سرسيد احمد خان و مدرسه عليگره - کشور جمهوری هند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کشور جمهوری هند - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سرسيد احمد خان و مدرسه عليگره

اين طرز فكر جمعى از مسلمانان را دچار وحشت ساخت.اينها كسانى بودند كه بر خلاف عقيده علماى مجاهد به دولت انگلستان و فرهنگ انگليسى به ديده دشمنى نمى نگريستند و معتقد بودند كه نتيجه طبيعى اين بد بينى جز اين نيست كه مسلمانان از قافله فرهنگ جديد عقب بمانند و ديگران رفته رفته زمام امور مملكت را به دست بگيرند. طرفداران اين عقيده تحت رهبرى سر سيد احمد خان با طرز فكر علما به مخالفت برخاسته و پركردن شكاف ميان مسلمانان و دولت را وجهه همت خود ساختند و مردم را به تفاهم و ايجاد اطمينان متقابل با انگليسيها دعوت كردند.از آنجا كه وا دار ساختن مردم به فرستادن فرزندانشان به مدارس انگليسى كارى دشوار مى نمود،ناگزير دست به ايجاد مؤسسه اى فرهنگى و اسلامى زدند تا فرزندان مردم مسلمان معلومات جديد را در محيطى مورد اطمينان فرا گيرند.و با هموطنان غير مسلمان خود در نهضت علمى كشور هم قدم گردند.سيد احمد خان در سال 1232 ه(1817م)متولد شد پدرش،مير تقى زاهدى گوشه نشين بود اما نياى پدرى او خواجه فريد الدين رياضى دان بود و در دهه 1819 مديريت مدرسه كلكته را بر عهده داشت وى به استخدام كيانى هند شرقى در آمد در زمان لردولزلى به سفارت هند در ايران مأموريت يافته بود(1)ولى به اين حد قناعت نكرده و از فرهنگ عمومى نيز حظى واخر برد و بر خلاف سيره خانوادگى به خدمت دولت در آمد تا بالاخره در دادگاه شهر بگذر منصب قضاوت يافت.در انقلاب 1857 وى در اين شهر بود و با شورشيان مسلمان وحدت نظر نداشت.چه،معتقد بود تا وقتى كه ميان دو جبهه متقابل توازن نيروها بر قرار نباشد اين انقلاب به حرفه و صلاح مسلمانان نخواهد بود او توانست در گيرودار انقلاب براى انگليسيها خدماتى هم انجام دهد و بسيارى از اسراى انگليسى را از كشتن نجات دهد.عقايد سيد احمد خان كه با حمايت از اسراى انگليسى نيز توأم شده بود خشم شورشيان را بر انگيخت به طورى كه حتى نقشه قتل او را نيز كشيدند.ولى از سوى ديگر دولتى اطمينان انگليسيها را نسبت به او جلب كرد و آنها را بر حمايت و محافظت از او وادار ساخت. در همين شرايط بود كه او دعوت خود را دائر بر ايجاد مدرسه اى نوين آغاز كرد و در شهر عليگره كه شهرى كوچك در 60 ميلى جنوب دهلى است با سرمايه ثروتمندان شهر كه با او همفكر بودند مدرسه اى را بنياد نهاد كه بعدها به دانشگاه عليگره تبديل شد و دولت آن را به رسميت شناخت.اين اقدام فرهنگى در محيطى بوجود آمد كه از همه سو موج سوءظن و عداوت شديد عامه مسلمين مؤسس آن را احاطه كرده بود.اين سوء ظن وقتى شدت بيشترى يافت كه او در اين مؤسسه فرهنگى اساتيد انگليسى را استخدام نمود.اين كار به دست دشمنان او اسلحه برنده اى داد كه بدين وسيله عليه او تبليغ كنند. بنابراين از نخستين محظه ميان دو مكتب فكرى مسلمانان هند روح عداوت پديد آمد.در يك سو مكتب سيد احمد خان بود كه در مؤسسه فرهنگى عليگره خلاصه مى شد و در سوى ديگر مكتب علما قرار داشت كه نماينده و مظهر آن مدرسه ديوبند و مدارس مشابه آن بود.سيد احمد خان عامل حساس و مهم ديگرى را نيز وارد معركه ساخت و به عبارت دقيق تر سلاح بنده ديگرى به دست دشمنان خود داد.