مؤلّف - نقد و بررسی جامع الاحادیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد و بررسی جامع الاحادیث - نسخه متنی

علی مختاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علوم حديث ـ شمار?2 ، زمستان1375

«جامع الأحاديث» به همراه پنج رساله ديگر

مؤلّف: أبومحمد جعفربن أحمدبن على قمى

مصحّح: سيّدمحمد حسينى نيشابورى

ناشر: مجمع بررسيهاى اسلامى، وابسته به بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى ـ مشهد

نوبت و تاريخ چاپ: اول، 1413قمرى و 1371شمسى

قطع و حجم: وزيرى، 391صفحه

جامع الأحاديث و پنج رساله همراه، تنها بخشى از تأليفات جعفربن احمد قمى اند كه توفانهاى پرتلاطم حوادث روزگاران، آنها را نابود نكرده است.

اينگونه رساله ها همان اصول اربعمأة و خميرمايه جوامع حديثى متأخر مثل بحارالأنوارند.

چهل وهشت سال قبل (1369ق.) حضرت استاد علاّمه، ميرزا ابوالحسن شعرانى قدس سرّه، اين مجموعه را با استفاده از نسخه خطّى مرحوم محدّث شيخ ميرزا محمّدبن رجبعلى عسكرى تهرانى (م1371ق.) ـ كه به تاريخ 1329قمرى براى خويش استنساخ كرده بوده است ـ تصحيح نموده و به اهتمام مدير چاپخانه اسلاميه در تهران به طبع رسانده است.

مؤلّف

نام نويسنده، جعفر است و درباره نام پدرش دو نقل هست: اول «احمدبن على» و دوم «على بن احمد».

مرحوم آيةالله شعرانى مى نويسد: مصنّف اين كتابها همان استاد قابل وثوق ابومحمد جعفربن احمدبن على قمى ايلاقى، ساكن شهررى است و در برخى نسخه ها ابن على بن احمد ذكر شده، ولى همان اوّلى درست است. (مقدمه طبع علاّمه شعرانى)

مصحح محترم نيز شواهدى را در تأييد نظر علامه شعرانى گرد آورده است. (ص10ـ11)[1]

مؤلّف در آينه گفتار بزرگان

1ـ مرحوم شيخ صدوق در كتابهاى خويش، مثل معانى الأخبار، ص9 و توحيد، ص88 و 417 و 411 و عيون اخبارالرضا(ع)، ج1، ص154 و 179، از او چنين ياد مى كند: «حدّثنا ابومحمد جعفربن على بن احمد الفقيه القمّي ثمّ الإيلاقي رضي الله عنه».

2ـ مرحوم شيخ طوسى و ابن داوود از او چنين تعبير كره اند: «جعفربن على بن احمد القمّى المعروف بابن الرازى يكنّى ابامحمد، ثقة، مصنّف».[2]

3ـ مرحوم محدّث قمّى وى را چنين معرّفى مى كند: «ابومحمد جعفربن احمد القمى، نزيل الرّى، من أجلّة المحدثين والمؤلّفين المعروفين،

ومؤلّفاته دائرة بين الأصحاب».[3]

عصر مؤلف

ولادت و رحلت مصنّف، دقيقا مشخص نيست، ولى از علماى قرن چهارم هجرى و معاصر مرحوم مفيد است. چرا كه از ابوجعفر محمدبن على بن بابويه صدوق، احمدبن فارس، ابومحمد حسن بن حمزه علوى و… روايت مى كند.

شصت وسه نفر از مشايخ او در مقدمه كتاب حاضر، ص36ـ39، ذكر شده است؛ همچنين چهارتن از راويان وى نام برده شده‌اند:

1ـ سيدابوالفتح، عبيدالله بن موسى بن احمد علوى،

2ـ ابوجعفر صدوق، محمدبن على بن حسين بابويه،

3ـ محمدبن على بن محمدبن جعفر دقّاق،

4ـ محمدبن على بن محمد فومى، استاد پسر شيخ مفيد.

آثار مؤلّف

از «الدّروع الواقيه» كراجكى نقل كرده اند كه وى، 120تأليف داشته است (مقدمه كتاب، ص12)، ولى تنها نام يازده اثر از وى در فهرستها ذكر شده و از اينها، همين مجموعه حاضر مانده است كه شامل شش كتاب در 284صفحه مى باشد و 107صفحه مقدمه و فهرست دارد. در اين مجموعه، پس از جامع الاحاديث، العروس، الغايات، المسلسلات، الأعمال المانعة من الجنّة ونوادر الأثر في عليّ خير البشر قرار گرفته اند و در آخر، ضمن پانزده صفحه، چند حديث بسيار سودمند، از دو كتاب ديگر مؤلف يعنى أدب الامام والمأموم والمنبئ عن زهد النبيّ صلى الله عليه وآله وسلم به عنوان مستدركات مجموعه ذكر شده است كه مصحح محترم، آنها را از لابه لاى كتابهاى ديگران يافته است. از ساير آثار مصنّف، چيزى در دسترس نيست. جز آنكه در «العروس»، از كتاب ديگرش به نام «فضل الجمعة» ياد كرده است. (ص166)

هنر مؤلّف

از مجموعه حاضر هويداست كه مؤلف در ارائه سنّت و اشاعه معارف دينى، بسيار چيره دست و هنرمند بوده است. در آن روزگار كه دسته بندى، چينش الفبايى و تنظيم موضوعى احاديث مثل امروزه رايج نبوده است، مصنف آنچنان هنرنمايى كرده كه هنوز هم قسمت اعظم مجموعه وى تازه و سودمند است و براى حفظ حديث و ترويج آن در جامعه، متنى شايسته و استوار دارد؛ مثلا:

«جامع الاحاديث» به ترتيب الفبايى تنظيم شده، كه تبويبى موضوعى نيز هست.

