امام على معناى حكومت را عوض كرد - رفتار علوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رفتار علوی - نسخه متنی

سید علی خامنه ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



امام على معناى حكومت را عوض كرد

بُعد ديگر از زندگى اميرالمؤمنين "ع"، در ميدان حكومت است. آن وقتى كه اين انسان بزرگ انديش و بزرگ، بالاخره بر مسند قدرت و حكومت دست پيدا كرد، در آن دوران كوتاه، كارى كرد كه اگر سالهاى سال، مورخان و نويسندگان و هنرمندان، بنويسند و تصوير كنند، كم گفته اند و كم تصوير كرده اند. وضع زندگى اميرالمؤمنين در دوران حكومت، قيامتى است. اصلا على "ع" معناى حكومت را عوض كرد.

او تجسم حكومت الهى، تجسم آيات قرآن در ميان مسلمين، تجسم 'اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم' [ فتح: 29. ] و تجسم عدل مطلق بود. او فقرا را به خود نزديك مى كرد 'كان يقرّب المساكين' [ شرح ابن ابى الحديد، ج 18، باب 75، ص 226. ] و ضعفا را مورد رعايت خاص قرار مى داد. برجستگانى كه با پول و زور و بقيه ى وسايلِ مطرح شدن، خودشان را به ناحق مطرح كرده بودند، در نظر على "ع" با خاك يكسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ايمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانيت بود. با اين مبناهاى باارزش، اميرالمؤمنين كمتر از پنج سال حكومت كرد. قرنهاست كه درباره ى اميرالمؤمنين مى نويسند و كم نوشته اند و نتوانسته اند درست تصوير كنند و بهترينها، معترف به عجز و تقصير خودشان هستند.

ديدار با اقشار مختلف مردم و مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران، سالروز ميلاد حضرت على "ع"، 10/ 11/ 1369

آيا على بى سياستى كرد؟

اما جبهه ى قاسطين، جبهه ى دشمن بود؛ جبهه ى آشتى ناپذير بود؛ با على آشتى بكن نبود. آمدند به اميرالمؤمنين عرض كردند كه يا اميرالمؤمنين! بگذاريد جناب معاوية بن ابى سفيان چند صباحى در راءس حكومت بماند؛ اما حضرت فرمود، نه؛ اگر من حاكمم، او نمى تواند استاندار اين حكومت باشد؛ بايد كنار برود. آنها اميرالمؤمنين را تخطئه كردند و گفتند بى سياستى كرده است! بعضى از نويسندگان تا امروز هم مى گويند اميرالمؤمنين بى سياستى كرد! اما خودشان بى سياستند؛ اميرالمؤمنين بسيار پخته عمل كرد؛ براى اين كه معاوية بن ابى سفيان، جناب طلحه و زبير نبود، كه اگر آن امتيازى را كه مى خواست، به او مى دادند، او ساكت مى نشست؛ نه، آن جبهه، جبهه ى قاسطين بود؛ جبهه يى بود كه با جبهه ى علوى نمى ساخت؛ در هيچ شرايطى هم نمى ساخت؛ هرچه او عقب مى رفت، اين يك قدم جلو مى آمد؛ جز در ميدان جنگ، نقطه ى تلاقى با هم نداشتند؛ اميرالمؤمنين اين را مى دانست؛ و لذا تا زمانى كه على سركار بود، جبهه ى قاسطين هيچ كار نتوانستند بكنند و هميشه شكست خوردند؛ اما وقتى اميرالمؤمنين به شهادت رسيد كه شهادت على هم به دست آن گروههاى شبه خودىِ متعصبِ عقده يىِ بدفهمِ كج فهمِ فريب خورده بود، نه بيگانه ى آن چنانى آن بيگانه ها "قاسطين" حكومت را گرفتند و با گذشت چند سال، نشان دادند كه ايده ال آنها در حكومت چيست! حكومت حجاج بن يوسف در همين كوفه به وجود آمد؛ حكومت يوسف بن عمر ثقفى به وجود آمد؛ حكومت يزيد بن معاويه به وجود آمد! معلوم شد كه آن جريان، اصلاً جريانى نيست كه بتواند در يك نقطه با جريان علوى تلاقى بكند.

نماز جمعه تهران، 27/ 9/ 1378

/ 85