بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
متن اصيل و گرانقدري كه بحق آنرا پيمان مدينه عنوان داده ام, سنديست سرنوشت ساز كه در صف اسناد سياسي اسلام, تنها پيمان حديبيه را همانند آن ميتوان كرد. مقايس? اين دو سند بنيادي كه در استقرار و توفيق نهضت نوزاد نقشي داشته از حوصل? اين گفتگو بيرون است. پيمان حديبيه شناخت دولت نوبنياد را كه بگفته قرآن براي نقش جهاني آماده ميشد, به دولتشهر مكه تحميل كرد, راه شهر مالدار را گشود و دو سال بعد بنيانگزار نهضت نو, پيمبر ملهم خداي, كه روزي از خطر توطئه گران قريش تن به هجرت از خانمان و ديار داده بود با سپاهي انبوه, مكه مغرور را باطاعت آورد و پايتخت دوم اسلام كرد. اما اين توفيق از پيمان مدينه زاد كه مسلمانان گريخته از دشمن را در شهرك مدينه, لان? يهودان سرسخت مغرور و عرص? تصادمهاي خونين قبائل شمالي اوس و خزرج غالباً مشرك, و جايگاه عبدالله ابن ابي, امير تاج باخت? مدينه, و جولانگاه ابوعامر راهب كه زير نفوذ يكتاپرستي يهود چيزي از رسوم بت پرستي گروهي از يثربيان را تعديل كرده بود و خود را قهرمان دوران ميپنداشت, و خان? گروهي نومسلمان بعضاً مخلص صميمي, استقرار داد. پيمان حديبيه سنگ دومي بود كه بر اين سنگ بنيادي نشست, يعني در واقع پيمان حديبيه كه راه سقوط مكه, پايتخت روحي عربستان را بر اسلام هموار كرد از پيمان مدينه زاد. پيماني ديگر نيز باعتبار و اهميت همسنگ اين دو پيمان تواند بود, يعني پيمان عقب? سوم كه زمين? هجرت را فراهم كرد و توطئه قرشيان را كه بدور از نفوذ ابوطالب خفته در دل گور, با سماجت مخزوميان شكل گرفته بود بي اثر كرد و پيمبر از خطر محقق جست و راهي غار ثور شد تا از آنجا راهي يثرب شود. اما پيمان عقبه مكتوب نبود. قول و قراري بود كه پيمبر خدا سال پيش از هجرت در گردن? كوهي كم ارتفاع, بيرون مكه, در دل شب با گروهي نزديک به هفتاد كس از قبائل يثرب از جمله دو زن, داد كه وي را همانند خانواد? خويش حمايت كنند. و در قبال ترديد كساني از پيمان گزاران كه بيم داشتند پيمبر از پس توفيق, سوي قوم خويش باز رود گفت: ((من از شمايم و شما از منيد. با هر كه به جنگ باشيد به جنگم و با هر كه به صلح باشيد به صلح.)) در واقع پيمان شفاهي عقب? سوم كه بر بنياد ديدار و گفتگوهاي محرمان? عقب? اول و دوم در سالهاي پيش شكل گرفت يک پيمان دفاع محدود بود. بي گفتگو حكايت پيدايش و رشد اسلام و سالهاي پيكار و رنج در مك? مالدار بت پرست, حماسه ايست بزرگ و هيجان انگيز و شكوهمند كه همانند آن در تاريخ جهان چندان مكرر نيست. اما اي دريغ كه تاريخ ابله طوطي صفت, برسم ديرين از اين حماس? شكوهمند آنچه را خداوندان زر و زور ميخواستهاند بقالب ريخته و به تعبير درست, تاريخ را ابتر كرده است. يک قرن و كمي بعد كه كارنام? منظم نهضت از روايت هاي شفاهي و دفترهاي پراكنده بوجود آمد, اوج حماسه ها افتاده بود, حادثات بزرگ رنگ باخته بود, جانبازان ريگزارهاي آتشبيز ابطح و فراريان حبشه و شهيدان بدر و احد, دليران احزاب و حنين, اشباح روايات بودند كه بدوران گرگخويان بني اميه, روايتسازان اجير, غبار اوهام بر مفاخرشان پاشيده بودند و چيزي از آن ميراث عظيم را بدستبرد زمانه داده بودند و باقيمانده نيز از صافي تاريخ ميگذشت تا باب روزگاران نو شود. بي گفتگو پرشكوه ترين فصل حماس? دوران مكه, حكايت تحريم اقتصادي و حصار دره بود, كه بني هاشميان سرشار از حميت, برهبري ابوطالب از زن و مرد و كودک در آن در? سنگي خشک بيحفاظ سه سال تمام زير باران و آفتاب, خدا ميداند از گرسنگي و هول و اضطراب دائم چه كشيدند و دم از تسليم نزدند. اما نخستين نويسندگان سرگذشت پيمبر كه بدوران عباسيان ميزيستند از اين حماس? والا با شتاب گذشتند كه تذكار مفاخر هاشميان بود, و برعايت حكومت وقت جدشان را كه در بدر بصف مشركان آمده بود و اسير شده بود و غرامت جنگ داده بود همراه پيمبر به صحن? پيمان عقبه كشيدند به اين دستاويز كه عموي بزرگوار نامسلمان, ميخواست براي پيمبر, از نو مسلمانان مدينه قول و قرار استوار بگيرد. اما از علي كه هميشه و همه جا چون سايه بدنبال پيمبر بود, و بگفت? درست, در شب عقبه كه براي نهضت نوبنياد, لحظاتي دقيق و پراضطراب و خطر بود از عموزاد? بزرگوار خود غافل نبود نامي بميان نياوردند. علويان مزاحمان حاكم وقت بودند و ميبايد مفاخر جدشان را هر چه كمرنگتر كرد و يكي از همينان باز هم برضاي عباسيان, قص? اسارت جدشان را در نبرد بدر از كتاب خود محو كرد.