قسمت اول
اين نوشتار در راه ارائه تصوير قالبهاى آموزشى اخلاق در[ حوزه] گام بر مى دارد و بر آن است كه نمائى كلى از آن را نشان دهد. باور بر آن است كه انتقال اين شيوه ها از يك سوى گزارش براى آنان است كه در آن سوى حوزه ها بسر مى برند واز چند و چون شيوه ها و متون آموزشى در حوزه بى خبرند و يا كم اطلاع . واز جانب ديگر رهنمود و هشدارى به حوزويان است كه از قديم چه قالبهائى در آموزش اخلاق وجود داشته اند. و تاكيدى بر لزوم استمرار سنتهاى حسنه آموزشى و تشويقى بر لزوم رهيابى به شيوه هاى نوين دراين راه . مسلما قالبهاى آموزشى كهن بخشى از نيازهاى نوين را تامين مى كنند و نه تمام آن را اما نسيان و فراموشى سابقه كهن تعليم اخلاق و شيوه هاى آن ره را گم مى كنند و صور آموزش را در يك - دو قالب بازمانده محصور مى سازد.دراين نوشته خوانندگان به سنتهاى كهن اطلاع مى يابند كه اينك يا در ياد نيست و ياازارج و قرب آن كاسته شده اند. شيوه هائى چون [دستورالعملها] [ امالى ها]. وصيتنامه ها و ... واينك بايستى به احياء آن سنن پرداخت و با تطبيق شرائط از آن سود گرفت .
در نهايت مقدمه اين تذكار را يادآور مى شود كه حاصل اين نوشته ارائه سيرتاريخى آن شيوه ها نيست - كه اين مطلوب را فرصت و تتبع خاص لازم است - بلكه در سطح انتقال و ترسيم صور آموزش بسنده شده است و دراين حدود اميداست كه خوانندگان را بى سود نباشد.
[حوزه]
حوزه هاى علميه در نظام پرورشى و آموزشى خويش به تلفيق دانش و اخلاق توجه كرده و براى تحقق آن كوشش نموده اند. بزرگان حوزه كه حامل علم و دانش واخلاق و تهذيب بوده اند) به دانش پژوهان سفارش كرده اند:[...بايد كوشش بشود دراين حوزه هاى علميه در كنار علم فقه و فلسفه وامثال اينها حوزه هاى تهذيب باشد].
در بينش حوزويان تحصيل علوم مقدمه تهذيب نفوس است و هر كس كه در آغاز كار و در مقدمه باز ماند از قافله رهروان راه كمال و پويندگان راه وصال وامانده است و همتى بايد تا خود را به وسيله راهبرى به رهروان برساند.
[ تحصيل اين علوم در واقع مقدمه تهذيب نفس و تحصيل فضائل و آداب و معارف الهى مى باشد تا پايان عمر در مقدمه نمانيد كه نتيجه را رها سازيد] 1
فرو رفتن در[ اصطلاحات] و توجه كردن به بعضى از (فروعات ) و يك بعدى حركت نمودن در (تفكرات ) از آفات عالمان وانديشمندان بشمار مى رود. و گاه مى شود كه ( علم وانديشه ) مانع رسيدن انسان به مراتب بالاتر مى شود و علم بين او و حقيقت انسانيتش عايق و مانع ايجاد مى كند و در نتيجه از رسيدن به هدف او را باز مى دارد و در نيمه راه سرگردان و بى هدف او را رها مى سازد.
[...اگرانسان خباثت رااز نهادش بيرون نكند هر چه درس بخواند و تحصيل نمايد نه تنها فايده اى بر آن مترتب نمى شود بلكه ضررها دارد هر چه اين مفاهيم در قلب سياه و غير مهذب انباشته گردد حجاب زيادتر مى شود العلم هوالحجاب الاكبر] 2 .