بر بخش اعمال و فضائل جمعه، نام «العروس» را برگزيده كه در عين اينكه تعبيرى روايى است، در نامگذارى اينگونه رسائل عبادى، ابتكار محسوب مى شود.

هنر نويسنده، در كتاب «الغايات» نمايانتر است؛ زيرا برترينها، بدترينها و… را از ميان احاديث گرد آورده كه علاوه بر اينكه شيوه اى رسا در شناساندن قلّه هاى معارف اسلام است امروزه مى تواند منبعى غنى و كارآمد براى برگزاركنندگان مسابقات مراكز آموزشى و رسانه ها، تنظيم جدولهاى آموزنده در جرايد و نيز كارمايه اى براى مربّيان تربيتى مدارس و ابزارى تبليغى براى اهل منبر و موعظه باشد.

چهل حديث «المسلسلات» نيز نمونه اى است از هنر راويان و جدّيّت مصنّف در استقصاى اينگونه روايات و تدوين مسلسلات شيعه.

جذّابيت موضوع و عنوان رساله «الأعمال المانعة من الجنّه» براى مشتاقان بهشت، كم نيست.

رساله «علىّ خير البشر» نيز در نهايت ايجاز، بيشترين بار عقيدتى و كمترين كدورت اجتماعى را به همراه دارد؛ ضرورت و ظرافت چنين شيوه تبليغى در دفاع از حقّانيت على عليه السلام، خصوصا در دوران حاكميت بنى عباس و انزوا و مظلوميّت تشيّع، هشيارى سرشار مصنف را مى نماياند.

و امّا جامع الاحاديث

اين اثر شامل 110 صفحه و حدود 700 حديث مسند از رسول اكرم ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ است كه بسان الجامع الصغير سيوطى به ترتيب الفبا تنظيم گشته است و مصنّف فقط در ابتداى هر باب، سند را ذكر مى كند. گويا مصنّف، اين اثر را به درخواست كسى فراهم كرده است زيرا در ابتداى آن مى نويسد:

«خداوند عزّتت را مستدام بدارد! از من خواستى بخشى از الفاظ رسول الله ـ صلى الله عليه وآله ـ را كه در جلسه مذاكره از من شنيده بودى، به ترتيب حروف معجم سامان دهم؛ از اين رو به خاطر خدا و رسول، درخواست تو را به انجام رساندم، و براى اينكه به فهم نزديكتر باشد، آن را مختصر كردم و جز اوّلين سند هر باب، سندهايش را حذف كردم …». (ص58)

بزرگانى چون شيخ آقا بزرگ طهرانى در الذريعه و سيدمحسن امين در اعيان الشيعه، شمار احاديثش را حدود هزار حديث، ذكر كرده اند كه اشتباه است. (مقدمه، ص28) و سبب اينكه علاّمه مجلسى، مصنّف جامع الأحاديث را نشناخته و از آن به عنوان الإمامة والتبصرة، يا «اصل آخر منه [پدر شيخ صدوق] أومن غيره من القدماء» و «أصل آخر مشتمل على أخبار شريفة متينة» ياد كرده و بخشى از احاديث كتاب حاضر را تحت عنوان «الامامة والتبصرة» ذكر كرده است، اين است كه نسخه مرحوم مجلسى از كتاب حاضر ـ كه از آن سخن خواهيم گفت ـ همراه كتاب «الإمامة والتبصرة» در يك مجموعه، (و بدون مشخصات و صفحات آغاز و انجام و نام كتاب) قرار دارد. بعلاوه، آن مرحوم نيز به تعدّد اين دو كتاب آگاه بوده است؛ زيرا به هردو بخش آن مجموعه تصريح مى كند.[4] به همين سبب، برخى از متأخران از علامه مجلسى، در استناد روايات اين مجموعه به مؤلّف الإمامة والتبصرة و يا استناد اين كتاب به پدر مرحوم صدوق، ترديد كرده اند.[5]

مصحح كتاب حاضر گويد: اخبارى كه مرحوم مجلسى در بحارالأنوار آورده و مأخذش را «الإمامة والتبصرة» دانسته ـ و به تبع بحار همين كار در مستدرك الوسائل محدث نورى صورت گرفته است ـ بجز هفت روايت، همه از كتاب حاضر يعنى جامع الأحاديث است. (ص34)

منابع جامع الاحاديث

بيشتر روايات اين كتاب در كتاب «جعفريات» از اسماعيل بن موسى بن جعفر عليه السلام هست؛ هموكه ساكن مصر بود و احاديثش از راه فرزندش به محمدبن اشعث كوفى ـ كه اهل تسنّن و ساكن مصر بود ـ منتقل شد و فرزند اشعث رواياتى از عامه را بدان افزود و به همين جهت، اين كتاب به «اشعثيّات» هم شهرت گرفت.[6]

همچنين، مصنّف به واسطه سهل بن احمد ديباجى و ابوالمفضّل محمدبن عبدالله شيبانى و هارون بن موساى تلّعكبرى، از محمدبن محمد اشعث، از موسى فرزند اسماعيل بن موسى بن جعفر عليهماالسلام، از پدران بزرگوارش، از رسول اكرم ـ صلى الله عليه وآله ـ نقل مى نمايد.

