زيارت امامان(ع) - در آستان امامان (علیهم السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آستان امامان (علیهم السلام) - نسخه متنی

احمد خاتمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اشاره :

مدتي نسبتا طولاني اين افتخار را داشتم كه بر سر سفره روحبخش سيره علوي بوديم و مولا عنايت كرد توانستيم در حد توان اندكمان از اين سفره لذيذ بهره مند شويم.
اينك با پايان يافتن آن سلسله مباحث، بحثي جديد پيش رو داريم كه عنوان آن «در آستان امامان عليهم السلام» مي باشد. در اين مباحث برآنيم تا با الهام از زيارت جامع، ارزشمند و پرمحتواي جامعه، خوشه اي از درخت پربار معرفت امامان(ع) برچينيم.
«معرفت امامان» يك وظيفه حتمي و ترديدناپذير هر دين باور است و بي ترديد در اين باب متني كامل تر از زيارت جامعه نيست، در اين زيارت به بيش از دويست و پنجاه ويژگي از ويژگيهاي امامان(ع) اشاره شده است.
مباحثي كه پيش روي شماست تقريري فشرده از سلسله دروسي است كه در سال جاري (1380) روزهاي پنجشنبه در مدرسه فيضيه قم در محضر طلاّب حوزه علميه قم داشته ام و هم چنان ادامه دارد اين مباحث توسط برادر عزيز جناب ثقة الاسلام حسين پسنديده تدوين شده است.
اميد كه اين برگ سبز شايسته تقديم به محضر عاشقان ولايت باشد. انشاء الله.
سيد احمد خاتمي

28ديماه 1380 ـ چهارم ذيقعدة الحرام 1422

زيارت امامان(ع)

مدخل

امامت از ديدگاه شيعه، اصلي است پيوند خورده با نبوّت كه تداوم وجودي نبوّت در آن تجسّم يافته است. مكتب اسلام خاتم الاديان است و پيامبر آن خاتم النبيين و تضمين كننده اين خاتميت، مسأله امامت است كه همچنان تداوم بخش راه نبوّت است.
براين اساس بايد به اين اصل كه اصل كاربردي در ديدگاه ماست، بهاء ويژه داده شود. تأكيد فراواني كه در روايات در باب امام شناسي وارد شده است، از اين رهگذر است، كه اشاره به برخي از آنها مفيد است.
الف: از يكي از صادقين عليهما السلام نقل شده است كه فرمود: «لايكون العبد مؤمنا حتي يعرف الله و رسوله و الائمة كلّهم و امام زمانه، و يردّ اليه و يسلّم له، ثم قال: كيف يعرف الآخر و هو يجهل الاول؟!»1 بنده مؤمن نخواهد شد مگر آن كه خدا و رسولش و همه ائمه و امام زمانش را بشناسد و در امورش به امام زمان(عج) رجوع كند و تسليمش باشد، سپس فرمود: چگونه ممكن است كسي امام خود را كه امام زمان اوست بشناسد و امام اول را نشناسد (از اين جهت همه امامان را بايد شناخت)
شناخت امامان هم به دو صورت است:
يكي شناخت شناسنامه اي، كه عبارت است از اطلاعاتي از قبيل: نام امام، نام پدر، همسر يا همسران، عدد اولاد، تاريخ ولادت، تاريخ شهادت و... اين معرفت مفيد است ولي نجات بخش نيست.
ديگري معرفت نجات بخش است كه از دو قسمت تشكيل شده است :
اول شناخت جايگاه امامان عندالله و نقش آنان در جهان هستي.
و دوم شناخت سيره اهل بيت عليهم السلام.
بحث ما در اين مجال درباره قسمت اوّل اين معرفت است كه امامان و جايگاه والاي آنان را بشناسيم و در اين راستا بايد خود اهل بيت جايگاهشان را بيان كنند، چرا كه بهترين معرّف آنان كسي جز خودشان نيست. آنچنان
كه در باب معرفت خداوند هم بهترين معرفت، معرفتي است كه از ناحيه خود او باشد، فلذا در دعاي شريف ابوحمزه ثمالي اين گونه بيان كرده است: «بك عرفتك و أنت دللتني عليك و دعوتني إليك» از راه خودت تو را شناختم و تو مرا به خودت راهنمايي كردي و به سوي خودت خواندي.
براي تأمين اين هدف زيارت شريف جامعه جايگاهي ويژه و والا داشته و مي توان گفت كه بهترين و جامع ترين متن امام شناسي است.
اين متن از امام هادي(ع) روايت شده است. از آنجا كه اين متن به عنوان زيارت جامعه است، ابتدا بحثي پيرامون زيارت تقديم مي كنيم سپس به شرح متن آن مي پردازيم.