طالب علم و عالم طالب حقيقت كسى است كه همپاى مطالعه و مباحث كتاب درس خود توجه به (كتاب نفس ) نيز داشته باشد بدين جهت است كه دلسوزان حوزه و مربيان وارسته اينگونه توصيه كرده اند:
...علمى كه انسانسازاست علم عرفان است اخلاق است به آدم مراقبت و حضور تعليم مى دهد كتاب وجودانسان را بر آدم مى شوراند اگر انسان كتاب وجود خودش را درست بخواند كامل است .
مرا به هيچ كتابى مكن حواله دگر
مى بينم 3 كه من حقيقت خود در كتاب
مى بينم 3 كه من حقيقت خود در كتاب
مى بينم 3 كه من حقيقت خود در كتاب
[ . ...اين فقه رايج ما كه اولش [ معرقه المياه] است و آخرش[ تفويص التركه الى الورثه] اگر در كنار آن مسائل اعتقادى واخلاقى نباشد انسان نورى احساس نمى كند وازاينروست كه بزرگان حوزه اصرار داشتند در كنار مسائل حوزوى رايج مسايل اعتقادى واخلاقى را هم كه رابطه عملى باانسان دارد[ تدريس] كنند]... 4
بدينسان مى يابيم كه (آموزشهاى اخلاقى ) در نظام تربيتى اسلام نقش اساسى و حياتى دارد و حوزه هاى علميه هم كه وابسته به اسلام و نظام اسلامى است شالوده حياتى آن را همين توجه به معنويات و تخلق به فضائل واجتناب از رذائل تشكيل مى دهد وازاين جهت است كه براى دانشجوى حوزه اى فراگيرى مسائل اخلاقى ازاهم وظائف بشمار مى آيد. و دراين مقاله تا حد توان وامكان به صور گوناگون و روشهاى متفاوت آموزشهاى اخلاقى در حوزه اشاره خواهيم كرد تا نگاهى باشد گذرا به گذشته تاريخى حوزه ها و چراغى باشد فرا راه آينده آن
آموزشهاى اخلاقى - نوشتارى
بخش وسيعى از آموزشهاى اخلاقى در حوزه نوشته ها و كتابهايى است كه به اين عنوان نگاشته شده و دراختيار حوزويان قرار گرفته است و اين نوشته ها چند گونه است :الف : كتابهاى متنى و درسى اخلاق
اين كتابها كه در مدارس دينى و حوزه هاى علوم اسلامى بعنوان متن آموزش اخلاق معمول بوده و هستند فراوانند كه به برخى از آنهااشاره مى كنيم .1- آداب المتعلمين : اين كتاب روش فراگيرى علم و به كار بستن آن را نشان مى دهد.اولين كتاب اخلاقى است كه - در زمان معاصر - دراوايل تحصيل طلاب در كنار كتابهاى مقدماتى وادبى فرا مى گيرند و در حوزه هاى كوچك و بزرگ اساتيد آن را براى دانش پژوهان تدريس مى كنند.اين نوشته كه منسوب به خواجه نصرالدين طوسى است 5 در قرن هفتم هجرى نگاشته شده است با نگاهى به برخى از عناوين آن مى توان به محتواى آن آگاهى يافت : 1. در ماهيت علم و فضيلت آن 2. بخشى در نيت وانگيزه طالب . 3. درانتخاب استاد و كيفيت برخورد با آن 4. تاثير همنشين و تحذيراز يار بد و رفيق غير موافق . 5. توجه دادن به ارزشهاى اخلاقى اسلام مانند: توكل اخلاص و ...
2- منيه المريد فى آداب المفيد والمستفيد، نوشته شهيد ثانى كه در حوزه هاى علميه مورد عنايت طلاب واساتيد بوده و هست و همواره در مراكز حوزه ها بعنوان يك كتاب اخلاقى سودمند مطرح بوده و در زمان حيات توسط خود مولف و پس از رحلت ايشان توسط علماءاخلاق تدريس 6مى شده است
مرحوم آيت الله ميرزاى شيرازى بزرگ همواره سفارش اكيد برخواندن اين كتاب داشته اند. 7 يكى ازاساتيد معاصر پيرامون اين دو كتابى كه بدان اشارت رفت مى گويد:
كتاب آداب المتعلمين، را بخوانيد و نيز كتاب (منيه المريد) را كه بهترين كتاب براى اخلاق است اين دو كتاب رااز معلمى كه خودش خوب و متعهد باشد درس بگيريد 8 .