طريق ديگر مؤلّف، محمدبن خلف از ابوحمران موسى بن ابراهيم مروزى، از حضرت امام موسى بن جعفر، از پدران بزرگوارش عليهم السلام، از پيامبر اكرم(ص) است.[7]

نمونه اى از روايات اين كتاب

خوشبخت ترين مردم به بركت اسلام، اهل فارس هستند. (ص60)

كاملترين مؤمنان در ايمان، خوش اخلاقترين آنان است. (ص60)

بزدلى و شكمباركى بد ياورانى بر دين انسان اند. (ص62)

گروهى كه به عدل وقسط قيام نمى كنند، چه بد قومى هستند. (ص62)

به پدرت نيكى كن، اگرچه سفرى به مدّت دوسال، لازم آيد. (ص63)

به همديگر هديه دهيد كه كينه را بزدايد و مصافحه كنيد كه حقد را از بين ببرد. (ص66)

به ملاقات همديگر رويد، مذاكره كنيد، به يكديگر حديث بگوييد زيراكه حديث، مايه جلا و صيقل دل مؤمن است؛ چراكه دلها همانند شمشير آهنى زنگار مى گيرد. (ص68)

يك حديث كه آن را درايت كنى به از هزار حديث كه روايت كنى. (ص73)

جبرئيل عليه السلام نازل نگشت مگر آنكه مى گفت: «پروردگارت سلامت مى رساند و مى فرمايد: با آفريدگانم مدارا كن!». (ص77)

بسا فرد غيرفقيهى كه دانشى را حفظ و منتقل مى كند به كسى كه فقيه تر از اوست. (ص80)

زينت علم، احسان است و زينت حديث، صداقت.

گيسوان نيكو، بخشى از كسوت الهى است؛ آن را گرامى بداريد. (ص88)

بدترين روايت، نقل دروغ است، و بدترين كارها بدعتها، و بدترين كورى، كورى دل و بدترين پشيمانى، ندامت قيامت و بدترين كسب، درآمد ربا و بدترين خوراك، خوردن مال يتيم. (ص90)

كتاب العروس

همراه كتاب جامع الأحاديث، پنج رساله ديگر از همان مصنّف منتشر شده است.

اول، كتاب العروس، دوم، كتاب الغايات و سوم، كتاب المسلسلات؛ اين سه، ظاهرا به پيروى از نسخ خطّى، عنوان «كتاب» گرفته اند و دو رساله ديگر، يعنى «الأعمال المانعة من الجنّة» و «نوادر الأثر» عنوان كتاب ندارند و البتّه بهتر بود در نامگذارى اين مجموعه، يكنواختى و يكدست بودن عناوين رعايت مى شد و همانند صفحه عنوان، هيچ يك از رساله هاى پنجگانه ضميمه، كتاب ناميده نمى شدند.

كتاب العروس، شامل 23صفحه و 42باب، در فضائل و اعمال جمعه فراهم شده است.

مصنّف، در آغاز اين رساله مى نويسد:

خدا عمرت دهاد! پرسيدى آيا روز جمعه عبادتى ـ بجز برنامه ساير روزها ـ دارد؟ خدا خوبى ها را به تو تعليم نمايد! بدان كه خدا جمعه را ويژگيهاى فراوانى داده و برترى اش را بر ساير روزها به عبادت قرار داده است و آن را همانند عروس پا به حجله، آراسته است. من شمّه اى را يادآور مى شوم تا تذكّرى باشد براى عبادتش و معرّفى براى فضيلتش.

و بدين سبب نام عروس بر آن نهادم كه از حضرت امام صادق عليه السلام براى ما روايت شده: «قيامت كه فرا رسد، خدا روزها را به صورتهايى برمى انگيزاند كه مردم آنها را مى شناسند؛ آنگاه جمعه را پيشاپيش آنها مبعوث مى كند، بسان عروسى باجمال و كمال كه راهى خانه شوهرى ديندار و ثروتمند است».

و نيز حضرت فرمود: «جمعه بر دروازه بهشت مى ايستد و روزها پشت سرش؛ تنها براى كسى شهادت مى دهد و شفاعت مى كند كه بر محمد و آلش صلوات فرستد». پرسيدند: چقدرش زياد به حساب مى آيد و چه وقتش برتر است؟ فرمود: «صدبار و بهتر است پس از نماز عصر باشد». راوى پرسيد: چگونه انجام دهم؟ حضرت فرمود: «بگو: اللّهم صلّ على محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم». (ص145ـ146)

مرحوم محدّث قمى درباره اين كتاب مى گويد: … كتاب شريفى است. خودم آن را استنساخ كردم و مى خواهم مطالب آن را در كتابم «صحائف النور في عمل الأيّام والأسابيع والشهور» بياورم … (ص26)

از اينكه مصنف، ذيل «باب الساعة التي يستجاب فيها الدعاء يوم الجمعة» (ص166) يادآور مى شود: «همين اخبار را در فضل الجمعة آورده ام»، به دست مى آيد كه كتاب ديگرى نيز درباره جمعه داشته است و روشن نيست روزگار چه بر سر آن آورده است.

