران با كشور افغانستان، روابط تاريخى و فرهنگى و دينى دو ملت، پى آمدهاى منفى اين هجوم، همگى از عوامل بود كه سبب گرديد ايران چه در مجامع بين المللى و چه در حمايت از گروههاى مجاهد افغانى هدف كاملا مشخص را دنبال نمايد. مجاهدات و مبارزات كم نظير مردم افغانستان سبب گرديد ارتش سرخ به ناچار با قبول شكست صحنه افغانستان را ترك و پيروزى بزرگى در حيات ملى اين مردم رقم خورد. تشكيل دولت اسلامى نويد بخش خوشبختى و آزادگى اين ملت محروم و رنج كشيده بود و ايران نيز با تمام وجود از دولت اسلامى حمايت و آنرا به رسميت شناخت. ولى متأسفانه ديرى نپائيد كه بين گروههاى مجاهد اختلاف نظر و درگيرى واقع شد و اميد هايى كه بوجود آمده بود همچون برف آب شد. و جهان اتحاد و همبستگى را اختلاف و دو دستگى و نزاع گرفت و صحنه افغانستان دوباره به صحنه جنگ و خشونت مبدّل شد - جنگ ميان برادران دينى و همرزمان قديمى - در اين مقطع ايران بيشترين تلاش را براى رفع اين كدورتها به عمل آورد. دعوت از سران گروهها به تهران و دعوت از آنان براى صلح ملى و تعيين نماينده عالى از طرف ايران براى رسيدگى به اوضاع داخلى افغانستان از اقداماتى بود كه دولت ايران در آن موقع حساس از خود نشان داد. تشكيل دولت اسلامى را افغانستان آن هم در همسايگى دولت اسلامى ايران و در صورت نزديكى به هم چيزى آيده آلى براى دنياى غرب خصوصاً آمريكا نبود. بسط اين افكار و گسترش آن در دنياى اسلام كه تشنه استقلال و فهم معارف دينى بودند ترسى بود كه هميشه و حتى در حال حاضر دولتمردان آمريكا را به خود مشغول كرده است. از اين رو پس از خروج ارتش سرخ و سقوط دولت كمونيستى در كابل آمريكا از آن به بعد به فكر آينده افغانستان نبود و تنها منافع خود را دنبال ميكرد. لذا سعى نمود از اختلافات بوجود آمده به نفع خود بهره بردارى نمايد و به همراهى دولت پاكستان از گروه مرموز و ناشناخته اى بنام طالبان پشتيبانى و از آنان حمايت مالى و تبليغاتى نمود. اين گروه ناشناخته كه در حوزه هاى علميه پاكستان تعليم ديده بودند، با هدايت آمريكا و با استفاده از اختلافات بوجود آمده ميان گروهها، بتدريج صحنه سياسى و نظامى افغانستان را به دست گرفتند و با پياده كردن نوعى اسلامِ ارتجاعى و خصوصاً خصومت با شيعيان و ساير اقوام غير پشتون و كشتار آنان سبب گرديد كه ايران نسبت به اهداف سياسى و دينى اين گروه به ديده شك بنگرد و نسبت به آنها نگران باشد. از اين رو و پس از تصرف كابل بدست آنان و ساقط شدن دولت اسلامى افغانستان به رياست ربانى، هرگز آن دولت را به رسميت نشناخت و در سياست خارجى خود تا واپسين لحظات حيات اين گروه از جبهه شمال به رياست ربانى كه در مزار شريف تشكيل شده بود حمايت و طرفداران ربانى را تنها نمايندگان شرعى و قانونى افغانستان مى دانست. حادثه مزار شريف و كشتار نمايندگان سياسى ايران در اين شهر بدست گروه طالبان به ميزان زيادى تنش ميان ايران و طالبان را افزايش داد و تا مرز وقوع جنگ سوق داد. تا اين مقطع آمريكا بشكل پنهانى و