3- تهذيب الاخلاق و طهاره الاعراق : اين كتاب به قلم، مسكويه رازى، نوشته شده و مى توان آن را از كتابهاى آموزش اخلاق حوزه ها دانست و بزرگان اين كتاب را در محضر اساتيد فن تدرس مى نموده اند. يكى از شاگردان مرحوم علامه طباطبائى نقل مى كرد كه كرارااعلام مى فرموده اند: من اين كتاب راازاول تا به آخر از محضراستادم آقا سيدحسين بادكوبه اى درس گرفتم 9 .
4- منازل السائرين : از آثار ملاعبدالرزاق كاشانى است حضرت امام خمينى اين كتاب را نزد مرحوم شاه آبادى فرا گرفته اند و به شاگردانشان نيز آموخته اند:
امام خمينى به تهذيب نفس و رشد قواى روحى واخلاقى شاگردان اهميت زيادى ميداد وازاين روى به دنبال آغاز تدريس فلسفه و عرفان به منظور تعليم اموراخلاقى و علوم معنوى جلسه ى پند واندرزى نيز منعقد ساخت . در آغاز اين جلسه خيلى محدود بود و فقط عده اى ازافراد شايسته و مورداعتمادايشان مى توانستند شركت كنند واز روى كتاب (منازل السائرين ) مسائل معنوى رالله براى آنان بازگو مى كرد
ب : بخش ديگرى از آموزشهاى اخلاقى نوشتارى در حوزه هاى علميه نكات برجسته اخلاقى است كه علماء و دانشمندان اسلامى در مقدمه يا موخره كتابهاى علمى خود آورده اند تا دانشجوى حوزه همگام با فراگيرى مسائل علمى به مسائل اخلاقى نيز توجه نموده و آنها را فرا گيرد
ازاين عالمان بزرگ شيخ حسن بن زين الدين (شهيدثانى ) است كه در مقدمه كتاب اصولى خود (معالم ) ضمن بيان فضيلت علم و عالمان شرائط فراگيرى درست علوم و كاربرد صحيح آن را به طالب علم مى آموزد و آنگاه رهنمودهائى پيرامون تهذيب و تكميل نفوس و طلاب ارائه مى دهد. و همچنين مرحوم سبزوارى در كتاب[ شرح منظومه] خود فرائدى را در بخش آخر كتاب گشوده است و در آن به فضائل نفسانى توجه داده و در ضمن به طالبان علم آموخته است كه هر چند فهم اصطلاحات پيچيده و مسائل معقول مهم است و رياضت مى طلبد اما درك نقايص وجود خود و همت براى رفع آنها و كاستن بذر فضائل و فراهم نمودن زمينه براى رشد آنها نيز رياضت عملى وارادى مى خواهد.
ج : قسمت اعظم آموزشهاى اخلاقى نوشتارى را كتابهايى تشكيل مى دهد كه متن درسى طلاب نبوده و يا در مقدمه و موخره كتابهاى درسى نيز نيامده است ولى هيچگاه اساتيد و شاگردان در نظام حوزه خود را بى نيازاز آنها ندانسته و به مطالعه و فراگيرى آن
مى پرداخته اند و از آن نوشته ها بعنوان منابع غنى و سودمند در مسائل اخلاقى سود مى جسته اند.
اين نوع از نوشته هاى اخلاقى را در دو مقاله گذشته تحت عنوان (نگاهى به منابع اخلاقى ارائه داده ايم كه خوانندگان عزيز مى توانند براى اطلاع بيشتر به آن مقاله مراجعه كنند.