معناي زيارت

معناي زيارت، آنچنان كه از مجموع آيات و روايات استفاده مي شود، اين است كه زيارت ارتباط روح هاست، همانطور كه لقاء ارتباط جسم هاست. ممكن است چنين معنايي از لغت «زيارت» استفاده نشود ولي استعمال زيارت به خصوص در لسان پيامبر(ص) و امامان(ع) در اين معناست.
مهم ترين قرينه در اين رابطه زيارات از راه دور براي ائمه(ع) است و زيارت از راه دور چيزي جز ارتباط روحي نيست. بنابراين تعريف جامع از زيارت اينكه: زيارت عبارت است از ارتباط روحي با معصوم(ع).
آدابي هم كه نقل شده گامي است براي ايجاد اين ارتباط. اينكه گفته شده قبل از زيارت، وضو وغسل انجام دهيد، سخن از طهارت جسم و روح است، اينكه گفته شده با آرامش و وقار به زيارت برويد، در جهت زمينه سازي ارتباط روحي با معصومين سلام الله عليهم اجمعين است.

مباني زيارت

مباني اعتقادي زيارت چيست؟

اگر آن مباني شناخته شود زيارت تأثير فزون تري خواهد گذاشت و زائر با بصيرت بيشتري به زيارت محبوب خود خواهد پرداخت.
اولين و اساسي ترين مبناي زيارت، عشق به خداوند است. اين كه اين همه انسان ها در جهان آمده اند و رفته اند، ولي تنها تعداد معدودي مورد توجّه، محبت و عشق قلب هاي سليم قرار گرفته اند، نشأت گرفته از عشق اينان به خداوند است چرا كه حبِّ محبوب و محبّ خدا، حبّ خداست. اينكه عشق به پيامبر(ص) و ائمه(ع) قلعه دلها را تسخير كرده و دلهاي عاشق به گردشان طواف مي كنند همين جهت است، چرا كه اينها عباد صالح خدا بودند. عشق به پيامبري كه بنده اوست «أشهد ان محمدا عبده و رسوله»، عشق به اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(ع) كه در عزت و سرافرازيش همين بس كه بنده اوست «إلهي كفي بي عزّا أن أكون لك عبدا».
پس اولين مبناي زيارت، عشق به خداست و بدون آن زيارت بي معناست و از حدّ سياحت فراتر نمي رود. فلذا عاشق خداست كه هر ساله رنج سفر به بارگاه ملكوتي امام رضا(ع) را هموار مي كند و هر دم در شوق زيارت حرمين و عتبات عاليات مي سوزد، ولي آن كس كه سياحت مي كند اين مكان ها برايش يك بار جاذبه دارد و بس. اما زائران آستان مقدّس امامان پيوسته به ياد آنها بوده و آرزوي زيارت تربت پاكشان را دارند.
دومين مبناي زيارت ابراز مودّت به اهل بيت است كه مزد رسالت است: «قُل لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي»2 مودة في القربي مزد رسالت است و رفتن به زيارت اهل بيت در حقيقت اداء اين دين است، ديني كه در قبال رسالت بر گردن مسلمانان است. جايگاه اين مودّت قلب است. امر قلبي نمود و بروز مي خواهد و يكي از جلوه هاي نمودِ مودّت زيارت است. در حقيقت كسي كه به زيارت آل الله مي رود، مودّت قلبي خود را ابراز مي كند.
از ديگر جلوه هاي ابراز مودّت، كه اشاره به آن خالي از لطف نيست، شاد بودن در شادي اهل بيت و محزون بودن در غم ايشان است.
از ديگرراههاي ابراز مودت، نامگذاري نام اهل بيت، بر فرزندان است. نامگذاري نشان از علاقه است لذا در بين طاغوتي ها، نام هاي طاغوتي بازار گرمي دارد. مثلاً در آگهي هاي تسليت، گاهي امضا كنندگان همه داراي اسم هاي غربي هستند كه مي فهماند اين شخص حال و هواي ديگري داشته است و گاهي هر چه هست، نام پيامبر(ص) و بچه هاي پيامبر(ع) است كه نشان دهنده ارادت اين شخص به اهل بيت است. از روايات استفاده مي شود كه اهل بيت دوست داشتند در هر خانه اي نام پيامبر و اهل بيت(ع) وجود داشته باشد. بعضي مي گويند اسم پدرم يا مادرم يا خواهرم يا برادرم چنان بوده و حال زيبا نيست كه نام پسرم را و يا دخترم را همين بگذارم، در حالي كه سيره امامان اينگونه نبوده است.
امام سجاد(ع) مي فرمايد: روزي در مدينه، مروان مرا ديد و پرسيد اسمت چيست؟
گفتم: علي.

