عدالت شخصى در حد اعلى - رفتار علوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رفتار علوی - نسخه متنی

سید علی خامنه ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



عدالت شخصى در حد اعلى

در اميرالمؤمنين عدالت شخصى در حد اعلى بود؛ همان چيزى كه از آن به تقوا تعبير مى كنيم.همين تقواست كه در عمل سياسى او، در عمل نظامى او، در تقسيم بيت المال توسط او، در استفاده ى او از بهره هاى زندگى، در هزينه كردن بيت المال مسلمين، در قضاوت او و در همه ى شؤ ون او خودش را نشان مى دهد.در واقع در هر انسانى، عدالت شخصى و نفسانى او، پشتوانه ى عدالت جمعى، و منطقه ى تاءثير عدالت در زندگى اجتماعى است.نمى شود كسى در درون خود و در عمل شخصى خود تقوا نداشته باشد، دچار هواى نفس و اسير شيطان باشد، اما ادعا كند كه مى تواند در جامعه عدالت را اجرا كند؛ چنين چيزى ممكن نيست.هركس كه بخواهد در محيط زندگى مردم منشاء عدالت بشود، اول بايد در درون خود تقواى الهى را رعايت كند. تقوا به همان معنايى كه در ابتداى خطبه عرض كردم يعنى مراقبت براى خطا نكردن.البته معناى اين حرف آن نيست كه انسان خطا نخواهد كرد؛ خير، بالاخره هر انسان غير معصومى دچار خطا مى شود؛ اما اين مراقبت، يك صراط مستقيم و يك راه نجات است و از غرق شدن انسان جلوگيرى مى كند و به انسان قدرت مى بخشد.انسانى كه مراقب خود نيست و در عمل و كلام و زندگى شخصى خود دچار بى عدالتى و بى تقوايى است، نمى تواند در محيط جامعه منشاء عدالت اجتماعى باشد.اين جاست كه "عليه الصلاه والسلام" درس هميشگى خودش را به همه ى كسانى كه در امور سياسى جامعه ى خود نقشى دارند، بيان كرده است:'من نصب نفسه للناس اماما فليبداء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره'؛ هر كس كه خود را در معرض رياست، امامت و پيشوايى جامعه مى گذارد در هر محدوده يى اول بايد شروع به تاءديب و تربيت خود كند؛ بعد شروع به تربيت مردم كند؛ يعنى اول خودش را اصلاح كند، بعد به سراغ ديگران برود.مى فرمايد: 'وليكن تاديبه بسيرته قبل تاديبه بلسانه'؛ اگر مى خواهد ديگران را تربيت كند، بايد با سيره و روش و رفتار خود تربيت كند؛ نه فقط با زبان خود.به زبان خيلى چيزها مى شود گفت؛ اما آن چيزى كه مى تواند انسانها را به راه خدا هدايت كند، سيره و عمل كسى است كه در محدوده يى چه در آفاق يك جامعه، چه در محدوده هاى كوچكتر او را به عنوان پيشوا و معلم و كسى كه مردم بناست از او پيروى كنند، منصوب كنند.بعد مى فرمايد:'و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم'؛ آن كسى كه خود را تعليم مى دهد و تاديب مى كند، بيشتر مستحق اجلال و تكريم است، از آن كسى كه مى خواهد ديگران را تاديب كند، در حالى كه خودش را تاديب نكرده است.اين، منطق و درس اميرالمؤمنين است.حكومت، فقط فرمانروايى نيست؛ حكومت، نفوذ در دلها و مقبوليت در ذهنهاست؛ كسى كه در چنين موقعيتى قرار مى گيرد يا خود را قرار مى دهد، اول بايد در درون خود به صورت دايمى مشغول تاديب باشد؛ خود را هدايت كند، به خود تذكر بدهد و خود را موعظه كند.

خطبه هاى نماز جمعه تهران، 26/ 12/ 1379

بيدارى و پايدارى

او يك لحظه دچار غفلت و كج فهمى و انحراف فكرى و بد تشخيص دادن واقعيتها نشد. از همان وقتى كه از غار حرا و كوه نور، پرچم اسلام به دست پيامبر برافراشته شد و كلمه ى 'لااله الااللّه' بر زبان آن بزرگوار جارى شد و حركت نبوت و رسالت آغاز گرديد، اين واقعيت درخشان را على بن ابى طالب "عليه السلام" تشخيص داد؛ پاى اين تشخيص هم ايستاد و با مشكلات آن هم ساخت؛ اگر تلاش لازم داشت، آن تلاش را هم انجام داد؛ اگر مبارزه لازم داشت، آن مبارزه را كرد؛ اگر جانفشانى مى خواست، جان خود را در طبق اخلاص گذاشت و به ميدان برد؛ اگر كار سياسى و فعاليت حكومت دارى و كشوردارى مى خواست، آن را انجام داد. بصيرت و بيدارى او، يك لحظه از او جدا نشد. دوم، صبر و پايدارى كرد و در اين راه استوار و صراطمستقيم، استقامت ورزيد. اين استقامت ورزيدن، خسته نشدن، مغلوب خواسته ها و هواهاى نفس انسانى كه انسان را به تنبلى و رها كردن كار فرا مى خواند نشدن، نكته ى مهمى است.

بله، عصمت اميرالمؤمنين، قابل تقليد نيست. شخصيت اميرالمؤمنين، قابل مقايسه ى با هيچ كس نيست. ما هر كدام از انسانهاى بزرگى كه در محيط و يا در تاريخ خودمان هم مشاهده كرده ايم، اگر بخواهند با اميرالمؤمنين مقايسه بشوند، مثل مقايسه ى ذره با آفتاب است قابل مقايسه نيستند اما اين دو خصوصيت در اميرالمؤمنين، قابل تقليد و قابل پيروى است. كسى نمى تواند بگويد كه اگر اميرالمؤمنين صبر و بصيرت يعنى بيدارى و پايدارى داشت به خاطر اين بود كه اميرالمؤمنين بود. همه در اين خصوصيت بايد سعى كنند كه خودشان را به اميرالمؤمنين نزديك كنند؛ هر چه همت و استعدادشان باشد.

/ 85