دستور العملها
اين نوشته هاى اخلاقى در حوزه هاى علميه بعنوان يك سنت حسنه و سيره مستمره وجود داشته است و محتواى آنها نصايح و مواعظ و رهنمودهائى است كه استاد به تقاضاى شاگرد ارائه مى داده است و معمولا بزرگان حوزه و آنها كه سخن و عملشان حجت واسوه براى شاگردان و دوستان بوده است در نوشتن اين[ دستورالعملها] مورد درخواست واقع مى شدند و آنها هم ازاين مساله دريغ ننموده واز سوزدل آنچه براى پيمودن راه براى رهروان لازم و ضرورى مى نموده است بيان مى داشته اند. با نگاهى گذرا به برخى ازاين نوشته هاى اخلاقى متوجه خواهيم شد كه چگونه روحيه كمالجوئى و فراگيرى اخلاق و معنويت در فضاى حوزه ها همواره وجهه همت حوزويان بوده است . نكته جالب اين است كه بزرگان حوزه با كمال تواضع از محضراساتيد و معارف زمان خويش درخواست[ دستورالعمل] مى كرده اند در زندگى مرحوم شيخ انصارى اينگونه نوشته اند:[...پس از خاتمه تحصيلات مقدماتى خود در دزفول به قصد تمام عازم عتبات عاليات مى گردد قبلا فكر مى كنند كه خود را به آستانه مباركه كاشف استاد سيدعلى شوشترى از عرفاء و معلمين اخلاق برساند كه هم [دستورالعمل] براى اشتغال باطنى بگيرد و هم از پيشگاه مبارك آنجناب همت بخواهد]... 11
همچنين در حالات مرحوم ميرزاى قمى (صاحب قوانين )اين فقيه زبردست و اصولى عظيم كه در قدس و تقوى زبانزد عام و خاص بوده و هست در عين حال از مرحوم
(آقامحمد بيدآبادى ) طلب[ دستورالعمل] اخلاقى مى كرده است . 12
شخصيت ديگرى كه حوزويان با نام و آثارش آشنائى دارند مرحوم [كمپانى ره] است كه به فيلسوف فقيهان و فقيه فلاسفه اشتهار دارد ايشان در نهايت فروتنى و با كسب كمال تواضع از محضر مرحوم (آقا ميرزا جواد ملكى تبريزى) كه يكى از همدوره هاى ايشان بوده اند و هر دو خوشه چين محفل درس و تربيت مرحوم آخوند ملاحسنقلى همدانى محسوب مى شدند درخواست [دستورالعمل] مى كنند و آن بزرگوار هم با كمال فروتنى در جواب مرحوم كمپانى اين چنين مرقوم مى دارد :
[ ...فدايت شوم در باب اعراض از جدر و جهد رسميات و عدم وصول بواقعيات كه مرقوم شده وازاين مفلس استعلام مقدمه موصله فرموده ايد بى رسميت بنده حقيقت آنچه را كه از براى سير اين عالم ياد گرفته ام ... مجددااظهار مى دارم]. 13
اين قسمت از آموزشهاى اخلاقى - نوشتارى حاصل يك عمر سير و سلوك و تجربه علمى و عملى بزرگان حوزه اى است كه به مشتافان و راهيان راه كمال به تناسب ظرفيت واستعدادشان نوشته شده است و بدين جهت است كه مى بينيم محتواى آنهااز جهت كيفيت هدايت و راهنمائى متفاوت است . مرحوم آخوند همدانى به طرف خطابش در يكى ازاين (دستورالعملها) اينگونه نوشته است :
[تو كه هنوز جوارحت رااز معاصى پاك نكرده اى چگونه منتظرى كه در شرح احوال قلب چيزى بتو بنويسم].
معلوم است كه دريا را در سبو گنجايش نيست و بدين جهت است كه آنچنان مى نويسد.اين بخش از آموزشهاى اخلاقى نوشتارى كاربردى شگرف در تحول روحيه ها داشته و دارد وازاين بعداست كه[ دستورالعمل] در نظام پرورشى حوزه نقشى حساس راايفاء كرده و مى كند.
