بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
به علت كثرت، توسعه و پيشرفت سريع علوم، تنها راه دست يابي و آگاهي سريع، آسان و همگاني به علوم و فرهنگها،روش دايرة المعارفي يا همان روش الفبايي است كه در ارائه مطالب و معلومات به شكل جديد، سهم فراواني دارد. ناگفته نماند كه اين روش، نخست از گردآوري معلومات از مصادر و تقسيم آنها بين شماري از عناوين، با ترتيب الفبايي و گاه تعديل يا بازنويسي عبارات فراتر به نظر نميرسد، امّا پژوهشگراني كه اين روش را در تدوين علوم، بويژه فقه، آن هم در گستره دايرةالمعارف فقه اهل بيت برگزيدهاند،بيشتر سختي و مشكلات آن را در مييابند، زيرا در فقه، حجم،گستردگي و انبوهي مطالب، بسيار است و كثرت و گوناگوني آراء و اختلاف گرايشها و برداشتهاي فقهي و فراواني مصادر و تفاوت لغات، با نگاه به گذشت زمان، بر پيچيدگي و مشكلات كار ميافزايد؛ چه برسد كه بخواهيم، در گردآوري معلومات تا حدّ وسيعي، استقراء و كاوش كنيم و مخاطبان خود را تنها اهل فن و تخصص بدانيم. بنابراين، چنانچه تدوين دايرةالمعارف فقه تخصصي را پديدهاي تاريخي، سترگ و گرانسنگ بدانيم كه با هيچ يك از آثار و تأليفات ديگر، مقايسه شدني نباشد، گزاف و مبالغه نكردهايم. اكنون كه جلد اول موسوعه فقه اسلامي بر طبق مذهب اهل بيت(ع)، پس از چند سال تلاش پي گير و طاقتفرسا، انتظار اهل فضل و تحقيق را با توجه به حمايتهاي بيدريغ مادي و معنوي مقام معظّم رهبري دام ظلّهالوارف برآورد و به گنجينه كتب اسلامي پيوست، شايسته است كه براي شناساندن اين اثر گرانسنگ، ابتدا چكيده مطالب آن را بررسيم و آنگاه به ويژگيهاي آن پردازيم.
بررسي مطالب كتاب
اوّلين قسمت از مطالب كتاب كه به تحقيق و بررسي ارزشمندي درباره فقه اهل بيت(ع) پرداخته، مقدّمه گستردهاي است كه به دليل اهميت مطالبش، چكيده آن را ميآوريم. در اين مقدمه، پيرامون دو محور اصلي، بحث شده است:
محور اوّل: تعريف فقه اهل بيت (ع)
نكت? اول: فقه و اجتهاد در لغت و اصطلاح تعريف ميشود و سپس نظر اهل بيت(ع) ،دربار? اجتهاد رأي و تأكيد آنان بر مردود بودن إعمال نظر و رأي شخصي، در تشريعات و قوانين الهي ميآيد و شدّت انكار آنان بركساني كه دين الهي را به نقص، متهم كردهاند و يا در احكام قضات و اهل فتوي، به تصويب معتقد شدهاند، و ديگر اين نكته را به ياد ميآورد كه اهل بيت(ع) گرايش به وجود آمده پس از رحلت رسول گرامي اسلام(ص) را درباره ممانعت از نقل سنت پاك نبوي و نشر و تدوين آن، هرگز نپذيرفتهاند. افزون بر اين، به علل رونقدهنده حوزه رأي، اشاره ميشود كه يكي از آنها تصنيف مجامع حديثي و صحاح، در اين حوزهها پس از رونق و رواج رأي است؛ يعني اين كه پيش از تصنيف و جمعآوري احاديث، فتاوي و احكام شرعي آن مذاهب، مفروغعنه و پذيرفته شده بوده و بيشتر فتاوي در آن حوزهها از احاديث،استنباط نشده بوده و فحص و جستوجوي در تمام آنها. با شناخت كامل نبوده است. امّا در فقه اماميه، مرحله اجتهاد فقهي، پس از تكامل و اجتماع احاديث و صدور روشهاي معصومان (ع) آغاز ميشود كه در گذر سه قرن، تدوين آنها صورت گرفته است. نكته دوم: ويژگيها و مشخصات فقه اهل بيت(ع) را در ده مورد اشاره ميكند. نكته سوم: سير تاريخ فقه اهل بيت(ع) در چند مرحله است: الف. مرحله فقه روايات كه در اصطلاح، مرحله صدور ناميده ميشود و مراد از آن، عصر نبي اكرم(ص) است و آنگاه ائمه اطهار (ع) كه از امام علي(ع) آغاز و به امام دوازدهم(ع) پايان ميگيرد. اين مدت بريدهاي طولاني از تاريخ است كه نزديك به سه قرن ميشود. بنابراين، تاريخ صدور نص و بيان شرعي، در فقه اهل بيت(ع)، تا ابتداي قرن چهارم هجري ادامه داشته كه به خوبي، فراواني نصوص شرعي را در فقه اهل بيت(ع) بر ميتابد. سپس براي تبيين گسترده صدور روايات از امامان اهل بيت(ع)، آمار برخي از راويان از هر امام و همچنين، آمار و شماره مجموع روايات صادر شده از آنان، برآورد ميشود. ب. مرحله فقه اجتهادي يا آن چه در اصطلاح، عصر اجتهاد نام دارد كه از سالهاي نخست قرن چهارم و بعد از دوران غيبت كبري(339 هـ ق) آغاز شده و تا امروز، ادامه دارد. در اين مرحله، فقه و اجتهاد، شش دوره را پشت سر گذاشته است: دوره اول: دوره تأسيس كه از عصر غيبت( ميانه قرن سوم هجري ) آغاز ميشود و در سالهاي نخست قرن پنجم، به سر ميرسد. دور? دوم: دور? انطلاق و رهايي كه از زمان شيخ طوسي (نخستين سالهاي پنجم هجري) ميآغازد و تا به زمان محقق حلّي ( ميانه قرن هفتم) ميانجامد. دوره سوم: دوران استقلال و تكامل كه از عصر محقق حلّي( نيمه قرن چهارم ) تا پايان قرن دهم و زمان شهيد ثاني، ادامه مييابد. دوره چهارم: دوران افراط و تفريط در استناد به روايات كه از زمان محقق اردبيلي (پايانه قرن دهم ) تا پايان قرن دوازدهم، پي گرفته ميشود. دوره پنجم: دوران تصحيح و ميانه روي كه از پايانه قرن يازدهم تا نخستين سالهاي قرن سيزدهم ادامه مييابد. دوره ششم: دوران رشد و شكوفايي كه در پي دوره پيشين به شمار ميرود. آغازگر اين دوران، شيخ مرتضي انصاري، در ميانه دوم قرن سيزدهم پا به عرصه ميدان نهاده؛ اين دوره تا به امروز، ادامه مييابد.