با اين سلاح تازه دشمنان او توانستند در نظر عامه او را مردى بى دين و دشمن اسلام معرفى كنند و چنين وانمود سازند كه وى گذاشته از مماشات و همكارى با انگليسيها اساساً در فكر ريشه كن كردن و منهدم ساختن اساس مذهب است.اين عامل آن بود كه وى در پيرامون مسائل مذهبى نظرياتى اظهار كرد كه مخالف با اجماع همه مسلمانان بود.به هر صورت وى از آن پس با علما و آراء دينى آنها مخالفت آغاز كرد.درباره عالم آخرت عقايد تازه اى كه فقط با طرز فكر خود او وفق مى داد ابراز نمود و از اين هم قدم فراتر نهاده قرآن رابراساس فكر و دريافت خود و بدون آنكه به گفته هاى همه علماى اسلام كه در طول تاريخ بر آن اتفاق داشته اند اعتنايى بنمايد تفسير كرد.مثلاً بهشت و دوزخ و فرشتگان را انكار نمود. طغيان خشم عمومى مسلمانان آن گاه به نهايت درجه رسيد كه وى در تفسير خود اظهار كرد كه آنچه بر پيغمبر نازل شده فقط مضامين و معانى قرآنى است و الفاظ قرآن را آن حضرت خود پرداخته و منظم ساخته است.اين سخن چنان بر علما گران آمد كه او را تكفير كردند.علاوه براين همه در سال 1869 سيد احمد خان سوى به انگلستان كرد و پسر او نيز در آنجا تحصيل مى كرد. در اين سفر رجال رسمى انگليس از او به گرمى پذيرايى و استقبال كردند و او را به ايران مكه ويكتوريا بردند و مورد تكريم و نوازش فراوان قرار گرفت و مطبوعات انگليس از او به نحو شايسته اى تجليل كردند.اين پذيراييهاى گوناگون او را در راه دعوت به انگليسى مآب شدن پرشورتر و انعطاف ناپذيرتر ساخت و اين در روزگارى بود كه ملت هند به ويژه مسلمانان اين آشنايى ها و دوستى ها و روابط را از اعماق جان دشمن مى داشت.بى شك جاى انكار نيست كه روش سر سيد احمد خان در آن شرايط و اوضاع خاص و با وسايلى كه خود او اختيار كرده بود با همه عيوبى كه داشت موفقيت هايى كسب كرد.به اين معنى كه توانست يك طبقه مردم با اطلاع و تحصيلكرده از مسلمانان به وجود آورد و اثرى عميق در جنبش عمومى مسلمين و دخالت و شركت آنان در رهبرى جنبش آزاديخواهانه هندوستان و بالاخره تأسيس پاكستان بگذارد.سياست و خط مشى بارز انگليس در همه مستعمرات خود عبارت بود از ايجاد تفرقه و نفاق و روشن كردن آتش جنگهاى داخلى و برادر كشى.آنان هرگز نكوشيده اند اين خط مشى سياسى را پنهان نگه دارند.لردالفنتون در سال 1858 م و پيش از او يك نويسنده انگليسى در سال 1821م نوشتند:«تفرقه بينداز،حكومت كن.اين شعارى است كه مابايد در اداره هندوستان بدان متكى باشيم.»سرجان ملكم انگليسى مى گويد:«ادامه حكومت در اين كشور پهناور وابسته به آن است كه ميان جمعيت هاى بزرگ و نيرومند آن جدايى افكنيم و سپس باز هر جمعيت را به گروههاى متعددى تقسيم كنيم.»آنان در آغاز آغوش خود را بر روى هندوها گشودند و در همان حال كه مسلمانان رابه شدت تحت فشار قرار داده آنها را به ذلت سوق مى دادند،هندوها را به انواع نعمت نواخته و به وسايل گوناگون علاوت و كينه آنان را نسبت به مسلمانان بر انگيختند.اين رفتار بى رحمانه به هندوهاى بى خبر نيز فرصت داد كه به پيروى از حكام ستمگر بر طبق دلخواه خود همه گونه آزار و شكنجه بر مسلمانان بى دفاع وارد آوردند و با رفتار خود بذر كينه و نفرت دل آنان بپاشند.و از اينجا بود كه آتش اختلاف و نفاق شعله ور شد و برادر كشى در هندوستان رواج يافت.