[آنچه بر آنجناب آقا لازم است اين است كه تامل درستى نمايد ببيند بنده است يا آزاد؟اگر ديد آزاداست خودش مى داند هر كارى بكند و اگر دانست بنده است و مولا دارد سر خود نيست هر كارى بكند] 14
غلفت از حالات مهلكه روح و نفس انسانى است و مخصوصا براى حوزويان
خطرى جدى است بدين جهت همواره مربيان حوزه در هر زمان مواظب بوده اند و زنگ خطر را به صدا در مى آورده اند كه مبادا خلوص واخلاص در عمل كه عنصر اصلى سازندگى تحصيلات حوزه است خدشه دار گردد و[ دستورالعمل ها] در راستاى غفلت زدائى سير مى كند. بنگريد به اين سخن آشنااز زبان و قلم عارفى كه محبوب همه دلهاست و سخنانش براى همه فراگيرى اخلاق و معرفت است :
هان اى عزيز!از خواب غفلت بيدار شو از غفلت تنبه پيدا كن دامن همت بكمر زن تا وقت است فرصت را غنيمت بشمار و تا عمر باقى است و قواى تو در تحت تصرف تواست و جوانى برقراراست واخلاق فاسده بر تو غالب نشده و ملكات رذيله بر تو چيره نشده چاره كن. 15
وصيتنامه ها
نوع ديگراز آموزشهاى اخلاقى - نوشتارى كه از مقوله ارشاد و هدايت است و هم افق با[ دستورالعملها] مى باشد وصيت نامه هاست . قرآن سراسرش دعوت و توصيه به ارزشهاست و در حقيقت اولين (موصى ) كه انسانها را به طرف اخلاق و معنويت و كمال سوق داده و سفارش نموده است خداوند است:1 وصيناالانسان بوالديه حسنا!احسان به پدر و مادر به عنوان يك ارزش مورد توصيه خداونداست .
2 ولقد وصيناالذين اوتوالكتاب من قبلكم و اياكم ان اتقوالله 16 .
سفارش كرديم آنانى را كه داراى كتاب بودنداز پيشينيان و شما را كه متقى مى باشيد مشاهده مى كنيد كه (وصيت ) دراين آيات و مانند آن بعنوان يك عامل تربيتى مطرح شده است و در همين راستا وصاياى ذيل رااز بزرگان دين مى يابيم : وصاياى پيامبران به پيروان خويش وصاياى پيشوايان دينى به يارانشان سفارشهاى عالمان راستين به شاگردان و دوستانشان كه بعنوان نمونه بدانهااشاره مى كنيم : در كتب احاديث وصاياى رسول الله[ ص] به اصحاب فراوان است كه بعنوان نشاندادن سير
(وصيت نامه نويسى ) و سفارش به معنويات وارائه رهنمودهاى اخلاقى به آن اشاره مى نمائيم :
عن ابى ذرقال : خليلى[ ص] ان انظرالى من هواسفل منى ولاانظرالى من هو فوقى وان احب المساكين وان ادنو منهم وان اصل رحمى وان قطعونى و جفونى وان اقول الحق وان كان مرا وان لااخاف فى الله لومه لائم وان لااسال احدا شيئا وان استكثر من لاحول و لاقوه الابالله فانها من كنزالجنه ! 17
اباذر مى گويد پيامبراكرم[ ص] سفارش كرد مرا به اين امور:
1- همواره در زندگى به پايين تراز خويش نگاه كنم نه به بالاتراز لحاظ مادى .
2- دوستدار مردم بيچاره باشم و با آنان محشور باشم .
3- صله رحم كنم و با خويشانم مرتبط باشم گر چه آنها جدائى را بخواهند.
4- طرفدار حق باشم و آن را تبليغ كنم گر چه به كام بعضى تلخ باشد.
5- در راه خداانجام وظيفه كنم واز ملامت ملامتگران نهراسم .
6- سئوالى كه ذلت بار باشد (در مسائل مادى )از كسى نكنم .