در اين كتاب آمده است:

از امام صادق عليه السلام روايت است: هركس شب جمعه براى ده نفر از برادرانش كه مرده اند دعا كند، خداوند بهشت را براى او مقرّر مى دارد. (ص152)

و فرمود: صدقه در شب و روز جمعه برابر است.

و فرمود: شب جمعه نيز در فضيلت، با روز جمعه برابر است. (ص153)

كتاب الغايات

سومين بخش اين مجموعه، (ص182ـ 235) كتاب الغايات است. احاديثى كه بيشتر با وزن افعل التفضيل بر بهترين ها يا بدترين ها و… در افراد و امور دلالت دارد (به تعبير امروزى: ترين ها) در اين فصل گردآورى شده است. اينگونه روايات، غايت و نهايت چيزى يا كارى را بيان مى دارند؛ مثلا «خيرالعبادة قول لااله الاالله»، «أشجع الناس من غلب هواه»، «أفقر الناس الطمع»، «شرّ الأشياء المرأة السوء»، «أثبتكم على الصراط، أشدّكم حبّا لي ولأهل بيتي».

اين بخش، در 53 صفحه، بيش از 90 مورد از بهترينها و بدترينها را از زبان معصومين(ع) طرح مى كند.

كتاب المسلسلات

اين قسمت، شامل چهل حديث مسلسل در 38صفحه است.

گفتنى است كه مصحح محترم نيز شش حديث مسلسل را كه در زنجيره سندشان امامان معصوم عليهم السلام قرارگرفته اند از روايات اهل سنّت جمع آورى نموده و به عنوان استدراك در پايان اين قسمت، آورده است.

حديث مسلسل، نوعى از احاديث است كه زنجيره راويانش همه بر يك حالت يا صفت يا گفتار و كردار مى باشند؛ گاهى هم تسلسل در تشابه نام، كنيه، لقب، نام پدر، شهر و يا عناوينى مثل خلافت، قرائت، فقاهت و… است.

دو نمونه از مسلسلات اين كتاب:

… قال حدّثني أبوالحسن (محمدبن عبدالرحيم التسترى او على بن عبدالرحمان التسترى) قال حدّثني أبوالحسن (على بن احمد البصرى التمّار) قال حدّثني أبوالحسن (على بن محمّد الواقدى) قال حدّثني الحسن (حسن بن عرفة) قال حدّثني الحسن (حسن بن ابى الحسن البصرى) قال حدّثني الحسن عليه السلام: «إنّ أحسن الحسن الخلق الحسن». (ص256)

نمونه ديگر: … حدّثنا أبوالحسن محمّدبن جعفر الحلواني، حدّثنا على بن محمّدبن جعفر الأهوازي، مولى الرشيد، حدّثنا بكربن أحمد القصرى، حدثتنا فاطمة بنت علي بن موسى الرضا، حدّثتني فاطمة وزينب وأم كلثوم بنات موسى بن جعفر، قلن حدّثتنا فاطمة بنت جعفربن محمّدالصادق، حدّثتني فاطمة بنت محمدبن علي، حدثتني فاطمة بنت علي بن الحسين، حدثتني فاطمة وسكينة ابنتا الحسين بن على، عن أمّ كلثوم بنت فاطمة بنت النبيّ صلى الله عليه وآله وسلّم، عن فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلّم ورضي عنها، قالت: «أنسيتم قول رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم يوم غديرخمّ: من كنت مولاه فعليه مولاه؟ وقوله صلّى الله عليه وآله وسلّم: أنت منّي بمنزلة هارون من موسى عليهماالسلام؟». (ص273)

در مقدمه مصحح آمده است: «قابل توجه است كه اين كتاب نه اولين تصنيف در باب مسلسلات است و نه آخرين؛ در ايّامى كه ما در اين باره كاوش مى كرديم، به نسخه اى خطى و قديمى به نام الجواهر المكلّلة في الأحاديث المسلسلة از سخاوى برخورديم كه در كتابخانه قاسميه پاكستان نگهدارى مى شود و مؤلفش، 101مورد از اين دست را جمع آورى كرده و نام برخى از گردآورندگان را از قدما و متأخّران عامّه ذكر كرده است.» و چهل وشش نفر را نام مى برد. (ص22ـ25)

الأعمال المانعة من الجنّة

بخش بعدى (ص281ـ293)، درباره اعمالى است كه مانع بهشت اند. اين رساله، 24 باب دارد و احاديث آن عمدتا از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است. در موردى هم روايتى از كعب نقل مى كند (ص292) كه در اصطلاح شيعه، حديث به حساب نمى آيد. اين رساله، سه روايت هم از امامان معصوم عليهم السلام دارد.

نمونه هايى از روايات اين رساله:

فرمود رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم: هر كه بيش از چهل روز احتكار كند، بوى بهشت، ـ با آنكه از فاصله پانصدسال راه به مشام مى رسد ـ بر او قطعا حرام شده است. (ص293)

و فرمود: وارد بهشت نشود پيكرى كه از حرام تغذيه شده باشد. (ص289)

و فرمود: شخص نمّام و سخن چين وارد بهشت نمى شود.

