يکي از اهداف اساسي در جامع? اسلامي رسيدگي به مسأل? فقر و بهبود وضع نيازمندان است، و يکي از شديدترين و زشت ترين چهره هاي فقر مسأل? تکدّي مي باشد. تکدّي مسأله اي اجتماعي است که علاوه بر بُعد اجتماعي، ابعاد گوناگون اقتصادي، رواني و غيره نيز دارد. اصولاً ديدگاه جامعه شناسي داراي اين خصيصه است که براي تحليل يک پديده هم? ابعاد اجتماعي، اقتصادي، مذهبي و غيره را که ممکن است در قلمرو علوم مختلف مانند سياست، اقتصاد، مذهب، اخلاق و غيره، قرار داشته باشد، مورد توجه قرار مي دهد. از چنين ديدگاهي، تکدّي يک پديد? اجتماعي است که به عنوان يک مشکل يا مسأله اجتماعي مورد بحث قرار مي گيرد. تعريف مسأله اجتماعي و نيز مسأل? تکدّي از ديدگاه جامعه شناسي و اسلام قابل مقايسه است که در اين گفتار به آن پرداخته مي شود.
تعريف مسأل? اجتماعي
تعاريف مختلفي از سوي جامعه شناسان براي مسأل? اجتماعي ارائه شده که از جمله معروفترين آنها تعريف فولر(Fuller ) و مايرز(Myers ) مي باشد که چنين است: «مسأله اجتماعي عبارت است از الگوي رفتار يا وضعيّتي که از سوي تعداد زيادي از افراد جامعه قابل اعتراض يا نامطلوب محسوب مي شود. اين عدّه تشخيص مي دهند که برنامه ها، سياستها و خدماتي براي مقابله يا کاهش دامنه آن مسأل? ضرورةً بايد انجام پذيرد.»1 بنابراين تعريف، شرايط زيان آوري که توسط يک گروه اجتماعي، قابل سرزمش و نامطلوب تعريف نشده باشد به عنوان مسأل? اجتماعي شناخته نمي شود. مثلاً اگر قماربازي توسط جامعه قابل اعتراض نباشد، به عنوان مسأل? اجتماعي محسوب نخواهد شد. همچنين، مسأل? اجتماعي به اين معنا با مسائل فيزيکي و زيست شناختي مانند فرسايش خاک، سيل، طوفان، آتش سوزي، بيماري قلبي، سرطان، فلج و ساير عوارض جسمي فرق دارد زيرا اوّلاً تغيير و کنترل مسائل اخير ساده تر است و در برابر ما مقاومت نمي کنند. درحالي که مسائل اجتماعي مانند فقر يا تکدّي، مسائلي مقاوم و پايدارند و با وجود مطالعات زيادي که در اين باره انجام شده و اطلاعات علمي زيادي که به دست آمده هنوز مي توان گفت در جوامع مختلف به صورتهاي گوناگون وجود دارند. ليکن مسائل طبيعي و بيولوژيک با پيشرفت تحقيقات علمي تا حدود زيادي کنترل شده و حتّي قابل پيشگيري مي باشند. ثانياً با اين که منشأ مسائل اخير انسان نبوده بلکه طبيعت است ولي به لحاظ تأثير عمومي و مشترک آنها روي انسانها مسأله اجتماعي ممکن است تلقي شوند. تعريف ديگر توسط هورنل هارت (Hornell Hart ) بيان شده است او مي گويد: « مسأل? اجتماعي عبارت است از مسأله اي که به طور بالفعل يا بالقوّه تعداد زيادي از مردم را به شيو? مشترکي تحت تأثير قرار دهد به طوري که آن مسأله را از طريق اقدام کلّي دربار? آن بهتر مي توان حل کرد تا پرداختن به موارد جزئي و فردي آن و اين امر مستلزم اقدامات هماهنگ و سازمان يافت? انسانها مي باشد»2 بنابراين تعريف، هر مسأل? اجتماعي از سه جهت مختلف جنبه اجتماعي دارد: اول از لحاظ منشأ، زيرا مسأله اجتماعي ناشي از زندگي جمعي است، دوم از لحاظ تأثير، زيرا بيشتر از يک فرد و بلکه گروهي از افراد را به شيو? يکسان تحت