7- همواره متذكر باشم به كلمه (لاحول ولاقوه الابالله ) زيرااين كلمه از گنجهاى بهشت است .
واين روش پيامبر[ص] در عمل و سخن على(ع) منعكس است آنجا كه مى بينيم به فرزندان و يارانش همواره (توصيه ) و سفارش مى كند كه درراه اسلام راستين گام برداشته واز عوامل انحراف گر و گمراه كننده برحذر باشند دراين زمينه به فرازهائى از (وصيتنامه ) آنحضرت به امام حسن ( ع ) بسنده مى كنيم :
[...اوصيك بتقوى الله اى بنى و لزوم امره و عماره قلبك بذكره و الاعتصام بحبله . واى سبب اوثق من سبب بينك و بين الله ان انت اخذت به .احى قلبك بالموعظه وامته بالزهاده و قوه باليقين و نوره بالحكمه و ذلله بالموت و قرره بالفناء و بصره فجايع الدنيا]... 18
پسرم !تو را به تقوا والتزام به فرمان خدا آباد كردن دل و روح با ذكر او و چنگ زدن به
ريسمان الهى توصيه مى كنم و چه وسيله اى مى تواند مطمئن تر از رابطه اى كه بين تو و خدااست اگر به آن چنگ زنى - باشد؟! قلبت را با موعظه واندرز زنده كن . (و هواى نفست ) را با زهد و بى اعتنائى بميران دل را با يقين نيرومند ساز! و با حكمت و دانش نورانى نما و با ياد مرگ رام كن و آن را به اقرار به فناء دنيا وادار و با نشان دادن فجايع دنيااو را بصيرگردان !...
لازم به تذكراست كه معناى (وصيتنامه )اين نيست كه بايد حتما موصى در آستانه مرگ و رفتن باشد تا آن را بنويسد بلكه به آن دستورات اخلاقى اجتماعى انسانى ... كه يك پدر و مربى دلسوز به فرزندان و پيروان خويش مى دهد نيزاين واژه صدق مى كند.
در بررسى سير وصيتنامه نويسى پس از دوران نبوت و امامت به زندگى علماى بيدار مى رسيم كه وقت را غنيمت شمرده و حاصل تجربه واندوخته هاى علمى و عملى خويش را به عنوان [ وصيتنامه] به فرزندانشان و يااحيانا شاگردانشان سپرده اند واينك به چند نمونه از آن اشاره مى كنيم :
1- كشف الغمه لثمره المحجه، در قرن هفتم هجرى توسط مرحوم محمدبن طاووس نگاشته شده واز آن عالم راستين بجا مانده است از نام كتاب پيداست كه قصد آن دارد براى ثمره دل و ميوه قلبش راهى بگشايد كه او و هر كه ماننداو بخواهد رهسپار كوى جانان و رهنورد قله پاكان بشود از آن بهره گيرد.اين كتاب كه داراى مباحث گوناگون :اعتقادى تاريخى و اخلاقى و ...است خطاب به فرزندانش به عنوان وصيت نامه به رشته تحرير درآمده است .
2- مرآت الرشاد، اين نوشته اخلاقى از مرحوم مامقانى است كه طرف خطاب او دراين كتاب فرزندش مى باشد و مسائل گوناگون اخلاقى وامهات آن رابه وى گوشزد مى نمايد و با تعبير دلنشين (بنى ) صفحه دل و روان او را آماده پذيرش وصاياى خويش مى سازد با نگاه به برخى عناوين اين كتاب به اهميت اين گونه (وصيتنامه )هاى اخلاقى پى مى بريم :
كسالت زدائى محاسبه و مراقبه صبر واقسام آن توكل قناعت حياء حسن خلق
حلم عفو اكرام فقهاء توسل به ائمه معصومين ( ع ) اقتصاد درامور ذكر خدا نهى از پرخورى و پرحرفى و ...
اينهاو ده ها عناوين اخلاقى ديگر كه دراين كتاب شريف به چشم مى خورد و به عنوان (وصيت ) آمده است ...