پرسيد نام برادرت چيست؟

گفتم: علي.

پرسيد نام برادر ديگرت چيست؟.
گفتم: علي!

مروان گفت: علي و علي، چرا همه را پدرت به اسم علي نامگذاري كرده است؟!
سپس به خدمت پدر بزرگوارم (سيدالشهدا) رفتم و جريان را نقل كردم، كه پدرم فرمودند: واي بر مروان! اگر صد پسر براي من متولد شود، دوست دارم هيچ نامي جز علي برايشان قرار ندهم.3
به هر حال مودّت في القربي مزد رسالت است و زيارت اداء اين دين است.
سومين مبناي زيارت، اعتقاد به حيات پيامبر(ص) و ائمه(ع) است. ما معتقديم امامان
و پيامبر(ص) زنده اند و حياتي معنادارتر از حيات مادي دارند، وقتي شهدا زنده هستند «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»4 پيامبر(ص) و حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها و امامان معصوم عليهم السلام امام شهيدانند.
بعضي «بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» را به معناي زنده يادي و زنده بودن خاطراتشان معنا كرده اند كه:
سعديا مرد نكونام نميرد هرگز مرده آن است كه نامش به نكوئي نبرند
اين گرچه قابل انكار نيست، ولي حيات شهيدان فوق اين است، حياتي را كه قرآن مطرح مي كند حياتي واقعي تر از اين حيات مادي است. منتهي ما محبوس چهارچوبه طبيعتيم و آن حيات مافوق را نمي فهميم. به جهت همين اعتقاد است كه در اذن دخول ائمه(ع) مي گوئيم: «أشهد انّك تسمع كلامي و تردّ سلامي» شهادت مي دهم كه كلامم را مي شنوي و سلامم را پاسخ مي دهي.
اين ابراز اعتقاد به حيات ائمه(ع) است. لذا در روايات فراوان وارد شده است كه زيارت بعد از موت ائمه(ع) مانند زيارت زمان حيات است.

نقش زيارت

تأثير و نقش زيارت در زندگي فردي و اجتماعي را مي توان در سه حوزه تربيت، سياست و معرفت تبيين كرد.

الف: نقش تربيتي زيارت:

تربيت نياز به دو ركن اساسي دارد:

اول: برنامه.

دوم: الگو.

اين كه چگونه، با چه راهكارهايي و طبق چه الگويي يك نظام تربيتي داشته باشيم، قرآن و سنّت، برنامه تربيتي را مطرح كرده اند و ائمه(ع) الگوي تربيتي اسلام هستند، و زيارت آنان باعث توجه به اين الگوهاست، البته هر كس به اندازه فهم خودش الگو مي گيرد.
يكي امام رضا(ع) را به عنوان ضامن آهو و امام رئوف مي شناسد و به همين اندازه براي او جنبه الگويي دارد، ديگري نكات اخلاقي زندگي امام در نظرش پيوسته جلوه دارد، تواضع امام، گذشت امام، ساده زيستي امام و... ديگري معارف امام رضا(ع) را مي فهمد و ديگري به باور ولايت تكويني ائمه(ع) مي رسد و... هر چه سطح معرفت بالاتر بيايد، الگو پررنگ تر مي شود.
آن اصل ثابتي كه در همه زيارت هاست، الگو بودن اهل بيت(ع) است. اگر بخواهيم يكجا تمام اخلاق اسلامي، رابطه درست با خدا، رابطه درست با مردم، رابطه درست با نفس و... را ببينيم، بايد اهل بيت را مدّ نظر گرفت، چرا كه آنچه خوبان همه دارند اين گلهاي جهان هستي به تنهايي دارند. پس زيارت در حقيقت يك كلاس اخلاق است.

