اخلاص، جوهر و روح كار در زندگى اميرالمؤمنين
آن نكته يى كه من امروز مى خواهم بر روى آن قدرى تكيه بكنم، اخلاص اميرالمؤمنين است. ما بايد اين را جوهر و روح كارهاى خودمان قرار بدهيم؛ كمااين كه شايد در زندگى على بن ابى طالب هم اخلاص جوهر و روح كار آن حضرت بود؛ يعنى كار را فقط براى رضاى خدا و برطبق تكليف الهى و اسلامى و بدون هيچ انگيزه ى شخصى و نفسانى و امثال اينها انجام مى داد. به گمان اين جانب، در باب شخصيت اميرالمؤمنين، اصل قضيه اين است.اميرالمؤمنين اين اخلاص را از دوران كودكى و نوجوانى كه اسلام را از پيامبر قبول كرد و سختيهاى آن را به جان خريد، نشان داد. او براى خدا از آسايش محترمانه ى يك آقازاده ى قريشى صرف نظر كرد و در طول سيزده سال، مبارزات خود را در كنار پيامبر ادامه داد، و بعد هم ماجراى خوابيدن آن بزرگوار در جاى پيامبر در شبى كه رسول اكرم از مكه به طرف مدينه هجرت كردند. اين خوابيدن اميرالمؤمنين در جاى پيامبر، از جمله ى كارهايى است كه اگر كسى تدبر بكند، درمى يابد كه بزرگترين فداكارى است كه يك انسان مى تواند از خود نشان بدهد؛ يعنى به طور قاطع تسليم مرگ شدن. شب تاريك، دشمن مسلح و خشمگين و آماده ى در پشت ديوارها و عازم بر قتل پيامبر كه در اين بستر بايد خوابيده باشد. اميرالمؤمنين آن شب به پيامبر عرض كرد كه اگر من در جاى تو بخوابم، تو بسلامت خواهى جست؟ فرمود: بله. عرض كرد: پس مى خوابم.
كسانى مثل آن نويسنده ى مسيحى كه از دين ما خارج هستند و با رؤ يت اسلامى و شيعى به اميرالمؤمنين نگاه نمى كنند، مى گويند كه اين كار اميرالمؤمنين فقط قابل مقايسه ى با كار سقراط است كه براى مصلحت جامعه، به دست خود جام زهر را نوشيد؛ يعنى يك فداكارى قطعى. اخلاص، تنها چيزى بود كه در آن شب حاكم بود. كسانى كه در چنين مواردى به فكر خودشان باشند، در فكر اين هستند كه از موقعيت استفاده كنند؛ اما او در همين لحظه به فكر نجات جان پيامبر است.
اميرالمؤمنين فقط رضاى الهى را در نظر مى گرفت
در جنگهاى پيامبر، در اُحد آن وقتى كه همه به جز اندكى رفتند و اميرالمؤمنين از پيامبر دفاع كرد، در خندق آن وقتى كه همه از مبارزه ى با عمروبن عبدود سرپيچيدند و آن حضرت مكرر داوطلب شد، در قضيه ى خيبر، در قضيه ى آيات برائت، بعد از رحلت پيامبر، در ماجراى انتخاب جانشين براى پيامبر در سقيفه، در شوراى تشكيل شده ى بعد از درگذشت خليفه ى دوم، در همه ى اين موارد اميرالمؤمنين فقط و فقط رضاى الهى را در نظر گرفت و خالصا للّه آن چيزى را كه به نفع اسلام و مسلمين بود، انتخاب كرد و 'خود' را دخالتى نداد. در وقتى كه خلافت را قبول كرد، در بيست وپنج سالى كه از خلافت دور ماند، در همكاريش با خلفا، در كارش براى اسلام، در حضورش در ميدان جهاد و كار و مبارزه و خدمت به نظام اسلامى، در تعليم مردم، در تربيت و تزكيه ى انسانهاى جامعه، و بعد در دوران خلافتش در برخورد با جناحهاى مختلف، كه هركدام شعارى داشتند و داراى خصوصيتى بودند، و در همه ى موارد ديگر، على بن ابى طالب، همان على بن ابى طالبى است كه خدا مى پسندد و رسول خدا انتخاب مى كند و برمى گزيند؛ بنده ى خالص خدا. اين، آن چيزى است كه من و شما بايد رشحه يى از آن را در عمل و زندگى خود از على بن ابى طالب بياموزيم و عمل كنيم. در آن روز، اين باعث پيشرفت اسلام شد، و همين است كه اگر يك قطره ى از آن در وجود انسانى باشد، او را به موجودى مفيد براى اسلام و مسلمين تبديل مى كند.خطبه نماز جمعه، 16/ 1/ 70