3- وصيتنامه علامه حلى به فرزندش، اين وصيتنامه كه در آخر كتاب ( ايضاح الفوائد فى شرح اشكالات القواعد) آمده است از قلب پدرى مهربان برخاسته و بر دل فرزندى لايق و مستعد نشسته است بى شك عظمت هر وصيتنامه به بزرگى وصيت كننده و قابليت مخاطلب آن مى باشد دراينجا وصيت كننده[ فخر كواكب] است و مخاطب آن (فخرالمحققين )است .
بااشاره اجمالى به بعضى از عناوين و نشاندادن فرازهايى از آن به اين بخش از نوشتار (آموزشهاى اخلاقى - نوشتارى ) پايان مى دهيم :
[ ...بدان اى فرزندم ... تو را سفارش مى كنم تقوا رااز دست مده زيرا تقوى راه و روشى است كه از پيامبر[ص] باقى مانده و فريضه اى الهى است كه مواظبت بر آن بر همه واجب است تقوا زرهى است نگهدارانسان از بديها و توشه اى است جاويدان . آن سودمندترين زاداست براى روزى كه انسان بيكس و چشم ها نگران است ...
دستورهاى الهى را بجان بنوش رضاى او را ملازم باش مكروهات را دورى گزين واز محرمات منزجر باش عمرت را در تحصيل كمالات سپرى كن ... بر تو باد به ملازمت علماء و همنشينى با صاحبان فضيلت بر تو باد به صبر و بردبارى و توكل بر خداوند... در شب و روزاز خود حساب رسى كن . از نفرين مظلوم بويژه يتيمان و بيوه زنان بترس چه خداوند نسبت به شكستن دل هاى شكسته گذشت نمى كند]... 19
آموزشهاى اخلاقى - كردارى
شكىنيست كه يكى از بهترين و موفق ترين روشهاى تربيتى تربيت از راه نشاندادن الگو و سرمشق عملى است ازاين جهت قرآن كريم پيامبراكرم را بعنوانالگو ( اسوه ) و بعنوان اسلام مجسم و قرآن مجسد مطرح كرده است زيرا تمام مبادى ارزشها و تعاليم درخشان اسلام در وجودش متمثل شده است وازاينروست كه درباره اش گفته اند: (كان خلقه القرآن ) و بخاطر همين است كه در كتابهاى تربيتى اين روش را براى تهذيب مفيدتر مى دانند :
عمليترين و پيروزمندانه ترين وسيله تربيت تربيت كردن با يك نمونه عملى و سرمشق زنده است تاليف كتاب در موضوع پرورش آسان است و ترسيم يك نقشه خيالى اگر چه كامل و همه جانبه و وسيع باشد آسانتر امااين روش و نقشه تا هنگاميكه به يك حقيقت عينى واقعى بر روى زمين تبديل نشده .. مركبى است بر كاغذ و نقشه اى معلق در فضا تنها روشى محقق مى شود و منشا حركت مى گشته و تحولى در تاريخ ايجاد مى كند كه عملا بر روى زمين و در زندگى اجتماعى اعمال گردد21 .