نوادرالأثر في عليّ خيرالبشر

ششمين بخش اين مجموعه، تحقيقى در طرق حديث شريف پيامبر اكرم(ص) است كه مى فرمايد: «عليه خيرالبشر، من شكّ فقد كفر».

اين آخرين رساله اى است كه از مصنف به دست آمده و در 24صفحه، 16 طريق ـ كه همگى راويان اين حديث از جابربن عبدالله انصارى از پيامبر(ص) هستند ـ ذكر شده است. بديهى است كه پس از اين طبقه، راويان و طرق فراوانى هست.

و در اين بخش كه صبغه كلامى و ولايتى دارد، مصحح محترم با كوشش فراوان، به منابع و مآخذ زيادى از اهل سنت ارجاع داده است؛ به گونه اى كه پانوشتها كمتر از متن نيستند.

آغاز اين رساله نيز شبيه «جامع الأخبار»، «العروس» و «مسلسلات» است و چنين به نظر مى آيد كه اين رساله نيز به درخواست كسى فراهم شده است؛ آغاز رساله چنين است:

خدا را سپاس مى گويم و از او يارى مى طلبم و بر پيامبر و آلش درود مى فرستم. خدا تأييدت نمايد! درخواست كردى راويان حديث «على خيرالبشر» را برايت گرد آورم، و اينك به خواسته تو پاسخ مثبت مى دهم؛ زيرا كه تو شايسته اين هستى …. (ص298)

مستدركات

پايانبخش اين مجموعه، اجزاى پراكنده اى از دو كتاب مفقودالأثر مصنّف است كه مصحح محترم آنها را ضمن آثار بزرگان شيعه يافته و به عنوان مستدركات در انتهاى اين مجموعه گرد آورده است.

بخش نخست، دو صفحه از كتاب «أدب الإمام والمأموم» است كه از سرنوشت آن اطلاعى در دست نيست؛ فقط بزرگانى چون شهيد ثانى در «روض الجنان، ص361» و «شرح النفليّة، ص131» و علامه مجلسى در «بحار الأنوار، ج88، ص14و119» از «فلاح السائل» سيد على بن طاووس رواياتى چند را از آن نقل كرده اند.

و دوم، ده صفحه از مطالب كتاب «المنبئ عن زهد النبىّ(ص)» است كه از «التحصين» نوشته ابن فهد حلّى و

«الدّروع الواقية» و «فلاح السائل» از سيد على بن طاووس نقل شده است.[8]

شيوه تصحيح

مصحح ارجمند پس از معرفى هشت نسخه خطّى مى نويسد:

«در تصحيح اين چند كتاب، از قواعد و روشهاى علمى رايج در تصحيح متون پيروى كرديم و عبارات را طبق نسخه هاى خطّى يادشده ثبت و ضبط كرديم؛ بدين صورت كه عبارت صحيحتر در متن و عبارت نسخه ديگر ـ اگر صحيح بود ـ در حاشيه قرارگرفت. به تصحيف و تحريفهاى ناروا اشاره كرديم، ولى اشتباهات رسم الخطى دستنوشته ها را اصلا ثبت نكرديم.

قديمترين و صحيحترين نسخه ـ كه همان نسخه مرحوم علامه مجلسى است ـ را اصل و پايه قرارداديم و از آن، گاه با عنوان نسخه اصل و گاه با رمز «م» كه اشاره به حرف اول مجلسى، مالك نسخه است، ياد كرده ايم». (ص42)

و در معرّفى اين نسخه گويد:

«نسخه اى است تصحيح شده، قديمى، تاريخ كتابتش سال 924قمرى، كه در مجموعه اى شامل مسلسلات، غايات، كتاب العروس، اعمال مانعه از بهشت و… است و در بخش مخطوطات كتابخانه آستان قدس رضوى نگهدارى مى شود». (ص40)

مصحح، شماره نسخه را نگفته و از تعبيرش به دست مى آيد كه آن مجموعه، شامل جامع الأحاديث نيست؛ در صورتى كه از چند جاى همين كتاب (از جمله ص33) معلوم مى شود كه آن مجموعه، شامل لااقل بخشى از جامع الأحاديث نيز هست.

مصحح از هشت نسخه خطى استفاده كرده كه تنها سه نسخه اش كامل و جامع هر شش رساله است.

تخريج مصادر

در تصحيح متون بايد به منابع و مآخذى كه متن از آنها گرفته شده و واقعا مأخذ هستند يا دست كم قبل از متن نوشته شده اند ارجاع شود، ولى چون مصنف اين اثر ابومحمد جعفربن احمد قمى، از قدماست و از طرفى آثار پيشينيان چندان در دست نيست، درباره مصادر، چند نحوه عمل شده است:

در مرحله اول، سعى شده مأخذ حديث از نوشته هاى قبل از مصنّف يا همروزگار با او ـ مثل كتب كلينى و صدوق و جعفريّات ـ نشان داده شود.

در مرحله دوم، به مجامع حديثى شيعه كه پس از كتاب حاضر تأليف شده اند، مثل بحارالأنوار و مستدرك الوسائل، آدرس داده شده است كه اين كار از نظر فنّى درست نيست؛ زيرا علامه مجلسى از كتاب حاضر و محدّث نورى هم از بحارالأنوار بهره گرفته اند و كتاب حاضر مصدرى براى متأخران است، نه بالعكس. از طرفى، نسخه علامه مجلسى ـ چنانكه در مقدمه گفته شده ـ در اختيار مصحح است و به همين جهت، ارزش مطالب اين دو كتاب ارزشمند، بيش از نسخه اصل نيست.