زمينه هاى شكل گيرى فكر تأسيس پاكستان:

«جان مينورد»عضو مجلس بريتانيا به حاكم پنجاب گفته بود:«اختلاف و نفاق ميان هندوها و مسلمانان به طور كلى در دوران انگلستان شروع شد.انگليسها فقط ايجاد اختلاف ميان هند و مسلمان قناعت نكردند،بلكه بر طبق عادت و رويه ديرين خود مسلمانان را نيز دچار تفرقه و دود ستگى ساختند.سيد احمد خان را كه دنباله رو افكاو تممايلات انگليسى بود با جماعت پيروانش تحت خويش گرفتند و در اين صورت طبيعى بود كه گروه ديگرى از مسلمانان به رهبرى جامعه علماى ديو بند با دسته اول به مخالفت بر خيزد.بدين ترتيب مسلمانان به گروهها مختلف تقسيم شده و در برابر يكديگر جبهه بندى سرگرم شدند.و قواى آنان به تحليل رفت.اين جريانات موجب شد كه هندوان نيز فرصت راشمرده از كينه شديد دولت نسبت به مسلمانها بهره بردارى كنند و گاه گاه ضربتى وارد سازند.براى نمونه نهضت هندوها را بر ضد زبان اردو مى توان نام برد.زبان اردو به وسيله مسلمانان به وجود آمده و همچون زبان فارسى زبان رسمى و فرهنگى آنان شمرده مى شد.هندوان بمجدانه خواستار تبديل آن به زبان هندى و پيراستن آن از لغات عربى و فارسى بودند فقط به اين دليل كه فارسى و عربى يادگارهاى منفور دوران حكومت مسلمانان مى باشند.اين نهضت بر انگيخته تعصبى شديد نسبت به هند و ئيزم و يا لااقل توأم با تعصب بود.عصبيت هندوها حكم مى كرد كه هندوستان به دوران پيش از تسلط مسلمانان بازگشت كند و رژيم حكومت هندويى در كشور مستقر گردد و موجوديت هر ملت غير هندو به ويژه مسلمانان،الغاء شود.هندوهاى معتصب مسلمانان را همانند انگليسيها ملتى بيگانه وشغالگرى دانستند و تفاوت آشكار ميان زمامداران مسلمان كه به مرور جزئى از پيكر هند شده بودند با انگيسيهاى استعمارگر خونخوار را ناديده مى گرفتند.رهبر اين نهضت هندوى متعصبى به نام«تيلاك»بود كه هم اكنون هندوستان او را يكى از بنيانگذاران هند نوين مى شمارد.اين گونه اقدامات تعصب آميز مسلمانان را سخت به وحشت افكنده و سوءظن بيشترى را در آنان بر مى انگيخت بنابراين طبيعى بود كه تعصب شديد هندوان مسلمانان را به جبهه بندى وصف آرايى در مقابل آنان وادار كند و همين مقدمه اى شد بر تشكيل يك دولت اسلامى مستقل از هندوها و تقسيم كشور هند.استاد عقاد در اين باره مى نويسد«قضايارى جاريه به هر نوع تفسير شود اين نكته مهم است كه مسلم است كه تيلاك رهبر بر همايى هند سهم مؤثرى در تجزيه شبه قاره هند و ايجاد دولت پاكستان داشته و حتى بيش از سيد احمد خان رهبر مسلمان در اين موضوع مؤثر بوده است. گوآنكه انگيزه تيلاك با انگيزه احمد خان كاملاً متفاوت بوده است.بدون ترديد هيچيك از پيشتازان نهضت ايجاد پاكستان به اندازه تيلاك مسلمانان را به ضرورت جدايى از هندوها معتقد نساخت.»

مبارزات مردم هند براى استقلال از استعمار انگليس:

در همان هنگامى كه از يك سوبانيان مسلم ليگ (حزب مسلمانان هند)بيمناك از تيرگى روابط مسلمانان با دولت انگليس و اميدوار به باز يافتن حقوق مشروع خود در راه دولتى با انگليسيها گام بر مى داشتند و از سوى ديگر حزب كنگره در دامان انگليسيها روبه رشد و ترقى مى رفت،جبهه ديگرى نيز بود كه در طرز فكر اجتماعى تفاوت فاحشى با اين دو حزب داشت.افراد اين جبهه معتقد بودند كه براى باز گردانيدن حق از دست رفته نمى بايد بر در غاصب به گدايى ايستاد و دست نياز به سوى او دراز كرد بلكه مى بايد دستى را كه به سوى حق مشروع ملت دراز شده است قطع كرد و از وطن بيرون افكند.آرى، مسلمانها،اين مردم صبور و فعال،بودند كه نخستين بار نهضت عدم همكارى را پيشنهاد كردند و همانهابودند كه براى اولين مرتبه نغمه حكومت جمهورى هند را ساز كرده در برابر دولت عصيان و انقلاب نمودند.پس از آنان گاندى ظاهر شد و با احتياط و تردد پيشنهاد عدم همكارى را كه در حقيقت يك نوع اقدام منفى و«خالى از زور»بود امضاكرد.تاريخ نويسان تنها به پيش پاى خود نگرستند و درباره گاندى به عنوان تنها رهبر سياسى هند چيزها نوشتند.اينان نظر خود را به دورتر معطوف نداشتند و موجد اصلى اين طرز فكر را نشناختند و از آن مردان فداكار كه سالهاپيش از گاندى رسالت خويش را انجام داده بودند،يادى نكردند.

