ما كجا، اميرالمؤمنين كجا
... گوهرى مثل على است كه گُل مى ماند و خار و خاشاك، زباله و چيزهاى متعفن، را آلوده نمى كند و جوهر او را كاهش نمى دهد. يك قطعه الماس را در گل هم كه بيندازند، الماس است؛ بالاخره خود را نشان خواهد داد. بايد اين جورى جوهرى پيدا كرد. بايد هر فرد مسلمان، اين مشعل عظيم را بر بالاى قله حيات ببيند و به سمت او حركت كند. هيچ كس ادعا نكرد هاست كه ما مى توانيم مثل على ابن ابى طالب حركت كنيم. بيخود هم به اين و آن نبايد گفت كه شما چرا مثل على عمل نمى كنيد.با امام سجاد"ع" راجع به عبادت خودش و عبادت اميرالمؤمنين، صحبت شد، حضرت گريه كرد و گفت: ما كجا، اميرالمؤمنين كجا! از قول امام سجاد زين العابدين كه خود او معصوم بود، اين جو نقل مى كنند! مگر ما مى توانيم مثل على باشيم؟! هيچ كس از بزرگان عالم تا حالا، نه توانسته، نه ادعا كرده، نه خيال كرده، و نه چنين اشتباهى به مغز او راه پيدا كرده است كه خواهد توانست مثل اميرالمؤمنين، حركت كند! آنچه مهم است اين است كه جهت، جهت اميرالمؤمنين باشد.
نماز جمعه، 20/ 11/ 1374
على جوان فعال و پيشرو
برگرديم به نظر اسلام. اسلام درباره ى جوانان، نظرش دقيقا منطبق بر همان چيزى است كه امروز پيشنهاد و نياز ما از نسل جوان و براى نسل جوان است. پيامبراكرم درباره ى جوانان توصيه كرده است؛ با جوانان انس گرفته است؛ از نيروى جوانان براى كارهاى بزرگ استفاده كرده است. امسال، سال اميرالمؤمنين على بن ابى طالب "عليه السّلام" معين شده است. شما اميرالمؤمنين را فقط به عنوان يك چهره ى دوران چهل ساله و پنجاه ساله و شصت ساله نبينيد؛ درخشش اميرالمؤمنين در دوران جوانى، همان الگوى ماندگارى است كه همه ى جوانان مى توانند آن را سرمشق خودشان قرار بدهند. در دوره ى جوانى در مكه، يك عنصر فداكار، يك عنصر با هوش، يك جوان فعال، يك جوان پيشرو و پيشگام بود؛ در همه ى ميدانها مانعهاى بزرگ را از سر راه پيامبر برطرف مى كرد؛ در ميدانهاى خطر سينه سپر مى كرد و سخت ترين كارها را برعهده مى گرفت؛ با فداكارى خود، امكان هجرت پيامبر را به مدينه فراهم كرد و بعد در دوران مدينه، فرمانده سپاه، فرمانده دسته هاى فعال، عالم، هوشمند، جوانمرد و بخشنده بود؛ در ميدان جنگ، سرباز شجاع و فرمانده پيشرو بود؛ در عرصه ى حكومت، يك فرد كارآمد بود؛ در زمينه ى مسائل اجتماعى هم يك جوان پيشرفته ى به تمام معنا بود. پيامبر اكرم نه فقط از كسى مثل على، بلكه در دوران ده سال و چند ماه حكومت خود، از عنصر جوان و نيروى جوان حداكثر استفاده را كرده است.پيامبر اكرم در يكى از حساسترين لحظات عمر خود، مسؤ وليت بزرگى را به يك جوان هجده ساله داد. در جنگها خود پيامبر اكرم فرماندهى را عهده دار مى شد؛ اما آن وقتى كه پيامبر در آخرين هفته هاى زندگى خود احساس كرد كه از اين عالم خواهد رفت و لشكركشى به سرزمين امپراتورى روم به وسيله ى خود او امكان ندارد چون كار بسيار بزرگ و دشوارى بود؛ لازم بود نيرويى براى اين كار برگزيده بشود كه هيچ مانعى نتواند جلوى آن را بگيرد لذا اين مسؤ وليت را به يك جوان هجده ساله داد. پيامبر مى توانست يك نفر از اصحاب پنجاه ساله، شصت ساله و داراى سابقه ى جنگ و جبهه را بگذارد؛ اما يك جوان هجده ساله را گذاشت و او 'اسامة بن زيد' بود. پيامبر از ايمان و از سابقه ى فرزند شهيد بودنِ او هم استفاده كرد. آن نقطه يى كه اسامه را فرستاد، همان نقطه يى بود كه پدر اسامة بن زيد يعنى زيدبن حارثه در دو سال قبل از آن در آن نقطه به شهادت رسيده بود. پيامبر فرماندهى اين سپاه بزرگ و گران را به اين جوان هجده ساله داد كه همه ى اصحاب بزرگ و پيرمرد و سرداران سابقه دار پيامبر در آن سپاه عضو بودند. پيامبر به او گفت تا آن محلى كه پدرت در آن جا شهيد شد، مى روى يعنى در 'موته' كه محلى در امپراتورى رومِ آن روز و در كشور شامِ امروز بود آن جا را اردوگاه مى كنى؛ و بعد دستورات جنگى را به او داد. از نظر پيامبر، نيروى جوان اين قدر حايز اهميت است.
ما امروز در كشورمان اسامة بن زيدهاى زيادى داريم؛ جوانان زيادى داريم؛ دختران و پسران عظيم و جمعيت انبوهى از اين مجموعه ها داريم كه حاضرند در همه ى ميدانهاى فعال در ميدان درس، در ميدان سياست، در ميدان فعاليتهاى اجتماعى، در ميدان مشاركتهاى گوناگون براى فقرزدايى، براى سازندگى، و در هر صحنه و عرصه يى كه براى آنها برنامه ريزى بشود و امكان داده بشود شركت كنند؛ اين موقعيت بسيار مهمى براى اين كشور است.
ديدار با جوانان در مصلاى بزرگ تهران، 1/ 2/ 1379