ليكن ارجاع به منابع متأخّر، به عنوان تأييد، حلّ اختلاف نسخه ها و نشان دادن عنايت بزرگان اصحاب به اين كتاب، بى فايده هم نيست.

در مرحله سوم، احاديث پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم ـ علاوه بر منابع شيعى ـ به يكى دو اثر از كتب عامّه مثل «كتاب الفردوس» ابن شيرويه ديلمى و «الجامع الصغير» سيوطى، ارجاع داده شده و گاهى به اختلاف مصادر نيز اشاره شده است.

مواردى هم بى ذكر مأخذ است ـ كه امروزه با وجود معجمهاى گوناگون و برنامه هاى رايانه اى، دسترسى به مآخذ آنها براى مصحح محترم آسان بوده است. نمونه از اين دست: صفحه58، پاورقى شماره6؛ ص56، ش12؛ ص61، ش6؛ ص63، ش3؛ ص79، ش3؛ ص83، ش7؛ ص105، ش7؛ ص106، ش2؛ ص107، ش11؛ ص141، ش5و8؛ ص186، ش15؛ ص187، ش5و8؛ ص192، ش4؛ ص193، ش3؛ ص298، ش2؛ ص199، ش4و8؛ ص207، ش1؛ ص199، ش4؛ ص217، ش2و7 و… و صفحه 35 سطر6.

بعضى از نسخه هاى خطّى با شماره ذكر شده اند (مثل: ص40ـ41 نسخه 1و4 تا 7) و برخى بى شماره (مثل ص40 نسخه خطى شماره 3و8 و ص10، پانوشت).

مصحح محترم كوشيده است با نقل كلمات بزرگان درباره تأليف و مؤلّف و شيوه تأليف، عنايت علما و محدّثان را به اين آثار و صحّت استناد اين رساله ها را به مؤلّف ثابت كند.

هرچند مصنّف جز در اين موارد: صفحات 127، 151، 245و258، به توضيح احاديث نپرداخته، ولى مصحح محترم مى كوشد واژه هاى مشكل، لغات غريب و عبارات پيچيده متن را توضيح دهد و معمولا مراقب صحّت متن نيز هست و گاهى نوسانات عبارات را با بررسى نسخه ها و مصادر هموار مى كند. از جمله، در: صفحه225، پانوشت چهارم.

تأمّل و تكميل

به نظر مى رسد در اين چاپ، كاستيهايى نيز وجود دارد كه در چاپهاى بعدى قابل رفع است و اينك به نكاتى در اين باره اشاره مى شود:

1) نامهاى رايج:

بهتر بود مصحح از اصطلاحات و نامهاى مشهور و رايج عدول نمى كرد. مثلا به جاى «العلامة المجلسى في موسوعته» (ص20)، «في موسوعته الكبيرة» (ص29)، «النوري في موسوعته»، «الرازي في الذريعة» (ص21) بهتر است به ترتيب گفته شود: «العلامة المجلسي في البحار» يا «في بحارالأنوار»، «النوري فى المستدرك» يا «فى مستدرك الوسائل»، «الطهراني في الذريعة»؛ زيرا قطعا تمامى افرادى كه در گستره زمين و در ازاى زمان، از كتاب حاضر استفاده مى كنند نمى دانند منظور مصحح از رازى، شيخ آقا بزرگ تهرانى و منظور از موسوعه علامه مجلسى يا موسوعه بزرگ مجلسى، بحار و مراد از موسوعه محدث نورى، مستدرك است.

2) ناسپاسى:

جا داشت در مقدمه مصحح، به صورتى صريح و با عنوانى مستقل ذكر مى شد كه قبل از ما، علاّمه شعرانى ـ ره ـ اين كتاب را شناسايى، تصحيح و چاپ كرده و در شناساندن مؤلفش زحمت كشيده و كوشيده است؛ نه اينكه ضمن معرفى مؤلّف و نسخه ها اشاره شود كه مثلا «قال الشعرانى و…» (رك: ص10و15).

نبود چند نسخه خطى در دست شخصيّتى چون شعرانى كه نبض احاديث و بسيارى از معارف اسلامى را به دست داشته و خودش بهتر از يك كتابخانه كارآيى داشته، چندان مهم نيست.

3) شماره گذارى احاديث:

اگر بر حديثهاى هر كتاب، شماره اى نهاده شود بهتر و كارآمدتر است. چنين كارى، خيانت در امانت نيست؛ كمال كتاب است و براى اينكه مشخص باشد شماره ها از مصنف نيست، در مقدمه يادآورى مى شود.

4) در تعريف حديث:

شيعه، اصطلاح «حديث» را تنها درباره سخنان معصومان يعنى پيامبران و امامان عليهم الصلاة والسلام، به كار مى برد، ولى عامّه به سخنان صحابه هم حديث مى گويند. جا داشت اين نكته، در مواردى ـ هرچند اندك ـ كه از غير معصوم نقل مى شود، مطرح مى شد. مثلا در صفحه197 نقل مى كند: «عن عروةبن الزبير، انّه كان يقول …» و در صفحه292: «قال كعب:».