تأثير قرار مي دهد، سوم از لحاظ راه حل، زيرا نمي توان آن را به صورت موردي و فردي حل کرد بلکه مستلزم اقدام جمعي و همگاني است. تعريف ديگر از سوي رابرت پراکسي (Robert Perrucci ) و مارک پيلي سوک (Marc Pilisuk ) عنوان شده است. اينان از بررسي تعاريف مختلف مسأله اجتماعي به اين نتيجه رسيده اند که «مسأل? اجتماعي عبارت است از وضعيّتي که (اوّلاً) تعداد زيادي از مردم را تحت تأثير قرار مي دهد، (ثانياً) به طوري که ارزشهاي آنان را متأثر ساخته و (ثالثاً) مردم فکر مي کنند عمل يا اقدام خاصي بايد يا ممکن است براي رفع آن انجام شود»3. تعريف ديگر از طرف رابرت نيسبت (Robert Nisbet ) بيان شده که مي گويد: «يک مسأل? اجتماعي، شيو? رفتاري است که توسط بخش اساسي نظام اجتماعي، تخلّف از يک معيار و يا به طور کلي، تخلّف از معيارهاي پذيرفته شده يا هنجار اجتماعي، محسوب مي شود»4. نيسبت در تعريف خود از مسأل? اجتماعي به دو وجه عيني و ذهني اشاره مي کند؛ وجه عيني عبارت است از وضعيّت قابل مشاهده و وجه ذهني عبارت است از شيو? ارزيابي آن وضعيت به عنوان امري نادرست و قابل رفع. او اضافه مي کند که هيچ شيوه اي از رفتار را نمي توان يک مشکل اجتماعي ناميد مگر اين که درون نظم اجتماعي موجود به وسيله افراد صاحب صلاحيِت و داراي اعتبار به عنوان انحرافي نامطلوب از يک يا چند معيار مورد پذيرش، ارزيابي شود. مثلاً فقر حتي در تمدن غربي، به عنوان وضعيّتي که تعداد زيادي از مردم را در بر مي گرفت شايد تا يک قرن و نيم قبل يک مشکل اجتماعي محسوب نمي شد. فقر امري ذاتي، اجتناب ناپذير و جزئي جدانشدني از شرايط انسان تلقي مي شد. هنوز هم عد? زيادي، از جمله از خود فقرا، وجود دارند که فقر را از اين زاويه مي نگرند؛ ولي در حال حاضر بسياري از مردم فقر را اوّلاً امري نادرست و نامطلوب ارزيابي کرده و ثانياً معتقدند که دربار? آن مي توان و بايد کاري اساسي انجام داد. امروزه فقر به يک مسأل? اجتماعي مبدّل شده است. نتيجه اي که از تعاريف فوق دربار? مسأل? اجتماعي مي توان گرفت اين است که از ديدگاه جامعه شناسان مسأل? اجتماعي داراي ويژگيهاي زير است: 1ـ مسأل? اجتماعي يک الگوي رفتار يا وضعيّت عيني و قابل مشاهده است، بنابراين واقعيّت خارجي دارد. 2ـ مسأل? اجتماعي از ابعاد مختلف منشأ، تأثير، و چگونگي حلّ آن جنب? اجتماعي دارد. 3ـ مسأل? اجتماعي جنب? ذهني دارد زيرا ملاک شناسايي آن به عنوان مشکل، مربوط به چگونگي ارزشگذاري و درک انسانها مي شود. به عبارت ديگر هر مسأل? اجتماعي برحسب ارزشهاي گروهي از انسانها و نيز چگونگي درک آنان تعريف مي شود. 4ـ مسأل? اجتماعي امري است نسبي، زيرا از زماني به زمان ديگر و از جامعه يا گروهي به جلامعه يا گروه ديگر متفاوت است همچنين اين تفاوت بالنسبه به ادراک و ارزشهاي آنان مي باشد. 5ـ مسأل? اجتماعي با قدرت اجتماعي ارتباط دارد زيرا افراد قدرتمند خود را شايست? تعريف و تعيين مسائل اجتماعي مي دانند. بنابراين هم? افراد جامعه به يک اندازه در تعريف و تعيين مسأل? اجتماعي سهيم نمي باشند. 6ـ مسأل? اجتماعي با امکان و ضرورت حلّ آن شناخته مي شود.