ب: نقش سياسي زيارت:

زيارت، اعلان بيعت با آرمان امامان(ع) است. در كمتر زيارتي است كه مضاميني مانند اين مضامين نباشد: «انّي سلمٌ لمن سالمكم و حربٌ لمن حاربكم و وليّ لمن والاكم و عدوٌّ لمن عاداكم»5 قرينه نقش پررنگ سياسي زيارت امامان، برخورد خلفاي جبّار با آن است. گنبد و بارگاه أبي عبدالله(ع) چه تأثيري دارد كه متوكّل مي گويد: تربت ابي عبدالله(ع) را ويران كنيد و شخم بزنيد؟!6
تأثيرش اين است كه هر كه به زيارت ابي عبدالله(ع) مي آيد سرتاپايش ضد ظلم و طغيان مي شود و تجسّم ظلم و طغيان متوكّل عباسي است، پس برخورد مي كند.
در تاريخ نقل شده است كه متوكل آوازه خوان هائي داشت كه مجالس عيش او را گرم مي كردند! يكبار پرسيد سرپرست آوازه خوان ها كجاست؟ گفتند: به زيارت سيدالشهدا رفته است.
گفت: عجب! در دستگاه ما و زيارت سيدالشهدا! آن هم سرپرست آوازه خوان ها!!
بلافاصله دستور مي دهد آن تربت را ويران كنند و هر كس به زيارت سيدالشهدا مي رود، او را به زندان انفرادي بيندازند.

ج: نقش معرفتي زيارت:

بهترين راهي كه اهل بيت (ع) براي معرفت خودشان برگزيده اند، زيارت هاي مأثوره است.
زيارت هاي مأثوره را نبايد فقط به قصد ثواب خواند، گرچه ثواب فراوان دارد، بلكه بايد با اين ديد به زيارت نامه ها نگاه كرد كه اين ها (البته زيارتنامه هاي مأثوره) متون امام شناسي هستند.

زيارتنامه ها دو دسته هستند:

يك دسته زيارت نامه هايي كه براساس كليّات، توسط علما انشاء شده است.
صاحب جواهر(ره) در آخر بحث «حج»، كلياتي دارد كه هر كدام از اولياي خدا را خواستيد زيارت كنيد، به اين صورت زيارت كنيد.
براساس آن كليات، زيارتنامه هايي تهيه مي شود و غالب زيارت امزاده ها ـ بجز اندكي ـ اقتباس از آن است.
دسته دوم: زيارت هايي است كه خود ائمه(ع) انشاء كرده اند مانند: زيارت امين الله، زيارت عاشورا، زيارت اربعين و ديگر زيارت هاي معتبر.
فلذا براي معرفي نهضت سيدالشهدا(ع) هم، هيچ متني جامع تر از زيارت نامه ها نيست.
جامع ترين متن حسين شناسي، همين زيارت عاشورا و زيارت اربعين است. با اين زيارات اهداف سيدالشهدا، دشمنان سيدالشهدا و دوستان سيدالشهدا را مي توان شناخت.
بنابراين زيارت و زيارتنامه ها كانون معرفت اهل بيت(ع) هستند و زيارت جامعه از كاملترين آنها است.

شبهات پيرامون زيارت

وهّابيت به تبع «ابن تيميه» زيارت را شرك تلقّي كرده اند و مي گويند كسي كه به زيارت پيامبران و امامان(ع) مي رود گويا آنها را مي پرستد و تعدادي روايات جعلي هم نقل كرده اند و از اين طريق قصدي جز اغواگري ندارند.
پاسخ اجمالي اينكه، استدلال اينها بدين شكل است: زيارت پرستش است و پرستش
غير خدا ممنوع و شرك است، پس زيارت ممنوع و شرك است، در حالي كه در مقدمه اول اين قياس مغالطه اي صورت گرفته و آن برابري زيارت و پرستش است كه شيعه به هيچ نحوي به آن معتقد نيست. زيارت تنها ابراز عشق و علاقه است و حتي مورد تأكيد شخص پيامبر(ص) هم بوده است.
مرحوم علامه اميني در كتاب گرانقدر «الغدير»، 22 حديث از 186 كتاب و منبع اهل سنّت، نقل مي كند كه پيامبر خود به زيارت ترغيب فرموده اند مانند:
عن عبدالله بن عمر مرفوعا عن النبي(ص): «من زار قبري وجبت له شفاعتي»7 هر كس قبرم را زيارت كند، شفاعتش بر من واجب مي شود.
عن ابي هريرة مرفوعا عن النبي(ص): «من زارني بعد موتي فكانّما زارني و اناحيّ و من زارني كنت له شهيدا و شفيعا يوم القيامة»8 آن كس كه بعد از مرگم مرا زيارت كند، آنچنان است كه در زمان حياتم مرا زيارت كرده است و آن كس كه مرا زيارت كند، من گواه و شفيع او در قيامت خواهم بود.
ايشان 42 گفتار هم از علماي اهل سنّت، در باب مشروعيّت زيارت نقل مي كند كه به 2 مورد اشاره مي شود:
قال القاضي عياض المالكي(المتوفي544): «و زيارة قبره(ص) سنة مجمع عليها، و فضيلة مرغّب فيها»9 قاضي عياض مالكي گفته است: زيارت قبر پيامبر(ص) سنتي است كه بر جوازش همه متفق بوده و فضيلتي مورد ترغيب است.
قال ابن هبيرة (المتوفي 560): «اتفق المالك والشافعي و ابوحنيفه و احمد بن حنبل، علي انّ زيارة النبي(ص) مستحبة»10 ابن هبيره گفته است امامان فقهي اهل سنت مالك و شافعي و ابوحنيفه و احمد بن حنبل همه متفق اند كه زيارت پيامبر(ص) مستحب است.
پس از بيان اين مقدّمات، مقتضي است بحث درباره زيارت جامعه را آغاز كنيم و البته قبل از بررسي متن آن، بررسي سند آن الزامي است.