5) تقويم نص:

مصحح محترم در شيوه تصحيح مى نويسد: «ما أصح نسخه هاى خطّى را در متن قرارداديم … و نسخه علامه مجلسى ـ ره ـ را اصل قرارداديم» (ص42) ولى در عمل چنين نشده است. مثلا در نسخه ها چنين بوده: «من استخار الله فجاءته الخيرة بما يكون فيسخط» (ص204). مصحح با كنار نهادن تمامى نسخه ها، گويد: (ما از مصدر [؟] و از بحار، واژه «يكره» را به جاى «يكون» نهاديم.) كه بايد نام مصدرى كه اين واژه از آن گرفته شده مشخص مى شد.

در «الرهن محلوب» همه نسخه ها ناديده گرفته شده و از «مستدرك» أخذ شده است. در نسخه ها و در بحارالانوار بوده: «الرهن مغلوب ومركوب»، و به قول مصحح، مستدرك از بحار اخذ كرده است.

در باب عيد بودن روز جمعه، پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد:

«… تكون لك عيدا ولأمّتك من بعدك (إلى يوم القيامة)5 …».

مصحح با رقم (5) خواننده را به پانوشت كشانده و گوشزد فرموده كه: ما بين القوسين سقط من الأصل.

قابل ذكر است كه در ارزيابى نصوص، آنچه مذكور است ارزشمندتر است تا محذوف؛ زيرا امكان سقط و فراموشى كاتب و جا افتادن عبارتى بيشتر است تا اينكه خود كاتب از پيش خود چيزى بر متن بيفزايد. ثانيا مصحح از بين چند نسخه يكى را «اصل» اعتبار كرده است؛ شايد فردا نسخه اى قديمى تر پيدا شود و آن اصل قرارگيرد. به هرحال چيزى را كه خودمان با فرض و اعتبار، آن را اصل قرارمى دهيم وحى منزل نيست.

در روايت «شراركم: [كذا] المشاؤون بالنميمة، المفرّقون بين الأحبّة، الباغون البراء العيب.» (ص219)، در جمله أخير ـ همانطور كه مصحح هم واقف شده ـ «الباغون للبراء» درست است. مؤيد آن هم مصادرند. از طرفى، كاتبان معمولا با جدا نوشتن «ال» از كلمات انس پيدا كرده از اين دست غلطها زياد مى نويسند.

6) تنظيم پاورقى ها:

پاورقى براى تبيين و توضيح و… است و فوايدى دارد، ولى اگر بى جهت بر سر راه خواننده دست انداز ايجاد كند، قطعا مضر خواهد بود؛ خصوصا اگر پاورقى باعث حيرت شود. در اين اثر به پاورقى هايى برمى خوريم كه چندان مفيد نيست يا حيرت آور است؛ يا اگر مصحح كمى بررسى مى كرد نيازى به آن نبود. مثلا در صفحه 239 درباره «أبوعبدالله محمّدبن وهبان الدبيلى» در پانوشت آمده: في «ر» رهنان المقتلى، في «ش» وهنان المقتلى، في «م» وهنان الهناني …

اولا در نسخه «م» وهنان خوانده نمى شود؛ ثانيا با مراجعه به معجم رجال الحديث، ج17، و رجال نجاشى، ص396 و… مشخص مى شود كه راوى، جز «أبوعبدالله محمّدبن وهبان الدبيلى» ـ كه در متن آمده ـ كسى نيست.

در صفحه 57، در متن آمده:

«وجعلته مختصرا وحذفت اسانيدها». مصحح در پاورقى گويد: سفي «ض»: محذوف الأسانيدز.

قابل توجه است كه وقتى مصحح كه ـ على الاصول ـ از تخصص، فرصت و منابع كافى و فراوان برخوردار است، از تشخيص متن صحيح عاجز ماند، از خواننده كه فاقد اين امور است چگونه مى توان انتظار داشت صحيح را برگزيند؟

ذكر نسخه بدل، براى مواردى است كه لازم و مفيد باشد؛ مثل وقتى كه در روايتى دو تعبير آمده كه هردو صحيح است.

7) يكنواختى رسم الخط:

در اين كتاب سعى شده عبارات، يكدست و درست حروفچينى و تنظيم شود، ولى در مواردى از روش و شيوه واحدى پيروى نشده است و از طرفى كتاب از اغلاط مطبعى هم مصون نمانده است. مثلا در:

صفحه206: ويجدون الورق مثبتا فيقرؤنه ويعملون به/فيقرؤونه (مثل پاورقى صفحات 216و221 كه درست نوشته شده: ابتدؤوا وقرؤوا).

صفحه76: الدعاء … ونور السموات/ السماوات (كه در صفحات 148و151 به همين صورت درست به كار رفته. رسم الخط اول مخصوص قرآن كريم است).

صفحه112: ليس شي أسرع/شيء

صفحه342: ياليت اميّ كانت غاقرا/أ ميّ كانت عاقرا.

صفحه130: تورّثوا/تورثوا (از باب تفعيل در فصيح و قرآن نيامده است).

صفحه129: وقا/وقى.

صفحه193: خلق حسن/ الخلق الحسن.

صفحه146: له نوع ساطع/ له نور ساطع (در بحار: «نور ساطع»).