آشكار از حكومت طالبان حمايت ميگردد و در هيچ يك از مجامع بين المللى به ضديت با آنان اقدامى صورت نداد و تنها زمانى از اقدامات حكومت طالبان به بدى ياد كرد كه آنان را متهم ساخت كه صحنه افغانستان را محل فعاليت گروه القاعده قرار داده اند. اين گروه كه در رأس آنان بن لادن قرار داشت خود دست پرورده آمريكا بود و خود بن لادن از كسانى بود كه روابط بسيار نزديكى با بعضى از دولتمردان آمريكايى داشت. حوادث 11 سپتامبر نقطه اوج تنش بين آمريكا و حكومت طالبان بود. دولت آمريكا كه به دنبال اهداف دراز مدت و تسلط بر افغانستان و ساير نقاط استراتژيك آسياى مركزى و منابع غنى آن منطقه است، حوادث بوجود آمده را بهترين فرصت تاريخى براى عملى ساختن اهداف خود قرار داد و با استفاده از شرايط جهانى بوجود آمده به افغانستان لشكر كشى و حكومت طالبان را ساقط كرد و با استقرار نيروهاى نظامى خود در آن كشور همچنان به فكر اهداف دراز مدت خود برنامه ريزى مى نمايد. و در جريانات حمله آمريكا به افغانستان، ايران عليرغم مناسبات تيره اى كه با طالبان داشت با حمله آن كشور به افغانستان موافق نبود و اساساً ايران چنگ را واسطه مناسبى براى حل اختلافات بين المللى نمى دانست و در اين مقطع بى طرفى فعال با محوريت سازمان ملل و قطعنامه هاى شوراى امنيت اتخاذ نمود. در اجلاس بُن كه در آلمان برگزار و تشكيل شد و بر اساس آن قرار بود دولت موقّت افغانستان مشخص شود، ايران نقش بسيار فعالّى را ايفا نمود. حضور تعداد زيادى از اعضاى جبهه شمال مورد حمايت ايران اين دلگرمى را به وجود آورد كه مى توان با فعاليت مثبت از يكه تازى آمريكا در صحنه افغانستان جلوگيرى نمود. گر چه در حال حاضر افغانستان هنوز آبستن حوادث است و هر روز براى نيروهاى آمريكايى حوادث تلخى رخ مى دهد و محيط افغانستان براى آنان نا امن شده است. سياست خارجى ايران در كمك به باز سازى افغانستان اهداف متعددى را دنبال ميكند كه از جمله آنها، توسعه روابط فرهنگى و تاريخى و دينى بين دو ملّت، ايجاد امنيت در افغانستان، كمك به قطع توليد مواد مخدر، باز گشت آوارگان افغانى ساكن ايران به موطن خود و جلوگيرى از يكه تازى آمريكا در صحنه افغانستان مى باشد. و در حال حاضر اين سياست همچنان ادامه دارد.


1) تفسير نمونه ج 10 ص 245 2) البداء (از مجموعه على مائده الكتاب و السنه) علامه عسگرى ص 7. 3) همان منبع ص 266. 4) اين است آئين ما - كاشف الفطاء ص 354. 5) اين است آئين ما ص 360 - 359. 6) تفسير نمونه ج 10 ص 247 - 246. 7) اين است آئين ما ( حاشيه كتاب) ص 360. 8) عقائد الاماميه، شيخ محمد رضا المظفر ص 70 - 69 9) بداء علامه عسكرى ص 19 به نقل از طياسى ص 350 ح 2692 و مسند احمد 1 - 251 و 298 و 371 طبقات ابن سعد 907 - سنن ترمذى 11: 196 - 197 10) بحار 4: 108 بنقل از توحيد صدوق 11) همان منبع بنقل از محاش 12) بحار 4: 108 بنقل از توحيد شيخ صدوق 13) همان منبع 14) بحار 4: 99 بنقل از تفسير على بن ابراهيم كوفى 15) تفسير نمونه ج 10 ص 248 - 247

/ 1