و همين مسئله دراخبار واحاديث ما نيز مورد سفارش و تاكيداسلام قرار گرفته است !امام صادق ( ع ) مى فرمايد:
كونوا دعاه الناس بغيرالسنتكم ليروامنكم الورع والاجتهاد والصلاه والخير فان ذلك داعيه 21
حاصل اين سخن اين است يعنى با عمل و روش در رفتارتان مردم را به طرف ارزشهاى اسلامى والهى دعوت كنيد. واصولا يك انسان مهذب و خود ساخته به گونه اى است كه عملكرداو نيز موجب پند و هدايت وارشاد مردم مى گردد واعمالش گفتارش را تصديق مى كند. حوزه هاى علميه از آن جهت كه خود را موظف به حركت در صراط مستقيم ميداند و همواره پاسدار ارزشهاى الهى انسانى بوده است در خودانسانهايى را مى پروراند كه نه تنها زبانشان و قلمشان موجب هدايت وارشاد قرار مى گيرد بلكه مجموعه وجود آنها براى انسانها و مخصوصا براى حوزويان (آموزش اخلاق ) است كه ما دراين مقاله آن را تحت عنوان[ آموزشهاى اخلاقى كردارى] آورده ايم . در حوزه به همان نسبت كه فراگيرى ارزشهاى اخلاقى - نوشتارى و گفتارى اهميت دارد به مراتب بالاتر معاشرت با صالحان - و انسانهاى متخلق كه رفتار و حضورشان و مجلس درس و بحثشان جنبه سازندگى دارد اهميت دارد بدين جهت
است كه بعضى از بزرگان حوزه اظهار مى دارند كه در درس اخلاق رسمى شركت نكرده اند ولى ازانسانهايى وارسته و شايسته درس عملى مى گرفته اند. استاد مرحوم فياض در ضمن مصاحبه با مجله حوزه دراين باره كه آيا شما درس اخلاق و يااستاد خلاصى داشتيد در دوران تحصيل يا نه ؟ مى گويد:
با آقايانى كه محشور بوديم و معاشرت داشتيم ازاخلاق و معاشرتشان بهره مى برديم . 22
آرىاگر در تاريخ حوزه هاى علميه بنگريم به مطلب مى رسيم كه اگر در حوزه درس رسمى اخلاق و آموزش اخلاق به معناى استاد و شاگردى هم در بعضى از ازمنه وجود نداشته است و لكن انسانهاى وارسته اى كه نمونه كامل و قابل پيروى براى ديگران باشند وجود داشته اند كه شعاع وجودى آنان به اندازه اى گسترش يافته بوده است كه ديگران را نيز در زير پوشش نور وجودى خويش قرار داده و به آنان راه متخلق شدن به فضائل را عملا آموخته اند.
[...شهيد بزرگوار مرحوم دكتر بهشتى نقل مى كرد:از حضرت امام خمينى (قدس سره ) پرسيدم كه در زمان ورود شما به قم در حوزه درس اخلاق وجود داشت ؟ حضرت ايشان فرمودند: درس رسمى اخلاق نبوداما نمونه هاى اخلاقى در حوزه از قبيل مرحوم آيه الله حاج شيخ ابوالقاسم قمى وجوداشت كه انسان مى توانست زندگى آنان راالگو و سرمشق قرار دهد]. 23
دراين نوشتار دو فصل از موضوع را به پايان برديم و بخش سومين آن در آموزش اخلاقى - گفتارى در مقاله آينده اشارت خواهد شد واز چند و چون آن بحث به ميان خواهد آمد و هوالمستعان .
1- جهاداكبر، امام خمينى .39.
2- همان مدرك .36.
3- كيهان فرهنگى، سال اول مصاحبه استاد حسن زاده آملى .
4- همان مدرك سال دوم مصاحبه استاد جوادى آملى .
5- تاسيس الشيعه .417.
6- مشكاه الانوار ج 3.682.
7- يادنامه علامه طباطبائى .
8- مجله حوزه شماره 18.36.
9- استادانصارى شيرازى .
10- نهضت امام خمينى حميد روحانى ج 1.
11- تاريخ حكماء و عرفاء متاخر بر صدرالمتالهين .151.
12- كيهان انديشه شماره 11.49.
13- مجله حوزه شماره مسلسل 4.65.
14- همان مدرك شماره مسلسل 2.57.
15- اربعين امام خمينى .149.
16- سوره عنكبوت .8 سوره نساء .121 سوره انعام .151.
17- ميزان الحكمه رى شهرى ج 1.471.
18- نهج البلاغه نامه 31.
19- مجله حوزه شماره 12.82.
20- روش تربيتى اسلام محمدقطب ترجمه جعفرى .244.
21- اصول كافى ج 2.78.
22- مجله حوزه شماره مسلسل 18.35.
23- مجله نورعلم شماره مسلسل 22.