سند زيارت جامعه

زيارت جامعه در كتب روايي و منابع حديثي فراواني نقل شده است كه از اهمّ آن ها مي توان به اين موارد اشاره كرد:
1ـ من لايحضره الفقيه، باب ما يجزي من القول عند زيارة جميع الائمه(ع)، ج2، ص609، ح3213.
2ـ تهذيب الاحكام، باب زيارت جامعة لسائر الشهداء علي اصحابها السلام، ج6، ص95، ح1.
3ـ وسائل الشيعه، باب استحباب الغسل لزيارة اميرالمؤمنين عليه السلام، ج14، ص390، ح19445.
4ـ مستدرك الوسائل، باب نوادر مايتعلق بابواب المزار، ج10، ص417، ح12274.
5ـ بحارالانوار، ج99، ص127.

6ـ عيون اخبار الرضا، ج2، ص272.

سندي كه مرحوم شيخ در كتاب من لايحضره الفقيه آورده است به اين شكل است:
«روي محمد بن اسماعيل البرمكي قال: حدثنا موسي بن عبدالله النخعي قال قلت لعلي بن محمد عليه السلام...»
اما محمد بن اسماعيل برمكي، درباره اش دو نظريه موجود است. در رجال نجاشي با اين تعبير از او ياد شده است «كان ثقةً مستقيما»، او مورد اطمينان و پيرو مكتب اهل بيت(ع) بوده است.
لكن در رجال ابن الغضائري او را ضعيف شمرده است.
در رجال ابن داود پس از بيان اين دو نظريه مي گويد: «والثقة ارجح» مرحوم علامه هم در اين مورد پس از بيان اختلاف در شأن او، توثيقش را ترجيح مي دهد. مرحوم حضرت آية الله خويي(قده) به ذكر اسم او كفايت كرده است.
اما در مورد موسي بن عبدالله نخعي، تقريبا در هيچ كتاب رجالي در موردش توضيح داده نشده است. مرحوم خوئي هم فقط نام او را آورده است.
نكته اي كه بايد متذكر شد اينكه در توثيق روايات نبايد تنها به سند اكتفا كرد، بلكه در كنار سند، محتوا و متن را هم بايد ديد. اگر در موردي سند ضعيف باشد، امّا متن محكم و متقن باشد، به طوري كه جز از عهده معصوم برنيايد، آن روايت اخذ كردني است. چنانچه در سند صحيفه سجاديه راوي (موسي بن متوكل بن هارون) ثقه نيست ولي اين ضرر به جايگاه صحيفه نمي زند، زيرا مضمون بلند صحيفه به گونه اي است كه جز امام معصوم(ع) كسي عُرضه انشاء آن را ندارد و ما يقين داريم از امام سجاد(ع) است. فلذا در سند «زيارت جامعه» هم اگر خدشه كنند كه از موسي بن عبدالله نخعي اسمي در كتب رجال نيامده و مجهول است، متن بلند زيارت جامعه، گوياي صدور آن از معصوم است.
بنابراين ترديدي در انتساب آن به امام هادي(ع) نيست، و اين روايت، كه به علّت مضامين بلند و جامع، كاملترين متن امام شناسي است، مستند، محكم و متقن است.


1- الكافي، ج1، باب معرفة الامام والرد اليه، ح2، ص180.
2- شوري، 22.
3- الكافي، ج6، ص19، ح7؛ بحارالانوار، ج44، ص211.
4- آل عمران، 169.
5- زيارت پر فيض عاشورا.
6- مقاتل الطالبين، ص395.
7- الغدير، باب زيارة المشاهد المشرفه، ج5، ص143.
8- الغدير، باب زيارة المشاهد المشرفه، ج5، ص156.
9- همان، ص166، به نقل از الشفاء بتعريف حقوق المصطفي، ج2، ص194.
10- همان، ص167، به نقل از المدخل لابن الحاج، ج1، ص256.

/ 1