اصطلاح «روضه‏خوانى‏» از كجا آمده است؟ - دوستان اهل بیت علیهم السلام در مشرق اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دوستان اهل بیت علیهم السلام در مشرق اسلامی - نسخه متنی

آصف فکرت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اصبحت زائرا لك يا شحنة النجف بهر نثار مقدم تو نقد جان به كف

و از زيارت مرقد مطهر سيدالشهداعليه‏السلام چنين ياد مى‏كند:

كردم ز ديده پاى سوى مرقد حسين هست‏اين‏سفربه‏مذهب‏عشاق‏فرض‏عين

خدام مرقدش به سرم گرنهندپاى حقاكه‏بگذرد سرم از فرق فرقدين

از قاف تا به قاف پر است از كرامتش آن به كه فتنه جوى كندترك‏شيدوشين...

قصيده جامى در مدح امام على‏بن موسى‏الرضاعليه‏السلام نيز بسيار دلنشين است:

سلام على آل طاها و ياسين سلام على آل خير النبيين

سلام على روضة حل فيها امام يباهى به الملك والدين

امام بحق شاه مطلق كه آمد حريم درش قبله‏گاه سلاطين

على‏بن موسى الرضا كز خدايش رضا شد لقب چون‏رضابودش‏آيين

پى عطر روبند حوران جنت غبار درش را به گيسوى مشگين

اگرخواهى‏آرى‏به‏كف دامن او برودامن‏ازهرچه‏جزاوست‏برچين... [21]

نيز در ستايش امام سجادعليه‏السلام و مناظره فرزدق با هشام‏بن عبدالملك اموى در مثنوى با مطلع:

پور عبدالملك به نام هشام در حرم بود با اهالى شام

داد سخن داده است. او ضمن اين مثنوى در مدح امام زين‏العابدين و معرفت مقام حضرت مى‏گويد:

آن كس است اين كه مكه و بطحا زمزم و بوقبيس و خيف و منا حرم و حل و بيت و ركن و حطيم ناودان و مقام ابراهيم مروه، مسعى، صفا، حجر، عرفات طيبه و كوفه، كربلا و فرات هر يك آمد به قدر او واقف به علو مقام او عارف قرة‏العين سيدالشهداء است غنچه شاخ دوحه زهراست ميوه باغ احمد مختار لاله راغ حيدر كرار

جامى در آخر اين داستان مى‏گويد:

مادح اهل بيت در معنى مدحت‏خويشتن كند يعنى مؤمنم موقنم خداى شناس وز خدايم بود اميد و هراس... دوستدار رسول و آل ويم دشمن خصم بد خصال ويم...

اين مثنوى و داستان طولانى است. بيتى چند بر طريق اشارت نقل شد. [22]

اصطلاح «روضه‏خوانى‏» از كجا آمده است؟

جالب است كه مى‏بينيم اصطلاح «روضه‏خوانى‏»، پيش از روزگار صفويان، و در هرات، در روزگار سلطان‏حسين بايقرا به ميان آمد. ملاحسين واعظ كاشفى سبزوارى كتاب «روضة‏الشهداء» را در بيان وقايع عاشورا تاليف كرد. اين كتاب را در مجالس مى‏خواندند و استماع مى‏كردند و بر مظلوميت‏شهيدان كربلا اشك مى‏ريختند و اين طريقت، مذهب خاصى نبود بلكه مجالس عام بود. همين مجالس را «روضه‏خوانى‏» ناميدند و اين اصطلاح بتدريج عموميت‏يافت. [23]

آورده‏اند كه سلطان‏حسين بايقرا ( - 912ق) پادشاه تيمورى خراسان گرايش خاصى به ائمه و اهل بيت‏عليهم‏السلام داشت، چنان كه به سيدعلى‏بن عابد واعظ قاينى مقيم هرات دستور داد كه نامهاى ائمه اماميه را در خطبه ياد كند. [24]

علاقه علماى كابلى در سده 11ق به اجتهاد

شيخ مهذب‏الدين احمدبن عبدالرضاى بصرى عالم امامى كه تاليفات متعددى در كلام، اصول، رجال، حديث و فقه دارد، كتاب «عمدة‏الاعتماد فى كيفية الاجتهاد» را در 1080ق در كابل و «التحفة النجفية‏» را در قندهار تاليف كرده و در مقدمه «عمدة‏الاعتماد» ياد كرده كه آن كتاب را به خواهش بعضى از مردمان كابل تاليف كرده است. [25]

زائران اميرالمؤمنين عليه‏السلام در بلخ

در عصر حاضر، همچون قرون ماضيه، تربت منتسب به شير يزدان، سخى، شاه‏مردان، امام على‏عليه‏السلام در مزار شريف، مركز ام البلاد بلخ، از جلال و شكوه خاصى برخوردار و زيارتگاه و مطاف و ملجا و دارالشفاى خاص و عام است. و شاهد صادقى است‏بر محبت و ارادت مسلمان اين بوم و بر، به آن بزرگوار. زائران مزارشريف نه تنها مردمان داخل كشوراند، كه از ماوراءالنهر و پاكستان و هند نيز به آن حريم محترم روى مى‏آورند. جامى در حدود شش قرن پيش در باب مزار شريف فرموده است:

گويند كه مرتضى على در نجف است در بلخ بيا، ببين كه بيت‏الشرف است جامى نه عدن گوى نه بين‏الجبلين خورشيد يكى و نور آن هر طرف است

و اين ابيات ابوالمعانى عبدالقادر بيدل زبانزد اهل حال و صاحبدلان و معرفت آشنايان آن ديار است:

كدامين‏شيريزدان‏مرتضى آن سروركامل كه مى‏خوانند مردان‏حقيقت‏شاه مردانش لب‏بت‏گربه‏تصديق‏ولايش‏«ياعلى‏»گويد به نورى آشنا گردد كه آرد كعبه ايمانش

/ 7