صفحه201: الزنّاؤن/الزنّاؤون.

صفحه6: هذه البضعة المزجاة/هذه البضاعة المزجاة.

صفحه11، پاورقى: … الحديث التاسع/الحديث الثامن.

8) حق آيات قرآنى:

بسيارى از آيه هاى قرآنى با آدرس و قرارگرفتن در داخل گيومه مشخص شده اند، ولى درباره آيات، روش يكسانى به كار نرفته است.

در «جامع الأحاديث» كه اولين بخش كتاب است، در چهار جا از آيه هاى قرآنى اقتباس شده است: صفحه67، آيه سوم سوره مائده؛ صفحه73، آيه 29 از سوره عنكبوت؛ صفحه133، آيه 13 از سوره يوسف عليه السلام و صفحه 140، آيه 55 و 56 از سوره مؤمنون.

مصحح محترم، به اولين آيه، يعنى «تعاونوا على البرّ والتقوى ولاتعاونوا على الإثم والعدوان» توجهى ننموده و حتى آن را در شمار فهرست آيات قرآنى در پايان كتاب هم ذكر نكرده است و فقط در پاورقى ارجاع مى دهد به: الفقيه، ج4: 287/864.

آيه دوم در پرانتز و دو آيه ديگر در داخل گيومه قرار گرفته اند كه بهتر بود هر چهار آيه در گيومه قرارمى گرفتند.

همچنين مصحح در صفحه 291 به قرآنى بودن «لايدخلون الجنّة حتّى يلج الجمل فى سمّ الخياط»، هيچ توجهى نداده است. ثانيا «سمّ الخياط» را به غلط «سمّ الخياط» يعنى به ضم سين ضبط كرده و در پاورقى متذكّر شده كه به فتح سين بيشتر است، ولى به ضمّ و كسر هم صحيح است. در صورتى كه بايد قرآن كريم را همانگونه كه به ما رسيده حفظ و ضبط كنيم، گرچه ساير وجوه هم با اجتهاد ادبى درست از آب درآيد؛ وآنگهى، مصحح كه خود اقرار دارد فتح، اكثر است، چرا اكثر را كه مطابق قرائات مشهور هم هست رها كرده است؟

در صفحه 228 براى آيه شريفه «والسلام علىّ يوم ولدت …» از سوره مريم/33، نسخه بدل ذكر شده و در پاورقى آمده است: «في جميع النسخ: وسلام. قال الطبرسى ـ ره ـ: وسلام ممّا يبتدأ به في النكرة، لأنّه اسم يكثر استعماله …».

اين، كم لطفى در حقّ قرآن كريم است كه برايش از دستنوشتها نسخه بدل بياوريم.

در صفحه 159، در ميان اولين آيه از «آيةالكرسى» (بقره/257) عبارت «وما بينهما وما تحت الثرى عالم الغيب والشهادة فلا يظهر على غيبه أحدا» اضافه شده است. گرچه اين عبارت در خود روايت بوده، ولى به لحاظ صيانت و حرمت قرآن و شماتت مخالفان، بهتر بود اين بخش در پاورقى مى آمد.

[1] . براى توضيح بيشتر درباره نام پدر و جدّ مؤلف، رك: فلاح السائل، ص11و265؛ التحصين، ص20؛ عدّة الداعى، ص227؛ روض الجنان، ص361؛ بحارالأنوار، ج1، ص26و27؛ روضات الجنّات، ج2، ص172؛ تفسير امام حسن عسكرى(ع)، ص9؛ معانى الأخبار، ص9؛ توحيد صدوق، ص88 و 417 و 441؛ عيون اخبار الرضا ـ عليه السلام ـ، ج1، ص154 و 179؛ رجال شيخ (اختيار معرفة الرجال)، ص457؛ رجال ابن داوود، ص64؛ اعيان الشيعة، ج4، ص82؛ منتهى المقال، ص77؛ اربعين شيخ منتجب الدين، حكايت اول و چهارم؛ التدوين في ترجمة علماء قزوين، ج2، ص34؛ ضيافة الإخوان، ص321؛ كتاب حاضر، ص242 سطر دوم از آخر و ص246 سطر14

[2] . اختيار معرفةالرجال، ص457؛ رجال ابن داوود، ص64

[3] . سفينةالبحار، ج1، ص159 و توضيح بيشتر را در مقدمه مصحّح كتاب حاضر بجوييد: ص11ـ15

[4] . بحارالانوار، ج1، ص7، ص26 و ج64، ص138 و ج75، ص461 و ج84، ص267

[5] . رياض العلماء، ج4، ص5، حاشيه؛ مستدرك الوسائل، خاتمه؛ الذريعة، ج2، ص341؛ الإمامة والتبصرة، مقدّمه مصحّحان.

[6] . مستدرك الوسائل، خاتمه، چاپ سنگى، ج3، ص292

[7] . براى توضيح بيشتر درباره توثيق و تضعيف اين طرق، رك: مقدمه مصحح، ص34ـ 36

[8] . همين اخبار ارزنده در مستدرك الوسائل محدث نورى، ج1، ص112، ج3، ص92 و 466، ج4، ص475، ج7، ص499، ج9، ص331، ج11، ص242 و 285، ج15، ص272 و در بحارالأنوار، ج84، ص248 و 249، ج8، ص302 و 303 و 305 نيز ذكر شده است.

/ 1