وضعيت كنونى مسلمانان در هند

مدتها از استقلال هند مسلمانان و هندوها رقابت شديدى را جهت به دست آوردن قدرت سياسى و آزادى مذهبى آغاز كردند.فشار«نهضت هاى تجديد حيات طبى هندوها»جهت ايجاد يك هندِ هند و مذهب باعث ايجاد اختلافات شديد بين هندوها و مسلمانان وتقسيم شبه قاره هند بر اساس مذهب به دو مملكت هند و پاكستان گرديد.ولى تأثيرات اختلافات و رقابت هاى مزبور در هند باقى مانده و هر ساله زد و خوردهاى هندوهاى و مسلمانان سبب از بين بردن جان و مال هزاران نفر مردم بى گناه مى شود. در سال 1900 هندوها در ايالت هاى شمالى هند خواستار بر چيده شدن زبان اردو و جايگزينى زبان هندى به جاى آن شدند.چراكه زبان اردو زبان مسلمانان در شبه قاره است و در حقيقت زبان فرهنگ و ادب هند نيز به شمار مى رود. اكنون با جايگزين ساختن خط سانسكريت به جاى خط فارسى و آموزش آن در دبستانها،كم كم نسلى از مردم هند بوجود مى آيند كه توانايى خواندن و نوشتن زبان اردو را ندارند و در نتيجه با بيشينه تاريخى اين سرزمين قطع ارتباط خواهند كرد و همين موضوع راه را براى نفوذ و استقرار هر چه پيشتر فرهنگ غرب و استيلاى فرهنگى غرب بر مردم هند هموارتر خواهد كرد.شعار بازگشت به تمدن پيش از اسلام هندويى كه توسط گروهاى افراطى هند و نظير حزب جاناتا مطرح مى گردد سبب فشار هر چه پيشتر بر مسلمانان مى گردد.در پى طرح اين شعارها حمله به مساجد قديمى شهرها جهت تبديل آنها به مبعد،به بهانه هاى پوچ و واهى،و نيز حمله به روستاهاى مسلمان نشين و كشتار بى رحمانه مردم(نظيرحمله به شهر ميروت در سال 1987 م و كشتار دسته جمعى مسلمانان در دهكده ميناكشى پورام در 1982 م و نمونه هاى متعدد ديگر)كه د ر اين وحشيگريها پليس هند نيز با سازمانهاى افراطى هندو همكارى مى كند و از آنها حمايت مى نمايد.از سوى ديگر نظام طبقاتى«كاست»در هند و سختگيريها و مظالم فراوان آنها بر طبقه هاريچان كه پايين ترين طبقات هندو مى باشند و محكوم به انجام پست ترين كارها و تحمل شديدترين مصائب هستند و از هر گونه تسهيلات اجتماعى بى بهره مى باشند،سبب مى گردد كه هر روز عده بيشترى از اين طبقه مظلوم،با در يافتن پيام زندگى بخش اسلام،به دين اسلام بگروند و دولت هند نيز سخت ترينرا در راه مسلمان شدن آنها به كار مى گيرد.طبق يك آمار از سال 1980 تا1982 بيش از 31500 هاريچان در ايالتهاى مختلف هند به قتل رسيده اند. پس از سال 1947 يعنى استقلال هند و پاكستان - حدود نيمى از مسلمانان در هند باقى ماندند و فقط نيمى از آنان به سرزمين پاكستان مهاجرت نموده و جدا شدند.بدين ترتيب هندوها بدين مسلمانان با چشم بد بينى نگاه مى كنند. تعصبات قومى و مذهبى به شدت بر جامعه هند حكمفرماست.حكومت هند كاملاً در دست هندوهاست و مسلمانان با اين كه اقليت عظيمى را در اين كشور تشكيل مى دهند اما از يك درصد پيشرفتهاى اقتصادى كشور بر خودار نيستند و در دواير دولتى نيز بيش از يك درصد مشاغل را بر عهده ندارند.در زمينه تعليم و تربيت و استفاده از تسهيلات آموزشى مسلمانان از عقب مانده ترين گروههاى هستند در سالهاى اخير براى هاريجانها در دانشگاهها و ادارات دولتى سهميه اى در نظر گرفته شده تا افراد اين طبقه بتوانند از اين تسهيلات استفاده كنند اما مسلمانان حتى از اين گونه امتيازات نيز محرومند در سالهاى اخير يورش و حمله گر و حمله گروههاى افراطى هند و ابعاد گسترده ترى پيدا كرده است.در بين سالهاى 1948 تا 1980 بيش از 5500 مورد تعدى به جان و مال مسلمانان صورت گرفته است فقط در سال 1980 بيش از بيست هزار مسلمان در مراد آباد به دست هندوها به قتل رسيدند و اموال آنهابه غارت رفت.اين شورشها و تعديات بيشتر از جانب سازمانهاى افراطى هند و مانند آر.اِس .اِس كه مرا مى شبيه نازيهاى آلمان دارند، سازمان شيوسنا، حزب شجاعان هندو، شوراى جهانى هندوها و فدراسيونهاى سراسرى دانشجويان آسام رهبرى و سازماندهى مى شود و هدف آنها آشكارا بيرون راندن مسلمانان از هند است و معمولاً از همكارى مقامات و پليس هند نيز برخور دارند.علاوه بر فشارهايى كه از جانب هندوان بر مسلمانان وارد مى شود و موجب تضعيف آنان مى گردد در ميان خود مسلمانان نيز متأسفانه عدم اتحاد وجود دارد و غالباً بين گروههاى مختلف مسلمان در گيريهايى به وجود مى آيد كه سبب تضعيف هر چه بيشتر آنها مى گردد.از نظر فعاليتهاى سياسى در قالب احزاب،نيز غير از عده اى كه عضو حزب كنگره هستند دو حزب اسلامى عمده وجود دارد.حزب جماعت اسلامى كه عموماً جنبه اجتماعى دارد و حزب جمعيت علماى اسلام كه داراى فعاليت سياسى بيشترى است هر دو حزب،بخصوص حزب جمعيت علما اسلام وهابيت الهام مى گيرند.

شيعيان هند

مسلمانان هند بيشتر داراى مذهب حنفى مى باشند.تعدادى نيز شافعى اند.15 ازمسلمانان هند را شيعيان تشكيل مى دهند.(25 تا 30 ميليون نفر)تعداد شيعيان اثنى عشرى نيز حداكثر به 15 ميليون نفر مى رسد.نيمى از شيعيان هند در ايالت اوتارپرادش مستقر مى باشند.لكهنو پايتخت ايالت مزبور و مهمترين مركز تجمع و فعاليت شيعيان است. دومين مركز عمده تجمع و فعاليت شيعيان كشمير است از 5/4 ميليون نفر جمعيت اين ايالت 4 ميليون نفر مسلمانند كه از آنان قريب به يك ميليون نفر شيعه هستند.سرنيگر مركز ايالت كشمير يك ميليون و دويست هزار نفر جمعيت دارد كه دويست هزار نفر آن شيعه اند همچنين صد درصد جمعيت 90 هزار نفرى شهرى به نام گوكل شيعه اند كه شيعيانى بسيار پاك و صادق اند.به طور كلى نفوذ و گسترش تشيع در شبه قاره هند به دو طريق انجام پذيرفته است: اول:از طريق علما،شخصيتها و افرادى بوده است كه از قرن چهارم(ه) همگى از جانب ايران به آن خطه روى آورده اند از ميان اين شخصيتها معروفترين آنها«سيدمحمد گيسو دراز» كه اهل بخارا بوده و مقبره وى هم اكنون گلبرگ در نزديك ايالت ركن زيارتگاه شيعيان است.سيد زين العابدين سبزوارى،مير سيد على همدانى،طاهر همدانى،ميرزااقياس بيگ هر يك سهم به سزايى در رشد و نفوذ مذهب در هند داشته اند. دومين عامل نفوذ شعيان در شبه قاره حكومتهاى شيعى مذهب بودند كه مقارن با سلسه صفويه در نقاط مختلف هند و بيشتر در جنوب هند حكومت مى كرده اند و در زمان ايشان شيعان از قدرت و اعتبار زيادى برخوردار شده و بر پيروان مذهب افزوده شده.اين سلسله ها عبارت بودنداز1-قطب شاهيان دكن 2-نظام شاهان (در چند يگر دكن) 3-عادل شاهان (در)4-سلاطين بهمنى (در دكن)5-پادشاهان نيشابور در اوده(لكهنوى امروز)كه آخرين اين پادشاهان واجد على شاه بود كه تنها كسى بود كه در مقابل انگليسيها شجاعانه جنگيد ولى سرانجام درسال 1884 به دست آنهاگرفتار و به كلكته تبعيد شد و به طرز مرموزى در آنجا مرد.

/ 5